۸۵۲ - سيد ابوالحسن موسوی طباطبایی: به بهانه روز بزرگداشت مقام شهدا: گوهر ارجمند مرگ سرخ ۱۴۰۰/۱۲/۲۱
به بهانه روز بزرگداشت مقام شهدا:
گوهر ارجمند مرگ سرخ
۱۴۰۰/۱۲/۲۱
امیر المؤمنين علیهالسلام در حکمت ۸۱ نهجالبلاغه فرمودهاند:
«قِیمَهًْ کُلِ امْرِئٍ ما یُحسِنُهُ؛ ارزش هر انسانی به مقدار کار نیکویی است که انجام میدهد.»
شریف رضی از جامعیت و حکمت نهفته در این کلامِ عرشی به وجد آمده و چنین میگوید: «این سخنی است که نمیتوان بهایی بر آن نهاد. حکمتی همتراز این کلام یافت نمیشود و هیچ سخنی یارای برابری با آن را ندارد.»(نهجالبلاغه، ذیل حکمت ۸۱)
آن امام هُمام در این عبارت کوتاه، منزلت واقعی انسانها را نه بر مبنای ارزشهای اعتباریِ دنیا مانند اصل و نسب، ثروت و جایگاه اجتماعی دانسته، بلکه میزان تعیین بهای یک انسان را نیکوکاری او و موجی که عملکرد او در جامعه ایجاد میکند، برشمرده است. به این ترتیب باید از افرادی سراغ گرفت که وجودشان در جامعه بیشترین تاثیرها را داشته و به نوعی تعیینکننده و سرنوشت ساز بوده است. انسانهای بزرگی که شمع گونه سوختند تا محفل بشریت از فروغ آنان روشنی یابد.
در میان گروههای مختلف خادمان بشریت، نام والای شهیدان، همچون خورشید در بلندترین مرتبه فضیلت میدرخشد. یقینا آنان مصداق اتمّ این سخن حکمتآمیز علوی(ع) هستند و ایثارشان برترین نیکی به شمار میرود. شهدا با بزرگترین سرمایه یعنی هستی خویش پا به میدان مینهند و با فدا کردن خود، گوی سبقت را از جمله دارندگان فضایل ربوده و همگان را در غبار مرکب تیزپوی خود به فراموشی میسپارند و در کمتر از لمحهای به ابدیت میپیوندند. این اسطورههای فرازمینی و همنشینان اولیا و انبیا، قابل قیاس با هیچکدام از طبقات بشریت نیستند و شکوه ایثار و فداکاریشان همواره در بالاترین افق عالم هستی قرار دارد.
خداوند مهربان با اولین قطره خون شهید که بر زمین فرو میچکد همه گناهان او را بخشوده و بر قامت رسای وی حلههای کرامت میپوشد و در برترین مراتب عالم وجود یعنی «مقام عندیت» روزیاش میدهد. آری! گوهر ارجمند موت احمر، تنها برازنده برگزیدگان سرباخته است.
استاد شهید مطهری با آوردن شعر «شمع و شاهد» از پروین اعتصامی، با ظرافتی که خاصِاندیشه اوست، نسبت شهید با جامعه را تبیین نموده و مصداق تمثیل شعر را شهید میداند. در این شعر، افسانه بانویی هنرمند آمده که شبی در مقابل شمع به خود مباهات میکند و ظرافت و زیبایی لباسها و پردههایی را که دوخته است به رخ وی میکشد. شمع نیز پاسخ میدهد من قطره قطره سوختم تا تو در پرتو و نورافشانی من هنرنمایی کنی. پس علت وجودی هنر تو من هستم. خلاصهای از این شعر زیبا چنین است:
شاهدی گفت به شمعی کامشب
در و دیوار مزین کردم
دیشب از شوق نخفتم یک دم
دوختم جامه و بر تن کردم
کس ندانست چه سحرآمیزی
به پرند از نخ و سوزن کردم
تو به گرد هنر من نرسی
زانکه من بذل سر و تن کردم
شمع خندید که بس تیره شدم
تا ز تاریکیت ایمن کردم
پی پیوند گهرهای تو بس
گهر اشک به دامن کردم
خوشم از سوختن خویش از آنک
سوختم، بزم تو روشن کردم
کارهایی که شمردی بر من
تو نکردی همه را من کردم
علامه مطهری میافزاید «مَثل شهید، مَثل شمع است که خدمتش از نوع سوختن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری شهدا شمع محفل بشریتاند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند.» [قیام و انقلاب مهدی(ع)/۶۶]
در فرهنگ مقدس اسلام هیچ گاه مسیر بندگی و عبودیت به نومیدی و بن بست ختم نمیشود و مؤمنان پیوسته پیروزند، زیرا اطاعت از خداوند، سرانجامی جز کامیابی و بهرهمندی ندارد. خشنودی شهیدان نیز از این است که فرمان یگانه مدبّر عالم وجود را میبرند. آنان خود را در حصول نتیجه دخیل نمیدانند و آن را به معبود دانای اسرار میسپارند.
خداوند در قرآن میفرماید: «ما عِندَکُم یَنفَدُ وَ ما عِندَ اللهِ باقٍ؛ آنچه نزد شما است نابود میشود و آنچه نزد خداست باقی میماند.» (نحل ۹۶) از این رو کسانی که در راه خدا به شهادت میرسند، خون مطهرشان به ابدیت پیوسته و هیچگاه از جوشش بازنمیایستد. در حماسه کربلا مشاهده میکنیم که سیدالشهدا علیهالسلام به حسب ظاهر و در محاسبات بشری شکست خورد. زیرا آن حضرت با اصحاباندک خود در محاصره سی هزار نفر از لشکریان دشمن قرار گرفت و در کمتر از یک روز همگی به شهادت رسیدند. بدنهایشان پایمال سم اسبها شد، خیمههایشان غارت گردید، سرهاشان بر فراز نی قرار گرفت و پردگیان محترم به اسارت رفتند.
در مقابل، یزید در اوج قدرت و نخوت به گمان پیروزی، شانه جنبانید و اشعار کفرآمیز سرود و در پیروزی بر حسین(ع) جشن گرفت. اما سرانجام خداوند خود حافظ خون سیدالشهدا(ع) بود و او را در این دنیا و سرای آخرت آنچنان منزلت بخشید که عقول بشری از آن مبهوت ماند. این سنت تغییر ناپذیر خداوند است که فرمود: «و جَعَلَ کَلِمهًَْ الّذينَ كَفَرُوا السُفلَى وَ کَلِمَهًْ اللهِ هِیَ العُلیا»(توبه ۴۰)
همچنین در عصر کنونی، دشمن گمان باطل کرد که با از میان برداشتن سردار حاج قاسم سلیمانی، راه او را محو کرده و ریشه درخت تناور مقاومت را خشک میکند. جنایت دشمن در شهادت سردار هر چند ملتهای آزاده را از وجود گرامیاش محروم ساخت، اما در حقیقت آن عارف مجاهد را به آرزوی چهل ساله خود که لقای محبوب بود رسانید و به برکت خون مقدسش، بصیرتها افزون شد، خمودی و افسردگی در جامعه رنگ باخت و نشاط و امید در رگ مؤمنان جریان یافت، صفوف ملت انسجام و اتحادی مثال زدنی را تجربه کرد، دشمن خوار و منکوب گردید و در قاموس انقلاب اسلامی واژهای کوبنده و انگیزه آفرین به نام «مکتب سلیمانی» شکل گرفت.
امروز به تعبیر رهبر عزیز «شهید سلیمانی» برای دشمنانش خطرناکتر از «سردار سلیمانی» است. آری مکتب ما مکتب شهادت است و شکست در آن راه ندارد. چه پیروز شویم و چه به شهادت برسیم، در هر حال شاهد موفقیت را در آغوش کشیدهایم که قرآن خطاب به منافقان میفرماید: «قُل هَل تَرَبّصُونَ بِنا إلّا إحدَی الحُسنَیَینِ؛ بگو آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی(پیروزی یا شهادت) را انتظار میبرید؟» (توبه ۵۲)
سيد ابوالحسن موسوی طباطبایی