زلال بصیرت
صبر و گذشت کی و کجا شایسته است؟
۱۴۰۰/۱۰/۰۴
یکی از سؤالاتی كه ممكن است ضمن بحث درباره «صبر» مطرح شود این است که آیا صبر همیشه مطلوب است یا میتوان مواردی از صبر را یافت كه مطلوب، یا حتی جایز نیست؟ برای پاسخ به این سؤال باید به دو نکته توجه کنیم: اولاً واژه «صبر» دو اطلاق دارد که بین آنها نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. معنای خاص صبر همان معنایی است که ابتدائاً متبادر به ذهن میشود؛ صبر در مقابل بلا و مصیبت كه در مقابل جزع و فزع و بیتابی به كار میرود. صبر به معنای عام نیز به سه قسم تقسیم میشود: صبر بر طاعت؛ صبر از معصیت و صبر بر بلا. حال، باید در سؤالی كه مطرح شد، مشخص شود کدام یک از معانی صبر مورد نظر است.
نکته دوم اینکه معنای عام صبر با سلسله دیگری از مفاهیم در فرهنگ و اخلاق اسلامی تصادق پیدا میکند؛ به تعبیر دیگر گاهی واژه صبر بر مصداقی اطلاق میشود كه مفهوم دیگری نیز بر آن قابل اطلاق است و هر دو مفهوم، مصداق واحدی پیدا میكنند. بهعنوان مثال واژه «تقوا» به معنای عام آن، كه شامل انجام تکالیف واجب و مستحبات میشود، با صبر به معنای عام، مصادیق مشترک فراوانی دارد؛ شاید کمتر مصداقی از صبر را بتوان سراغ گرفت كه تقوا به معنای عام بر آن اطلاق نشود. حتی صبر بر بلا، از آن جهت كه یك عمل اختیاری است، یكی از احکام تکلیفیِ مستحب یا واجب بر آن اطلاق میشود؛ از همینرو یكی از مصادیق تقوا به معنای عام (اجتناب از گناه و انجام تکالیف) نیز هست؛ به تعبیر دیگر این دو مفهوم با هم تصادق دارند.
صبر و حلم
اما آیا میتوان مصداقی برای تقوا یافت كه نامطلوب باشد؟ همه مصادیق تقوا، تكلیف واجب یا كار مستحب است و نمیتوان مصداقی از تقوا را پیدا كرد كه واجب یا مستحب نباشد؛ از همینرو مصداق نامطلوبی برای تقوا نمیتوان یافت. پس اگر صبر با تقوا تصادق داشته باشد، صبر هم مفهوم ارزشی مثبتی خواهد بود كه نمیتواند مصداق منفی و نامطلوب داشته باشد؛ مگر اینکه حیثیت خاصی در آن لحاظ شود كه بهخاطر آن، صبر، نامطلوب شود. بیان این مقدمه برای توجه به این نكته بود كه هنگام استفاده از واژهای كه معانی متعددی دارد، بدانیم كدامیك از معانی آن مورد نظر است.
در اینجا اگر صبر به معنای خاص آن، که خودداری از جزع و فزع در برابر بلا و مصیبت است، مورد نظر باشد، همه مصادیق آن مطلوب است. البته ممكن است عواطف و احساسات انسان بطور طبیعی در برابر بلایی تحریک شود و حتیاشک هم بریزد؛ همچنان که پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله) در ماتم فرزندش ـابراهیمـاشك ریخت. اما این، بیصبری نیست. صبر، خودداری از جزع و فزع، بیتابی و انجام رفتارهای سبك و زننده است و این كار در برابر هر مصیبت و گرفتاری مطلوب است. گاهی رفتاری كه از شخص در برابر یك مشكل یا امر ناخوشایند صادر میشود، بیش از خویشتنداری است. کسی كه به او توهین شده، یا مورد ضرب و جرح قرار گرفته، خویشتنداریاش همراه با عدم تعرض به طرف مقابل و عكسالعمل در برابر رفتار ناشایست اوست. به چنین رفتاری كه مصداقاً با صبر یكی است، «حلم» و به كسی كه اینگونه عمل كند، «حلیم» گفته میشود.
یكی دیگر از مفاهیمیکه با صبر و حلم تصادق پیدا میکند، «عفو» و «صفح» است. كاربرد این مفهوم در جایی است كه کسی كه به او توهین شده، نه فقط در ظاهر از هر عكسالعملی خودداری میكند، بلكه آن را فراموش كرده و در آینده هم درصدد مؤاخذه و مجازات برنمیآید. این كار مصداق صبر و مصداق حلم نیز هست.
به سؤالی كه در ابتدای جلسه مطرح شد، باز میگردیم. آیا همیشه صبر، حلم و عفو مطلوب است، یا مواردی وجود دارد که نباید در برابر آنها صبر كرد و از آنها گذشت؟
در فرهنگ اسلامی در بسیاری از موارد که انسان مورد اهانت یا ظلم واقع میشود، برای انسان این حق در نظر گرفته شده که در مقابل، عکسالعمل مناسب و معقولی انجام دهد. فریاد كشیدن و ناسزا گفتن كاری زشت و ناپسند است،؛ اما کسی که مورد تعرض دیگری قرار گرفته، مجاز است ظلم ظالم را با فریاد اعلان كند.(نساء، 148) همچنان که کسی كه مورد ضرب و جرح قرار گرفته، حق قصاص دارد. البته ساز و كار قصاص و كیفیت آن نسبت به موارد مختلف، متفاوت است كه درباره آن در منابع فقهی بحث شده است. اما این اصل كه خداوند برای كسی كه جنایتی نسبت به او روا داشته شده، حق قصاص را قرار داده، محلتردید نیست. قرآن این امر را بهعنوان قانونی مهم، مترقی، مفید و ضامن حیات جامعه معرفی کرده است.(بقره، 179) اگر این قانون نبود جامعه محکوم به مرگ و نابودی میشد؛ چون ظالمین در ارتكاب جرم، جریتر و جسورتر میشدند و جامعه به خطر میافتاد. اماترس از قصاص عاملی بازدارنده است. پس، کسی كه مورد ظلم و جنایتی قرار گرفته، حق قصاص دارد. اما در بعضی آیات تصریح شده كسی كه حق قصاص دارد، اگر ظلم طرف مقابل را ببخشد، بهتر است؛ حتی در آیهای توصیه شده كه علاوه بر بخشیدن، كار زشت ظالم با عملی نیک جبران شود؛ قرآن این كار را بهعنوان شیوهایتربیتی برای پشیمان كردن ظالم و اصلاح او توصیه میكند: «بدی را با کاری که پسندیدهتر است، دفع کنید؛ در این صورت همان که نسبت به شما دشمنی داشت، دوستی صمیمیخواهد شد.» در ادامه میفرماید: «كسانی میتوانند بدی را با خوبی پاسخ دهند كه صبور باشند.»(فصلت،34و 35) این امر شاهدی است بر اینکه عفو، مصداق صبر است. مشابه این آیه، در جای دیگر نیز آمده كه ابتدا میفرماید: «در قصاص از حد تجاوز نکنید و طرف مقابل را به همان اندازه كه به شما ظلم كرده، قصاص كنید.» اما در ادامه میفرماید:«اگر صبر کردید [و مقابله به مثل نکردید]، برای صبركنندگان بهتر است.»(نحل، 126)
اما آیا هر جا که كسی حق قصاص دارد، بهتر است خویشتنداری كرده و از ظلم طرف مقابل چشم بپوشد و او را عفو کند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به این نكته توجه كنیم كه ناخوشایند بودن رفتار دیگران در نظر انسان ممكن است ناشی از عوامل مختلفی باشد: گاهی ناراحتی انسان بهخاطر اهانت و بیادبی است كه در حق شخص او روا داشته شده و مسئله، صرفاً شخصی است؛ گاهی نیز ناراحت شدن انسان بهخاطر مسئله دیگری است كه بالعرض به شخص او مربوط میشود. مثلاً کسی كه بدون در نظر گرفتن شخصی خاص به روحانیت ناسزا میگوید، ممكن است موجب ناراحتی كسانی از این قشر شود. این افراد بهخاطر مسئله شخصی از ناسزای آن فرد آزرده نشدهاند؛ بلكه بهخاطر دشمنی وی با این گروه ناراحت شدهاند. حساب این مورد با مسئله شخصی متفاوت است.
گاهی نیز ممكن است انسان از رفتار دیگری ناراحت شود، درحالی كه حتی بالعرض هم به او مربوط نمیشود؛ كسی كه در ماه مبارك رمضان بهصورت علنی روزهخواری كند؛ موجب ناراحتی دیگران میشود. اما ناراحتی ایشان بهواسطه مسئله شخصی نیست؛ بلكه بهخاطر بیتوجهی و اهانت به دین است. در اینجا حق شخصی در میان نیست كه بتوان از آن گذشت؛ بلكه تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منكر مطرح است كه حقالله است و باید به نحو مقتضی استیفا شود.
صبر و گذشت، کجا جایز نیست؟
پس صبر، خویشتنداری، عفو و گذشت كردن همیشه مطلوب نیست. در مقابل ارتکاب فسق و فجور علنی، توهین به اسلام، توهین به انقلاب، توهین به مراجع، تکلیف چیز دیگری است. یكی از تكالیف ما در چنین مواردی امر به معروف و نهی از منکر است که با رعایت شرایط، باید به آن عمل كنیم و حق نداریم از آن بگذریم؛ در اینجا اگر شرایط برای مراتب دیگر امر به معروف و نهی از منکر فراهم نیست، حداقل باید به اولین مرتبه آن، که رو ترش کردن و چهره در هم كشیدن در برابر فرد گناهكار است، عمل كنیم تا او متوجه شود كه ما از رفتار او ناراحتیم. البته این مورد از محل بحث ما خارج است؛ چون سؤال ما درباره مطلوبیت عفو و گذشت از رفتار كسی بود که موجب ناراحتی شخص من شده است.
آیا من در همه مواردی كه حق قصاص دارم، بهتر است از طرف مقابل بگذرم و او را ببخشم؟ بزرگان در پاسخ به این سؤال فرمودهاند در برخی موارد ممكن است قصاص اولی باشد؛ در صورتی که قصاص نکردن فرد جنایتكار و گذشتن از خطای وی موجب جسورتر شدن او شود. در اینجا بهتر است قصاص انجام شود. در غیر این صورت اثر بازدارندگی این حكم از بین میرود. پس فیالجمله این احکام باید اجرا شود تا در جامعه نقش بازدارندگی داشته باشد.
بنابراین عفو و اغماض همیشه مطلوب نیست؛ بلكه گاهی قصاص و مجازات لازم است تا نظم در جامعه برقرار شود. همچنان که در بعضی روایات گفته شده اجرای یک حد از حدود الهی از چهل روز باران با بركت برای جامعه مفیدتر است. البته در مواردی كه برخورد و مقابله به مثل با فرد خطاكار موجب نفع شخصی است، یا عفو کردن و مجازات مساوی است، و یا عفو کردن موجب شرمندگی و تنبه او بشود، عفو و گذشت بهتر است.
پس ما برای پاسخ به سؤال از مطلوبیت خویشتنداری و عفو و گذشت، ابتدا باید رفتارهای جنایتآمیز، غلط و غیراخلاقی را از آن جهت كه مربوط به حق شخص است، حقی از جامعه ضایع شده و یا حقالله نادیده گرفته شده، تفكیك كنیم. در مرحله بعد باید بدانیم اگر در نتیجه رفتار طرف مقابل تکلیفی مثل امر به معروف و نهی از منكر بر عهده شخص آمده، به بهانه عفو و اغماض نمیتوان از انجام تكلیف خودداری كرد. اما مطلوبیت عفو و گذشتن از حقی مثل قصاص كه بهواسطه رفتار طرف مقابل برای شخص ایجاد شده، با توجه به شرایط مختلف فرق میكند؛ گاهی نه تنها عفو مطلوب است، بلكه باید بدی شخص خطاكار با احسان پاسخ داده شود؛ گاهی نیز برای اصلاح شخص خاطی راهی جز مجازات او وجود ندارد.
بیانات آيتالله مصباح يزدي(ره) در دفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 10/5/92