دومین دسته از دشمنان اسلام در زمان پیامبر - و نیز پس از ایشان - همین اهل كتاباند. اهل كتاب و بهخصوص یهودیانِ آن زمان، از ابتدا با نبوّت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) و حقانیت كتاب آسمانی او مخالفت ورزیدند. پس از هجرت مسلمانان به مدینه، و تأسیس حكومت اسلامی، پیامبر(صلى الله علیه وآله) با یهودیان از درِ مسالمت وارد شد و با آنان پیمانهای صلحآمیزی بست؛ اما آنان كه حسد و كینة فراوانی از اسلام و پیامبر آن در دل داشتند پس از مدتی كوتاه با كفار مكه همدست شدند و جنگ مشتركی علیه مسلمانان سامان دادند. نمونة بارز این جنگافروزیها، همگامی و توطئة «بنیقریظة» مدینه و نیز همدستی یهودیان با كفار مكه، در برافروختن آتشِ جنگی به نام احزاب (خندق) در سال پنجم هجرت بود.1
ذكر این نكته ضروری است كه در میان اهل كتاب اقلیتی بودند كه به دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) پاسخ مثبت دادند و خداوند در قرآن از آنان به نیكی یاد كرده است:
وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَیْكُمْ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلّهِ لاَ یَشْتَرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ ثَمَنًا قَلِیلاً أُولَ-ئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَاب؛2 و البته از میان اهل كتاب كسانی هستند كه به خدا و بدانچه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان دارند در حالی كه در برابر خدا خاشعاند و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمیفروشند. ایناناند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری، خداوند زودشمار است.
به هر روی، با وجود آنكه ضربههای دشمنان خارجی بر پیكر اسلام نوپای عصر پیامبر
(صلى الله علیه وآله) بسیار سنگین و سهمگین بود، امدادهای غیبی خداوند، تدبیر و تیزبینی و دوراندیشی رسول اكرم(صلى الله علیه وآله)، و رشادت و پایمردی و شهادتطلبی مؤمنان راستین، موجب پیروزی مسلمین و اعتلای اسلام میشد، و رفتهرفته زمینهای فراهم میآمد كه فرهنگ اسلام از حجاز به روم، ایران، آفریقا و دیگر سرزمینها راه یابد. ولی این نه بدان معناست كه ستیز با دین خدا پایان یافته بود و اسلام و حكومت آن، قدرت بیرقیب عالم گشته و حقِ حكومت به دست صاحب و اهلِ آن سپرده شده بود. بلكه در این میان، اهل باطل جلوهای دیگر مییافتند و دشمنان دین در قالب و صورتی دیگر، به ترفندهایی كاریتر بر ضد اسلام میاندیشیدند.
سالهای پر بركت عمر پیامبر
(صلى الله علیه وآله) سپری میشد و منافقان و دشمنانِ داخلی قوت میگرفتند و به نوعی همسو با دشمنان خارجی، در انتظار فرصتی بودند تا بر ضد دین محمّد(صلى الله علیه وآله) بشورند و نام و ریشة آن را از زمینِ دلها بركنند.
سال دهم هجری فرا رسید، و پیامبر اكرم
(صلى الله علیه وآله) در راه بازگشت از آخرین حج خود، مأمور شد تا امر ولایت را ابلاغ كند. كاروان 100 هزار نفریِ حجاج،3 روز هجدهم ذیحجه به منطقة غدیر رسید و پیامبر فرمان توقف داد و فرمود رفتگان باز گردند و صبر كرد تا ماندگان برسند. پس از جمع شدن مسلمانان، حضرت هنگام ظهر بر فراز منبری از جهاز شتران رفت و در حضورِ نزدیك به 100 هزار نفر، علی(علیهالسلام) را - با فرمان خداوند - به عنوان امام و جانشینِ پس از خود معرفی كرد و فرمود: مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌ مَولاه...؛4 «هركس من مولا و فرمانروای او هستم، این علی مولای اوست...». ایشان این سخن را سه یا چهار بار تكرار كرد و پس از آن چنین دعا فرمود: اللّهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه...؛ «بار الها، دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن دار...». سپس فرمود: اَلا فَلْیبلغِ الشّاهدُ الغائب؛ «آگاه باشید، حاضران این خبر را به غایبان برسانند.»5
به این ترتیب امام علی(علیهالسلام) از جانب خداوند به جانشینی پیامبر منسوب شد و آتش كینه و حسد دشمنان دین افروختهتر گشت، و از همان روز دسیسهها و توطئههای دشمنان ولایت، كه همان معاندان دین خدا و رسول او بودند، شدت گرفت. بیشترِ مخالفان امام علی(علیهالسلام) را همین دشمنان داخلی و منافقان تشكیل میدادند؛ همانان كه خداوند در شرح حالشان میفرماید:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ * یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُون؛6 و پارهای از مردم میگویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهایم؛ حال آنكه ایمان نیاوردهاند. اینان خدا و مؤمنان را فریب میدهند ولی جز خویشتن را نمیفریبند، و خود نمیفهمند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) 70 روز بعد از ابلاغ جانشینی امام علی(علیهالسلام) درگذشت. همان هنگام، جمعی از سران مهاجرین و انصار، بر خلاف آنچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در جمع 100 هزار نفریِ روز غدیر امر فرموده بود، در سقیفه گرد هم آمدند و برای جانشینی پیامبر تصمیم گرفتند. سرانجام ابوبكر انتخاب شد و زمام امر جامعة مسلمین را به دست گرفت. پس از او نیز عمر و عثمان خلافت كردند. زمامداری سه خلیفه تا 25 سال طول كشید.
ابوسفیان كه از بزرگترین دشمنان اسلام به شمار میآمد در زمان خلافت عمر، خلیفه را وادار كرد تا حكومت شام را به فرزندش معاویه بسپارد، و چنین شد، و به این ترتیب بخشی از نقشههای درازمدت او بر ضد اسلام تحقق یافت. یعنی بنیامیه پایگاه قدرت بزرگی در ممالك اسلام ایجاد كردند تا در زمان مناسب انتقام خود را از خاندان رسول و بنیهاشم باز گیرند و به آرزوی دیرین خود یعنی سلطنت بر همه قلمرو اسلام دست یابند. پس از قتل عثمان مهاجران و انصار و بقیة مردم به منزل امام هجوم آوردند و از ایشان خواستند كه زمام حكومت را به دست گیرد. علی(علیهالسلام) به درخواست آنان پاسخ مثبت نداد، اما پافشاری ایشان بیشتر شد و سرانجام امام(علیهالسلام) خواهش ایشان را پذیرفت و در ذیحجةالحرام سال 35 ابتدا طلحه و زبیر و پس از آنان همه مردم، جز شماراندكی از مهاجرین و انصار با او بیعت كردند. «ولیّ ستیزی»، كه از جملة بزرگترین جلوههای دشمنی اهل باطل بر ضد دین است، در دوران حكومت امام علی(علیهالسلام) چنان شدت گرفت كه حدود 4 سال از حكومتِ كوتاه حضرت به جنگ و فتنه و آشوب سپری شد؛ حكومتی كه همه عمرش 4 سال و 9 ماه بود.
پانوشتها:
1- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 196.
2- آلعمران(3)، 199.
3- دربارة شمار حجاج كاروان پیامبر روایتهای مختلفی بر جای مانده است. برخی دیگر از این روایات، شمار حاضران را 90 هزار بعضی دیگر 114 هزار یا 120 هزار یا 124 هزار نفر ذكر كردهاند. ر.ك: ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 8.
4- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 37، ص 209.
5- تفصیل این خبر از منابع و متون اهل سنّت، در جلد اول كتاب معالم المدرستین، اثر علامه سید مرتضی عسگری، ص 493 - 496 آمده است.
6- بقره(2)، 8 - 9.