محسن قنبریان
آیا حکومت کردن و «تدابیر امور و اجرای احکام» در شأن علمای دینی است یا وظیفه آنان فقط «ابلاغ دین» و حداکثر «نظارت بر حسن اجرای» آن است؟ آیا به دست عالمان دینی افتادن حکومت، منجر به استفاده ابزاری از دین برای تمکین قدرت صنفی نمیشود؟! آیا حکومت عالمان دینی موجب نمیشود که «قداست» دینآسیب ببیند و مردم نسبت به آن کم اعتقاد و از گرد آن متفرق شوند؟! و...
جواب به این پرسشها و سوالات دیگر را میتوان از خطبه نورانی و
کم نظیر امامحسین(ع) در «منی» یافت آنجا که میفرماید «ان مجاری الامور و الاحکام علیایدی العلماء بالله الامناء علی حلاله و حرامه»، جریان امور و احکام در دست علما بالله که آگاه و امین برحلال و حرام خدایند میباشد.(1)
استواری متن و مضمون عالی که مطابق با ادله نقلی و عقلی دیگری هم است جبرانکننده مرسل بودن سند آن است. چنانکه صاحب «وسائل الشیعه» هم در این حدیث به نقل «تحف العقول» اعتماد کرده است.(2)
امام در این کلام نورانی به روشنی وظیفه علمای ربانی را، از تبلیغ و نظارت بر اجرای احکام و تدبیر امور وسعت میبخشد.
«مجاری»، هم ریشه با «اجرا» و مفید همین معناست. «الامور» نیز با «الاحکام» مترادف نیست. «احکام» ناظر به قوانین تشریعی الهی است که از کتاب و سنت استنباط میشود ولی «امور» مشعر به احکام حکومتی است که ولی فقیه در «منطقه الفراغ» جعل میکند و میتواند به وسیله کمک گرفتن از کارشناسان در مجالس مقننه باشد. اصطلاح «علی ایدی» هم موید دیگری بر مطلب است که «وظیفه عالمان دینی» دست یازیدن به تشکیل حکومت و اجرای احکام است. چرا که «ید» در خیلی از تعابیر روایی و قرآنی، کنایه از «تسلط» و «قدرت» و... است مثل «بل یداه مبسوطتان»(3)، «الذی بیده عقده النکاح»(4)
شروط تشکیل حکومت دینی توسط علمای ربانی
در این فرمایش نورانی حضرت دو قید برای علمای لایق تشکیل حکومت آمده است: الف) قید «بالله» (علماء بالله) یعنی عالمانی که علم را با «بیواسطه» یا «باواسطه» از کانون وحی الهی گرفتهاند وعلمشان از هر «التقاطی» پیراسته است. قسم اول «معصومان» (با علم لدنی) و قسم دوم «فقیهان» (با علم اجتهادی) میباشند؛ چرا که این طایفه انتساب عملشان به کانون وحی از همه طوایف علما قویتر است. این پندار غلط که در این فرمایش حسینی، علماء بالله فقط معصومانند با توجه به سیاق و صدر و ذیل خطبه و نیز سایر مضامین اینچنینی از اهل بیت و قرآن دفع میشود چنانکه خود اباعبدالله(ع) در صدر همین خطبه به آیه 63 سوره مائده استناد میفرماید: (لولا ینهاهم الربانیون والاحبار) که ربانیون همان عالمان ربانی بودهاند(5) نه پیامبران و امامان. چون ممکن نیست پیامبران و امامان در وظیفه خود کوتاهی کنند.
ب) قید دیگر «الامناء علی حلاله و حرامه»، امین بودن بر حلال و حرام خدا- که لازمهاش داشتن «علم تفصیلی» به حلال و حرام است- قیدی است که واجد آن، لایق حکومت کردن است. اگر فقیهی با «علم» و «عدالت»، شبهه «تصرف» در احکام الهی برایش منتفی شد در حکومت او شبهه استفاده ابزاری از دین هم به کلی ملغی خواهد بود، زیرا استفاده ابزاری با «امانتداری» بر حلال و حرام الهی (که ضامن آن علم و عدالت است) مغایرت دارد.
کارکرد تشکیل حکومت دینی
در نگاه اباعبدالله الحسین(ع) دین با به اجرا درآمدن و تشکیل حکومت دینی نه تنها قداست خود را از دست نمیدهد و از تعداد دینداران نمیکاهد که بالعکس، دینداران، زمانی از گرد حق متفرق میشوند که حکومت از عالمان دینی سلب شود. در ادامه آن فراز میفرماید: «و شما کسانی بودید که از علمای بالله، آن منزلت را (اجرای امور و احکام) سلب کردید و چنین کاری نکردید مگر به دلیل جدا شدن و تفرقهتان از حق(6) به دیگر سخن این حکومت دینی نیست که موجب تفرق از حق و دین میشود بلکه بالعکس تفرق از حق، نشانهاش حکومت غیردینی است. امام برای حکومت غیردینی (در دست غیر علماء بالله) ثمرات تلخی میشمرد از جمله، نهادینه شدن اختلاف آراء در دین (و اختلافکم فیالسنه بعد البینه الواضحه)(7)، فعالیت و کارکرد در شبهات که حکمش را نمیدانند (یعلمون بالشبهات)(8) و راهبری جامعه به سوی شهوات (یسیرون فیالشهوات)(9) و...
پینوشتها:
1) تحفالعقول ص 168، بحارالانوار ج 100، ص 79
2) شؤون و اختیارات ولی فقیه ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع امام خمینی(ره) ص 2 چاپ وزارت ارشاد
3) مائده 64
4) بقره 237
5) ر.ک: شؤون و اختیارات ولی فقیه. امام خمینی ص 64
6 و 7 و 8 و 9) تحفالعقول ص 168 - بحارالانوار ج 100 ص 79