نامهنگاريهاي آیتالله شريعتمداري
۱۴۰۱/۰۹/۲۵
آقاي شريعتمداري در ارتباط با اتهامات خود، نامههايي به حضرت امام خميني (ره) و اينجانب و دادستان انقلاب اسلامي ارتش نوشت كه متن آنها در اين فصل خواهد آمد.
بر فرض بپذيريم كه آنچه ايشان در اين نامهها آورده، صددرصد صحيح و مطابق با واقع است و آن چه ساير متهمين اين پرونده خصوصاً داماد ايشان آقاي عباسي كه در متن جريان بوده و در صحنه مذاكرات حضور داشته، صددرصد دروغ و غيرواقعي است، اين نامهها به روشني نشان ميدهند كه حداقل آقاي شريعتمداري كاملاً در جريان توطئهاي خونين عليه نظامي كه به تازگي با اكثريت آراي مردم در كشور استقرار يافته است، قرار داشته و هيچ اقدامي براي خنثي كردن آن انجام نداده است و حتي حاضر نبوده كه مسئولين را از آن مطلع نمايد.
اكنون اگر اين موضعگيري خطرناك در كنار ساير جهتگيريها و اقدامات وي، پيش از انقلاب اسلامي و پس از آن، گذاشته شود، مردمي كه به اين نظام رأي داده و براي پيروزي و حفظ آن هزاران شهيد و جانباز داده و فداكاريها كردهاند، چگونه بايد با او برخورد كنند؟ و امام كه رهبري اين نظام را دارد و از دست چنين شخصي آن همه خون دل خورده، چگونه بايد با وي رفتار نمايد؟ شما خود داوري كنيد!
بدانيد كه تنها كاري كه در مقابل رفتار ناشايسته و خطرناك آقاي شريعتمداري انجام گرفت، اين بود كه نظام اسلامي مانع سوءاستفاده بيشتر بيگانگان و مزدوران داخلي آنها از موقعيت ايشان گرديد و اينك متن نامههاي او:
1. نامه آقاي شريعتمداري به دادستان انقلاب ارتش
«بسمالله الرحمن الرحيم
26 شوال 1402
25 مرداد 61
دادستان انقلابي ارتش، جناب آقاي اتابكي دام توفيقه
با ابلاغ سلام و تحيات به عرض عالي ميرساند در اين موقع كه محاكمه قطبزاده شروع شده است، مناسب ديدم كه به اطلاع جنابعالي برسانم كه اينكه در روزنامه اطلاعات، تاريخ سهشنبه 15 تير ماه، شماره 16763 از قول جنابعالي در ضمن مصاحبه نقل كرده بوده كه شريعتمداري در مكالمه تلويزيوني كه تحت اشراف جناب حجهًْالاسلام آقاي ريشهري انجام گرفته بود، خود اعتراف كرده است كه با قطبزاده ارتباط داشته و استغفار كرده و باز در آخر كلام، اينكه پولي به قطبزاده فرستاده است، لذا خواستم به اطلاع جنابعالي برسانم كه حقيرتاكنون هرگز با قطبزاده اصلاً ارتباطي نداشتهام و پولي هم به ايشان ندادهام و نفرستادهام و در آن مكالمه تلويزيوني ابداً اعتراف به اين دو مطلب وجود ندارد و اگر برخلاف به خدمت جنابعالي گفته باشند، ممكن است با آن مكالمه تلويزيوني مرقوم خودتان شخصاً ملاحظه فرماييد كه حقيقت امر معلوم گردد.
استغفار مربوط به دادن به مهدوي و دستقرض از محل اعتبار صندوق قرضالحسنه بوده است [ولا] غير و تفصيل مطالب در سؤال و جوابي كه حجهًْالاسلام جناب آقاي ريشهري به عمل آورده است، موجود است. حتي اظهاري كه قطبزاده در چند ماه قبل در تلويزيون نسبت به نظر اينجانب كرده است كه شريعتمداري جوابي محتاطانه داده است، خلاف واقع است و تكذيب ميشود؛ زيرا ايشان از حقير سؤالي نكرده است كه جواب محتاطانه يا غيرمحتاطانه داده شود و تاكنون كسي به نمايندگي ايشان نزد حقير نيامده است و مهدوي به طور عادي آمده است و در ضمن مطالبي را اظهار كرد كه ايشان، يعني قطبزاده درصدد است كه اقداماتي عليه [ناخوانا]
انجام دهد و حقير نهي كردم و ابداً رضايت ندادم و گفتم كه خونريزي جايز نيست.
در جواب گفت آنها كسي نيستند كه به حرف شما گوش بدهند و اين اتهاماتي كه فعلاً در روزنامه عليه قطبزاده مطرح است، مورد مذاكره ايشان نبود، زيرا حقير سؤال كردم كه به چه وسيله ميخواهد اقدام كند؟ گفت با نظر همان اشخاصي كه دولت در كوچه و خيابان دارد.
در خاتمه مستدعي است تحقيق و رسيدگي مجدد اين اشتباه را به هر وجه كه صلاح بدانيد، جبران نماييد كه حقيقت معلوم عموم گردد.
والسلام عليكم و رحمهًْالله
سيدكاظم شريعتمداري»
2. نامه آقاي شريعتمداري به نگارنده
«بسمالله الرحمن الرحيم
2 ذيالقعده 1402
31 مرداد 61
رئيس دادگاههاي انقلابي ارتش، حجهًْالاسلام جناب آقاي محمدي ريشهري دامت افاضاته
با ابلاغ سلام و تحيات به عرض عالي ميرساند، در محاكمه قطبزاده و مهدوي در روزنامه كيهان چهارشنبه 27 مرداد 61، شماره 21653، مطالبي از طرف آن دو نفردر رابطه با ما اظهار شده است كه به كلي دروغ محض است و تكذيب ميشود و شرح آن را در دو ورقه نوشته و جوفاً ارسال حضرتعالي كردهام و تعجب ميكنم كه چطور تمام اظهارات را مبني بر خلاف حقيقت كردهاند، حتي آنها دخالت در موضوع باطلشان را ندارد و حقيقت مطلب همان است كه در جواب سؤالات جنابعالي قبلاً نوشته و امضا كردهام و خواهشمندم كه دو ورقه جوف را ملاحظه فرماييد و بعد از رسيدگي ترتيبي اتخاذ شود كه تكذيب ادعاهاي اين دو نفر در اين خصوص معلوم عموم گردد و اگر صلاح باشد عين دو ورقه ضميمه را به اطلاع حضرت آيتالله العظمي خميني برسانيد و يا اگر صلاح ميدانيد خودم مثل همين نامه را به خدمت معظمله توسط جنابعالي معروض بدارم. در خاتمه براي مزيد توضيح، معروض ميدارم كه قطبزاده در اول گرفتاري، در مكالمه تلويزيوني اظهار كرده كه شريعتمداري جواب محتاطانه به ما داده است، ولي اكنون توسط مهدوي ادعا كرده است كه به فلاني بگو كه وعدههايي كه به ما داده است فراموش نكند و تضاد و تناقض اين دو ادعا معلوم است. اگر كسي به ديگري وعده داده است، پس جواب محتاطانه نبوده است. در صورتي كه آن مطلب هم از اساس دروغ بوده است، زيرا ايشان سؤالي از ما مستقيم و يا غيرمستقيم نكرده بوده است كه احتياج به جواب داشته باشد و هيچ كس تاكنون در نزد ما اظهار نكرده است كه از طرف ايشان آمده است و يا ايشان سؤال كرده است.
باري منتظر لطف جناب عالي هستيم كه به غير از تشخيص صدق و كذب و حق و حقيقت و رضاي الهي نخواهد بود.
والسلام عليكم و رحمهًْالله
سيدكاظم شريعتمداري»
3. نامه آقاي شريعتمداري به امام خميني (ره)
6 ذيالقعده 1402
4 شهريور 1361
حضرت مستطاب آيتالله العظمي آقاي حاج آقا روحالله الموسوي الخميني دامت بركاته
با ابلاغ سلام و تحيات مأمول و مسئول از حضرت حق جلّ و علا كه مزاج مبارك صحيح و سالم بوده و لازوال در پيشبرد اهداف عالي اسلامي موفق و مؤيد بوده باشيد.
ضمناً به عرض عالي ميرساند كه حقير مدت مديدي به جنگزدگان مساعدتي نقدي و جنسي ميكردم. عده آنها در بيشتر اوقات زيادتر از دههزار نفر بود. در موقعي كه حسابهاي بانكي حقير مسدود شد، توسط آقاي دكتر باهر به حجهًْالاسلام آقازاده محترم، آقاي حاج آقا احمد خميني پيغام دادم كه در حدود هفت ميليون تومان مربوط به جنگزدهها است و مبلغ يكصد هزار تومان مربوط به زلزلهزدگان كرمان است كه متفرقه رسيده است. اخيراً ملاحظه كردم كه وجوهاتي كه براي شهريه و [ناخوانا] ميداديم راكد مانده است، لذا در تاريخ 17/5/61 مبلغ پنج ميليون و يكصد و سي هزار و هشتصد تومان با اطلاع مقامات مسئول سپاه پاسداران قم داديم كه از حضرتعالي اجازه گرفته، در مورد جنگزدگان به هركسي كه امر فرماييد، مصرف نمايند و البته يكصد هزار تومان آن به زلزلهزدگان كرمان داده شود.
لابد تابهحال به اطلاع حضرت عالي رسانيدهاند و آنچه صلاح است دستور فرمودهايد.
عرض ديگر مربوط به اظهارات قطبزاده كه از قول مهدوي و حجازي نقل كرده و در روزنامههاي اطلاعات و كيهان مندرج بود، اين است كه اين اظهارات به كلي دروغ و بياساس است والله العلي الغالب به تمام اسماء اعظم خداوند متعال، قسم ميخورم كه حقير تاكنون نه اين توطئه را تأييد نمودهام و نه وعدةً تأييد بعدي را دادهام. مهدوي و حجازي هيچ كدام اظهار نكردند كه از طرف قطبزاده آمدهاند.
در فروردين سال جاري مهدوي در ضمن ساير صحبتها و نقل مسافرتهايش اظهار كرد كه قطبزاده الان قطبزاده سابق نيست و ميخواهد اقداماتي را انجام دهد.
حقير نهي كردم و گفتم خونريزي جايز نيست. گفت به حرف شما گوش نميدهند و اصلاً تقاضاي تأييد از حقير نكرد، يعني اصلاً مطرح نبود و اما حجازي، ايشان [ناخوانا] سال گذشته شايد دو، سه ماه قبل از گرفتاري قطبزاده منزل ما آمد و صحبتهاي ايشان راجع به قطبزاده راجع به مخالف بودن ايشان بود و صحبتي از تصحيح فاسد ايشان نكرد. گويا در آن موقع هيچ مطرح نبوده است. صحبت استخاره حقير بعد از آن مجلس و جواب دروغ كذايي به كلي دروغ است و كذالك. تلگرافي كه قطبزاده اظهار كردهاند كه حقير قرار بود به ايشان مخابره كنم، به كلي دروغ و بياساس و افسانه است و حقير حاضرم در حضور جنابعالي اين قسمها را [ناخوانا] اجرا كنم و روبهروي آنها عين مطالب را بگويم، به جهت اطلاع حضرت عالي معروض گرديد و البته دو سه بار توسط آقاي عباسي، آقاي ريشهري و يك بار حضوري در ضمن سؤال و جواب به اطلاع ايشان رسانيدم.
والسلام عليكم و رحمهًْالله و بركاته
سيدكاظم شريعتمداري»