گریز از عالمان دیـن در عصـر غیبـت
۱۴۰۰/۰۷/۰۶
آفات و آسیبهای بسیاری جوامع آخرالزمان را تهدید میكنند. یكی از آفتهایی كه در متون روایی از آن یاد شده، بیاعتنایی و گریز از علمای دین است. در خبری از پیامبر اكرم (صلىالله علیه وآله)
چنین آمده است:
سیأتی علی الناس (علی أمتی) یفرّون من العلماء كما یَفِرّ الغَنَم من الذئب، (فاذا كان كذلك) ابتلاهم الله بثلاثهًْ اشیاء: الاول یرفع البركهًْ من اموالهم، و الثانی سلَّط الله علیهم سلطاناً جائرا، و الثالث یخرجون من الدنیا بلا ایمان؛1 زمانی خواهد رسید كه مردم (امّت من) از عالمان همانگونه كه گوسفند از چنگ گرگ میگریزد، فرار میكنند. (پس آنگاه كه چنین شود) خداوند آنان را به سه چیز گرفتار میكند: اول آنكه بركت را از اموال آنان بر میگیرد؛ دوم آنكه سلطان زورگویی بر ایشان مسلط میسازد؛ و سوم آنكه آنان را بیایمان از دنیا خارج میكند.
بدیهی است كه مراد این روایت، دانشمندان فاسق امّت نیستند چراكه طرد و گریز از چنین كسانی هرگز ناپسندیده نیست؛2 بلكه مقصود، همان عالمان پرهیزگار و دینپرورند كه در راه اعتلای كلمة حق مجاهده میكنند. به هر روی، یكی از علتهای اساسیِ پیدایش چنین آفتی در میان امّت، دشمنیها و كینهتوزیهای دینستیزان بر ضد اسلام و روحانیت است، كه بهخصوص امروزه به كمك امكانات بسیار گسترده و پیشرفتهای در سطح بسیار فراگیری صورت میگیرد.
پس بر عالمان و فرهیختگان واجب است كه امّت را از این خطر آگاه سازند، و بر مردم مسلمان نیز لازم است اندیشمندان فاسق و گمراه را از خود طرد كنند و پیوند قلبی خویش را با عالمان پرهیزگار و خداجوی وثیقتر سازند.
همچنین یكی دیگر از راهكارهایی كه برای رفع و دفع این آفت خطرناك میباید به دقت مورد توجه قرار گیرد آسیبشناسیِ درونیِ نهاد روحانیت و برطرف ساختن نقاط ضعف، و نیز تقویت نقاط قوتِ آن است. بدیهی است با تحقق این امر و رشد و تعالی همهجانبة این نهاد، راه اصلاح و پیشرفت و تعالی جامعه نیز هموارتر میشود و از سوی دیگر با تحكیم اتحاد میان مردم و عالمان دین، بسیاری از توطئهها و ترفندهای دشمنان دین و ملّت نیز رنگ میبازد.
یكی از نخستین گامهای اساسی برای بهبود وضع موجود، بازشناسی وظایف و مسئولیتهای روحانیان، بر اساس نیازهای امروز است، كه در این مقام به اجمال بدان میپردازیم.
وظایف دانشپژوهان و عالمان دینی
آیات كریمة قرآن و روایات و احادیث معصومان(علیهمالسلام) همان طور كه در منزلت و فضیلت عالمان ربّانی و ارزش علم بسیار سخن گفتهاند،3 مسئولیتهای سنگین و تكالیف بسیار خطیری نیز برعهدة آنان نهادهاند.4 در این مقام به برخی از مهمترین وظایف طلاّب و عالمان دین میپردازیم:
فراگیری علوم دین
رسالت روحانیت همان رسالت انبیاست، و هدفی كه روحانیت دنبال میكنند نیز همان هدفی است كه اسلام برای آن نازل شده است. اما دانستن اینكه هدف نهایی انبیای الهی در حقیقت چه بوده است ما را در شناختن نخستین وظیفة روحانیت یاری میكند.
با آنكه هدف بعثت پیامبران همچون آفتاب میدرخشد، گاه پی بردن به كُنهِ آن همچون نگریستن در آفتاب، سخت و دیدهسوز گشته و از چشمها پنهان مانده است. برخی پنداشتهاند هدف انبیا مبارزه با جهل و نادانی بوده، و اینكه مردم را به فراگیری دانش تحریص و تشویق كنند و علوم نافع را در اختیارشان نهند. برخی دیگر گمان كردهاند گسترش قسط و عدل و مبارزه با ظلم و بیداد تنها مقصد ایشان بوده است،....
اما باید توجه داشت كه اینها همه، تنها بخشی از رسالت انبیا را تشكیل میدهند و در حقیقت مقدمهای برای مقصود اصیل و نهایی ایشان به شمار میآیند. گُلِ هدفِ انبیا(علیهمالسلام) هیچیك از آنچه برشمرده شد نیست. جوهرة رسالت آنان، اصلی فراتر از اینهاست، و باید گفت غایت قصوای بعثت آنان بسی فراتر از درك انسانهایی همچون ما است. دیدگانِ كمسویِ ما توان تماشای كمال نهایی و قوة یافتن اینكه این كمال را با چه چیزهایی و از چه راههایی میتوان به دست آورد، ندارند. همچنین عقلهای بشریِ ما نمیتوانند فهمید كه حقیقتِ «معرفهًْالله» - هدف اصلی رسولان - چیست، و این معرفت چگونه یافت میشود.
اما به هر روی، عالمان دین، در مقام وارثانِ رسالت انبیا(علیهمالسلام)، و بهخصوص جانشینیِ رسالت حضرت ختمی مرتبت(صلىالله علیه و آله)
- كه افضل و اكمل از تمام رسالتهاست- و نیز در مقام میراثداریِ امیر مؤمنان و دیگر معصومان(علیهمالسلام)، میباید گوهر رسالت آنان را به خوبی بفهمند و حفظ كنند و به نسلهای آینده منتقل سازند. یعنی انسانها را به سوی كمال نهاییشان سوق دهند؛ كمالی كه بالاترین مرتبة وجودیای است كه یك ممكنالوجود و یك مخلوق میتواند بدان نایل آید. این مرتبه از كمال، معرفتی خاص است؛ معرفتی حضوری و شهودی، كه از آن به «قرب» یاد میشود.
پس میتوان گفت همة انبیا از سوی خداوند فرستاده شدند تا انسانها را به خدا نزدیك كنند، و نزدیك شدن به خداوند نیز مراتبی دارد كه برترینِ آنها مقام محمّدی است؛ مقامی كه در اصلْ مخصوص ذات مقدس حضرت خاتم
(صلىالله علیه وآله) و اهلبیت معصومِ اوست، و دیگران در حقیقت میهمانِ این خواناند و هر كس به قدر طاقت و لیاقتی كه كسب میكند از آن بهرهمند میگردد.
پانوشتها:
1- محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 22، ص 453 - 454.
2- برای مثال مراجعه كنید به: محمّد محمّدی ریشهری، میزان الحكمه، ج 6، ص 462، ش 13438.
3- برای نمونه مراجعه كنید به: محمّد محمّدی ریشهری، میزان الحكمه، ج 6، ص 456 - 468.
4- برای مثال مراجعه كنید به: همان، ص 471 - 473، 493 - 495، ص 500 - 504.