«... رجوی: مسئولان همه آمادهاند؟
صالح (ابراهیم ذاکری): بله.
رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیمبندی هم شده است که تیپها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ (...) به سراغ زندان دیزلآباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنها را مسلح میکنند، و تیپ...
رجوی:... در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود، آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد... نیروهای زندان بالقوه با ما هستند...»
این بخشی از سخنان مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی مجاهدین خلق در 31 تیرماه 1367 بود. سخنرانی که آغاز عملیات موسوم به فروغ جاویدان اعلام شد. عملیاتی که پس از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل توسط ایران، با سلاحها و پشتیبانی ارتش بعث صدام صورت گرفت.
عصر روز جمعه 31 تیرماه 1367، حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه موسوم به اشرف در نزدیکی بغداد و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند... ساعت در حدود 11/30 شب بود که رجوی وارد سالن شد... او شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان گفت:
«...کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران؟»
در همین سخنرانی کاملا روشن شد که او بر روی نیروهایش در داخل زندان بسیار حساب کرده است. از همین روی بود که ابراهیم ذاکری مسئول فرماندهی بخش کرمانشاه در ابتدا میگوید که به سراغ زندان دیزلآباد رفته و آنها را مسلح میکند و سپس رجوی تاکید دارد که نیروهای زندان نیروهای بالقوه آنهاست و با تسخیر زندانها، این نیروها نیز به گروه متجاوز منافقین کمک میکنند.
براساس اسناد موجود، نیروهای تشکیلات زندان منافقین از قبل نقشههایی درباره چارتر و پلان ساختمانی زندانهای مختلف با ذکر جزئیات به مراکز این گروهک در خارج کشور رسانده بودند که در جریان عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان، «Plan A» آنها محسوب میشد.
براساس طرح کلی عملیات فروغ جاویدان نقشه آن بود که یگانهای به اصطلاح آزادیبخش منافقین به هر شهری که رسیدند، زندان شهر را به تصرف خود درآورده و از «مجاهدین زندانی آماده به رزم» یگان جدیدی تشکیل دهند که در ادامه پیشروی به کمک آنها بشتابد. این طرح را به نام «گلوله برفی» نامیده بودند به این مفهوم که نیرویی همچون گلوله برفی هرچقدر پیش میرفت فربهتر و سختتر و بزرگتر شده و نهایتا در گستردهترین حالت به تهران میرسید تا آن را اشغال نماید.
طرح «گلوله برفی» عیناً در مراحل پنجگانه عملیات «فروغ جاویدان» هم منعکس شده بود:
مثلا در مرحله دوم که تصرف کرمانشاه بود، ابتدا تسخیر زندان دیزلآباد مد نظر بود؛ در مرحله سوم یعنی فتح همدان، آزادسازی زندان همدان و زندان وزارت اطلاعات در برنامه بود؛ مرحله چهارم یعنی تصرف قزوین زندان «چوبیندر» نشانهگذاری شده بود و مرحله پنجم که تسخیر تهران نام داشت، گام نهایی یعنی تسخیر زندان اوین برداشته میشد.
بازتاب دیگر این طرح در نشست عملیاتی فروغ جاویدان دیده شد؛ آنجایی که ابراهیم ذاکری (صالح) به مسعود رجوی میگفت وقتی به کرمانشاه رسیدیم، فلان تیپ «به سراغ زندان دیزلآباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنها را مسلح میکند.»
البته این برنامهریزی ناکام ماند و مواجهه با لشکر ویژه 6 پاسداران و مابقی یگانهای ارتش و سپاه، طرحهای منافقین را نقشبرآب کرد. ارتش به اصطلاح آزادیبخش حتی نتوانست اولین زندان که زندان دیزلآباد کرمانشاه بود را تسخیر نماید!
رجوی در واقع اساس تجاوز به خاک ایران و کشتار مردم بیگناه (که براساس آمار بنیاد هابیلیان، حدود 1100 نفر از مردم بیدفاع در تهاجم منافقین به ایران، به شهادت رسیدند) را روی دو نیرو قرار داده بود: اول؛ ارتش صدام و دوم؛ نیروهای داخل زندان. چنان که خود رجوی در همان سخنرانی شب عملیات گفت:
«... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما (از ارتش عراق) هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوهبر آن، ضد هوایی و موشک سام 7 (اهدایی صدام) هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند... در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد.. درب زندانها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما همراهی خواهند کرد. نیروهای زندان بالقوه با ما هستند...»
رسانه سلطنتی بریتانیا «بیبیسی» هم در گزارشی که در سالهای بعد انتشار داد، به این شبکه آماده زندانیان مجاهدین خلق اشاره داشت که نیروی ذخیره ارتش به اصطلاح آزادیبخش به شمار میرفتند. «بیبیسی» در آن گزارش نوشت:
«... مجاهدین از قبل به نیروهای خود در زندانها اطلاع داده بودند که قرار است به زودی عملیات فتح ایران صورت گیرد و آنها باید خود را آماده کنند تا به محض رسیدن ارتش سازمان به آنها بپیوندند و علیه رژیم در جنگ مسلحانه شرکت کنند. زندانیهای مجاهدین هم با آغاز عملیات فروغ جاویدان جشن و سرور در زندانها برپا کرده بودند...»
این در حالی بود که در آستانه آن عملیات، تعداد زیادی از زندانیان به مرخصی رفته بودند و برخی از آنها هم دیگر مراجعه نکردند و بعدا به مجاهدین خلق پیوستند.
در خاطرههای منتشره برخی از افرادی که در همان سالها به جرم عضویت در گروهک منافقین زندانی بوده و پس از آزادی، از ایران خارج شده و اینک به عنوان ضد انقلاب مشغول فعالیت هستند (مانند ایرج مصداقی) نیز همین سخنان رجوی تایید شده که تشکیلات داخل زندان منافقین در آن سالها آمادگی لازم برای پیوستن به نیروهای تروریست و متجاوز این گروهک را داشته است.
در کتب منتشره اغلب این افراد آمده که تشکیلات موجود در زندان با سازمان منافقین در بیرون زندان ارتباط فعال داشت و از آن برای مقابله با نظام از درون زندان خط میگرفت. ایرج مصداقی در کتاب خاطراتش به نام «نه زیستن، نه مرگ» علنا به این موضوع اشاره دارد که از یک طرف بچههای تشکیلات زندان در مرخصیها با عناصر سازمان ارتباط میگرفتند و از طرف دیگر پیکهای سازمان از خارج کشور به ایران آمده و با تلاش برای دستگیر شدن، خود را به زندان رسانده و خط و خطوط لازم را به تشکیلات داخل بندها میدادند.
ابراهیم خدابنده از اعضای جدا شده مجاهدین خلق که سالها در ارتباط با شخص مسعود رجوی قرار داشت، درباره تشکیلات زندان و نقش آنها در عملیات موسوم به فروغ جاویدان در گفتوگو با مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفته است:
«... در آن دوران سازمان میگفت که نفراتش در زندان تشکیلات دارند، تشکیلاتشان هم وصل است. مثلا سازمان در عراق یک موزه داشت و در این موزه مثلاً تسبیح با هسته خرما درست شده بود که گفته میشد این هسته خرما توسط مسئولین تشکیلات ما در زندان برای مسعود رجوی درست شده و فرستاده شده است. نامهها و اخبار زندان از طریق ملاقات خانوادهها تبادل میشد و تشکیلاتی آنجا بود. نمونههای دیگری بود که مثلاً افرادی بودند که بلافاصله بعد از آزاد شدن در سال 1367 به مقر سازمان در پادگان اشرف بازگشتند و تعداد آنها کم هم نبود... تعدادی از همان افراد دوباره برای عملیات به ایران بازگشت داده میشدند...»
مقارن با ناکامی ارتش آزادیبخش منافقین، رخ دادن شورش منافقین در زندانها نشان داد شبکه زندانیانِ این گروهک به خوبی هماهنگ و فعال شده بود. اما این فعالیت اندکی دیر انجام گرفت، «فروغ جاویدان» تبدیل به «مرصاد» شد و ارتش آزادیبخش، در همان ابتدای راه تارومار شد.
گروهک تروریستی مجاهدین خلق در عملیات موسوم به فروغ جاویدان و توسط ارتش به اصطلاح آزادیبخش خود، یکی از تکاندهندهترین و فجیعترین جنایات تاریخ را انجام داد تا جایی که در ادامه حتی صدام هم حاضر به ادامه حمایتشان نشد.
بنا به گفته رجوی قرار بود که آنها بهگونهای حرکت کنند تا وحشت و ترور و خشونت بالای خود را نشان دهند. رجوی در همان سخنرانی شب عملیات خطاب به یکی از فرماندهانش گفت:
«... تانکهای 6 چرخ آمادهاند؟... تانکهای 6 چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژهاش جو وحشت را حاکم میکند. ما برای همین از این تانکها استفاده میکنیم...»
سلاحها و ادوات نظامی ارتش به اصطلاح آزادیبخش عمدا از روی جاده حرکت میکردند تا اتومبیلهای مردم را کنار زده و آنها را دچار هراس نمایند. نیروهای منافقین همچون نیروهای داعش ایجاد رعب و وحشت میکردند. سرکرده منافقین به نیروها اعلام کرده بود که اسیر نمیگیریم، به همین دلیل تمام اسیرها را تیرباران کردند و کشتند. حتی مجروحین را از بیمارستان اسلامآباد بیرون آوردند و به گلوله بستند. مزرعهها را آتش زدند و حیوانات را هم کشتند تا همان فضای رعب و وحشت را ایجاد نمایند.
اما با طلوع خورشید چهارشنبه پنجم مرداد 1367 عملیات «مرصاد» به فرماندهی سپهبد شهید صیاد شیرازی با رمز مبارک یا علیابنابیطالب(علیهالسلام) در منطقه اسلامآباد و کرند، در غرب استان کرمانشاه آغاز شد و روز 6 مرداد، پس از دو روز درگیری عده بسیاری از منافقین که در محاصره گرفتار آمده بودند، به هلاکت رسیده و بقیه پا به فرار گذاشتند یا در روستاهای اطراف مخفی شدند که با اقدامات بعدی، تمامی آنها دستگیر و به مقامات قانونی تحویل داده شدند.