ملیکه خلقت
۱۴۰۰/۰۲/۰۱
محمدهادی صحرایی
سرزمین تفتیده حجاز، اسراری دارد شنیدی. نباید اجازه داد چهره جاهلی آن زمان و این زمانش، اعجوبهها و مفاخر این سرزمین را بپوشاند. این سرزمین خشن، قدمگاه پیامبران و نازنینهایی است که کمتر از آنها نوشته و گفته و شنیده شده. تفکر و اعمال جاهلی این سرزمین چون که در معرض آفتاب اسلام و ملاکهای اخلاقی مسلمین قرار گرفته، نمایان شده و مورد نقد جدی قرار گرفته وگرنه در تاریخ جهان، اعمال جاهلی و سنتهای غلط کم نبوده و نیست. یکی از ویژگیهای بارز اسلام این است که با هرآنچه غیر عقلایی باشد و به تأیید عقل سلیم نرسد مخالف است و مورد نقد جدی قرار میدهد. مثل نورافکنی که با تابیدنش، فراز و فرودها و کنج و کنارهایی آشکار میشود که برخی خوب و برخی بد است. مهم نحوه مواجهه با خوبیها و بدیهاست. اگر خوبیها تقویت شد و بدیها تضعیف، نشانه زنده بودن جامعه است وگرنه، زمین مردهای است که جای ماندن نیست، هرچند که به سرسبزی اروپای امروزین باشد.
سرزمین حجاز در پانزده قرن پیش به عقب، مجموعهای از سنتهای خوب و بد بود که با آمدن اسلام، کاملاً تغییر یافت و برخی به سرعت و برخی به مرور دچار دگرگونی شد. برخی تا به امروز از این سرزمین رخت بسته و برخی به دلایلی دوباره احیاء شده است. اگر امروزه سرزمین حجاز را که عربستان مینامند در مصیبت آلسعود میبینیم و حکام سعودی، غرق در جهالت و تعصب کم نظیر هستند دلیل مهمش این است که تفکر صهیونی انگلیس، تفکری منجمد و متحجر به نام آلسعود وهابی که ریشه در همان جاهلیت 15 قرن پیش دارد را بر این سرزمین گمارده و حیات خود را در دوشیدن و نوشیدن شیر این گاو شیرده و کم عقل دیده و به این نتیجه رسیده است با این قوم به ظاهر مسلمان، میتواند شمشیر مسلمین را با تیغ و تحقیر، به سمت مسلمین برگرداند و باز هم با گوساله سامری، مردم را به انحراف واشتباه بکشاند. داستان، چیز دیگری است.
صهیونهایی که سالها پیش از میلاد پیامبر اسلام در یثرب ساکن شدند به چند دلیل بود. اول اینکه پیامبر آخرالزمان که مژدهاش را شنیده و او را مثل فرزند خود میشناختند از بنیاسرائیل باشد. دوم اینکه اگر از آنها نبود، متأثر از یهود شود و بتوانند مدیریتش کنند و سوم در صورتی که هیچکدام از اینها نشد، بتوانند او را بکشند. این تفکر که در یثرب قلعهها، استحکامات و آبادانی به وجود آورد همان قومی است که به شپشهای خود، مروارید خدا میگفتند و با غیبت چهل روزه پیامبرشان، با وجود جانشینش، از خداپرستی به گوسالهپرستی روی آوردند. قومی که با کشتن دهها پیامبر و پیامبر زاده و موحد در یک بینالطلوعین، معروف گشتند. بهانههای بنیاسرائیلی معروف است. رباخوری، موذیگری، توطئه، ترور و... و برخی انحرافات اخلاقی شیوه آنهاست و حالا در قلب جهان اسلام و در مدینهالنبی هستند و پیامبر اسلام را لحظه به لحظه میبینند و رصد میکنند و دسیسه میچینند و تاریخ مینویسند.
زنده به گور کردن دختران، سنت جاهلی و احمقانه آن زمانه برخی اقوام حجازی بود. ولی این تنها متعلق به آنها نیست و در تاریخ وگذشته و حال، سابقه دارد. فرعون، برای یافتن موسی به فاصله چند شب، هزاران نوزاد پسر را به قتل رساند. یا مردان را میکشت و زنان را به اسارت میبرد و.... کار همین فرانسه که امروز، قانون ازدواج با محارم را در خانواده به تصویب رسانده، نوعی جعل و اجرای قانون جاهلی نیست؟ اگر زنده به گور کردن جسم دخترکان دردناک است، سوزاندن آمال و آینده و روح پاک دختران، هولناکتر نیست؟ انصافاً تجارتی که آمریکا و اسرائیل و مُرداک صهیون، با پورن میکنند، بیرحمانه، وقیح و نامردانهتر از زنده به گور کردن دختران نیست؟ آمار سالانه تجاوز به عنف در آمریکای امروز بیشتر است یا تعداد دختران زنده به گور شده در تمام تاریخ جاهلی حجاز؟ جنگ و نزاع چندین ساله اوس و خزرج بیشتر کشته داشت یا آتشافروزی هیتلر، موسولینی، جنگهای جهانی اول و دوم، ویتنام، بوش پدر، بوش پسر، اوباما، ترامپ؟
جنایات امثال هند جگرخوار کجا و سفاکی سان سوچی و مریم رجوی و کلینتون که مسلمانان و هم میهنان و بزرگ و کودک دیویدیان را زنده سوزاندند کجا؟ کاری که بمب اتم ترومن با هیروشیما و ناکازاکی کرد هرگز در مخیله هیچ جنایتکاری میآمد؟ تمام جنایات جانیان را در یک کفه بگذارند و در مقابلش جنایت انگلیس در قحطی و وبایی که در ایران 102 سال پیش به وجود آورد را؛ قطعاً خباثت انگلیسی سنگینتر است. اینها که کمی از بینهایتِ جنایات با نام مسیحی و یهودی و بودا بود به خاطر دفاع از جاهلیت عرب نیست رسواکننده عفریتههای بزکشدهای است که سرسلسله مجاهد خلق و داعش و النصره و بوکوحرام و امثال آنهایند و اکنون با ادعا، خوی خونریز و روی خشن خود را پنهان میکنند. اینها مبادا دم از انسانیت بزنند که هرگز صلاحیت ندارند و در جهالت و خباثت و رذالت و دنائت، گوی سبقت از جاهلیت عرب ربودهاند. در عرب جاهلی مهمان را نمیکشتند ولی ترامپ، حاج قاسم ما را شبانه و بزدلانه کشت. عرب قانون «درحمایت» داشت و افراد در حمایت را نمیکشت ولی اسرائیل، اردوگاه صبرا و شتیلا را با کوچک و بزرگش شخم زد و حتی حرمت جنازه کودکان را نگه نداشت. از این تقابلها بسیار است و میتوان دروغگویان مدعی حقوق زن و بشر امروزی را بیآبرو کرد.
ولی سخن اسلام همان است که 1442 سال پیش با تشکیل حکومتش فرمود و هرنسخه غیر از این جعلی است. جان آدمیان گرامی و نجات یک انسان مثل نجات جامعه است. دختران رحمت و پسران نعمتاند. زنان ریحانه و سرور خانههاشان هستند. بوسیدن فرزندان عبادت و محبت به عیال سبب خشنودی خدا. آزردن همسایه ممنوع است و کمک به مستمندان وظیفه. خوش اخلاقی، حسنه بیهزینه است و لبخند، عبادت بیصدا. رحم کردن به دیگران از مروت و دفع خطر اشرار از جامعه واجب. افراد آزادند هر دینی داشته باشند به شرط آنکه توطئه نکنند و آرامش جامعه را به هم نزنند. در اموال ثروتمندان، حقی برای مستمندان و یتیمان نهاده شده که بپردازند. و هزاران دستور و حکم مترقی و محترمی که هر دانشمند منصفی را به کرنش وا میدارد و هر دل پاک و آمادهای را به یاد خدا میاندازد و بهشت را برایش یادآور است. و ایکاش بدخواهان و بدکاران میگذاشتند که نسیم اسلام بر جانها بوزد تا طعم بهشت را بچشد.
سرزمین حجاز، سرزمین شگفتیهاست. در همان دوران جاهلی، خداپرستان شریفی بودند که دامن از آلودگی گرفته و به دینداری مشغول و چون مشعلهای نجات، مشتاقان را به خدا رهنمون میشدند. خاندان محترم هاشم از قریش که از حنفاء و خداپرستاناند ساقه اتصال به خاندان رسالت ابراهیمی بودند و به همین منظور بزرگان مکه به حساب میآمدند. خوبها در اطرافشان بودند و بدها کینه توزی میکردند. خدیجه، که گوهری در میان عرب بود از همان خداپرستانی است که این خانواده را خوب میشناخت و در مورد محمد مصطفی صلی الله علیه وآله شنیده بود. بانوی بازرگانی بود که در کنار تجارت، به طهارت اخلاق و مال هم معتقد بود. به همین خاطر محمد امین را امین اموال خود کرد و میدانست طهارت و برکت در دستان اوست. خیالش راحت بود و قلبش برایش میتپید. داستان ازدواجش با خاتم پیامبران شنیدنی و نجابتش خواندنی است.
دروغ دشمنان است که این بانو قبل از پیامبر اسلام ازدواج کرده است. چراکه نور پاکان باید در صلب و رحم مطهری افروخته گردد که ناپاکیهای جاهلی به آن نرسیده باشد. او مادر فاطمه است و سلسله امامان و پاکان به او منسوب و منصوبند. او ام المؤمنین است و اگر او نبود، آیهای که زنان پیغمبر را مادر مؤمنین معرفی میکند بیعدیل بدیل بود. مثال تام ام المؤمنین، اوست. مادری است که دامن بلندش دامنه رسالت است. ایکاش دشمنان میگذاشتند که مناقب او و عبدالمطلب و ابوطالب به ما برسد تا از این بزرگان بیشتر میدانستیم. خدیجه را با هیچ کسی مثل او نمیتوان سنجید. یار غمخوار روزگار عسرت پیغمبر است. ثروتمندی که ثروتش روزی اسلام شد و گفتهاند پیغمبرمان فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود.
دهم ماه رمضان و چند ماه بعد از شعب ابیطالب، ضعف مادرمان خدیجه شدت گرفت. پیامبر را صدا زد تا وصیت کند. وصیت اولش عاشقانهای با رسول خدا بود و وصیت بعدی سفارش فاطمه بود. یا رسولالله؛ فاطمه بعد از من یتیم و غریب خواهد شد، مبادا دیگران به او آسیب رسانند و بر او فریاد کشند. مواظبش باشید. سفارش سوم را شرم میکنم از شما بخواهم، به فاطمه میگویم تا بگوید.... از رسول خدا لباسش را میخواست تا کفنش باشد... خوشحال شد و لباسی که فاطمه از پیامبر گرفته بود را پوشید و نمیدانست که جبرئیل برایش پارچه بهشتی میآورد. حکایت خدیجه کبری داستان مادری است که از او گفتن و از او شنیدن، حبه حبه قند در دل مؤمنین آب میکند. مادری که یکی از برکاتش فاطمه است. واقعیتی که میدانیم آن است که ما فقیریم و خدیجه ثروتمند و در خانه کریم است که گدا موج میزند. او مادر کوثر است که حق شفاعت دارد. در این دنیا اگر ملیکه عرب بود و با فاطمه ملیکه خلقت شد. خدایش رفعت دهد و دعاگویمان قرارش دهد و ما بیبضاعتان را در سایه سرای او جای دهد. إن شاء الله.