جا دارد به نقل دیگری هم اشاره شود تا همگان درباره واقعی یا دروغ بودن ادّعای تقلّب، خود قضاوت کنند. دو سه روز پس از برگزاری انتخابات، آقای علی عبدالعلیزاده که یکی از افراد شناختهشده حامی آقای موسوی بود، به دیدار یکی از مسئولین دفتر رهبر انقلاب میرود. وقتی از مسائل پیشآمده خیلی اظهار نگرانی و ناراحتی میکند و خواستار تلاش برای حلّ و فصل مسائل میشود، آن عضو دفتر آقا از او میپرسد شما بهعنوان کسی که استاندار و وزیر بودهاید، احتمال میدهید تقلّب شده باشد؟ او کمی درنگ میکند و پاسخ میدهد: نه. میپرسد: پس حرف حسابتان چیست؟ او میگوید من همه این حرفها را قبول دارم ولی برایم این مسئله قابل حل نیست که در شبستر، رأی آقای موسوی شده دو هزار تا، رأی آقای احمدینژاد شده سه هزار تا؛ اصلاً باورکردنی است؟ او همچنین میگوید برخلاف دورههای قبل، آراء در حوزههای انتخابیّه شمرده نشده و نیز فرمهای شماره چند و چند تکمیل نشده است. عضو دفتر رهبر انقلاب به او میگوید: اگر شما در مورد درستی نتایج اعلامشده انتخابات برای شبستر تردید دارید، حاضريم پس از کسب موافقت رهبر انقلاب و هماهنگی با نهادهای مسئول بهاتّفاق هم برویم همین شبستری که شما میگویید، شروع کنیم بازشماری، هر صندوقی که شما گفتید. اگر دیدیم آراء مخدوش بود، میرویم سراغ همه صندوقهای شبستر؛ بعد میرویم سراغ صندوقهای استان آذربایجان شرقی، اگر دیدیم اشکال دارد، میرویم سراغ همه صندوقها در سراسر کشور. امّا آیا قول میدهید پای نتیجه این بررسی بایستید؟
بههرحال آراء شبستر از ستاد انتخابات کشور دریافت میشود. آقای موسوی در شبستر، 39 هزار و خردهای رأی آورده بود و آقای احمدینژاد، 37 هزار و خردهای. اصلاً دو هزار و سه هزار تا نبود؛ اضافه بر آنکه، رأی آقای موسوی هم بیشتر بود. اشکال دوّم و سوّم او نیز پس از بررسی مشخّص شد که خلاف و نادرست بوده است. وقتی رهبر انقلاب از ادّعای طرحشده درباره شمارش آراء شبستر مطّلع میشوند اظهار میدارند: اِ! عجب! آقای موسوی هم در ملاقاتش با من همین حرف را زد؛ همین دو سه هزار را گفت. ایشان تعجّب میکنند چگونه بر اساس چنین اطّلاعات نادرستی، فضای دروغپراکنی راهانداخته شده است.
این عضو دفتر آقا به همان فردی که چنین ادّعاهایی را مطرح کرده بود زنگ میزند و نتیجه بررسیها را میگوید. متأسّفانه اخبار واصله به دفتر رهبر انقلاب حکایت از آن میکرد که همچنان این قبیل اطّلاعات نادرست در جلسات حامیان نامزدهای معترض نقل و بر اساس آن تحلیل و نتیجهگیری میشود.
پندآموز است اگر به نمونهای ویژه از تلاشهای ابهامزدا اشاره شود. اقداماتی که به دنبال آن بود تا به کمک روشهای متعارف قانونی و یا حکم حکومتی و حتّی ساز و کارهای عقلانی، حق را بر آنهایی که به دنبالش بودند عیان سازد و هیچ راز سربهمُهری باقی نمانَد. با شنیدن این خاطره، کمی تفکّر کنیم که چرا ازاینقبیل پیشنهادهای حقیقتیاب استقبال نشد؟
آقای ابوترابی که در سال 88 نایبرئیسمجلس بود و ضمناً با طیفهای مختلفی از دانشگاهیان ازجمله متصدّیان ستاد آقای موسوی مثل آقای فاتح و... در ارتباط بود، از آقای جلیلی دبیر شورایعالی امنیّت ملّی میخواهد جلسهای با جمعی از دانشگاهیان داشته باشد و حرفهای آنها را بشنود و به سؤالات شان پاسخ دهد. افراد شرکتکننده در جلسه از اعضای انجمن اسلامی مدرّسین دانشگاهها بودند که در طول سه دهه گذشته همفکر و حامی آقای موسوی بودهاند. وقتیکه از سوی حاضران مسائل مختلفی مثل تقلّب و واقعی نبودن نتیجه اعلامشده مطرح میشود، آقای جلیلی پیشنهاد راهگشایی را با آنها مطرح میکند و میگوید اگر شما معتقدید تقلّب شده و آقای موسوی پیروز انتخابات است، یک راهش بازشماری آراء بود که هم شما نپذیرفتید و هم وقت آن گذشت؛ ولی این تنها راه اطمینان در رسیدن به حقیقت نیست؛ شما که دانشگاهی هستید و در بینتان اساتید جامعهشناسی هم هست، بیایید یک پروژه تحقیقاتی را طرّاحی کنید، ما هم بهعنوان دبیرخانه شورایعالی امنیّت ملّی از شما و کارتان پشتیبانی مادّی و معنوی میکنیم، ببینیم از همین طرق نظرسنجی، مردم در 22 خرداد به چه کسی رأی دادهاند؟ نتیجه هرچه شد، هم ما بهعنوان مسئول قبول میکنیم و هم شما از طرف آقای موسوی قبول کنید؛ امّا متأسّفانه این پیشنهاد راستیآزمایی هم پذیرفته نشد. واقعاً انسان شگفتزده میشود که کدام نظام سیاسی حاضر است چنین پیشنهادی را به معترضین بدهد و شگفتی بیشتر آنکه چرا معترضین نباید بپذیرند؟! به نظر میرسد پاسخ جز این نیست که هر فرد و جمع و نظام سیاسی که اطمینان به درستی عملش داشته باشد، نگرانی ازاینقبیل راستیآزماییها ندارد و به قول معروف آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
پس اگر مسبّبان حوادث پس از انتخابات، حقیقتاً معتقد بودند آراء مردم جابهجا شده است، چرا حاضر نشدند به اتّکاء موضع صریح و قاطع رهبر انقلاب به بازشماری آراء تن دهند؟
بُعد دیگری از فتنه که لازم است به آن اشاره شود ایجاد تردید در بین بخشی از مسئولین و نیز خواص و نیروهای وفادار به نظام و رهبری، از حوزوی تا دانشگاهی، از این جریان سیاسی تا آن جریان سیاسی بود. رفتار و مواضع دوپهلو و توأم با تردید، منشأ حیات چندماهه فتنه و مانع شفّافیّت و اصلاح موضعهای نادرست شد که چند مورد آن بازگو میشود.
در یکی از جلساتی که آقا با مسئولین ذیربط در دبیرخانه شورایعالی امنیّت ملّی داشتند، چنین اظهار میدارند که خصوصیّت فتنه غبارآلودگی است و حق و باطل را باهم قاطی میکند. کاری کنید که از جریان فتنه ریزش پیدا کند؛ مرزها را شفّاف و روشن کنید. در برابر جریان فتنه، نباید تردید ایجاد شود، تردید به ما بیشتر لطمه میزند. مسیری که گروه آقای موسوی اتّخاذ کرده، مسیر ساختارشکنانه بوده است، باید این راه منفور شود.
در تیرماه همان سال 88 رهبر انقلاب جلسه دیگری با جمع محدودی از فضلای قم و به درخواست آنها داشتند. افراد حاضر نکاتی را در رابطه با انتخابات و مسائل مرتبط با آن مطرح میکنند؛ ازجمله نظرات برخی از افراد را درباره آسیب دیدن جمهوریّت نظام و یا فاصله گرفتن نظام از خطّ امام بازگو میکنند. در آنجا آقا مفصّل درباره مسائل مختلف مطروحه توضیح میدهند و با حاضران گفتوگو میکنند و ضمن بیانات شان، نسبت به اعتقادات واقعی برخی از افراد شاخص درباره مردم و امام و... مصادیقی را بازگو میکنند؛ ازجمله میگویند که شما این آقایان را نمیشناسید؛ من با این آقایان سالها کار کردهام و صدها جلسه داشتهام؛ میدانم نظر برخی از این افراد درباره رأی مردم با آنچه در جامعه بهعنوان نظر آنها القا میشود مغایر است؛ میدانم مبنای فکری برخی دیگر با مبنای فکری امام چه فاصله زیادی دارد، هرچند که به لحاظ شخصی مبادی به آداب هستند.1
پانوشت:
1- آقای پارسانیا یکی از حاضران آن جلسه، شرحی از گفتهها و شنیدههای نخبگان حوزوی با رهبر انقلاب را در همین کتاب بیان کرده است، ر.ک ص 131.