اخــلاق قربانی سیاست ماکیاولی
۱۴۰۱/۰۲/۲۰
جواد سلیمانی
در طول تاریخ دو شیوه برخورد در زمینه رعایت اخلاق در عرصه سیاست وجود داشته و اکنون نیز همان دو شیوه به چشم میخورد. شیوه نخست آن است که برخی معتقدند ساحت حکومت و سیاست ساحت خدعه و نیرنگ است، نه اخلاق، لذا رعایت نکات اخلاقی در حکومت و سیاست سادهلوحی است.
طبق این دیدگاه بايد ميان قواعد اخلاق و الزاماتِ سياست تفاوت قائل شد و براساس واقعيت و با در نظر گرفتن منافع و مصالح، به اقدام سياسى دست زد. براساس اين رويكرد، توجه به اخلاق در سياست، به شكست در عرصه سياست مىانجامد، زيرا مدار اخلاق، حق و حقيقت است، حال آن كه غرضِ سياست، منفعت و مصلحت مىباشد.
اخلاق از ما مىخواهد تا حقيقت را گرچه بر ضد خودمان باشد بگوييم، حقكشى نكنيم، با انسانها همانند ابزار رفتار نكنيم، همواره پايبند عدالت باشيم، دروغ نگوييم، از فريبكارى بپرهيزيم، حقايق را پنهان نكنيم و....
حال آن كه لازمه سياست دست شستن از پارهاى اصول اخلاقى است و اساساً هرگونه اقدامِ سياسى، با اخلاقستيزى و زير پا نهادنِ فضايل اخلاقى آغاز مىشود و بدونِ «دستهاى آلوده» هيچ فعاليتِ سياسى ممكن نيست. از اين منظر، سياست چيزى جز عرصهاى براى كسب، توسعه و حفظ قدرت نيست و اينها تنها با فدا كردنِ اصول اخلاقى حاصل مىشود. در پسِ هر اقدام سياسى، انبوهى از فضايلِ له شده اخلاقى به چشم مىخورد.
برخی از این دسته میگویند برای حفظ و گسترش قدرت و حاکمیت دست به هر اقدامی میتوان زد، گرچه خلاف دین و وجدان اخلاقی باشد. هر حاکمی میتواند برای نیل به اهداف خود دست به هر اقدامی بزند.
بر همین اساس بنی امیه در صدر اسلام دست زدن به هر عمل خلاف اخلاق اعم از شکنجه، خیانت و بدعهدی و خدعه و فریب را در برابر مخالفان سیاسی خود جایز میشمردند؛ چنانکه مسلمانان مکه را تحت سختترین شکنجهها قرار داده و یاسر و سمیه پدر و مادر عمار را به جرم مسلمان شدن به قتل رساندند.
ابوسفیان برخلاف عهدنامه صلح حدیبیه که در سال ششم هجری منعقد شده بود متعرض قبایلی که اسلام را پذیرفته بودند شد؛ معاویه در صلح با امام حسن(ع) متعهد شد تا برای بعد از خودش برای یزید از مردم بیعت نگیرد و حکومت را به امام حسن(ع) بسپارد یا از آزار و اذیت شیعیان خودداری کند ولی او همه این تعهدات را یکی پس از دیگری زیر پا گذاشت، هم برای یزید بیعت گرفت و هم حقوق شیعیان را قطع کرد و آنها را سخت تحت فشار و شکنجه قرار داد. یا در زمان حکومتش به عمرو بن حمق یکی از مخالفان سیاسی شیعه خود امان داد ولی بعد از اینکه به او دست یافت او را کشت.
امروزه نیز پیروان آنان وهابیت و دولت آلسعود کودکان و زنان و مردم بیدفاع یمن را به خاک و خون میکشند و آنان را از آب و غذا و دارو و درمان محروم میکنند. مانند هند جگرخوار که جگر حمزه سیدالشهداء به دندان گرفت، سینه مخالفان خود را شکافته و جگرشان را به دندان میگیرند.
و پدران را جلوی چشم کودکانشان به قتل میرسانند و منتقدان سیاسی خود را در سفارت خانههایشان آورده، به طرز فجیعی کشته و قطعه قطعه نموده، و در کوره آتش میسوزانند. امروزه تظاهر به جدایی اخلاق از سیاست به طور رسمی از زبان سردمداران نظام سلطه اعلان میشود؛ به طوری که وزیر خارجه آمریکا پمپئو به صورت رسمی اعلان کرد دروغ و فریبکاری افتخار ماست. دولت آمریکا به فرمانده ناو جنگیای را که هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را
بر فراز خلیج فارس هدف قرار داد و زن و بچه و مردان بیگناهی که به مسافرت میرفتند به قتل رساند، جایزه داد. چرا که از منظر آنها اقتدار و منافع آمریکا با سلطه بر چاههای نفت و در دست داشتن بازار آسیا و خلیج فارس تامین میشود، و چون نظام جمهوری اسلامی ایران با این منفعتطلبی آمریکا مخالفت میکند، هر گونه ضربه زدن و زهر چشم گرفتن از این نظام مشروع میباشد ولو به قیمت انجام یک عمل غیر اخلاقی یعنی کشتن سرنشینان هواپیمای مسافربری. طبق شیوه نخست قانون سیاست قانون جنگل است هر کس قدرت دارد مجوز هر اقدامی را دارد. قدرت مشروعیت میآورد و توجیهگر هر اقدام خلاف وجدان اخلاقی است. البته این تفکر برای بخشی از مردمان عالم که در نظام فرهنگی و تربیتی مدرن پرورش یافتهاند فکر پسندیدهای است به طوری که دانشمندنمایانی امثال ماکیاول ملاک مشروعیت عمل سیاسی را صرفا قدرت دانستند و گفتند قدرت سیاسی مشروعیت میآورد، لذا اگر در جنگ جهانی دوم هیتلر به سایر کشورها تجاوز کرد، چون قدرت داشت تجاوزش مشروع است.
لکن بنابر شیوه دوم، اخلاق منحصر به عرصه خاصی از حیات انسان نیست، بلکه در همه عرصههای حیات فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی
جاری و ساری است؛ زیرا فعل اخلاقی فعلی است که موجب تکامل روحی و قرب انسان به خداوند میشود و از آنجا که قرب الهی هدف نهایی خلقت میباشد در همه ساحتهای زندگی بشر مطلوبیت ذاتی دارد. لذا رعایت اخلاق در سیاست نیز مطلوبیت دارد، و همانطور که دروغ و فریب نسبت به اعضای خانواده و مشتری کالا امری منکر است، دروغ گفتن و فریبکاری حاکمی نسبت به حاکم دیگر یا ملت خود امری منکر است. همانطور که شکنجه دوست و همسر منکر است، شکنجه منتقدان سیاسی نیز امری منکر است.