سیری در تاریخ و تأملی در جدالهای ابنای بشر، از هابیل و قابیل گرفته تا طالوت و جالوت، و از حضرت محمّد (صلى الله علیه وآله) و ابوسفیان گرفته تا امام خمینی (رحمهًْ الله علیه) و پهلوی، گویای آن است كه همگیِ این ستیزهها از یك حقیقت سرچشمه میگیرند.
ولایت و سروریْ به نحو تكوینی از آنِ حق و پیروانِ اوست. خداوند همچنین تشریع فرموده است كه پیامبران و بندگان راستینش، جانشینان حقیقیِ او در زمین باشند و نیز همانطور كه آنان را آزاد آفریده، خواسته است كه زیر یوغ بندگی غیر او نروند و جان و تن خویش را به سلطه و سلطنت غیر او نسپارند. راه و منشِ اهل حق نیز جز پیروی از دستور خداوند و طریق تسلیم و بندگی او - یعنی دین - نیست. در سویِ مقابل، آنان كه تسلیم امر پروردگار عالم نمیشوند و همچون شیطان، از صفِ بندگان مطیع فرمانِ الهی بیرون میروند، سر عصیان بر میدارند و در زمین برتری میجویند و فساد میكنند. این تضادها از زمان هابیل و قابیل آغاز شده و تا امروز ادامه داشته است، و همچنان نیز ادامه خواهد یافت؛ یعنی همواره اهل باطل، برتری و سروریِ اهل حق را تاب نیاوردهاند، و به پیروی از خواستِ نفس شان و نیز وسوسة شیطان، با تعدّی و دستاندازی، دیگران را به استضعاف كشاندهاند، و در مقابل، پیامبران و پیروان حق نیز به اقتضای حقِ خویش و فرمان خداوند، با برتریطلبیِ اهل باطل مبارزه كردهاند. بنابراین، دین خدا، كه همیشه با قدرتطلبی و منفعتجوییِ اهل باطل مغایرت و ضدیت دارد، همواره مورد تنفّر و خصومت اهل طاغوت بوده است، و به تبعِ آن، پیروان حق نیز همیشه مغضوب و منفور ایشان بودهاند. پس هدف دشمنیهای اهل كفر با اهل ایمان، از میان برداشتن بزرگترین و اصیلترین مانعی است كه آنان را از برتریجوییهایشان در زمین باز میدارد، و این مانعِ سترگ، همان «دینِ» خداست. بنابراین اگر مخاصمات میانِ انسانها را درست واكاوی كنیم، سرانجام تمام آنها به نبرد میان حق و باطل باز میگردند و «دین ستیزیِ» اهل باطل آشكار میشود.
مبارزات مردم مسلمان ایران به رهبری امام روحالله موسویِ خمینی(رحمهًْ الله علیه)، با حكومت پهلوی و هوادارانِ آن نیز مصداقی از همین اصلِ كلّی است. در این سویِ میدان، مردم مسلمان و رهبر دینیشان خواستار اجرای حدود و احكام اسلام بودند، و در آن سویْ رژیم پهلوی و قدرتهای هوادارِ آن، كه قوانین و آموزههای دینِ خدا را با موجودیت و منافع خویش در تضاد میدیدند با تمام قوایشان به سركوب دین و دینداران كمر بستند. بنابراین هدف دشمنیهای آنان با نهضت امام خمینی، «ستیز با دین» و از میان برداشتنِ اسلام بوده است.
پس از پیروزی نهضت و تحقق نظام جمهوری اسلامی نیز این جدال همچنان ادامه یافته است و دشمنان خارجی و داخلی با شیوههای گوناگونی برای نابودی نظام كوشیدهاند؛ ولی هدف آنان نیز خارج از قاعدة كلّی فوق نیست و تنها برخی شگردها و جلوههای ستیزهجوییهایشان تغییر یافته است. بنابراین برای شناسایی دشمنان قیام خرداد میباید جلوهها و شگردهای دشمنی با دین خدا را باز كاوید و آنها را با دشمنان نهضت دینطلبانة امام خمینی(رحمهًْ الله علیه) در سال 42 و نیز هم امروز مقایسه كرد.
جلوهها
ستیز میان حق و باطل تا پایان دنیا پایان نمیپذیرد. اولبار شیطان بود كه با نافرمانی از حق، بر آدم (علیهالسلام) - نخستین پیامبر خدا - حسد ورزید و با او دشمنی كرد، و توانست با وسوسة آدم و حوّا، آنان را از باغ بهشت به عالم خاك فروكَشَد. پس از آن نیز، یاران او همواره با فرستادگان خداوند و پیروان آنان در كشمكش و ستیزه بودهاند. پس از پیامبران نیز نوبت به امامان و اولیای دین رسید. پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) به فرمان خداوند، اهلبیت خویش را «ولی» و جانشین خود معرفی كرد و زمام امر دین و مسلمین را به ایشان سپرد. در این باره نیز دشمنیها ادامه یافت و جلوهای دیگر به خود گرفت. این خصومت همچنان باقی ماند تا سلسلة امامت با غیبت كبرای دوازدهمین معصوم(علیهالسلام) وارد مرحلهای دیگر شد. فقیهان دین، با ویژگیهایی كه معصومان
(علیهمالسلام) برشمردهاند، پس از ایشان، امر ولایت را ادامه میدهند، و بر مردم فرض شده است كه از ایشان اطاعت كنند. در این مرحله نیز عداوتِ اهل باطل با اصحاب حق ادامه دارد و در قالبی و جلوهای جدید رخ نموده است. به این ترتیب دشمنی یاران باطل با پیروان حق هر بار در جلوهای جدید آشكار شده است، كه ما آنها را ذیل سه عنوان «نبی ستیزی»، «ولی ستیزی» و «روحانی ستیزی»
بر میرسیم...