به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 7,051
بازدید دیروز: 19,824
بازدید هفته: 31,529
بازدید ماه: 31,529
بازدید کل: 25,018,667
افراد آنلاین: 20
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۰۳ دی ۱٤۰۳
Monday , 23 December 2024
الاثنين ، ۲۱ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۸۲۶ - تجلیلی از اقتداگران به حضرت ام‌البنین علیها‌السلام: پاسداران قلمرو کرامت و ایثار ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
تجلیلی از اقتداگران به حضرت ام‌البنین علیها‌السلام:
 
پاسداران قلمرو کرامت و ایثار
 
  ۱۴۰۰/۱۰/۲۵

 

تجلیلی از اقتداگران به حضرت ام‌البنین علیها‌السلام | صراط عشق

۱. مولانا جلال‌الدین در دفتر اول مثنوی خود تمثیلی بدین مضمون آورده است که روزگاری صورتگرانی از چین و روم به‌ستیزه برخاستند که هنر کدام یک درخور و زیبنده‌تر است. پادشاه خانه‌ای در اختیارشان نهاد تا آنچه از صناعت و هنر می‌دانند در آنجا ایفا نمایند.

صورتگران چین دیواری را گزیدند و رومیان نیز دیواری دیگر در مقابلِ آنان و پرده‌ حایلی میانشان آویخته شد. 
نقاشان چین، صد رنگ از شاه خواستند و بر دیوار، نقش‌هایی بس شگفت و بدیع‌انداختند. اما رومیان به جای نقش و رنگ، زنگار و تیرگی را از دیوار خود زدودند و آن را جلا دادند تا همچون آینه‌ای تلألؤ يافت و درخشان شد.
روز داوری فرا رسید و سلطان به بازدید آمد. ابتدا از چینیان سراغ گرفت. آنها بس زیبا نقش‌آفرینی کرده بودند. هر سو طُرفه رنگی بود و نادره نگاره‌ای چنانکه عقل را از سر می‌ربود. آنگاه پرده به کناری رفت تا شاه، هنر رومیان را مشاهده کند. به ناگاه آینه‌ای پرداخته، نمایان شد که نقش‌های صورتگران چین بر آن متجلی و منعکس ‌گردیده بود. آنچه بر آن دیوار چشم‌نوازی می‌کرد بر این دیوار، ظاهرتر و زلال‌تر می‌نمود و شاه سرگشته ماند که هنر کدام، لطیف‌تر و ارجمندتر است:
شه در آمد دید آنجا نقش‌ها
می‌ربود آن عقل را و فهم را
بعد از آن آمد به سوی رومیان
پرده را بالا کشیدند از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها
زد بر این صافی شده دیوارها
هر چه آنجا دید اینجا بِهْ نمود
دیده را از دیده خانه می‌ربود
۲. یکی از نام‌های روز رستاخیز «یَومَ تُبْلَی السَّرائِر» است. [طارق/٩] روزی که نهان‌ها آشکار شود و حقایق بروز ‌کند. آن روز رازهایی که در این جهان از ادراک بشر مستور و از دسترس خیال او به دور بود، افشا می‌شود و علت‌ها و واسطه‌ها هویدا می‌گردد. در آنجا به جهت برطرف شدن حجاب‌های دنیا، معلوم می‌شود که هر پدیده‌ای وامدار عواملی بوده است که تا آنها سلسله جنبان نمی‌شدند آن پدیده لباسِ تحقق نمی‌پوشید و آدمی علت هر واقعه را به عیان درخواهد یافت و بر اسباب و واسطه‌هایی که در شکل‌گیری یک رویداد نقش داشته‌اند واقف خواهد شد.
در روز محشر غربال حقایق، مقیاس‌های دنیا را زیر و زبر می‌کند و در پرتو آن خواهیم دید چه بسیار آوازه‌ها و محبوبیت‌ها که بی‌اساس و واهی بوده و در مقابل، چه گمنامی‌هایی که نظام هستی بر مدار آنها قرار داشته است.
***
سخن از نام مقدس شهیدان است. آنان که در غوغای دنیاطلبی و هیاهوی لذت‌ها و شهوات، بر جلوه‌گری دنیا پشت کرده و یوسفِ دل را از دام زلیخای تمتّعات رهانیدند. آنگاه خاموش و رهیافته در مسیری خونین گام نهادند و سرانجام قطره‌وار به اقیانوس حق پیوستند. راستی خاستگاه این گزینش پرشور و چنین انتخاب سترگی کجاست و چه اسباب و عللی آنان را از عالم ناسوت تا منزلگاهِ عِندَ رَبّهِم یُرزَقون رهنمون شده است؟ 
شهیدان بازتاب حقیقتی هستند که خود از آنجا نشأت گرفته‌اند. آنان دستاوردِ دامن‌های نجابت، شیرهای پاک و لقمه‌های حلالند. شهیدان در مَثَل چون هنرمندان رومی در قصه مثنوی هستند که آینه مصفّای وجودشان تجلی‌گاه صفات متعالی پدران و مادران است.
اگر ساحت امنیت و شوکت ایران اسلامی رهین ایثار و کرامت شهیدان است، شهیدانِ والامقام خود، وامدار پدران و مادرانی گمنام (و در حقیقت شهره کرامت و ایثار در آسمان‌ها) هستند که نهال وجودشان را از آبشخور زلال و پاکیزه خویش سیراب کرده و در آغوش عطوفت و مهر خود پروریدند تا خلعت شرافتِ شهادت بر قامتشان موزون شود.
مادران مظهر رحمت الهی و چشمه‌های جوشان محبت بی‌دریغ‌اند. اگر مادر نبود عشق تفسیری نداشت و دلدادگی بی‌معنا بود. گرمای شوق مادر است که پیوسته وجود فرزند را سرشار و از مهر فروزان خود کامیابش می‌سازد. نقشه آینده فرزند و ترسیم خوشبختی او آرزوهایی نهانی است که از شراره‌های نگاه معصومانه مادر به میوه دل خود آشکار می‌شود. مادر عاشقی پاکباز و بی‌ریاست که در پسِ ظاهر آرام خویش، دریایی موّاج و طوفانی دارد. مادر اعجاز آفرینش است!
اما اعجاز دیگر زمانی‌ست که چنین مادری به یک باره رشته تعلق را می‌گسلد و پاره تن خود را به جبهه‌های نبرد گسیل می‌دارد. آنجا که دشمن خونخوار آتش می‌کارد و خون درو می‌کند و ارمغانش سرهای جدا شده و پیکرهای پاره پاره است. عقل مادّی در چنین تناقض شگفت فرو می‌ماند و پاسخ حیرت خود را نمی‌یابد که چگونه مادر آن جلوه محبت و عشق، چشم بر آرزوهای خود می‌بندد و پای عقل بر دل می‌نهد و در داد و ستدی پرشکوه با خداوند مهربان اراده او را برگزیده و دل به رضای پروردگار می‌سپرد.
این مادران و چه بسا همسران بر قامت دلارام رزمندگان، خود جامه رزم پوشاندند و در لحظاتی سخت و جانکاه آنان را وداع گفتند و از ورای قطرات اشک، واپسین توشه را از چهره‌های نورانی‌شان برگرفتند. چنین بانوان حماسی، اسطوره‌های واقعی این مرز و بوم‌اند. آنان که دیری‌ست مزار شهیدان را با آب چشم غبارروبی می‌کنند یا آنان که سال‌هاست یعقوب‌وار در انتظار بازگشت پیکر شهید خود، دیدگانشان از فروغ باز ایستاده است. آنان در این روزگار بی‌قراری با بردباری خود، صبر و شکیب را به ستوه آوردند و وعده‌های الهی را با همه وجود باور نمودند.
اگر از احوال این بانوان جویا شوی و از شهادت فرزندانشان بپرسی، همان را می‌شنوی که حضرت ام البنین(س) فرمود. جمله‌ای که پژواک آن برای ابد در تاریخ ماندگار شده است:
« اولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء فِداءً لِأبى عَبدِ اللهِ الْحُسَين؛ فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند همه به فدای ابا عبدالله الحسین باد.»
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی