به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,744
بازدید دیروز: 9,496
بازدید هفته: 2,744
بازدید ماه: 68,817
بازدید کل: 23,730,628
افراد آنلاین: 9
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۱۵ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 4 May 2024
السبت ، ۲۵ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۲۶۵ - شهدای کربـلای خان­‌طومان ۱۴۰۰/۱۱/۱۰

 

شهدای کربـلای خان­‌طومان

۱۴۰۰/۱۱/۱۰

اینجا مازندران، صدای شهدای خان‌طومان | خبرگزاری فارس

 

کامران پورعباس
خان‌طومان ملقب به کربلای شهدای مدافع حرم است. خیلی از مدافعان حرم حضرت زینب کبری(س) در این مکان به شهادت رسیدند. شهدای اربا اربا، بی‌­سر و بی­‌دست همچون شهدای کربلا در این منطقه تقدیم گردیده است.
سال 95 در حالی که این منطقه استراتژیک به دست مدافعان حرم افتاده بود، آتش‌­بسی دو روزه اعلام شد. تکفیری­‌ها از فرصت پیش آمده سوء­استفاده کرده و منطقه را پس از بمباران و به شهادت رساندن جوانان مازندرانی تصرف کردند. در این حادثه، 16 نفر از مدافعان حرم لشکر 25 کربلای مازندران به شهادت رسیدند.
پس از آن درگیری‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه در بهمن­ 139۸، مدافعان حرم توانستند برای همیشه خاک این منطقه را از لوث وجود تروریست‌های تکفیری پاک نمایند. پیکر شهدای خان‌­طومان همچنان در منطقه مانده بود و امکان عقب برگرداندن آنها وجود نداشت. حاج قاسم در دیداری با خانواده این شهدای عزیز به آنها قول داد پیکر فرزندان­شان بر خواهد گشت. حاج قاسم بسیار پیگیر تفحص پیکرهای مطهر شهدای خان­‌طومان بود و نامه معروفی هم در تأکید بر این امر از سردار دلها پس از شهادتش منتشر گردیده است. در یک نوبت پیکر هشت شهید خان­‌طومان پس از چهار سال کشف و به آغوش وطن بازگشت که در آن برهه طوفان عظیمی برپا کرد و پیکرهای مطهر در میان استقبال کم‌­نظیر مردمی تشییع و خاکسپاری گردیدند.
به مناسبت سالگرد حماسه آزادی خان­‌طومان یادی می‌­نماییم از شهیدان سرفراز و کربلاییِ خان­‌طومان.

شهید رحیم کابلی شهید گمنام خان­‌طومان
از جمع 13 شهید مازندرانی خان طومان، شهید رحیم کابلی، تنها شهیدی است که هنوز گمنام است.
شهید کابلی با سن کمی که داشت وارد جنگ تحمیلی شد و پس از گذشت مدتی، یکی از فرماندهان گردان خط‌­شکن حمزه سیدالشهدا در عملیات‌های مختلف شد. در دفاع مقدس هشتاد ماه در جبهه حضور داشت و دوبار هم مجروح شد.بعد از دفاع مقدس همیشه در راهیان نور بود چراکه خودش را وقف انقلاب کرده بود. در اردوهای راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب، خادم الشهدا بود و کار روایتگری هم انجام می‌داد. با اینکه بازنشسته شده بود اما داوطلبانه خودش را برای دفاع از حرم به سوریه رساند و با اینکه پیشکسوت مدافعان حرم محسوب می­‌شد و فرمانده محور بود، اما ارتباط خیلی خوبی با نیروهای جوان مدافع حرم برقرار کرده بود.
همیشه می‌گفت یعنی می‌شود من هم مثل حضرت زهرا(س) گمنام باشم و همین‌طور هم شد.
همسر گرامی شهید دلش می­‌خواست با پیکرش وداع آخری داشته باشد، برای همین دعا برای برگشتنش می­‌نمود ولی حاج رحیم به خواب عروسش که از سادات است، آمد و گفت: دعا نکنید جنازه­‌ام برگردد، جایم خوب است و در کنار مادر سادات، حضرت فاطمه(س) هستم. همسرش هم از آن شب دیگر بازگشتش را طلب نکرد و به خشنودی او راضی گردید. وقتی خانواده شهید به دیدار مقام معظم رهبری رفتند، ایشان در گوش زینب سادات، نوه شهید، اذان گفتند. روی حجاب خیلی حساس بود. بارها می‌شد چادر هدیه می‌گرفت و به دیگران می‌داد. یک نفر بدون چادر به خانه­‌شان نیامد، حتی افراد بدحجاب، با حجاب وارد خانه‌­اش می‌شدند. شهید کابلی می‌گفت خدا برای زن ارزش قائل است.
همسر شهید می­‌گوید: چه خوب است برای شادی شهدا خانم‌ها حجابشان را کامل کنند.
در وصیتنامه شهید کابلی آمده است: «اولاً همه شما را سفارش می‌کنم در گفتار و عمل پشتیبان ولایت فقیه باشید.... لحظه‌ای از ولایت غافل نباشید و در همه احوال آقا را دعا کنید.»
شهید محمد بلباسی
شهید محمد بلباسی چهره­‌ای محجوب و نورانی داشت همراه با لبخند همیشگی و آرامش خاصی در چهره­‌اش موج می‌­زد.
تیم خادمان شهدای مازندران را تشکیل داد که کار خادمی زائران اردو‌های راهیان نور را برعهده گرفتند. صندوق خیرخواهانه امام زمان(عج) قائمشهر نیز با هدف جمع‌آوری کمک‌های خیّران برای محرومان، توسط وی پایه‌گذاری شد که امروز با همت دوستان او، فعالیت آن ادامه دارد. از شهید بلباسی چهار فرزند به یادگار مانده است. فرزند چهارم به نام زینب، بعد از شهادت پدر دیده به جهان گشود. رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهدا به تقاضای همسر شهید در گوش زینب خانوم اذان گفتند.
در بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید آمده است:
«تبعیت و سربازی ولی فقیه حضرت امام خامنه‌ای جزو اصول زندگی ما بود....علت حضور مستشاری این کمترین در سوریه به ‌عنوان مدافع حرم لبیک به امر رهبرم بوده است و مطمئناً جوانان ایران اسلامی نخواهند گذاشت دست این نا اهلان به حرم اهل بیت سلام‌‌الله علیهما برسد و با عنایت خداوند متعال و یاری امام عصر(عج) ان‌شاالله همه این تروریست‌ها را نابود خواهیم کرد. گوش به فرمان ولی فقیه زمان خود باشید، ادامه‌دهنده راه شهدا باشید....همکاران عزیزم! سپاه یک نهاد انقلابی است. قدر آن را نمی‌شود با حقوق و مزایای ماهیانه مشخص کرد. این نهاد به قیمت خون شهدا و ایثارگریِ ایثارگران شکل گرفته و اگر کسی به نگاه شغل و کسب درآمد ماهیانه به این نهاد پا گذاشته باید نگاه خود را اصلاح کند یا باید از این نهاد خداحافظی کند وگرنه به خون شهدا خیانت خواهد کرد. دشمنان این نظام به سپاه چشم طمع دوخته‌اند، زیرا سپاه خار چشم دشمنان شده است و می‌خواهند با دنیاطلبی و اشرافی‌گری ما را خنثی کنند.همکاران عزیز! هوشیار باشید، گوش به فرمان فرمانده کل قوا باشید.»
همچنین در وصیتنامه شهید بلباسی آمده است: «همسر وفادار و مهربانم! سلام. خدا را گواه می­‌گیرم که اگر نبود همراهی و همدلی شما، بنده به این سعادت دست پیدا نمی‌­کردم.»
و این نکته‌­ای است که رهبر انقلاب هم در دیدار خانواده­‌های مدافع حرم در حضور همسر شهید بلباسی به آن اشاره و از این روحیه هسر شهید تقدیر نمودند.
شهید مهدی قاضی­‌خوانی
شهید مهدی قاضی‌­خوانی مدام سرمزار شهدا می‌­رفت و می­‌گفت ما هر چه داریم از این شهداست. با هزینه خود برای شهدا یادواره می‌گرفت و کارها را خودش ترتیب می­‌داد. همیشه در تشییع شهدا شرکت می­‌کرد، هر جایی که شهید می‌آوردند می­‌آمد و لباس نظامی می‌پوشید و می‌رفت.
در وصیتنامه شهید آمده است:
«بسیار به پدر و مادر احترام کنید و به دیدار اقوام و دوستان بروید از فقرا و نیازمندان دلجویی کنید. قرآن را سرلوحه زندگی قرار بدهید. در خط شهدا و امام شهدا حرکت کنید و گوش به فرمان ولی امر زمان باشید و رهبر عزیزمان را در این راه تنها نگذارید تا پرچم را به صاحب اصلی برسانند. اگر امنیت هست در این مملکت، مدیون شهدا و کمک‌های رهبر عزیزمانیم....گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشید تا از فتنه زمان در امان باشید.»
همسر شهید قاضی‌خانی حلقه ازدواجش را همراه با پیکر مطهر شهید مدافع حرم، دفن کرد.
در دیدار جمعی از خانواده شهدا با رهبر انقلاب، همسر شهید هدیه‌ای به‌عنوان جایگزین انگشتری نامزدی‌اش از امام خامنه‌ای درخواست می‌نماید که بعدها برایش ارسال می‌شود.
همسر شهید قاضی‌خانی در این­‌باره گفت: «همزمانی اهدای این هدیه به من و روز نیمه شعبان، موجب شد تا من دوباره متولد شوم. خدا را شاکرم که به ‌برکت شهید، حضرت آقا من را لایق دانستند که انگشتر نماینده منجی بشریت را که در دست ایشان بوده، در دست کنم.»
کلیپی معروف منتشر شده که در دیدار خانواده‌­های شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب، رهبری در گوشه‌­ای در حال صحبت با یکی از حضار بودند که نهال، دختر کوچک شهید قاضی‌خانی به طرف­شان می‌­روند. رهبری دختر شهید را در آغوش گرفته و بوسیدند.
این دختر شیرین زبان به آقا می­‌گوید کلاهتان را به من می­‌دهید و رهبر پاسخ می‌­دهد: این برای من است، یکی برایت می­‌خرم و نهال می­‌خواهد که صورتی­‌اش را بخرند. کلیپی در فضای مجازی منتشر شده که نهال این ماجرا را شرح داده و کلاه زیبای صورتیِ اهدایی را نشان می‌­دهد.
بعد از آن، باز خانواده شهید در دیداری خصوصی به محضر رهبر انقلاب رفتند. رهبر انقلاب کارنامه و نمره‌های نهال را با دقت دیدند و پشت دفتر املا یادداشتی برایش نوشتند:
بسمه‌تعالی
نهال عزیز. امید است برای انقلاب و کشور ذخیره‌ای ارزشمند باشی. ان‌شاءالله.
سیدعلی خامنه‌ای 97/11/23
خانواده شهید یک چفیه به رهبری هدیه دادند که عکس نهال و آقا روی آن بود و نهال شعری برای ایشان خواند که: «درد یتیم بودن درد نیست، آقا برام دواست.» یک تابلو یا زینب کبری(س) هم که از سوریه آورده بودند به نیابت از همه خانواده‌ها شهدای مدافع حرم به رهبر هدیه نمودند.
شهید مصطفی چگینی
شهید مصطفی چگینی از یک سال قبل از اعزامش به سوریه، هر سال اربعین می‌رفت پیاده‌­روی کربلا. عاشق امام حسین(ع) بود. سالی که راهی سوریه بود هم اربعینش را در کربلا گذراند و برگشت.
شهید مدافع حرم مصطفی چگینی از شهدای بااخلاص و گمنام جبهه مقاومت است. از شهید مصطفی چگینی، حدود ده روز قبل از شهادتش عکسی به یادگار مانده است که روی تخته‌ای نوشته بود: «هر کس مهر امام خمینی‌(ره) و مقام معظم رهبری در دل نداشته باشد، مطمئن باشد اگر در زمان یکی از امامان معصوم هم باشد، مهر آنها را در دل نخواهد داشت.»
شهید علیرضا مرادی
شهید علیرضا مرادی در سوم ابتدایی به مقام رهبری نامه‌ای نوشت و پاسخش را هم دریافت کرد.به خاطر عشق و علاقه‌ای که به امام حسین(ع) داشت تمام محرم و صفر را در مراسم و هیئت فعال بود. در 26 سالگی به شهادت رسید.
در وصیتنامه شهید آمده است: «علی­وار زیستن و علی­وار زندگی کردن را و حسین­وار زیستن و حسین­وار زندگی کردن و حسین­وار شهید شدن را دوست می­دارم.... مادر جان و پدر جان! شما را قسم می‌­دهم که اگر به خاطر من‌گریه کنید اصلاً از شما راضی نخواهم بود. زینب‌­وار و علی­وار زندگی‌نمایید و مرا به خدا بسپارید.»
شهید مرتضی کریمی
شهید مرتضی کریمی از 19‌سالگی به سپاه رفت. در سه کشور یمن، سوریه و عراق مأموریت رفته است. از فرماندهان مقاومت در سوریه بود. در چند عملیات گردانش تلفات زیادی به داعشی‌ها وارد کرد، برای همین آوازه او در سوریه پیچید.قاری قرآن کریم و مداح اهل بیت(ع) بود.
در قهوه­‌خانه‌­ها می‌­رفت و بچه‌­ها را گلچین می­‌کرد و می­‌آورد در فضای هیئت و در فضای گروهان و گردانش. تعدادی از این بچه­‌ها با او به سوریه رفتند و شهید شدند مثل شهید مجید قربانخوانی. به منطقه‌­ای که در محاصره دشمن بوده، می­رود و زخمی‌ها و شهدا را در تویوتا می­‌گذارد تا برگردد که ماشین با موشک مورد اصابت قرار می­‌گیرد.گفته بود: بچه­‌ها چه خوبه آدم مثل امام حسین(ع) سر نداشته باشه، مثل حضرت عباس(ع) دست نداشته باشه، بدنش اربا‌اربا بشه و به آرزویش هم می­رسد.
در وصیتنامه شهید آمده است: «در ابتدای وصیتنامه­‌ام از تمامی دوستان و آشنایان و خانواده خودم تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرا دهند تا گمراه نشوند زیرا ایشان بهترین دوست­‌شناس و دشمن‌­شناس است. از همه می­‌خواهم اشک و‌گریه‌­های خود را نثار اباعبدالله الحسین(ع) و فرزندان آن بزرگوار و خانم زینب(س) کنند....بی­بی زینب(س)! آن زمان که شما در شام غریب بودید گذشت و دیگر به هیچ احدی اجازه نمی‌­دهیم به شما و سلاله اباعبدالله الحسین(ع) بی‌احترامی کند.»
شهید مجید قربان‌خانی
شهید مجید قربان‌خانی تک‌پسر خانواده و لوتی‌مسلک بود. خالکوبی روی دستش باعث شده بود او را با نام مجید سوزوکی مدافعان حرم یا حر مدافعان حرم یاد کنند. همیشه یک چاقو همراهش بود، شبها هم در می‌­آورد می‌گذاشت بالای سرش. عشق قلیان بود. بدنش رو خالکوبی کرده بود. می­‌گفت جوگیر شدم. نوچه قهوه‌خونه‌‌ای زیاد داشت.صبح‌ها بازار آهن کار می‌کرد و بعد از ظهر‌ها هم در سفره‌خانه مشغول بود. وضع مالی خانواده خوب بود و یک زانتیا و یک وانت زیر پایش بود. وضع مالی خوبی داشت و از این بابت همیشه به نیازمندان کمک می‌کرد. به مجید بربری معروف بود چون بربری می­‌گرفت و به آنهایی که ضعیف بودند، مجانی می‌­داد.
سال 93 اربعین رفته بود کربلا و در بین‌الحرمین گفته بود امام حسین(ع) آدمم کن. کلیپی موجود است که همه در حرم حضرت رقیه(س) سینه می‌­زنند اما مجید در گوشه­‌ای به ضریح چسبیده و اشک می­‌ریزد و با حضرت دردودل می­‌کند. بچه هیئتی بود. ماه محرم‌ها همیشه لباس مشکی تنش بود، خیلی به ائمه اعتقاد داشت. یک پلاک حضرت ابوالفضل(ع) جلوی ماشینش داشت که هر وقت سوار می‌شد اول آن پلاک را می‌بوسید و روی پیشانیش می‌گذاشت و بعد حرکت می‌کرد. شاید روزی ده بار آن پلاک را می‌بوسید.
مرتضی کریمی پاسداری بود که به قهوه‌خانه مجید می‌­رفت و آشنایی و رفاقتی پیدا کرده بودند. یک شب مجید به دعوت مرتضی به هیئت‌شان رفت. آن شب درباره مظلومیت حضرت زینب(س) در سوریه گفته شد. مجید آن شب خیلی تحت تأثیر قرار گرفت. چهار نفر از آنهایی که آن شب در هیئت بودند، بعداً در سوریه به شهادت رسیدند که مجید یکی از آنها بود.چندی پیش از اعزامش به سوریه به‌کلی تغییر کرده بود. نمازهای اول وقت، وصیت‌نامه‌نویسی و زمزمه‌های عاشقانه‌اش، گویای این دگرگونی بود.سرانجام با شهید مرتضی کریمی با هم به شهادت رسیدند.
در وصیتنامه شهید آمده است:«امیدوارم بعد از شهادتم ناراحتی نداشته باشید و از شما خواهش می‌کنم بعد از مرگم خوشحال باشید و‌گریه بر مصیبت اباعبدالله کنید. سر پیکر بی‌جان من خوشحال باشید که در راه اسلام و شیعیان به شهادت رسیدم. صحبتم با حضرت امام خامنه‌ای؛ آقا جان اگر صدبار دگر متولد شدم برای اسلام و مسلمین جان می‌دهم.»
پدر شهید معتقد است: «او راه صدساله را یک شبه رفت. به مجید همه چیز می‌خورد الا شهادت. اهل بیت(ع) به او عنایت ویژه کردند.داعشی‌های خونخوار و وحشی، بعد از شهادت مجید آویزانش کردند، بعد اسید ریخته و پیکر مطهرش را سوزاندند. مجید را اربا اربا کردند و فقط چند استخوان سوخته از شهید بازگشت.‌»
مادر شهید می‌گوید: «مجید می‌گفت خواب حضرت زهرا(س) را دیده‌ام که به من گفتند بعد از یک هفته مهمان خودم هستی و روز هشتم به شهادت رسید.»
مادر شهید در جای دیگری ابراز می‌­دارد: «مجید، چند تکه استخوان سوخته بود. چه بلایی سر مجید من آوردند؟ علی‌اکبری شده، حضرت عباسی شده، امام حسینی شده، حضرت رقیه‌ای شده. آن‌قدر زدند، استخوانش کبود شد. از پهلو که تیر خورده مثل حضرت زهرا (س). هر بلایی بوده، سر مجید من آوردند.»
شهید جواد الله‌کرم
شهید جواد الله‌کرم از مستشاران زبده نظامی و فرماندهان مقاومت بود.پنج سال در سوریه خدمت کرد و سه مرتبه مجروح شد. این شهید می­‌گفت: «سوریه محور مقاومت ما است، اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است.»
خودش را موظف می­‌دید برای هر نعمتی که خدا بهش داده، شکر بجا آورد. خیلی وقت‌ها سجده شکر هم بجا می­‌آورد. هربار که باران می‌آمد سجده شکر می‌­رفت. از نعمت‌های خدا بدون شکر نمی‌گذشت. همیشه دست پدر و مادرش را می­‌بوسید.
انتشار تصاویر جانسوز دو فرزند این شهید گرانقدر با پیکر پدر شهیدشان در رسانه‌ها و فضای مجازی دل‌های زیادی را به آتش کشید و طوفانی برپا کرد. تصویر خواب آرام دختر خردسال شهید بر تابوت پدر و نجوای غم‌انگیز پسر با پدر قهرمانش در حالیکه دست خواهر کوچک را گرفته است، حال و هوایی عاشورایی به دل هر بیننده‌ای می­‌بخشید.
کاربری در واکنش به این عکس نوشت: «کاش می­‌شد این عکس را قاب کرد و برای همه مسئولان در جمهوری اسلامی فرستاد... تا قبل از هر تصمیم و اقدامی، قبل از هر سخنرانی و موضع­گیری، قبل از هر زد و خورد سیاسی، و قبل از هر امضایی، خیلی چیزها را یادشان بیفتد...»
شهید رضا حاجی­‌زاده
آقا رضا در گردان شهره بود به پاکی. دقت در حلال و حرام، عشق به خانواده و پرهیز از نگاه به نامحرم، آن‌قدر در وجودش برجسته بود که همه یک سهمیه شهادت برایش کنار گذاشته بودند.
در بحبوحه جنگ و آتش و خون، حواسش به حفظ بیت‌المال بود و هر وقت هم لازم می‌شد، سفارشش را به دیگران می‌کرد.
در یکی از عملیات‌ها، تک‌تیرانداز داعشی عده‌­ای از نیروهای ایرانی را به شهادت رساند. رضا باشمّ بالای نظامی‌اش توانست نقطه کمین تک‌تیرانداز دشمن را شناسایی کند. در درگیری رضا و تک‌تیرانداز دشمن، رضا سربلند بود و اگر چه از ناحیه دست مجروح شد اما تک‌تیرانداز دشمن را به هلاکت رساند. همین کافی بود تا یگان بتواند قد راست کند و شروع به پیشروی کند و در نهایت هم منطقه مورد نظر در عملیات را تصرف کند.
در موقعیت دیگری‌تانک‌های دشمن وارد منطقه شهری خان‌طومان شدند. رضا آرپی­جی 7 را برداشت و با همان سلاح معمولی دنبال‌تانک‌ها می‌کرد و از فاصله 50، 60 متری به آنها شلیک می‌کرد. سرنشینان‌تانک‌ها شوکه شدند و‌تانک‌ها از دست او فرار می‌کردند. با آن حرکت شجاعانه، بچه‌هایی که در نقطه‌ای دیگر گرفتار شده بودند هم توانستند خلاصی پیدا کنند و ابتکار عمل را به دست بگیرند و در ادامه بر دشمن مسلط شوند.
در قسمت‌هایی از وصیتنامه شهید آمده است:
«پیوند به ائمه اطهار‌(ع) و به‌خصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید....داداش جان! در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی‌چون و چرای ولایت باش....همسر مهربان و صبورم!... از تو می‌خواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامه‌دهنده راه شهدا باشند. فاطمه‌حلما جان! دِتِر (دختر) بابا، دوستت دارم، دوستت دارم، بدان که بابا رفته است که تا تو و امثال تو در امنیت و آرامش در خاک خود قدم بگذارید و بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود راه در این راه بدهیم و از تو می‌خواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند.محمدطه جان! مرد خانه بابا، تو دیگر ستون خانه‌ای، از تو می‌خواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایت‌فقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی. دعا می‌کنم که در رکاب امام زمان(عج) ادامه‌دهنده راه شهدا باشی.»
شهید مهدی نظری
شهید مهدی نظری علاقه زیادی به حرفهای رهبر انقلاب داشت. تصویر مقام معظم رهبری همیشه دم دستش بود، به‌خصوص در محل کارش. عکسی از ایشان را قاب کرده و به دیوار آویزان کرده بود. یک حزب‌اللهی کامل بود. همیشه نمازش را اول‌وقت می‌خواند. دروغ نمی‌گفت. غیبت نمی‌کرد. دل کسی را نمی‌شکست. در وصیتنامه شهید می­‌خوانیم: «ما جوانان شیعه اعتقادمان بر این جمله است که می‌گوییم (کلنا عباسک یا زینب) پس باید به آن عمل کنیم و دشمنان باید بدانند این یک شعار نیست بلکه اعتقادی راسخ در خون و جان ما جوانان شیعه و بخصوص مردم ایران است.»
شهید محمود رادمهر
شهید رادمهر حسابی اهل مطالعه بود؛ چه در حوزه نظامی و چه حوزه‌های دیگر. دیده‌بان بود و در بحث توپخانه و طراحی عملیات از بهترین‌ها. یک نخبه نظامی واقعی بود.از طرف فرماندهی تصمیم گرفتند به او ارتقای درجه بدهند. قبول نکرد و گفت: ارتقای درجه برای چه؟ من هرچه کردم، برای خدا و خانم زینب (س) کردم.با وجود فعالیت‌های زیاد روزانه و خستگی زیادش، نماز شبش قطع نمی‌شد و حسابی اهل شب‌زنده‌داری و عبادت بود.
در قسمتی از وصیت نامه شهید آمده است: «نکند عاشورا دوباره تکرار شود و حسین زهرا(علیه­السلام) سرش بالای نیزه رود. برادران و خواهران بسیجی‌، از تاریخ اسلام درس بگیرید و همواره در راه ولایت ثابت قدم باشید....اطاعت از ولایت مطلقه فقیه را بر خود واجب بدانید و اگر می‌خواهید در این دوران پرآشوب گمراه نشوید، گوشتان به سخنان ولایت مطلقه فقیه و چشمتان به اعمال این بزرگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته‌­ها و اوامر ایشان باشد.»
شهید علی عابدینی
هوا که تاریک می‌شد، کار شهید علی عابدینی شروع می‌شد. سنگر به سنگر سرکشی می‌کرد و پای صحبت و درد دل بچه‌های فاطمیون می‌نشست. از مشکلات و کم و کسری‌هایشان می‌پرسید و تمام تلاشش را برای رفع آنها می‌کرد. خیلی راحت می‌توانست این کار را از طریق بی‌سیم انجام دهد، اما مقید بود حضوری به سنگرها سرکشی کند. این کار را از غروب شروع می‌کرد و گاه تا 12 شب و حتی 2 و 3 نیمه‌شب هم حضورش در سنگر بچه‌های فاطمیون طول می‌کشید. 
شهید حسن رجایی‌­فر
کار شهید حسن رجایی‌­فر در حوزه مهندسی و ساخت خاکریز و سنگر بود. در مناطق جنگ‌زده و تخریب‌ شده که خبری از برق و آب نبود، برق را از موتور برق می‌گرفتند و آب را هم از ‌تانکر برمی‌داشتند و تدارک همه اینها کار حسن و رفقایش بود. بس که دغدغه‌مند بود و کار می‌کرد، لباس‌هایش همیشه یا روغنی و گازوییلی بود یا خاکی. از چند شب قبل از درگیری نهایی در خان­‌طومان، با مدیریتش ساخت یک خاکریز در خط پدافندی شروع شد. چند شب پشت سر هم تا صبح کار کردند تا خاکریز به موقع آماده شد و گرنه در روز درگیری در خان‌طومان، هم رزمندگان بیشتری شهید می­‌شدند و هم موقعیت برای مقاومت ضعیف‌تر می‌شد.
در وصیتنامه شهید می­‌خوانیم: «وصیت من به همه این است که حامی ولایت باشید تا به کشور آسیبی وارد نشود. کاری نکنید به زبان گفته شود، ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند، بلکه با عمل نشان دهید.»
شهید زکریا شیری
شهید زکریا شیری ارادت خاصی به امام حسین(ع) داشت و همیشه در ایام محرم و صفر در دسته‌های عزاداری پابرهنه شرکت می‌کرد. به خانواده‌های مستمند، به‌خصوص برای تهیه جهیزیه کمک می‌کرد و خانواده‌اش این موضوع را پس از شهادتش فهمیدند.
در بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید می‌خوانیم: برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین(ع)، باید سه ساله خودم را تنها بگذارم....من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نموده‌ام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس می‌باشد....پیرو ولایت باشید و تا زمانی که پشت ولی‌فقیه و رهبر فرزانه، امام خامنه‌ای باشید هیچ قدرتی با هر تجهیزاتی که باشد، توان مقابله با شما را نخواهد داشت. در پایان از خواهران سرزمینم، ایران اسلامی می‌خواهم که با حفظ حجاب، امانتدار خون شهدا باشند.»
شهید مجید سلمانیان
روحانی شهید مجید سلمانیان مبلغ، استاد دانشگاه و امام جماعت مسجد بود.
چون مبلّغ توانا و نخبه‌ای بود، اجازه رفتن به او نمی‌دادند. دو بار به شکل محدود و برای کار‌های تبلیغی به سوریه اعزام شد؛ بار آخر هم با این‌که به‌عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم رفت تا اینکه در خان‌­طومان به شهادت رسید.
در وصیت‌نامه شفاهی شهید آمده است: «اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقا صاحب‌الزمان(عج) از طرف خودم. یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام می‌دهید که یکی از مجرب‌ترین کارها برای آقا است. یا اگر می‌خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید.»

Image result for ‫گل لاله‬‎