علی جواهردهی
منافقان لبه تیز دشمنی خویش را خدا و اطاعت از خدا قرار نمیدهند و کمتر به نقد قرآن میروند؛ چرا که میدانند آن کس که خطر نزدیک و ملموس است، همان رسولالله(ص) و رهبری اوست. از همین رو همه حملات و اتهامزنی آنان در راستای تضعیف ولایت و رهبری است تا اینگونه بتوانند با توسل و تمسک به متشابهات قرآن، محکماتی چون ولایت و اطاعت و تبعیت از رهبری ولایی جامعه را سست کنند و به اهداف شوم و پلید خویش دست یابند.
منافقان در مبارزه با ولایت و رهبری با دین به جنگ دین میروند و با تقدسزدایی از ولایت و رهبری، ریشه توحید فعلی را میزنند و با تکفیر و تصدید تلاش میکنند تا حقیقت «من اطاعنی فقد اطاعالله» را از ریشه برکنند و ولایت را در سطح محبت بیاطاعت و تبعیت فروکاهند و در نهایت به طور کامل از صحنه اجتماعی- سیاسی حذف کنند. در مطلب حاضر روشهای مبارزه منافقان با رهبری ولایی جامعه دینی تشریح شده است.
راه شناخت منافقان فتنهانگیز
از نظر منافقان، هیچ خطری بزرگتر از خطر رهبری ولایی الهی نیست؛ زیرا اگر آنان بخواهند از فواید حضور در میان مسلمانان بهرهمند شوند بیآنکه هزینهای برای بهرهمندی خویش بپردازند، بهتر آن است که رهبری ولایی الهی نباشد؛ زیرا وجود رهبری عالم و عامل ربانی میتواند همواره برای آنان خطرآفرین باشد؛ چرا که چنین رهبری میتواند با بهرهگیری از «سیمای» منافقان، باطن آنان را به علم شهودی حضوری بشناسد و آشکار سازد یا به علم رفتارشناسی بر ملکوت پلید آنان آگاه شود؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآن، «سیما»ی هر کسی «سمه» (نشانهای) روشن از شخصیت باطنی اوست. (اعراف، آیه 48؛ فتح، آیه 29؛ بقره، آیه 273؛ محمد، آیه 30)
بنابراین، از نظر قرآن، کسی که از توان نشانهشناسی همانند باستانشناسان و قیافه شناسان برخوردار باشد، میتواند با استفاده از علم ظاهری رفتار شناسی یا علم حضوری باطنی، شخصیت آنان را بشناسد و آنان را رسوا کند؛ چرا که «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
خدا در قرآن بیان میکند که از سیمای نورانی مومنان، نشانهها و آثار سجده را میتوان یافت؛ چنانکه از ظاهر بدن مومنان میتوان استقامت آنان در برابر مشکلات را شناخت و دانست(فتح، آیه 29)، همچنین از سیمای مردمان عفیف میتوان عزت نفس را به دست آورد که آنان چگونه با مشکلات عدیده اقتصادی و مالی مواجه هستند، ولی به روی خویش نمیآورند(بقره، آیه 273) چنان که از سیمای مجرمان(الرحمن، آیه 41) و سیمای منافقان(محمد، آیه 30)، میتوان مجرم بودن و منافق بودن آنان را به دست آورد.
خدا در قرآن درباره منافقان میفرماید: و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مىنمايانيم، پس در نتيجه، آنها را به سيماى حقيقىشان مىشناسى؛ و از آهنگ سخن به حال آنان پى خواهى برد؛ و خداست كه كارهاى شما را مىداند.(محمد، آیه ۳۰)
از این آیه به دست میآید که دو راه برای شناخت منافقان وجود دارد؛ یکی نشان دادن الهی که موجب میشود تا سیما و نشانههای باطنی و ملکوتی آنان برای پیامبر(ص) شناخته شود؛ دوم آنکه پیامبر(ص) با آهنگ سخن آنها، باطن اعتقاد و اعمال آنان را نمایان سازد.
روشهای منافقان در حذف رهبران ولایی
از نظر قرآن، دشمنان داخلی یعنی همان منافقان برای آنکه به اهداف پلید خویش برسند، مهمترین هدف خویش را حذف رهبری ولایی از طریق ترور فیزیکی یا ترور شخصیت قرار میدهند؛ زیرا با حذف یا کاهش قداست و تقدس رهبری آنان میتوانند به مقاصد خویش برسند و حتی زمام امور مردم را به دست گیرند. منافقان برای رسیدن به این هدف پلید خویش روشهای گوناگونی به کار میبرند که برخی از آنها عبارتند از:
1. تقدسزدایی: از مهمترین روشهای منافقان برای حذف یا کاهش قدرت رهبری ولایی، تقدسزدایی از رهبری است. از همین رو رهبری را در حد یک انسان معمولی فرو میکاهند. از همین رو به او تهمت «غل و غش» میزنند که حقوق امت را مراعات نمیکند(آل عمران، آیه 161) یا برای قداستزدایی از رهبری، خانوادهاش را متهم به اموری ضد اخلاقی و ضد هنجاری چون فسق و فحشا و منکرات میکنند.(نور، آیات 11 تا 15)
2. مخالفت با حکومت و حاکمیت رهبری: از دیگر روشهایی که منافقان برای مبارزه با رهبری ولایی به کار میگیرند، مراجعه به حاکمیت طاغوت از طریق مجامع بینالمللی و غیر آنها به جای مراجعه به داوری رهبری است تا به این شیوه مرجعیت رهبری را در امور قضایی و داوری مخدوش سازند و از اعتبار او بکاهند.(نساء، آیات 60 و 61) از نظر قرآن، منافقان هرگز به قضاوتها و حاکمیت فکری و عملی جریان اسلام و رهبری آن تن نمیدهند(نساء، آیات ۶۰ و ۶۱) و از هر فرمان الهی و رهبری تخلف میورزند(توبه، آیات ۸۳ و ۸۴) و میکوشند تا ولایت کافران به هر شکلی شده در جامعه تحقق یابد. از این رو بستر ولایت کافران را با رد ولایت مومنان و زمینه تسلط کافران را بر جامعه از نظر فکری و رفتاری فراهم میآورند. (نساء، آیات ۱۳۹ و ۱۴۵ و ۱۴۶)
3. تفکیک میان قرآن و رهبری: منافقان در کنشهای اجتماعی میان خدا و پیامبر(ص) و نیز قرآن و آن حضرت تفرقه و تفکیک قائل میشوند و اطاعت خدا را غیر از اطاعت از رسول(ص) معرفی میکنند. به ظاهر خود را پایبند به اصول قرآنی معرفی میکنند و بر اطاعت از خدا و قرآن تاکید میکنند؛ اما اطاعت از رهبری را نمیپذیرند و به سادگی گاه با رهبری با توجیه اینکه خلاف قرآن یا عدالت یا حقوق بشر است مخالفت میکنند. خداوند در آیه ۶۱ به واکنشهای منافقان در برابر دعوت به اطاعت از خدا و پیامبر(ص) اشاره میکند و میگوید وقتی چنین دعوتی صورت میگیرد، آنان با بیان تفکیک میان قرآن و اطاعت از خدا و پیامبرش میگویند که ما حاضر به اطاعت از خدا هستیم ولی از رسول اطاعت نمیکنیم. از این رو گاه گستاخانه به قضاوتهای پیامبر(ص) یورش میبرند و او را متهم به بیعدالتی میکنند و در هنگام سخن گفتن درشتی میورزند و از اطاعت از رهبری سرباز میزنند.(توبه، آیات ۴۹ و ۵۸) در حالی که اطاعت از پیامبر(ص) عین اطاعت از خدا و قرآن است.(نساء، آیه ۸۰؛ آل عمران، آیات ۳۲ و ۱۳۲)
4. رویگردانی: یکی از روشهای منافقان علیه رهبری دینی، آن است که وقتی به آنان گفته شود به شریعت عمل کنید و از رسولالله(ص) اطاعت و تبعیت نمایید؛ آنان به ظاهر هیچ مخالفتی با شریعت نمیکنند، ولی از پیامبر(ص) به شدت رو برمیتابند و اجازه نمیدهند تا فرمانهایش اجرایی شود. خدا میفرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودًا؛ و چون به ايشان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر او بياييد! منافقان را مىبينى كه از تو سخت روى برمىتابند.(نساء، آیه ۶۱) در این آیه خدا دو «الی» بیان میکند که شامل رفتن به سوی قرآن و رفتن به سوی رسولالله(ص) است؛ اما منافقان روی از قرآن بر نمیتابند، ولی بهشدت از رفتن به سوی رسولالله(ص) روی برمیتابند. در حقیقت منافقان کسانی هستند که با ادعای پیروی و اطاعت از خدا و قرآن، به مخالفت با رسولالله(ص) میپردازند؛ در حالی که این آیه بهصراحت تاکید دارد که هیچ فرقی میان اطاعت از خدا و اطاعت پیامبر نیست؛ و به حکم این آیه و آیات دیگر میبایست اطاعت خدا و رسولالله(ص) را با هم داشته باشند تا رضایت الهی را به دست آورند؛ اما منافقان رهبری را کنار میگذارند و مدعی اطاعت از خدا و قرآن میشوند؛ این در حالی است که بر اساس آیات قرآن و تبیین الهی رسولالله(ص) آن حضرت(ص) و بلکه عترت طاهره به عنوان معصومان(ع) در جایگاه رهبری باید مورد اطاعت قرار گیرند؛ چنانکه در حدیث ثقلین آمده است که کتابالله و عترت(ع) از هم جدایی ندارند (کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۲۹۴؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۴۵) و کسانی که قائل به جدایی شده و عترت را کنار نهادهاند در حقیقت مصداق همین منافقانی هستند که خدا در آیه 61 سوره نساء آنان را به عنوان رویگردانان به شدت سرزنش کرده است.
5. تمسخر آیات و وعدههای الهی: از روشهایی که منافقان برای مبارزه و ضربه زدن به رهبری ولایی استفاده میکردند، تمسخر آیات و وعدههای الهی است که از سوی پیامبر(ص) بیان میشد.(توبه، آیه 124؛ المیزان، ج 5، ص 325)
6. پذیرش ولایت طاغوت و دشمنان: از دیگر روشهای مبارزه منافقان با ولایت رهبری آن است که در امور و مسائل مهم به جای پذیرش ولایت و حکومت پیامبر(ص) و مومنان با دشمنان ارتباط میگیرند و ولایت و قضاوت آنان را ترجیح میدهند. (نساء، آیات 60 و 61 و 138 و 139؛ مجادله، آیات 14 و 16 و 20 و 22) در حقیقت قطع رابطه با پیامبر(ص) و مومنان از روشهای آنان است. (نساء، آیات139 و 145 و146)
7. تحریم اقتصادی اصحاب رهبر ولایی: منافقان برای آنکه رهبری دینی را تضعیف کنند، به اقسام روشها تلاش میکنند تا اصحاب و یاران ایشان را در شرایطی سخت قرار دهند تا از دور و بر رهبری پراکنده شوند. بنابراین تحریم اقتصادی و عدم انفاق به آنان یکی از ابزارهای دستیابی به این هدف است. (منافقون، آیه 7؛ توبه، آیات 75 تا 77 و 93)
8. مشروعیتزدایی، ناکارآمدنمایی و توجیهگری: منافقان برای آنکه اهداف خویش را برآورده سازند، کارهای خلاف انجام داده و سپس توجیه میکنند تا شرایط را برای رهبری سخت کنند و راه را بر ایشان و اهدافش ببندند. از همین روست که نمیتوان به آنان اعتماد کرد؛ زیرا چیزی میگویند و وعدهای میدهند و در مقام عمل بر خلاف آن رفتار میکنند. این رویه موجب میشود تا کارها به سرانجام نرسد و موجبات دلسردی بلکه شکست را برای امت فراهم میآورد. رویه آنان موجب میشود تا برنامهها و سیاستها به شکست بینجامد و ناکارآمدی را به دنبال داشته باشد. این همان سیاست مشروعیتزدایی از نظام دینی با استفاده از ابزار ناکارآمدی است که خود موجب آن هستند.(نساء، آیات 61 و 62؛ آل عمران، آیه 118؛ توبه، آیه 47)
9. وارونهبینی و وارونهنمایی: منافقان انسانهایی هستند که قدرت تحلیل خود را از دست داده و امور را وارونه میبینند و وارونه توصیف و تحلیل میکنند. بنابراین، توصیههای آنان نیز وارونه است. (بقره، آیات 7 تا 15) خدا منافقان را با عبارت «رکس» توصیف میکند که به معنای وارونه بودن است؛ یعنی مثل کسی که سرنگون راه میرود و مینگرد.(نساء، آیه 88؛ المصباح، ج 1 ـ 2، ص 237، «الركس») این نگرش منافقان به امور موجب میشود تا حقایق را نیز وارونه ببینند و تحلیل و توصیههای نادرست به مردم ارائه دهند. همین وارونهبینی و وارنهنمایی باعث میشود که آنان مردم را از حقایق دور دارند و رهبری را از چشم مردم بیندازند. شاید بتوان گفت که تحیری که آنان در امور دارند، با بیان و تبلیغات آنها، به مردم انتقال مییابد و موجبات تردید و شک را در مردم فراهم میآورد.(بقره، آیات 8 و 15؛ نساء، آیات 142و143؛ توبه، آیه 45)
10. توطئه در محافل مخفی: توطئههای آنان به این هدف است که رهبری جامعه را در اختیار بگیرند و با نام دین بر مردم حکومت کنند. خود را به جهات برتری در اموال و ثروت و جمعیت پیروان و طرفداران و فرزندان، مردمانی ارجمند میشمارند که میبایست زمام امور کشور و جامعه را به دست گیرند و مؤمنان را که از نظر آنها مردمانی سفیه و نابخرد هستند از مراکز قدرت بیرون برانند بلکه پلهپله و گام به گام چنان پیش روند که حتی مؤمنان را از مرزهای جغرافیایی کشور اسلام بیرون برانند و آنان را آواره و سرگردان کنند. (منافقون آیه ۸) منافقان در انجمنها و محافل و جلسات مخفی و سری خویش توطئه میکنند تا چگونه بتوان رهبری دینی را شکست داد یا ناکارآمد نشان دهد و مشروعیتزدایی کرد؛ خدا میفرماید: آيا كسانى را كه از نجوا منع شده بودند نديدى كه باز بدانچه از آن منع گرديدهاند برمىگردند و با همديگر به [منظور] گناه و تعدى و سرپيچى از پيامبر، محرمانه گفتوگو مى كنند و چون به نزد تو آيند تو را بدانچه خدا به آن [شيوه] سلام نگفته سلام مىدهند و در دلهاى خود مىگويند چرا به آنچه مىگوييم خدا ما را عذاب نمىكند؛ جهنم براى آنان كافى است، در آن درمىآيند و چه بد سرانجامى است.(مجادله، آیه ۸) پس منافقان در ظاهر کاتولیکتر از پاپ ظاهر میشوند و زنده بادهایی را به رهبری میدهند که خدا نیز آن گونه تحیت نفرستاده است.(همان) درحقیقت میخواهند اینگونه ظاهری فریبا داشته باشند و کارشکنی و معصیت و مخالفت خوانیهای خویش را در پشت نقاب نفاق و فریب مخفی سازند.(همان) آنان در محافل و انجمن سری و شیطانی خویش دمی از توطئه دست برنمیدارند و رفتارهای مؤمنان که بر پایه آموزههای وحیانی است را رفتارهای قابل تمسخر برمیشمارند. (بقره آیه ۱۴) مؤمنان و جامعه ایمانی و رهبری را به تمسخر میگیرند و درباره روشها و برنامههای وی به نقد استهزایی میپردازند و رهبری را به سادهلوحی متهم میکنند که همواره هر چیزی را که از ایشان میشنود میپذیرد و بدون اعتراض گوش میدهد. از این رو رهبری را به سادهلوحی متهم میکنند و میگویند که وی فردی اذن است.
اذن کسی است که همه سخنان را به دقت گوش میدهد و حتی به سخنان یاوه و چرند و دروغ آنان توجه میکند و به نوعی، انسانی زودباور است که گوش به دیگری میسپارد و هرچه دیگری گفت عمل میکند. خدا منافقان را اینگونه در قرآن رسوا میسازد: برخی از مردمان کسانی هستند که میگویند به خدا و روز آخرت ایمان داریم در حالی که مومن نیستند، آنان میخواهند با این کار، خدا و مومنان را بفریبند و خدعه و نیرنگ بزنند ولی آنان تنها خودشان را میفریبند و به این مطلب آگاه نیستند.
(بقره آیه ۸ و ۹)
11. کارشکنی: از نظر قرآن، کارشکنی از روشهای منافقان علیه رهبری جامعه است. (توبه، آیه 47)