به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 948
بازدید دیروز: 1,526
بازدید هفته: 5,082
بازدید ماه: 5,082
بازدید کل: 23,666,910
افراد آنلاین: 57
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 23 April 2024
الثلاثاء ، ۱٤ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
171 - ادای احترام به شهدای عرصه سلامت : لشکر پرستاره درمان ۱۴۰۰/۰۹/۲۳
ادای احترام به شهدای عرصه سلامت:
 
لشکر پرستاره درمان   
 
۱۴۰۰/۰۹/۲۳

کامران پورعباس
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بارها با عظیم‌ترین تعابیر از عظمت مقام و عملکرد پرستاران تقدیر و تجلیل نمود‌ه‌اند.
ایشان پرستار را یک نیروی حیات‌بخش و فرشته رحمت و پرستاری را حرفه مقدّس و انسانی و اسلامی و خدمت پرستاری را جزو ارزشمندترین حرفه‌ها و خدمتگزاری‌ها دانسته‌اند.
ازجمله در دیدار اخیر جمعی از پرستاران و خانواده‌های شهدای مدافع سلامت که 21 آذر 1400 برگزار شد و رهبر انقلاب تجلیل ویژه‌ای از حماسه‌آفرینی‌های کم‌نظیر پرستاران و کادر درمان در برهه‌های حساس تاریخ انقلاب اسلامی نمودند.
در این دیدار دست‌نوشته‌ای با عبارت «مدافعان سلامت، عاشقان ولایت» در دست یکی از حضار جلوه‌نمایی می‌نمود.
به همین بهانه یادی می‌نماییم از لشکر پرستاره درمان و شهدای عرصه سلامت.
یادی از شهدای عرصه سلامت
کادر درمان و پرستاران در برهه‌های مختلف و عرصه‌های حساس و سرنوشت‌ساز نقش‌آفرینی ممتاز و قهرمانانه‌ای داشته و شهدای عزیز و گرانقدری تقدیم ساحت مقدس اسلام و انقلاب و نظام نموده‌اند.
در دوران دفاع مقدس بیش از چهارهزار نفر کادر درمانی از قبیل پزشکان، امدادگران، پرستاران و پیراپزشکان به شهادت رسیدند.
در دوران همه‌گیری ویروس کرونا نیز تاکنون 205 نفر از مدافعان سلامت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.(به گفته دکتر عین‌اللهی وزیر بهداشت در روز پرستار امسال)
در برابر عظمت ایثارگری‌ها و فداکاری‌های کم‌نظیر لشکر پرستاره درمان سر فرود می‌آوریم و ادای تعظیم می‌کنیم و به نشانه احترام یادی می‌نماییم از چند شهید سرفراز عرصه سلامت کشور.
شهیده فوزیه شیردل
شهیده فوزیه شیردل، شهید شاخص سال 1393 است.او دختر ساده و پاکی بود که تمام فکر و ذهن او اسلام و قرآن بود. وی بسیار مقید به امام خمینی(ره) بود و نسبت به ایشان ارادت داشت. فوزیه پرستار مؤمنی بود که با صراحت اعلام نمود: من پيرو امام و خط امام هستم.
وی دو، سه سال در بهداري كرمانشاه خدمت كرد و سپس به پاوه منتقل و در بيمارستان مشغول به خدمت شد. فوزیه شیردل در مرداد 1358، در جریان حمله گروهک ضدانقلاب دموکرات به بهداری پاوه به شهادت رسید.
خواهر شهید ماجرای کامل شهادتش را چنین شرح می‌نماید:
«بیست و پنجم مرداد آخرین روز از دوره دوساله فوزیه در پاوه بود و قرار بود فردای آن روز برای همیشه به کرمانشاه برگردد. خانم نقش‌بندی از دوستان فوزیه به او می‌گوید که اوضاع منطقه مناسب نیست و دکتر چمران و دوستانش در حال درگیری با منافقان و ضدانقلاب هستند، بهتر است شما سریع‌تر به کرمانشاه برگردید، اما فوزیه به او جواب می‌دهد که مبارزانی که با منافقان می‌جنگند با برادران او تفاوتی ندارند و باید به آنها کمک کند و ماندگار می‌شود و به زخمی‌ها کمک می‌کند....
شهید چمران دستور می‌دهد که پرستاران، زنان، کودکان و زخمی‌ها را داخل یک وانت گذاشته و یک ملحفه روی آنها بکشند و با عنوان زخمی‌از بیمارستان خارج و به خانه سپاه که از بیمارستان فاصله داشت منتقل کنند. فوزیه هم یکی از این افراد بود. در همان هنگام یک بالگرد به منظور رساندن مهمات به نیروهای شهید چمران به پاوه اعزام شده بود. فوزیه به منظور علامت دادن به بالگرد از زیر ملحفه بیرون می‌آید و از ناحیه پهلو مورد هدف گلوله منافقان قرار می‌گیرد ولی کوتاه نمی‌آید و باز هم تیر می‌خورد و از پا می‌افتد و تازه متوجه گرمی‌و خونریزی پهلویش می‌شود تا اینکه به خانه سپاه می‌رسند.
خانه سپاه فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق بوده است. فوزیه در این شرایط و با زبان روزه و بدون هیچ درمانی هفده ساعت خونریزی داشته است....
بعد از فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر آزادسازی پاوه، نیروهایی به آنجا اعزام شدند و افرادی که در خانه سپاه بودند را به داخل بالگرد انتقال دادند. جسم ناتوان فوزیه که اندکی جان داشت همراه آنها بود. بالگرد هنگام اوج گرفتن مورد هدف ضدانقلاب قرار گرفت و با کوه برخورد کرد.»
تمامی سرنشینان بالگرد در این حادثه به شهادت رسیدند.
شهیده مریم فرهانیان
شهیده مریم فرهانیان به‌عنوان اولین زن شهید در سطح ملی انتخاب شد. شهیده فرهانیان در بین هفت هزار و350 شهید زن کشور به‌عنوان شهید شاخص انتخاب شده است.
شهیده با کمک برادر بزرگش در جریان مبارزات انقلابی در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی علیه حکومت شاهنشاهی شرکت و در جابه‌‌جایی نوارها و عکس‌های امام خمینی فعالیت گسترده‌ای داشت.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی فرهانیان برادر بزرگش که به تازگی لباس سبز سپاه را بر تن کرده بود، 20 روز بعد از جنگ در 15 کیلومتری آبادان- خرمشهر به شهادت رسید.شهیده فرهانیان در ادامه راه برادر شهید خود در میدان جنگ ماند و از 17 سالگی برای امدادگری و مداوای مجروحان فعالیت کرد.
وی به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحان جنگ در بیمارستان‌های مختلف آبادان مانند بیمارستان امام خمینی و طالقانی مشغول بود. گلوله دشمن مستقیم به دیوار بیمارستان اصابت می‌کرد، ولی شهیده با دیگر خواهران امدادگر به‌صورت شبانه‌روزی، زینب‌وار به مجروحان کمک می‌کردند و حتی جابه‌جایی شهدا و دیگر شرایطی که در بیمارستان پیش می‌آمد را عهده‌دار می‌گردیدند.
شهیده فرهانیان علاوه بر فعاليت در بيمارستان، به‌عنوان مددكار اجتماعي در بنياد شهيد مشغول خدمت شد و به مددكاري و مواظبت از مادران شهيدان مي‌پرداخت. برای مددکاری به خانواده شهدا و رسیدگی به وضعیتشان به روستاها و مناطق اطراف آبادان می‌رفت.
یک‌بار نیز مجروح شد اما حاضر نشد به عقب برگردد و 20 روز در شرایط سخت، عوارض مجروحیت را تحمل نمود تا بهبود پیدا کند.
مادر شهید مرزوق ابراهیمی‌که مدت کوتاهی پس از شهادت فرزندش فوت کرد، به مریم فرهانیان وصیت نموده بود در چهلم و سالگرد پسرش بر سر مزارش حاضر شوند و یادش را گرامی‌بدارد. شهیده و خواهران امدادگر هر سال بر سر مزار شهید می‌رفتند و مراسمی ‌برپا مینمودند.آنها سال 63 در حالی که راهی گلستان شهدای آبادان شده بودند، در محله احمدآباد مورد اصابت‌ترکش خمپاره دشمن قرار می‌گیرند و دو خواهر همراهش زخمی‌می‌شوند.هنگامی‌که شهیده را به بیمارستان می‌رسانند، با آنکه‌ترکش به قلبش اصابت کرده بود و تنی نیمه‌جان داشت، سعی می‌کرد حجابش را کامل حفظ نماید. چادر شهید به‌عنوان نماد زن مسلمان در موزه شهدای خیابان طالقانی نگهداری می‌شود.
خانم مریم فرهانیان در 13 مرداد 1363 در 21 سالگی به شهادت می‌رسد.
شهید محمدحسن قاسمی‌
شهید محمدحسن قاسمی‌اولین شهید مدافع حرم کادر درمان است.
وی پاسدار رسمی ‌و کارمند دانشگاه علوم پزشکی بیمارستان بقیه‌ًْالله تهران بود. او پس از گذراندن دوره‌های مختلف نظامی راهی سوریه شد و به مدت سه سال تکنسین بیهوشی و مسئولیت بیمارستان‌های میدانی در چند منطقه از سوریه را عهده‌دار شد.
ماجرای شهادتش به این صورت بود که باید چند زخمی ‌بدحال را به بیمارستان حلب منتقل می‌کرد. در مسیر داعشی‌ها که کمین کرده بودند، آمبولانس را مورد هدف قرار می‌دهند. ابتدا یک تیر به پایش اصابت می‌کند و در ادامه درگیری‌هایی رخ می‌دهد که رگبار میزنند و بین 30 تا 40 گلوله به بدنش اصابت می‌کند. لحظه آخر یک گلوله پیشانی‌اش را شکافته و به این‌ترتیب در نیمه مرداد 1395 به شهادت می‌رسد. پیکر پاکش پس از گذشت سه ماه در آزادسازی منطقه توسط رزمندگان جبهه مقاومت شناسایی شد و به میهن اسلامی بازگشت و بعد از 102 روز به خانواده‌اش رسید.
در هنگام شهادت ۲۵ سال بیشتر نداشت، اما به گفته پدرش بیش از ۲۵ بار به زیارت مرقد امام حسین(ع) نائل شده بود و در نهایت در راه مکتب حسینی به شهادت رسید.
همیشه می‌گفت کسی که به زیارت حضرت زینب(س) می‌رود، برای گریه کردن نیازی به روضه ندارد، همه چیز آنجا روضه مکشوفه است و آدم بی‌اختیار به ‌گریه می‌افتد. می‌گفت: قبر حضرت زینب(س) خیلی سوزناک است و تحمل زیارت کردن مرقد ایشان برای قلب شیعیان بسیار سخت است.
شهید فریدون احمدی
شهید مدافع حرم حاج فریدون احمدی چندین سال در مرکز بهداری غرب و در بیمارستان امام حسین(ع) کرمانشاه مشغول به خدمت بود.
این برادر پاسدار مدافع حرم آل‌الله شد و در 28 آبان 1394 اعزام گردید.
در عملیات خانطومان که بسیار هم گسترده بود، از بهداری درخواست نیرو می‌کنند.
ظهر عملیات، یکی از دوستانش از حاجی فیلم می‌گیرد و به حالت مصاحبه می‌پرسد: حاجی چه خبر؟ پاسخ می‌دهد: جانم فدای رهبر. در این هنگام بی‌سیم‌اش به صدا درمی‌آید و درخواست نیرو می‌کنند. حاجی به همراه دو نفر از برادران سوار آمبولانس می‌شوند و به سمت خط می‌روند که در کمین تکفیری‌ها توسط نیروهای گروهک ‌تروریستی فیلق‌الشام اسیر می‌شوند.
در اسارت، آنها را در مکانی که یک و نیم‌متر فضا داشته قرار می‌دادند، به‌طوری که یکی ایستاده و یکی دیگر خوابیده استراحت می‌کردند. در اثر شکنجه‌های وحشتناک، بینی و سر و دست‌هایش را شکسته بودند و در آخر نیز با دو گلوله، یکی به قفسه سینه و یکی به قلب، شهیدش کردند.
14 ماه و 15 روز اسیر بود و سرانجام در 15 بهمن 1395 به شهادت رسید. چهار ماه بعد از شهادت تبادلی انجام می‌شود و پیکر شهید تحویل نیروهای ایرانی داده می‌شود.
شهیده نرجس خانعلی‌زاده
شهیده نرجس خانعلی‌زاده نخستین شهید جبهه سلامت کشور است.
به‌عنوان پرستار در بخش اورژانس بیمارستان میلاد شهر لاهیجان مشغول به خدمت بود. 4 ‌اسفند ‌۱۳۹۸ در پی شیوع کرونا در ایران، در حین رسیدگی به بیماران از حال رفت و به دلیل عوارض ریوی و تنگی نفس در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد و در بعدازظهر 6 ‌اسفند ‌۱۳۹۸ به شهادت رسید.
وی عاشق پرستاری و پناهگاه افراد نیازمند دربیمارستان‌ها بود و در راه خدمت به مردمش از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد.
پدر شهید با‌ اشاره به فداکاری و تلاشی که کادر درمان و پرستاران در بیمارستان‌ها، برای مداوای بیماران کرونایی انجام می‌دهند، تأکید کرد: ما باید به‌عنوان یک شهروند برای کمک به کمتر شدن کار آنها، دستورالعمل‌های بهداشتی را رعایت کنیم تا با کاهش آمار ابتلا به کرونا و قطع زنجیره انتقال این ویروس، کمی‌از محبت‌ها و فداکاری این عزیزان را جبران کنیم.
شهید احمد داستانی
شهید احمد داستانی، اولین شهید مدافع سلامت شهر تهران است.
احمد دو روز بعد از ازدواج به جبهه رفت و چهار سال جنگید و چند بار مجروح شد. وقتی هم که از جبهه برگشت درسش را ادامه داد و به‌عنوان کارشناس ارشد پرستاری، در بیمارستان بقیهًْ‌الله تهران لباس خدمت پوشید.
همیشه می‌گفت: پرستاری کار نیست، پرستاری را نمیشه با حقوق و دستمزد معنی کرد، پرستاری عشق است و باید عاشق باشی تا این لباس برازنده‌ات باشد.
محمدرضا داستانی فرزند شهید، چنین از کربلایی بودن والدینش تعریف می‌نماید:
«پدرم‌زاده کربلا بود، هر سال روز عاشورا کربلا بودیم و رو‌به‌روی ضریح شش گوشه شانه به شانه هم بلند بلند می‌گفتیم: بابی انت و امی‌ و نفسی یا اباعبدالله(ع). پدرم، پرستاری بود که خودش را فدای مکتب امام حسین(ع) کرد....پای آرمان و اعتقادش ایستاد و شهید شد و مادرم را هم با خودش برد. رفتن پدر و مادرم اجابت دعاهای خودشان در زیارت عاشورا بود.»
شهید احمد داستانی، 40 سال در بیمارستان بقیهًْ‌الله در بخش اورژانس خدمت ‌کرد. پرستار بود، بازنشسته شده بود، ‌ با ۵۵ سال سن. کرونا که آمد، احساس وظیفه کرد و سر کار حاضر شد. 
چون پرستار بخش اورژانس بود، بیش از همه در معرض ابتلا به این ویروس تازه وارد قرار داشت. دو هفته از ورود بیماران کرونایی به بیمارستان نگذشته بود که علائم ابتلا در وی و همسرش بروز کرد.
تعهد وی به خدمت مقدس‌اش آن‌قدر زیاد بود که سه روز قبل از بستری شدنش در بیمارستان هم سر شیفتش حاضر شد. آخرین روزی که از سرکار آمد، در خانه از حال رفت و بستری شد.
در اسفند 1398 مصادف با میلاد امام علی(ع) و روز پدر به شهادت رسید. همسرش نیز در همین روز آسمانی گردید.
شهید جواد جلالی‌نیا
شهید جواد جلالی‌نیا از پرستاران بیهوشی اتاق عمل بیمارستان شهید یحیی‌نژاد بابل، اولین شهید مدافع سلامت در شهر بابل است.
بیش از ۱۸ ماه سابقه جبهه داشت و مجروحیت‌هایی از آن دوران به یادگار.
دبیر مجمع خیران سلامت بابل هم بود. در ایام مبارک رمضان در برنامه سی‌شب، سی‌مسجد در کادر پزشکی ویزیت رایگان در سی‌مسجد حضور فعال داشت و پای ثابت کار بود. از زمانی که مسیر کربلا برای پیاده‌روی اربعین هموار شد، به همراه هیئت درمانی سجادیه بابل به‌عنوان پرستار راهی این سفر می‌شد.
در دهمین روز از ورود بیماران کرونایی به بیمارستان، علائم کرونا پیدا کرد. یک هفته بعد اوضاع جسمی‌اش وخیم شد و سرانجام در 25 اسفند 1398 به شهادت رسید.
شهید حمیدرضا مهینی
شهید دکتر حمیدرضا مهینی در ماه‌های نخست شیوع کرونا، مبتلا و چند روزی در آی‌سی‌یو بستری شد و در هفت فروردین 1399 در خط مقدم مبارزه با ویروس کرونا به فیض شهادت نائل آمد.
همسر شهید مهینی از امام حسینی بودن دکتر می‌گوید:
«آقای دکتر جزو خادمان امام حسین(ع) بود. بنده چهارده مرتبه به کربلا مشرف شده‌ام و دوازده مرتبه «خادم‌الحسین(ع) و خادم‌العباس(ع)» بوده‌ام و به‌عنوان تیم درمان به‌صورت داوطلب در ایام اربعین، عاشورا و نیمه شعبان به زائران خدمت کرده‌ام. در این مدت دکتر مهینی فرزند کوچکم را به تنهایی نگهداری می‌کرد تا من به خدمتم برسم.
ایشان در درمانگاه تامین اجتماعی پاکدشت و مطب مشغول به کار بود و از بچه‌ها هم نگهداری می‌کرد. می‌گفت: شما تخصص داری، برو و به زائران خدمت کن.
نتیجه‌اش هم شهادت در اول شعبان شد. ایشان روز پنج‌شنبه به شهادت رسید، ظهر جمعه به خاک سپرده شد و شب اول قبرشان شب ولادت امام حسین(ع) بود. این نوع مرگ، رزق است.»
در قطعه شهدای مسجد ارگ قبری برای ایشان خریداری شد. روی سنگ مزار این عزیزان نوشته شده بود: «قطعه عزاداران حسینی».
همسر شهید از روزهایی که دکتر در بیمارستان بستری بودند، می‌گویند:
«در دو هفته‌ای که دکتر در بیمارستان بستری بود، تمام این مدت به‌ویژه قبل از آنکه در بخش ICU بیمارستان مسیح دانشوری پذیرش شود، کنارش بودم. روز آخر، وقتی کنارشان رفتم، گفت: باید چیزهای مهمی ‌به شما بگویم....ایشان تعریف کرد: نور معنوی دیدم. بین‌الطلوعین بود که یک دفعه احساس کردم نور آفتاب چشمم را می‌زند. چشم باز کردم و دیدم بالای سرم، خانم حضرت زهرا(س) با چادر مشکی تشریف آوردند. گفتم: «خواب بودی؟ گفت: مطمئنم که خواب نبودم....این ماجرا را برای آن تعریف کردم که دکتر شهید شده است.»
شهید تقی زارع
شهید تقی زارع از نیروهای خدمات بیمارستان بقیه‌ًْالله تهران در ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ به کرونا مبتلا و در ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ به قافله شهدای مدافع سلامت پیوست.
دو سال و هشت ماه در جبهه جنگیده بود.
مدام بانی امور خیر بود. دختر یتیم همسایه بیماری سختی گرفت. تقی به موقع دختر را به بیمارستان بقیه‌ًْالله رساند و با تلاش فراوان پذیرش گرفت. 22 میلیون هزینه بیمارستانش شد. فیش حقوقی‌اش را گرو گذاشت تا دختر را مرخص کردند و بعدها پول بیمارستان را
جور کرد.
از هرچه دو تا داشت، یکی‌اش برای نیازمند بود. اگر از محل کار 20 کیلو برنج قسطی می‌دادند، 10 کیلو را به نیازمندی که می‌شناخت می‌داد.
بعد از شروع کرونا، شیفت‌هایش را طولانی‌تر می‌کرد و 7 شب به خانه می‌آمد. می‌گفت: بیمارهای کرونایی همراه ندارند و تنها هستند. توان بلند شدن از روی تخت راهم که ندارند. من بهشان آب میدهم. کمکشان می‌کنم غذا بخورند.
شهیده سیده زهرا موسوی ارفع
شهیده سیده زهرا موسوی ارفع اولین شهید مدافع سلامت همدان است.
سیده زهرا ۲۳ سال در بیمارستان سینای همدان مشغول خدمت و سال‌ها بهیار بخش روانپزشکی زنان بیمارستان بود که در حین خدمت به کرونا مبتلا شد و در 13 آبان 1399 به شهادت رسید.
کار در بخش روانپزشکی شرایط خاصی دارد و گاهی ممکن است بیماران از خود خشونت نشان دهند. اما این پرستار نمونه و بااخلاص سعی می‌نمود با بیماران طوری رفتار کند که با او دوست باشند. بسیار با بیماران ارتباط نزدیکی برقرار می‌کرد و به درمان و بهبود شرایط روحیشان کمک می‌نمود. در مناسبت‌های مختلف اگر شیفت بود سعی می‌کرد بیماران و همکارانش را مثلاً با یک جعبه شیرینی، تنقلات و هدیه شاد کند. 
وی هم در خانه پرستار بود و هم در بیمارستان. دو فرزند دارای بیماری اوتیسم داشت که همسرش شب‌ها پیش بچه‌ها بود و خودش دائماً شیفت شب سر کار میرفت تا روزها پیش فرزندانش باشد و به آنها برسد.
مادرشوهر شهید با افتخار می‌گوید:
«زهرا خانم عروس خوبی بود، مهربان و کاربلد و فداکار....او نمونه‌ای از تمام پرستاران زحمتکشی است که این روزها با وجود تمام سختی‌ها جانشان را کف دست گرفته‌اند و مشغول خدمت هستند. خدا به همه آنها خیر عطا کند.»
شهیده مریم رحیمی
شهیده مریم رحیمی‌پرستار نمونه  بخش آی‌سی‌یو بیمارستان شهید رجایی شیراز در آبانماه 1399 در حالی که فرزندی شش ماهه در راه داشت، در اثر کرونا به شهادت رسید.
در شیراز در کانون رهپویان وصال فعال بود و سه بار از طرف کانون به اردوی راهیان نور رفت. دلدادگی به سلوک شهدا از همین سفر معنوی در دلش شکل گرفت و برکتی دنباله‌دار به زندگی‌اش بخشید.
در دوران کرونا، هر زمان که از مرخصی صحبت میشد، خیلی صریح می‌گفت: الان اصلاً وقت این صحبت‌ها و درخواست‌ها نیست. بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانواده‌هایشان به ماست.
همیشه به روپوش سپیدش‌ اشاره می‌داد و می‌گفت: اگر از این لباس سفید به رو سپیدی رسیدیم هنر کرده‌ایم.
شهادت حاج قاسم بی‌اندازه منقلبش کرده بود و مثل دختری برای پدر از دست رفته، ‌اشک می‌ریخت. در مراسم بدرقه شهید سلیمانی در کرمان شرکت نمود و در تمام طول مراسم تشییع زیارت عاشورا می‌خواند و از حاج قاسم شفاعت و شهادت می‌خواست.
در آخرین سفرش که سفر اربعین بود، با ‌اشتیاق قدم برمی‌داشت و خلوتی با اربابش سیدالشهدا(ع) داشت و لحظه‌ای از ذکر گفتن باز نمی‌ماند.
شهیده شیرین روحانی‌راد 
شهیده شیرین روحانی‌راد پزشک متخصص بیمارستان شهدای پاکدشت و دو مرکز درمانی دیگر در پاکدشت و شریف‌آباد، از ابتدای شیوع کرونا در خط مقدم مقابله با این بیماری در بخش اورژانس مجاهدت نمود و به‌عنوان نخستین شهیده مدافع سلامت شهرستان پاکدشت در
۲۸ اسفند ۹۹ در اثر ابتلا به کرونا، به شهادت رسید.
شهیده شیرین روحانیراد به‌عنوان شهید شاخص سال 1400 نیز معرفی شده است.
وی با شروع ویروس کرونا شبانه‌روز در بیمارستان ماند تا بتواند کمبود پزشکان را جبران کند. هنگام ویزیت بیماران، سرُم به دست داشت و این تصویر در صداوسیما او در شبکه‌های جهانی دست‌به‌دست شد و شهرت جهانی پیدا کرد. صداوسیما هم بابت همین با وی مصاحبه کرد. اما سه هفته از مصاحبه‌اش نگذشته بود که به شهادت نائل آمد.
ولایتمداری، ایثارگری، کمک به محرومین و مراقبت از افراد بی‌بضاعت، مردمداری و پیشگامی‌ در فعالیت‌های خیریه اجتماعی، کمک‌های پنهانی مکرر به بچه‌های بهزیستی و ارسال بسته‌های معیشتی به خانواده‌های بی‌بضاعت به‌صورت ناشناس، از ویژگی‌های بارزش بود.
نیازمندان زیادی بعد از شهادتش گفتند که خانم دکتر هزینه داروها، آزمایشگاه و تمام روند درمان آنها را حساب می‌کرده و دست‌آخر هم به برخی از آنها پول‌توجیبی هم می‌داده است.