خواص بیبصیرت و تحمیل نیروهای ناکارآمد به ولی
۱۴۰۱/۰۲/۰۴
جواد سلیمانی
كمكم ماجراي عزل اشعث و نصب حسان بن مخدوج به يك بحران سياسي ـ اجتماعي جدي تبديل گرديد كه روز به روز بر دامنهاش افزوده شد؛ به گونهاي كه خطر بروز اختلافات قبيلگي و رقابتهاي سياسي و قومي، وحدت و انسجام سپاه كوفه را تهديد ميكرد و ميرفت در همان آغاز راه، برخي باب مخالفت با اميرمؤمنان(ع) را باز كنند. اين در حالي بود كه سپاه شام به طرف صفين در حال حركت بودند؛ ولي هنوز سپاه حضرت به حركت در نيامده بود، مخالفت و كارشكني از سوي اشعث و يارانش به مشام رسيد.
كار از دلخوري و انتقاد گذشت. طبق نقل منقري، رزمندگان يمني از اقدام حضرت خشمگين شدند؛ از اين رو سعيدبنقيس همداني نزدشان رفته، ضمن سرزنش آنها گفت: «شما گمان ميكنيد اگر از دستور علي سرپيچي كنيد نزد دشمن او پناهگاه و مفرّي خواهيد يافت؟ آيا معاويه پاداش به شما ميدهد...؟ كلام (درست) همان است كه (علي) گفته و نظر حق همان است كه (او) بدان گراييده».1
در همين گير و دار خبر عزل اشعث توسط اميرمومنان(ع) به معاويه رسيد. او نيز از فرصت استفاده كرد و به مالكبنهبيره گفت؛ چيزي به اشعث بگو كه اشعث را عليه علي تحريك كند.
مالكبنهبيره كه خود فردي كندي و از دوستان اشعث بود، از يكي از شعرا خواست شعري تحريكآميز براي اشعث بگويد؛ او نيز در چند بيت عزل اشعث را مايه ننگ و عار مردان دلاور كوفه خوانده، سكوت قبيله كنده در برابر اين اقدام را نشانة پستي و دنائت آنها شمرد و آن را نوعي غصب حق قبيله كنده توسط ربيعه قلمداد كرد.2
به هر حال كار به جايي رسيد كه زمينه فرمانبري از حسانبنمخدوج از ميان رفت و خودِ حسّان پرچم فرماندهي را با دست خويش بر در خانه اشعث نصب كرد؛ ولي او با زيركي از قبول رياست خودداري كرد و گفت:
«اگر اين پرچم (فرماندهي) نزد علي بزرگ است، والله برايم از پر كوچك شترمرغ كمارزشتر است؛ پناه بر خدا كه (اين كار علي) موجب دشمني من با شما شود».3
اشعث در حالي اين جملات را ميگفت كه پيشتر با اظهار ناراحتيهاي خود موجب تحريك يمنيها شده و بر حضرت فشار آورد تا ايشان را از تصميم خود پشيمان نمايد؛ ولي اكنون ديد پذيرفتن رياست كنده به قيمت علني شدن ضعف او در مقابل جاه و مقام دنيا تمام
ميشود؛ لذا براي حفظ عزت و كرامت نفساني خويش، ژست بزرگوارانهاي به خود گرفت و سياست بياعتنايي به رياست را برگزيد.
از اين رو وقتي حضرت پيشنهاد تقسيم رياست ربيعه و كنده را بين او و حسان مطرح كرد، بدون اينكه از خود حرص و ولعي نشان دهد گفت: «ذلك إليك؛4 امر، امر شماست؛ هر طوري كه شما بفرماييد».
با دخالتهای حسابنشده خواص فاقد بصیرت و جهت دادن افکار عمومی به سوی ریاست اشعث، سرانجام حضرت علی(ع) براي جلب رضايت و دلگرمي خيل كثيري از رزمندگان يمني كه از اين ماجرا دلآزرده شده بودند، مجبور شد فرماندهی جناح راست لشكر عراقيها را به اشعث بسپارد.5 و او را به ریاست و فرماندهي كنده برگزيند.6
بدين سان اشعث در رأس پستي بسيار حساس و خطرناك قرار گرفت و نطفه تهديدي بزرگ در دل حكومت اميرمؤمنان(ع) منعقد گرديد و در حقيقت فرماندهي بخش عظيمي از سپاه حضرت در دست كسي قرار گرفت كه هر وقت اراده ميكرد ميتوانست نيروهايش را از علي(ع) جدا كند.
وی در کشاکش جنگ صفین هنگامی که امام علی(ع) به مرز پیروزی بر معاویه نزدیک شده بود، دست به خیانت زد و لشکر حضرت را به آتش بس دعوت کرد و بدین سان مانع پیروزی لشکر امام(ع) شد.
پانوشتها:
1- بنگرید به: منقري، همان، ص137.
2- منقري، همان، ص 139.
3- همان، ص 139 و 140.
4- همان، ص 140.
5- همان.
6- همان، ص 227.