کامران پورعباس
اردیبهشت امسال، عالمِ ذوالفنون و حکیم و بصیر و سرآمد در بسیاری از معارف و به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «عالمِ واعظِ درس آموز»
و «اطلاعات گسترده و بیان جذاب و لحن شیرین این عالم محترم، منبعی پر فیض برای جمع زیادی از جوانان و راهجویان بود»، به ملکوت اعلا پیوست.
عشق و ارادت وصفناپذیر و بیحد و حصر به اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، ولایتمداریِ خالص و ناب و حقیقی و اعتقادراسخ و ارادت عمیق به شهدا از ویژگیهای بارزِ این عارف گرامی و گرانقدر و ملکوتی است.
ارادت وصفناپذیر به اهلبیت
در مورد عشق و ارادت وصفناپذیر و بیحد و حصر به اهلبیت عصمت و طهارت(ع)، باید گفت که منابر و سخنرانیهای بسیار و بیشماری در این زمینه توسط استاد فاطمینیا انجام شده است با شور و حال و معنویت اعلا که پرداختن به آنها خارج از مجال این گزارش است و تنها به ذکر یک نمونه بسنده مینماییم.
ادای احترام ویژه و خاصِ استاد فاطمینیا به حضرت فاطمه زهرا(س) بسیار مشهود است و کلیپهای متعدد و بسیار عمیق و پرمحتوا و پُربارِ سخنرانی از ایشان در مدح و ذکر فضایل وکمالات زهرای اطهر(س) و روضه و ذکر مصیبت سرور زنان عالم همراه با ابراز احساست کمنظیر موجود است.
فرزند استاد فاطمینیا در آیین وداع با پیکر استاد اخلاق با اشاره به وضعیت و حال استاد در روزهای پایانی عمر در شبهای ماه رمضان و شب قدر گفت: در شب بیست و یکم آقا در حال بیهوشی بودند. قرآن سر ایشان گذاشتم و اذکار را گفتم تا به ذکر شریف «بفاطمه» رسیدم. دیدم در آن بیهوشی چشمشان را باز کردند و گفتند: «اگر این یک کلمه درست گفته شود همه مشکلات حل میشود» و مجدد بیهوش شدند.
دفاع قاطع و جانانه از رهبری
این استاد بزرگ اخلاق در دفاع از انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی به دفعات گوناگون سخن گفته و اعلام موضع کرده بود.
یکی از دفاعهایشان از رهبری بسیار معروف است و کلیپ این سخنان هزارانبار در فضای مجازی بازنشر گردیده و همگان مکرراً با استناد به آن، ولایتمداری ایشان را ستودهاند اما به این نکته کمتر اشاره شده که این سخنان در بحبوحه فتنه 88 منتشر گردیدند و این دفاع در شرایط فتنه 88 بود که در آن برهه، شرایط کشور بسیار خطیر و حساس و فضا به شدت غبارآلود بود در حدی که برخی خواصِ مدعی خط امامی بودن لغزیدند و حتی برخی خواصِ مدعی انقلابیگری تلاش داشتند مطالباتی غیرقانونی را به رهبری ونظام تحت عنوان مصلحتاندیشی و... تحمیل کنند و بابتش از اهرمهای فشار متعدد از جمله لشکرکشیهای خیابانی هم استفاده کردند.
در چنین شرایط و بزنگاه حساسی، این فقیه بصیر در حمایت از رهبر فرزانه انقلاب اسلامی موضعی اتخاذ کرد که الگوی همه و ماندگار در تاریخ شد. انتشار این سخنان در آن جَو و فضای فتنه و اغتشاش و هزینهسازی برای انقلاب ونظام اسلامی، آبی بود بر آتش فتنه و فتنهگران.
تأیید رهبر، از اوجب واجبات
سخنانِ این استاد و عالم انقلابی در مورد جایگاه ولایت فقیه و لزوم اطاعت همهجانبه و تمام قد از مقام معظم رهبری، در اوج فتنه 88، هنوزم که هنوز است میدرخشد و نورافشانی میکند:
«بنده روی منبر امام حسین(علیهالسلام)، در خانه خدا، آن هم در مجلس حضرت زهرا(سلام الله علیها) اگر چیزی را یقین نکنم، نمیگویم.
بدانید و آگاه باشید هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند، هرکس اندیشهای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد، خدا او را نخواهد بخشید. این را یقین بدانید. قدردان رهبر باشید....
این مرد بزرگ عزّ اسلام است و هرکس با این مرد بزرگ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند، خدا از او نمیگذرد، اگر یقین نداشتم نمیگفتم....
اگر کسی گوش به حرف کسی بدهد و خدای نکرده با این مرد بزرگ که امروز آبروی اسلام است، عزّ اسلام است، این فرزند حضرت زهرا(سلام اللهعلیها) بخواهد مخالفت کند، عاقبت بخیر نمیشود....
امروز از اوجب واجبات یکپارچگی و تأیید حضرت آیتالله خامنهای است....»
اطاعت از ولیّ فقیه، تمرین امامپذیری
حجتالاسلام سیدحسن فاطمینیا فرزند استاد فاطمینیا در حاشیه مراسم وداع با پیکر آن عالم بزرگوار درباره اهمیت مسئله ولایتفقیه در اندیشه مرحوم فاطمینیا گفت: پدر بزرگوار ما میفرمود تحت هر شرایطی باید مطیع ولیّ فقیه بود؛ در واقع این نوع اطاعت را تمرین امامپذیری میدانستند.... ما باید قدر رهبری را بدانیم که خداوند در این مقطع فعلی ایشان را تمرین ولایتپذیری قرار داد تا در وقت ظهورشان با دستانداز ایمانی و اعتقادی مواجه نشویم. اگر اکنون اطاعت و تبعیت را تمرین نکنیم، در عرصه عمل کم میآوریم..... لذا ایشان توصیه میکردند در تمام شرایط بهویژه در عصر حاضر نباید مقابل ولی فقیه قد عَلم کنیم و نظر خودمان را تحمیل کنیم؛ پس باید مطیع محض بود. از این جهت ایشان مکرر درباره تقید نسبت به رهبر معظم انقلاب تأکید میکردند.
ارادتمند و ستایشگر و قدردانِ شهدا
استاد فاطمینیا ارادتمند و ستایشگر و قدردانِ شهدا و خانوادههای شهدا بودند.
کلیپ معروفی از یک سخنرانی استاد فاطمینیا با عنوان «مقام شهدا» به تاریخ سال 1391 مکرر در فضای مجازی بازنشر گردیده است که در آن صحبتهای بسیار مهمی از استاد در مورد عظمت مقام شهدا و خانوادههای شهدا وجود دارد.
در این کلیپ استاد فاطمینیا در مهدیههایی که سخنرانی میکردند، تابوت شهدای تازه تفحص شده، را آوردند.
ایشان ابتدا گفتند: وقتی ما از راه رسیدیم و این تابوتهای نورانی را دیدیم بنده متحول شدم.
و بارها در طول سخنرانیشان از دگرگون شدن در نتیجه دیدن این شهدا گفتند.
فرازهایی از این سخنرانیِ گوهربار را نقل مینماییم:
- مقام شهید از عقول ما خارج است.
- شهید دادهها، خانوادههای محترم شهید، اینها خیلی بزرگوارند، خیلی عزیزند.
حفظ دین با شهادت
- نقل این حدیث از رسول گرامی اسلام(ص) با معنی و توضیح در مورد آن:
ثَلاثَهًْ یشْفَعُونَ إِلَی اللَّهِ یوْمَ القِیامَهًْ فَیشَفِّعُهُمْ: الْأنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ
سه طایفه شفاعت میکنندو شفاعتشان پذیرفته میشود: [اول] انبیا، سپس علما وسپس شهدا.
- چطور شده که این سه طایفه را با هم ذکر کردهاند؟ علت این است که اول انبیا دین خدا را ترویج میکنند، مردم را هدایت میکنند. بعد از انبیا چه کسانی این پرچم را به عهده میگیرند؟ علمای ربانی هستند. بزرگان هستند. زحمات انبیا را اینها به ثمر رساندند. پرچمدار مرام انبیا اینها هستند. چرا شهدا بعد از علما [ذکر کردند؟] برای اینکه شهید است که پای عقیده شهید میشود، شهید است که با شهادتش دین را نگه میدارد.
- شهید، از عقل ما خارجه که کجا رفت. هر که بمیرد میرود پیش خدا، اگه منم در رختخوابم بمیرم میروم نزد خدا بالاخره؛ اما چرا «عِنْدَ رَبِّهِمْ» را به این بچهها میگویند؟ به شهید میگوید «عِنْدَ رَبِّهِمْ». این «عِنْدَ» با اون «عِنْدَ» خیلی فرق دارد. این نزد با اون نزدفرق دارد. شهید جایی میرود که عقل ما نمیرسد.
- شهید مشهود است یعنی وقتی افتاد روی زمین، ملائکه میبینندش، دورش را میگیرند.
- شهید شاهد است [یعنی] وقتی افتاد عوالمی را میبیند.
- شهید هم شاهد است وهم مشهود.
شهدا زندهاند
- قرآن میگوید اینها زنده هستند.
قرآن وقتی با تأکید میگوید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا»؛
آقا این شهیدان زندهاند.
- آقا ما گیرندگیمان را از دست دادیم. اگه گیرنده بودی با همین شهدا میتوانستی حرف بزنی.
- اخیراً خبردار شدم از یک کرامتی از یک شهید. در نجف یک سرباز نجفی میرود جبهه[در زمان جنگ تحمیلی] کشته میشود. میآوردند دفنش میکنند. مادرش میرود روی قبرش و آرام میشود؛ بهطوری که شبها میرود در قبرستان روی قبر پسرش میخوابد. میگوید من دیگر خانه نمیآیم.
شوهرش به یک نفر از صلحای نجف میگوید این زن دیگر دارد از دست میرود. میگوید حرم که مشرف میشوید، امیرالمؤمنین را شفیع قرار بدهید، از خدا بخواهد یک آرامشی برای این زن پیدا بشود. [پس از دعا کردنِ آن مرد صالح] اون شب که اون خانوم بر حسب معمول میرود روی قبر بچهاش بخوابد، صدا میشنود میگوید مادر اینقدرگریه نکن، من فرزند تو نیستم، من یک شهید ایرانیم، عوضی دفن کردند من را. پسر تو اسیره، امروز و فرداست که بیاد.
حالا این معجزه حضرته از اون طرفم کرامتِ شهیده. وقتی قرآن میگوید اینها زندهاند، باید باور کنیم. خلاصه زن بلند میشود، میرود خانهشان. دو، سه روز دیگر اسرای عراقی که از ایران میروند، میبیند که پسر این هم از ماشین پیاده شد.
- اینها[شهدا] گل بودند. اینها نظیر نداشتند.
- در سنگرها این بچهها شبها میگویند: «یا سریعالرضا»؛ صبحها میگویند: «این الطالب بدم المقتول بکربلاء». اینها وردشان بود.
بزرگواریِ خانواده شهدا
- خداوند ما را روز قیامت شرمنده این بچهها نکند.
- شما شهید دادهها بزرگوار هستید. یک چیزایی از این خانوادههای شهدا آدم میشنود. یکی از علما میگفت یک مادری در یکی از روستاهای شاهرود سه شهید داده بود. میگفت ما رفتیم تسلیت بگوییم. میگوید ما اومدیم که چی بگوییم به این؟ آخر تبریک و تسلیت که حقش را ادا نمیکند. دید که ما گیر کردیم. گفت چیه آشیخ؟ چی میخواهی بگویی؟ گفت برو به امام بگو از قول من که اگر یک روز مردها دورت را خالی کردند، ما زنها هستیم، میآییم دور و برت. سه تا شهید دادیم ولی دست از تو بر نمیداریم. یک همچنین عظمتهایی...
مقام والای شهدای گمنام
- مجلس شهیدی بود، بنده رفتم صحبت کنم. صحبت زیاد برای شهیدان کردم تا حالا. حتی خانواده شهید اگر میگفت ما شهید داریم، میگفتم اگر برای چایی ریختن هم دعوت میکنید حاضرم، منبر که جایِ خود دارد.
یک شهیدی بود ما رفتیم مجلساش. من دیدم دم در ایستادهاند، قیافهها خیلی دگرگونه، خیلی متغیره. وارد که میشدم به من رساندند مطلب را. گفتند این جنازهاش نیامده[شهید گمنام و مهمان ویژه حضرت زهرا(س) است]، اینها اینطور پریشان شدند.
خیلی دلم شکست، خیلی. گفتم من میدانم کجاست شهید. رفتم روی منبر. آتش گرفتم. وقتی میگوید جنازه نیامده، همانطوری که اون میسوزد[خانواده شهید]، نمیگویم حالا به اون درجه، نمیفهمیم که اون چطور میسوزه، ولی ما هم باید بسوزیم. سوختم واقعاً. رفتم روی منبر گفتم من میدانم شهید کجاست.
گفتم آدرس شهید را پیدا کردم. تو قرآنه. میفرماید: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ».