به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 209
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 32,287
بازدید ماه: 32,287
بازدید کل: 25,019,426
افراد آنلاین: 20
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۶۹۲ - مهدی جبرائیلی تبریزی: رنسـانس قــرن بیســتم ۱۳۹۹/۱۲/۱۳
نگاهی به نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی و شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی
 
رنسـانس قــرن بیســتم 
 
  ۱۳۹۹/۱۲/۱۳

اسلام چه نظری درباره پرستاری دارد؟ - خبرگزاری حوزه

مهدی جبرائیلی تبریزی
انقلاب اسلامی، آغازگر گفتمانی جدید در عرصه حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها بود و پس از چند قرن حاکمیت گفتمان سکولاریسم و دین‌گریزی بر فرهنگ، سیاست و اقتصاد جهان، موضوع اداره جامعه و حکومت را بر اساس تعالیم دینی و آموزه‌های وحیانی مطرح ساخت. در حقیقت می‌توان گفت انقلاب اسلامی ایران، طلایه‌دار رنسانس دیگری در جهان بود، با این تفاوت که در رنسانس قرن شانزده و هفده اروپا، بشر با روی گرداندن از آسمان تلاش کرد که همه مناسبات فردی و اجتماعی خود را بر اساس آموزه‌های عقلی و تجربی سامان دهد، اما در رنسانس قرن بیستم ایران، انسان با رویکرد دوباره به آسمان، تلاش بزرگی را برای سامان دادن همه مناسبات خود بر مبنای کتاب خدا و سنت معصومان آغاز کرد.
«در ایران انقلابی رخ داده است که همه معادلات را به هم ریخته، حساب‌های به‌اصطلاح علمی و جامعه‌شناسانه را نقش بر آب کرده است. کسی باور نمی‌کرد که انقلابی رخ بدهد که خاستگاه آن مساجد باشد، در حالی که هیچ تشکیلاتی هم در میان مردم وجود نداشته باشد و مردم هیچ نوع تمرین حزبی و انقلابی هم نداشته باشند. به هرحال می‌بینیم که غربی‌ها هم این انقلاب را پدیده نوظهوری می‌دانند.»
انقلاب اسلامی در تقابل با مدرنیته
انقلابی که هر اندازه در ماهیت و هویت آن تعمق می‌کنند بیشتر در تحیر فرو می‌روند. دلیل این تحیر معلوم است. چرا که با مبانی مارکسیستی یا نئومارکسیستی، مکاتب کارکردگرایی، ساختارگرایی و نئوساختارگرایی و یا مبانی مدرنیته و لیبرالیزم نمی‌توان به فهم انقلابی موفق شد که ریشه در بعثت و عاشورا داشته، چشم به افق ظهور دوخته و با شاخصه‌های معنویت و عدالت فراگیر ظهور پیدا کرده است. انقلابی کاملاً دینی و سنتی که بنیان مدرنیته را مورد هدف قرار داده است. البته نقد انقلاب اسلامی نسبت به مدرنیته از جنس نقد پست مدرنیته نیست. چرا که خود پسامدرنیته در دام نقد انقلاب اسلامی گرفتار شده است. به بیانی روشن‌تر انقلاب اسلامی دارای مبانی و منطق خاصی است که از آن طریق به نقد آنها می‌پردازد و این منطق و مبنا بر معرفت‌شناسی دینی و الهی مبتنی است. در حالی که مبنا و ابزار معرفت‌شناسی مدرنیته و پست‌مدرنیته بر اصل انقطاع از ماورای طبیعت و نفی جامعیت از هر چیزی و در نتیجه تعدد قرائات و تکثرگرائی قرار داده شده و این هیچ سنخیتی با رهیافت دینی ندارد.
تغییر معادلات مرسوم
با گفتمان نه شرقی و نه غربی
انقلاب اسلامی ایران در دوران جنگ سرد بین دو ابرقدرت جهان یعنی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به وقوع پیوست. در آن دوران جهان دوقطبی شده بود؛ قطب غرب و قطب شرق. و جریان‌های و پدیده‌های جهانی و راهبردهای دولت‌ها عموماً بر آن اساس عملیاتی می‌شدند.
اما انقلابی که در ایران به رهبری سترگ‌مردی عارف و تیزبین به وقوع پیوست؛ با گفتمانی غیر از گفتمان رایج غرب و شرق بود. و آن نه شرقی و نه غربی بود. سخنی نو از جنس ملکوت و معنویت. در دنیایی که ظلمت شرق و غرب آن را فرا گرفته بود، همگان انفجار نوری را بالعیان دیدند که تاریکی‌ها را درنوردید و جان‌های خسته را رمقی دیگر بخشید.
و آن فرزانه دوران به صراحت و شجاعت فریاد زد: «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم از هر عادل دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم... ما این سنگ‌بنا را خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه برپایه نفوذ سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هرکسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند.»
انقلاب اسلامی ایران همه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جهان را به نقد کشید و همه روابطی را که منهای خدا در دنیای مدرن شکل گرفته بود، به جدال طلبید.
میشل فوکو، فیلسوف، متفکر و مورخ فرانسوی ضمن مصاحبه‌ای درباره فلسفه قیام و انقلاب مردم ایران در سال ۱۳۵۷ می‌گوید: «ایرانیان در این خیزش قبل از هر چیز به خودشان گفتند ـ و شاید خود روح این قیام است ـ که قطعاً باید این رژیم را عوض کنیم و از شر این مرد خلاص شویم، باید این تشکیلات فاسد را در هم بریزیم، باید کل کشور را متحول سازیم، سازمان سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی مملکت خود را باید دگرگون سازیم، ولی مهم‌تر از همه، نخست باید خودمان را متحول سازیم. نحوه زندگی‌مان، روابطمان با دیگران، با تمامی امور، با ابدیت، با خدا و با هر چیز دیگر باید کاملاً متحول شوند. تنها در صورتی که چنین تحول ژرفی در زندگی ما رخ دهد، یک انقلاب حقیقی و راستین خواهیم داشت. به اعتقاد من در این جاست که اسلام نقش خود را ایفا نمود. شاید فلان یا بهمان تعهدات، فلان یا بهمان قواعد اسلامی است که ‌این همه شیفتگی و افسون ایجاد کرده است. اما مهم‌تر از همه، مذهب در ارتباط با روش زندگی خاص آنان، برایشان همانند یک موعود، و تضمین‌گر دست یافتن به چیزی بود که می‌توانست ذهنیت آنان را به گونه‌ای رادیکال متحول سازد. تشیع دقیقاً شکلی از اسلام است که با آموزه‌ها و محتوای باطنی خود بین صرف اطاعت از قوانین و زندگی عمیق معنوی تمییز قائل می‌شود. وقتی می‌گویم آنان در تعالیم و آموزه‌های اسلام در پی ایجاد تحولی در ذهنیت خود بودند، این نظر با واقعیت وجود کاربست‌های سنتی اسلامی که در عین حال تعیین‌کننده هویت آنان بود، مغایرتی ندارد. آنان با این نحوه زندگی مطابق با دین اسلام به عنوان یک نیروی انقلابی، خواهان چیزی غیر از صرف اطاعت کورکورانه از قوانین هستند. آنان از طریق بازگشت به تجربه معنوی که معتقدند می‌توانند در اسلام تشیع آن را پیدا کنند، خواهان تجدید بنای کلی هستی (حیات) خود هستند. خیلی‌ها همواره به مارکس و عبارت معروفش (افیون توده‌ها) استناد می‌کنند، ولی هیچ گاه نشده که به جمله‌ای که درست بلافاصله پیش از این عبارت آورده و می‌گوید: مذهب روح دنیای فاقد روح است، کمترین ‌اشاره‌ای بکنند. پس با این توصیف اجازه بدهید صراحتاً بگویم که اسلام در سال ۱۹۷۸، (سال پیروزی انقلاب اسلامی) هرگز افیون توده‌ها نبود؛ دقیقاً به ‌این خاطر که روح جهان فاقد روح به شمار می‌آمد.
حضور دین در عرصه حکومتی
انقلاب ایران هم ریشه و محرک دینی دارد و هم زمینه عینیت احکام و گزاره‌های دینی را در عصر مدرنیته در ساحتی گسترده‌تر ایجاد کرد. در دوره‌ای که دین را افیون توده‌ها معرفی می‌کردند، فقه اسلامی خودنمایی کرد. فقه دیگر ناظر به افعال فردی مکلف تعریف نمی‌شد. اکنون ساحت‌های وسیع‌تری ایجاد شده بود که مکلف باید تکلیف خود را در آن موقعیت می‌دانست. از طرف دیگر ابعاد دیگری از آن نمایان شده بود که در تصمیم‌گیری‌های کلان مانند نظامات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... باید ورود پیدا می‌کرد. همین سبب شکل‌گیری اندیشه استنباط احکام متناسب از منابع و مبانی فقهی گردید که خود ضرورت حضور دین در عرصه‌های حکومتی شد.
دعاهای ندبه، کمیل، توسل، روضه، اعتکاف و... نسخه‌هایی قدیمی ولی جدید بودند که آوای خوششان از گلدسته‌های فطرت انسان‌های تحول‌یافته و به اصل خویش بازگشته در هر کوی و برزن عطرافشانی می‌کردند.
این همان هویت نوینی بود که در میان تمام هویتهای بی‌هویت رخ نمود. هویتی از جنس حقیقت. حقیقتی حق که از بدو خلقت همواره در مصاف باطل بوده و باید روزی برسد که همگان غلبه اجتماعی و تاریخی آن‌را بدون لحاظ مرزهای جغرافیایی ببینند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب فرموده‌اند: «برای همه‌چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند.»
کلیم صدیقی در تعریف انقلاب اسلامی می‌نویسد: «انقلاب اسلامی عبارت است از حرکت امّت مسلمان در جهت تغییر نظام غیراسلامی موجود و جایگزین نمودن یک نظام جامع و کامل اسلامی به‌جای آن؛ همچنین تلاش برای اجرای مقررات، قوانین و برنامه‌های اسلامی در کلیه شؤون زندگی خویش (یعنی امت.).»
محور مقاومت در برابر استکبار
محور مقاومت یا جبهه مقاومت، به مجموعه‌ای از کشورها و همچنین گروه‌های نظامی مسلمان و شیعه گفته می‌شود که هدف آنها پایان دادن به تسلط غرب در منطقه خاورمیانه، مبارزه با اسرائیل و دفاع از آزادی فلسطین است.
دولت‌های ایران، سوریه و عراق، حزب‌الله لبنان، گروه‌های مقاومت در فلسطین مانند جهاد اسلامی و حماس و همچنین گروه انصارالله یمن، محور مقاومت دانسته می‌شوند. شکل‌گیری محور مقاومت با الهام از شعارهای انقلاب اسلامی ایران مبنی بر مقاومت در برابر قدرت‌های جهانی تحلیل شده است. به باور سید حسن نصرالله، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای رهبر محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران، قلب و پایه اصلی محور مقاومت است.
انقلاب اسلامی در داخل مرزهای ایرانی به وقوع پیوست اما هیچ زمانی نبود که در حصار مرزهای جغرافیایی محصور شود. چون دین، فطرت و انسانیت محدود هیچ حدودی نیست. انقلاب اسلامی به سرعت گفتمان مقاومت را تئوریزه و به محور جبهه مقاومت تبدیل شد. جبهه‌ای که اردوگاه تمام حریت‌طلبان و معنویت‌گرایان بوده و هست.
«ژئوپلیتیک محور مقاومت» پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با تعریف گفتمان جدید در مقابل اهداف و برنامه‌های غرب، ایالات متحده و استکبار جهانی با نقش محوری و رهبری ایران تعریف می‌شود.
این گفتمان با توجه به ماهیت اسلامی انقلاب، لاجرم باید از آموزه‌های دینی اخذ و تئوریزه گردد. بنابراین گفتمان مقاومت از مبانی نظری متقن و قرآنی برخوردار است. گزاره‌های زیادی از متون دینی بر گفتمان مقاومت در برابر محور و جبهه باطل و استکبار دلالت دارند.
رهبر حکیم انقلاب در این مورد بیان فرمودند: «بخش چهارم و عنصر چهارم از منطق مقاومتی که امام بزرگوار پایه‌گذاری کرد در نظام جمهوری اسلامی، این بخشِ قرآنیِ وعده الهی است. خداوند متعال در آیات مکرّر قرآن این وعده را داده است که اهل حق، طرفداران حق، پیروز نهایی‌اند؛ آیات فراوان قرآن بر این معنا دلالت می‌کند. ممکن است قربانی بدهند امّا در نهایت شکست نمی‌خورند؛ آنها پیروز هستند در این صحنه؛ قربانی دارند امّا ناکامی ندارند. از مثال‌های آیات کریمه قرآن، من دو سه آیه را اینجا ذکر می‌کنم؛ جوان‌های عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند. اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛ خیال می‌کنند دارند زمینه‌سازی می‌کنند، توطئه برای جبهه حق و مقاومت درست می‌کنند، [امّا] نمی‌دانند که توطئه علیه خود آنها دارد چیده می‌شود طبق طبیعت و سنّت الهی. آیه دیگر: «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ» تا آخر آیه. آیه دیگر: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛ آیه دیگر: وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه. آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید می‌دهند به آن کسانی که در راه مقاومتند. این هم یک استدلال. یک بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است -ده‌ها آیه است در قرآن کریم- که من حالا سه چهار آیه را خواندم.»
در بیانی دیگر فرمودند: «بنده بارها گفته‌ام، هر کاری که آمریکا و نظام سلطه همراه آمریکا، درباره ایران و علیه ایران و ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی می‌توانستند انجام بدهند، انجام داده‌اند؛ هر کاری نکردند، چون نمی‌شده بکنند... و نتیجه این است که مشاهده می‌کنید؛ این درخت عظیم، این شجره طیّبه، شجره طوبی، روزبه‌روز اقتدار پیدا کرده؛ این بنای مستحکم، هر روز مستحکم‌تر از گذشته خودش را به رخ دشمن می‌کشد. آن وقت اینجا است که واژه مقاومت معنا پیدا می‌کند؛ اینکه ما می‌گوییم «نیروهای مقاومت، جریان مقاومت، جبهه مقاومت»، یعنی این؛ یعنی یک حقیقتی به نام اسلام در دوران معاصر سر بلند کرده است که این حرکت عظیم اسلامی، صد سال پیش، پنجاه سال پیش نبود، امروز وجود دارد که‌گریبان نظام سلطه را محکم می‌گیرد و برای آزادی و عدالت اقدام می‌کند؛ این به وجود آمده؛ آنها هرتوانی که دارند، می‌خواهند درمقابل این به خرج بدهند که این را عقب برانند؛ اینجا است که «فَلِذلِکَ فَادعُ وَاستَقِم» هم دعوت لازم است، هم استقامت لازم است؛ مقاومت یعنی این.»
ایشان ایستادگی و مقاومت مردم غزه و ساکنان ساحل غربی رود اردن را بشارت دهنده فتح و پیروزی خواندند و افزودند: «خداوند به کسانی که ثابت‌قدم در راه او ایستادگی کنند، وعده یاری و پیروزی داده است و البته تحقق این وعده الزاماتی دارد که از مهم‌ترین آنها جهاد و مبارزه و تلاش خستگی‌ناپذیر در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، فکری، اقتصادی و نظامی است.»
انقلاب اسلامی و جهانی شدن
به طور کلی مسئله جهانی شدن (Globalization) را از دو منظر می‌توان تحلیل کرد؛ نگرش پروسه‌ای و نگرش پروژه‌ای.
در نگرش اول؛ جهانی شدن نتیجه روند طبیعی گسترش و پیشرفت علوم وفنون وابزارهای نوین ارتباطی است که همه نقاط جهان را به هم پیوند داده و به مثابه یک کل درآورده است. از این حیث جهانی شدن بنفسه مثبت تلقی می‌شود.
اما در نگرش پروژه‌ای که تعبیر جهانی سازی (Globalizm) مناسب‌تر و دقیقتر است، نوعی استفاده ابزاری از فناوری‌های نوین در جهت استیلاء و تسلط بر ممالک و فرهنگها وتمدنهای دیگر است. در برخی ازتحقیقات و نظریه‌های جامعه شناختی از این نوع جهانی شدن به غربی‌سازی و آمریکایی‌سازی هم تعبیر می‌شود.
پس از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق، آمریکا صحنه بین‌المللی را برای تاخت وتاز سیاسی خالی دیده و به تبع آن به قدرت‌نمایی اقتصادی، فرهنگی ونظامی پرداخت. صنعت و دانش فنآوری خود را به رخ جهانیان کشیدند، اقتصاد و تجارت را در قبضه خود گرفتند، فرهنگ لیبرالیسم را بر ملت‌ها تحمیل و آنها را در هاله‌ای از بهت و چندگانگی قرار دادند. دلار، صنعت بی‌بدیل و تاثیرگذار فیلم، جوسازی‌های رسانه‌ای و قدرت‌نمایی نظامی از ابزارهای این پروژه استعماری بود.
طرح نظم نوین جهانی (طرح نظام تک‌قطبی) به رهبری آمریکا و تأسیس سازمان تجارت جهانی و حمله نظامی به کشورهای دیگر را باید در راستای همان پروژه اتفاق افتاد.
دراین برهه بود که انقلاب اسلامی در برابر همه موجودیت آمریکا قد علم کرده و همینه او را به تحلیل برد.
توحید محور انقلاب بود و نظریه جهانی شدن اندیشه خداباوری مطرح و معادلات حاکم بر جهان بطور کلی تغییر پیدا کردند. فرمولهای معادله‌سازی و حل معادله جابه‌جا و دو جبهه حق و باطل شکل گرفت.
مطرح شدن انقلاب اسلامی ایران در سطح جهان و شکل‌گیری جنبش‌های دینی در سراسر جهان به بروز انشقاق و گسست در جریان جهانی شدن فرهنگ غرب منجر گردید. در واقع این روند خود به جهانی شدن دیگری انجامید که با عنوان «جهانی شدن معکوس» از آن یاد می‌شود. تحت تأثیر انقلاب اسلامی، جهانی شدن‌های بسیار مورد توجه قرار گرفت که عمده‌ترین آنها «جهانی شدن بنیادگرایی و دین» است. به بیان دیگر، نهضت‌های دینی، روند مخالفت با جهانی شدن نظام سرمایه‌داری آمریکایی را تشدید کرد که خود این روند را به نوعی جهانی شدن تعبیر کرده‌اند.
انقلاب مفهوم دیگری را به عنوان جهانی شدن ارائه کرد؛ جهانی شدن دین و عدالت توحیدی به‌جای جهانی‌سازی لیبرال دموکراسی اومانیستی و کاپیتالیستی.
 بیداری اسلامی
بدون شک بیداری اسلامی از ثمرات و برکات انقلاب اسلامی بوده که با شعار «لااله إلّا الله» به نفی هرآنچه که غیر خدابود، بر علیه نظام لیبرال دموکراسی به پاخاست. امت اسلامی این وعظ قرآنی {قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ} (بگوشما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم، و آن اینکه برای خدا قیام کنید) را اززبان روح خدا شنیدند و از غفلت تاریک تاریخی خود به انفجار نور قیام خمینی + بیدار شدند.
همان چیزی که «توین بی» سال‌ها قبل هشدار داده بود: «پان اسلامیسم خوابیده است، با این حال ما باید این امکان را داشته باشیم که پرولتاریای جهان بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد، در نظر بگیریم. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام - حتی اگراین روح به قدر خفتگان هفتگانه درخواب بوده باشد اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد. زیرا که ممکن است پژواکهای یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. در دو مورد تاریخی در گذشته، اسلام انگیزه‌ای بوده است که به سائق آن یک جامعه شرقی پیروزمندانه بر ضد یک متجاوز غربی به پا ساخته است؛ در زمان نخستین جانشینان پیامبراسلام سوریه و مصر را ازسلطه یونان، که تقریباً هزار سال آنها را درزیر فشار خود داشت، نجات داد، درزیر فرمانروائی سعد بن زنگی و نورالدین و صلاح الدین و مملوکان، اسلام آن دژ را در برابر هجوم صلیبیان و مغولها حفظ کرد. اگر وضع کنونی بشر به یک [جنگ نژادی] منجر شود، اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند».
نکته مهم در این مورد اینکه بیداری اسلامی برمبنای قرائتی شیعی از اسلام اتفاق افتاد. قرائتی که براساس نظام فقهی شکل می‌گرفت. فقه این نوع از اسلام دارای قواعدی استکبارستیز و هنجارشکنانه بود. قاعده نفی سلطه و ستم از آن جمله است.
تمدن نوین اسلامی
جنس انقلاب اسلامی از جنس فرهنگ و باورهای دینی بود. همان‌گونه که اسلام برای بشریت آمده، انقلاب برآمده از آموزه‌های آن هم نباید در حیطه جغرافیایی قرار گرفته و فقط به تغییر نظام سیاسی خاصی اکتفاء کند. این اول راه بود اما به تعبیر رهبر حکیم انقلاب «خطّی که نظام اسلامی‌ترسیم می‌کند، خطّ رسیدن به تمدّن اسلامی است.»
تمدن نوین اسلامی ضرورتی انکارناپذیر است که باید در خط سیر حرکت انقلاب به عنوان یک هدف میانی زمینه‌ساز ظهور مدنظر قرار گیرد. غفلت از شاخصه‌ها، الزامات و مؤلفه‌های راهبردی آن آفتی است فرصت‌سوز. سبک زندگی واجتناب از تقلید دارای اهمیت بسیاری در این راستاست که رهبرانقلاب اسلامی بارها بر آن تاکید و در بیانیه گام دوم انقلاب هم سفارش کرده‌اند.
طلیعه ظهور ولی‌الله الاعظم
انقلاب اسلامی ظهور صغری است برای ظهور کبری حجت عظمای الهی. بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران انقلاب اسلامی ایران را مقدمه و شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام، به پرچمداری حضرت حجت (عج) بیان فرمودند: «انقلاب ما نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام، به پرچمداری حضرت حجت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.»
هرچند اصل حرکت انقلاب برای پیاده شدن اسلام بوده و هست ولی پرواضح است که این مهم - اجرای کامل معارف اسلام - جز به دستان با کفایت امام زمان (عج) محقق نمی‌شود چرا که این جایگاه، خاص معصوم است اما وظیفه منتِظر، ایجاد زمینه است و خاصیت انقلاب اسلامی ایران همین ایجاد زمینه داخلی و خارجی برای ظهور آن موعود امم بوده و هست.
آیات قرآنی (مانند آیات مزبور) و روایات وارده بر این حقیقت دلالت دارند.
منابه روایی اهل سنت از پیامبراکرم (ص) نقل کرده‌اند: «مردم از مشرق قیام می‌کنند و زمینه را برای انقلاب جهانی مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) فراهم می‌سازند.»
امام باقر(ع) فرمودند: «می‌بینم گروهی از مشرق زمین قیام می‌کنند و طالب حق می‌باشند امّا آنان را اجابت نمی‌کنند، مجدداً بر خواسته‌هایشان پافشاری می‌کنند امّا مخالفان نمی‌پذیرند وقتی چنین وضعی را مشاهده می‌کنند، شمشیرها را به دوش کشیده و در مقابل دشمن می‌ایستند. این جاست که پاسخ مثبت می‌گیرند امّا این‌بار هم نمی‌پذیرند تا اینکه همگی با هم قیام می‌کنند و آنچه به دست می‌آورند (انقلاب) جز به دست توانای صاحب شما به کس دیگری نمی‌سپرند. کشته‌های آنان شهید محسوب می‌گردد، اگر من آن زمان را درک می‌کردم خویشتن را برای صاحب این امر نگه می‌داشتم.»
رهبرمعظم انقلاب در بیانیه گام دوم به جوانان سفارش کردند: «دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید.»