به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,797
بازدید دیروز: 2,464
بازدید هفته: 9,395
بازدید ماه: 9,395
بازدید کل: 23,671,223
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ اردیبهشت ۱٤۰۳
Wednesday , 24 April 2024
الأربعاء ، ۱۵ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
17 - آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا - تبلیغ ترس برای حکومت فاشیستی ۱۴۰۱/۰۴/۲۴

 

آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا -  17

تبلیغ ترس برای حکومت فاشیستی 

  ۱۴۰۱/۰۴/۲۴

جنگ‌های استقلال آمریکا

نویسنده: دکتر جان‌دبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوست‌محمدی
آیا ترس منجر به فاشیسم می‌شود؟
برای اینکه چکش نهایی فاشیسم فرود بیاید، مستلزم تعیین کننده‌ترین عنصر خواهد بود: اکثریت مردم مجبور خواهند شد بپذیرند که این نه تنها به مصلحت، بلکه ضرورت است. اما چرا مردم باید یک چنین رژیم سرکوبگری را بپذیرند؟ پاسخ در همه زمان‌ها یکسان است: ترس
ترس روشی است که اغلب اوقات توسط سیاستمداران به منظور افزایش قدرت حکومت مورد استفاده قرار می‌گیرد و همان‌طور که اغلب مفسران تصدیق می‌کنند، فضایی از ترس بر آمریکای جدید سایه افکنده است: ترس از تروریسم، ترس از پلیس، ترس از همسایه‌های خود و نظایر آن. اما آیا چنین ترسی منطقی است؟ با این‌همه، بزهکاری آن‌طور که اف‌بی‌آی به ما می‌گوید در پایین‌ترین سطح در چهل سال گذشته است.
اجازه بدهید، پیش از همه، نگاهی به تروریسم بیندازیم. در حالی که ممکن است ترس از آن منطقی به نظر برسد، آمارها از سوی شورای امنیت ملی1 و اداره آمار2 در میان دیگر آژانس‌های فدرال، به گونه‌ای دیگر می‌گویند: به عنوان مثال، احتمال مرگ شما به علت بیماری قلبی 17600 بار بیشتر از یک حمله تروریستی است. احتمال اینکه در یک سانحه هواپیمایی جان خود را از دست بدهید، 11000 بار بیشتر از یک توطئه تروریستی است که با استفاده از هواپیما صورت گرفته باشد. احتمال اینکه در یک حادثه رانندگی کشته شوید 1048 بار بیشتر از یک حمله تروریستی است. احتمال اینکه در اثر سقوط بمیرید، 404 بار بیشتر از یک حمله تروریستی است. احتمال اینکه در اثر خفگی ناشی از استفراغ بمیرید،
9 بار بیشتر از مردن در یک حمله تروریستی است. احتمال اینکه توسط یک مأمور پلیس کشته شوید، 8 بار بیشتر از کشته شدن توسط یک تروریست است.
این فهرست ادامه دارد. نکته این است که پرحرفی‌های پایان‌ناپذیر حکومت درباره تروریسم، تبلیغات است- تبلیغ ترس- و این روش از زمان‌های قدیم توسط آنها که مایل هستند کنترل را به دست بگیرند، مورد استفاده قرار گرفته است.
مسلماً بحران‌هایی وجود دارند که نیاز است راه‌حل‌های مناسبی برای آنها پیدا شوند. اما در این سطح پایین از مخاطرات تروریستی، برای آمریکایی‌ها دلیلی وجود ندارد که طوری زندگی کنند که انگار هر لحظه احتمال دارد توسط یک تروریست، نیست و نابود شوند. هدف از اقدامات پراکنده تروریستی، ایجاد وحشت و ترساندن مردم است.
محدودیت‌های فیزیکی برای آزادی، همان‌طور که مشاهده کرده‌ایم رو به افزایش است. اما یک عامل روانشناختی هم وجود دارد که تبلیغاتچی‌های حکومت به خوبی از آن آگاه هستند. احساس وحشت که همراه ترس است، قشر جلویی یا قسمت تفکر منطقی مغز ما را تعطیل می‌کند. به عبارت دیگر وقتی ترس ما را احاطه می‌کند، اندیشه‌ورزی ما متوقف می‌شود. مجله ریزون3 گزارش می‌دهد که «از این زاویه، نباید جای تعجب باشد که شخصیت‌های دولتی و طرفداران آرمان‌‌های ما، اغلب پیامدهای فاجعه‌بار را تشریح می‌کنند. ما به ندرت از آنها حرفی از احتمالات می‌شنویم.» آن‌طور که آنها می‌گویند، گور پدر حقیقت.
عشق به برادر بزرگ4
جورج اورول بسیار خوب فهمیده بود که چگونه ترس می‌تواند برای متقاعد کردن عامه مردم در جوامع به اصطلاح آزاد به اطاعت و تسلیم‌پذیری، مورد استفاده قرار گیرد و قرار خواهد گرفت. اورول در رمان ممتاز خود تحت عنوان نوزده هشتاد و چهار (1984)، صحنه‌ای را توصیف می‌کند که پای وینستون اسمیت5 مقاوم، که شدیداً از موش‌ها می‌ترسد، در میان است.
اوبراین6 بازجوی حکومتی او در تلاش به منظور وادار کردن اسمیت به تسلیم شدن و تبدیل کردن تنفر او از حکومت به عشق به برادر بزرگ، از این یک ذره آگاهی، استفاده می‌کند.
اوبراین به وینستون می‌گوید، نقشه این است که ماسکی را روی صورتش محکم ببندد که روی آن یک قفس پر از موش تعبیه شده است. او می‌گوید این موش‌ها دست آخر روی صورت تو رها می‌شوند. اوبراین به وینستون این‌طور می‌گوید: این ماسک روی سر تو نصب خواهد شد، که هیچ راه خروجی ندارد. وقتی که من این اهرم را فشار بدهم، در قفس کنار خواهد رفت. این جانوران گرسنه مثل گلوله از آن به بیرون می‌پرند. آیا تا به حال دیده‌ای یک موش به هوا بپرد؟ آن‌ها به روی صورت تو خواهند پرید و شروع می‌کنند به سوراخ کردن آن. آن‌ها گاهی اوقات اول به چشم‌ها حمله می‌کنند. گاهی اوقات گونه‌ها را سوراخ می‌کنند و با ولع زبان را می‌خورند.
هنگامی که اوبراین قفس را به صورت وینستون نزدیک‌تر می‌کند، وینستون دچار حالتی از فلج انقباضی ناشی از وحشت و ترس می‌شود. «حالا موش‌ها داشتند می‌آمدند... وینستون می‌توانست سبیل‌ها و دندان‌های زرد آنها را ببیند. بار دیگر وحشت عمیقی او را
دربر گرفت. او کور و درمانده و بی‌ذهن بود.» وینستون، آن مقاوم یکدنده، اینک در حال تحلیل رفتن بود.
«برای یک لحظه دیوانه شد، یک جانور زوزه‌‌کش».
آیا وینستون فرو خواهد پاشید؟ آیا عاشق برادر بزرگ خواهد شد؟ آیا نگاهش را به واقعیت تغییر خواهد داد؟ آیا به جولیا،7 تنها دوست واقعی خود خیانت خواهد کرد؟ ماسک آهسته آهسته به صورتش نزدیک شد. «دستگاه با گونه‌اش تماس پیدا کرد و سپس- نه، امانش بریده شده بود، هیچ امیدی نبود، ذره‌ای امید نبود. خیلی دیر، شاید خیلی دیر، اما او ناگهان می‌فهمد که در تما دنیا تنها «یک» نفر بود که او می‌توانست مجازات خود را به او منتقل کند- «یک» کسی که او می‌توانست بین خودش و موش‌ها بیندازد.
آن زمانی است که وینستون شروع می‌کند به جیغ زدن، دیوانه‌وار جیغ زدن، بارها و بارها: این کار را با جولیا بکنید! نه من! جولیا! برام مهم نیست که با او چه می‌کنید. صورتش را تکه‌تکه کنید، استخوان‌هایش را قطعه قطعه کنید. من نه! جولیا! من نه!
این نقشه‌ای که اورول معرفی می‌کند، چیز جدیدی نیست. این نقشه در گذشته در رژیم‌های فاشیستی پیاده شده است و امروز در جهان معاصر ما اجرا می‌شود- که همه اینها سؤالات اساسی را درباره ما به عنوان یک انسان و آنچه که ما به منظور تداوم بخشیدن به رؤیاهای سلامتی و امنیت، از دست می‌دهیم، پیش می‌کشد.- به بیان ایریک فروم8 روانشناس:
آیا می‌شود طبیعت انسان به شیوه‌ای تغییر کند که بشر اشتیاق خود را برای آزادی، برای کرامت، برای عشق، فراموش کند- یعنی اینکه، آیا بشر می‌تواند فراموش کند که او انسان است؟- یا طبیعت بشر یک پویایی‌ای دارد که با تلاش برای تبدیل یک جامعه غیرانسانی به یک جامعه انسانی، نسبت به نقض این نیازهای اساسی بشر، واکنش نشان خواهد داد؟
پانوشت‌ها:
1- National Security Council
2- Concuss Bureau
3- Reason
4- منظور از برادر بزرگ (Big Brother) که هر دو با «بی»‌ بزرگ نوشته می‌شوند، هر دولت یا سازمانی است که در امور خصوصی و عمومی مردم دخالت و از آنها جاسوسی می‌کند و آنها را تحت کنترل فراگیر قرار می‌دهد.
5- Winston Smith
6- O’Brien
7- Julia
8- Erich Fromm