به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,129
بازدید دیروز: 7,460
بازدید هفته: 16,680
بازدید ماه: 9,589
بازدید کل: 25,876,334
افراد آنلاین: 37
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰۲ اردیبهشت ۱٤۰٤
Tuesday , 22 April 2025
الثلاثاء ، ۲٤ شوّال ۱٤٤۶
اردیبهشت 1404
جپچسدیش
54321
1211109876
19181716151413
26252423222120
3130292827
آخرین اخبار
۸۹۳ - درخواستی که علامه امینی از امیرالمؤمنین(ع) کرد ۱۴۰۱/۰۴/۲۹

درخواستی که علامه امینی از امیرالمؤمنین(ع) کرد 

  ۱۴۰۱/۰۴/۲۹

تلاش علامه امینی برای فهم اجتهادی احادیث | خبرگزاری بین المللی شفقنا

 
حجت‌الاسلام شیخ آصفی از حجت‌الاسلام شیخ محمد نوری که در کتابخانه نجف اشرف ملازم علامه امینی بود، نقل می‌کند:
علامه امینی می‌فرمود: یک شب جمعه زائر حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) شدم، مشغول زیارت و دعا بودم و از خدا می‌خواستم به خاطر حضرت علی(ع) کتاب «درر السمطین» که در آن زمان کمیاب بود و در تکمیل مباحث کتاب الغدیر نیاز داشتم را برایم مهیا کند.
در این زمان یک عرب روستایی برای زیارت حضرت مشرف شد و از حضرت می‌خواست که حاجت او را برآورده کند و گاوش را که مریض بود شفا دهد.
یک هفته گذشت و من کتاب را پیدا نکردم، بعد از یک هفته دوباره برای زیارت مشرف شدم. از حُسن اتفاق، وقتی که مشغول زیارت بودم، دیدم همان مرد به حرم مشرف شد و از حضرت تشکر می‌‌کرد که حاجت او را برآورده کرده. وقتی من کلام آن مرد را شنیدم محزون شدم چون دیدم امام(ع) حاجت او را برآورده کرده بود، ولی حاجت مرا برآورده نکرده است.
خطاب به حضرت گفتم: جواب این مرد روستایی را دادی و حاجتش را برآورده کردی! و من مدتی است متوسل می‌شوم به خدا و شما را شفیع قرار می‌دهم که آن کتاب را برای من مهیا کنید ولی آن کتاب مهیا نشده، آیا من کتاب را برای خودم می‌خواهم؟ یا به خاطر کتاب شما الغدیر؟‌گریه کردم، از حرم بیرون آمدم، آن شب از ناراحتی چیزی نخوردم و خوابیدم.
در عالم خواب دیدم به خدمت حضرت امیر(ع) مشرف شده‌ام، حضرت به من فرمود: آن مرد ضعیف‌الایمان بود و نمی‌توانست صبر کند. از خواب بیدار شدم و صبح سر سفره بودم که در زده شد. در را باز کردم، دیدم همسایه‌ای که شغلش بنایی بود داخل شد و سلام کرد، ‌سپس گفت: من خانه جدیدی خریده‌ام که بزرگ‌تر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آنجا انتقال داده‌ام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، همسرم گفت: این کتاب به درد شما نمی‌خورد و شما آن را نمی‌خوانی آن را به همسایه‌مان شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن شاید او استفاده کند.
کتاب را گرفتم و غبارش را پاک کردم، دیدم همان کتاب خطی «درر السمطین» است که دنبالش بودم.
* خبرگزاری فارس، 1398-5-28