به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 457
بازدید دیروز: 4,060
بازدید هفته: 4,517
بازدید ماه: 70,590
بازدید کل: 23,732,401
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۱۶ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 5 May 2024
الأحد ، ۲۶ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
86 - آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا : بحران هویت شهروندان آمریکایی ۱۴۰۱/۱۰/۲۰

آمریکا میدان نبرد جنگ با مردم آمریکا : 86

بحران هویت شهروندان آمریکایی 

۱۴۰۱/۱۰/۲۰

جنگ‌های استقلال آمریکا

بحران هویت آمریکایی در عصر اطلاعات

 
 
نویسنده: دکتر جان‌دبلیو. وایتهد
مترجم: دکتر احمد دوست‌محمدی
 
ماشین‌های گوشتی
سال‌ها قبل یک استاد ام‌. آ.تی.1 مغز انسان را به عنوان «ماشین گوشتی» تعریف کرد. در آن زمان، فکر می‌کردم این عنوان یک ناهنجاری است. این فکر دیگر حقیقت ندارد. ما بیش از پیش، توسط مجتمع علمی- حکومتی، صرفاً به مثابه سخت‌افزار- موجوداتی با پوشش گوشت- نگریسته می‌شویم.
نیروهای علم، فناوری و تاریخ، عصر جدیدی از نحوه نگرش ما به خودمان را آغاز کرده‌اند. یک زمانی ما خودمان را یک پله پایین‌تر از یک خالق ماوراءالطبیعه می‌دیدیم. در مرحله بعد، حداقل خودمان را به چشم حیوانات تا حدودی منطقی در حال تاختن به جلو در حرکت تکاملی داروین نگاه می‌کردیم. اکنون، به نظر می‌رسد آنها که ماتریکس را کنترل می‌کنند، عمداً در حال تکامل تدریجی ما به شکلی از ماشین‌های ترکیبی هستند.
اما آیا ما انسان‌ها واقعاً ماشین هستیم؟ برخی موضوعات هستند که انسان‌ها، صرفاً از طریق شناخت بدن‌های خودشان می‌دانند. ما نامحسوس‌های حیات- عشق، شفقت و نفرت- را تجربه می‌کنیم و ما می‌دانیم که اینها در حال حاضر کارکردهای ماشین صرف نیستند.
آن وقت، سؤال برعکس وجود دارد: آیا ماشین‌ها در نهایت می‌توانند خصیصه‌ها و احساس انسانی همچون عشق، ترس یا حتی نفرت را به نمایش بگذارند؟ این قضیه پیچیده‌ای بود که در فیلم آینده‌گرایانه 1982 ریدلی اسکات2 «بلید رانر»3 مطرح شد که در آن آدم‌های مصنوعی به نام بدل‌ها، به منظور انجام کارهای خطرناک معمولی در مستعمره‌های فضایی خلق شده‌اند. این بدل‌ها دارای قدرت و هوش بسیار بیشتر نسبت به آدم‌ها بودند و به معنای دقیق کلمه، خطر بالقوه آشکاری برای جامعه بشری به وجود می‌آوردند.  اگر زمانی این بدل‌ها فرار می‌کردند و به زمین برمی‌گشتند- جرمی که مستوجب مجازات مرگ بود- توسط کارآگاه‌های ویژه پلیس، معروف به «بلید رانرز»،4 به طور نظام‌مند، بازنشسته می‌شدند («کشته» نمی‌شدند، چون آدم نیستند). اما، آن طور که خبر می‌رسد، معلوم شده که این بدل‌ها، دارای احساسات و هیجانات هستند. این خبر، این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند: در کدام مشخصه، ‌آدم‌ها مانند ماشین هستند؟ در کدام مشخصه، ماشین‌ها، مانند آدم‌ها هستند؟
در بلید رانر، ریک دیکارد5 شروع می‌کند به پی بردن اینکه شاید، فقط شاید، روی باتی6 رهبر بدل‌ها که قرار است او را «بازنشسته کند»، بیشتر از مجموعه‌ای سیم‌ها و مدارها است. تعریف از انسان، نقطه کانونی فلسفی بلید رانر را شکل می‌دهد. این قضیه پیچیده‌ای است که جامعه معاصر با آن مواجه است- یعنی حیاتی‌ترین پرسشی که در مقابل قرار دارد این است که چگونه در مواجهه با فناوری‌های درهم‌شکننده‌ای که ممکن است در نهایت ما را از انسانیت تهی نماید، انسانیت خود را حفظ کنیم. فیلیپ کی. دیک در رمان خود «آیا آدم ماشینی‌ها خواب گوسفند برقی را می‌بینند؟»7 (1968) استعاره «گوسفند» را که فیلم بلید رانر براساس آن ساخته شده است، بسط می‌دهد. «گوسفند، از علاقه اصلی من به مسئله بازشناسی انسان اصیل از ماشین انعکاسی که من آن را یک آدم ماشینی می‌نامم، ناشی می‌شود. در ذهن من آدم ماشینی، استعاره‌ای برای آدم‌هایی است که به لحاظ روحی و روانی انسان هستند اما به شیوه غیرانسانی رفتار می‌کنند.» دیک در خلال پژوهش برای کتاب قبلی‌اش، دفتر خاطرات نفرات اِس اِس نازی مستقر در لهستان را پیدا کرد.  یک جمله به طور خاص تأثیر عمیقی بر او داشت: «ما شب‌ها با صدای‌گریه‌های کودکان گرسنه بیدار نگه داشته می‌شویم». همان‌طور که دیک توضیح می‌دهد: «بدون شک حال شخصی که این را نوشت، بد است. من بعدها فهمیدم که در مواجهه با نازی‌ها، آنچه که ما اساساً با آن سروکار داشتیم یک ذهن گروهی ناقص بود، یک ذهن به لحاظ روحی و روانی، به قدری ناقص که واژه «انسان» نمی‌توانست در مورد آنها کاربرد داشته باشد». مهم‌تر از این دیک برای ما می‌گوید: «من احساس کردم که این ویژگی لزوماً منحصر به آلمان نبود. این نقص، بعد از جنگ جهانی دوم، به سراسر دنیا صادر شده بود و می‌تواند توسط آدم‌ها در هر کجا و در هر زمانی پیدا شود.»
این قضیه پیچیده حتی حادتر از زمانی است که دیک در حال نوشتن «گوسفند برقی» 8 بود، به خاطر اینکه ما در حوزه روش‌شناختی یک دنیای جدید، عمیق‌تر دست به کار شده‌ایم. دنیایی که بیش از همیشه تحت سلطه ماشین قرار گرفته است. در نتیجه ما در حال نو‌‌سازی براساس تصویر ذهنی ماشین هستیم. سؤال این است که چه مقدار از آنچه که به معنای انسان بودن است، به ماشین منتقل خواهد شد؟
بلید رانر قضیه را این‌گونه فرض می‌کند که آنچه دارای احساسات عاطفی است، انسان است. بنابراین بلید رانر به همان‌اندازه راجع به بازیابی واکنش عاطفی است که راجع به شکل‌گیری چنین احساسی در بدل‌ها است. نازی‌های عصبانی بیدار نگه داشته شده از طریق ‌گریه‌های کودکان، همراه با ناتوانی آنها در احساس همدردی کردن، کمتر از انسان بودند. نویسنده نورمن اسپینارد9 می‌نویسد، «آنچه که آدم ماشینی روی بتی را به جایگاه انسان در بلید رانر بالا می‌برد، این است که در آستانه مرگ خودش قادر به احساس همدردی کردن با دیکارد است. آنچه مخلوقات حقیقی را در نهایت در هر سطحی هستی می‌بخشد و در هر کلاف سردرگم واقعیت جهان که آنها ممکن است گرفتارش باشند، درک می‌کنند؛ این است که بنیان حقیقی واقعیت، مطلق یا ادراکی نیست، بلکه اخلاقی و عاطفی است.»
بنابراین مناسبت نهانی «بلید رانر» در به چالش کشیدن آنچه که باید مفهوم انسان بودن باشد، نهفته است.  این فیلم ‌شک آزاردهنده دائمی راجع به انسانیت یا فقدان انسانیت ما را پیش می‌کشد. این‌ها همان موضوعاتی هستند که توسط ادیان و فلاسفه بزرگ در گذشته مطرح شدند و سخن از چگونگی واکنش ما نسبت به آلام اطرافیان ما است. آیا ما به سوی کسی که از طریق حیرت خردکننده تجدد، به زمین ‌انداخته شده دست دراز می‌کنیم یا صرفاً از کنارش عبور کرده، آن انسان سفید موی افتاده در پیاده‌رو را که در محله فقیرنشین در حال غرق شدن است، فراموش می‌کنیم؟
سؤال بزرگ
بی‌تردید آمیختن ضمیر خودآگاه انسان با رایانه‌ها و اینترنت و دست آخر خلق آدم ماشینی‌های خودکاری که فکر می‌کنند، وضعیت دشواری را پدید می‌آورد. ماری شلی 10
این را زمانی دریافت که هیولای فرانکنشتاین را واداشت درباره نقش به درستی تعریف نشده خود، تأمل کند: «من زندگی می‌کنم، نفس می‌کشم، راه می‌روم، می‌بینم- اما من چی هستم، بشر یا هیولا؟»
در واقع، همان‌طور که فیلیپ کی.دیک ‌درک کرد، ما می‌دانیم شبیه به یک هیولا بودن، به چه معناست. آنها از همان آغاز، در حال خالی کردن خشم خود از بشریت بوده‌اند، آنها بشر خوانده می‌شوند.با این وصف آیا با آمیختن ماشین‌ها و آدم‌ها توسط فراانسان‌گراها، یک چیز حتی بدتر خلق خواهد شد؟ دانشمند رایانه جارون لانییر 11 که توسط مجله تایمز به عنوان یکی از بانفوذترین آدم‌ها در 2010 نامیده شده، نگران است که یک چنین آمیختگی فراانسان‌گرایانه‌ای می‌تواند یک آینده هولناک را پدید آورد. لانییر می‌گوید، «ایدئولوژی روشنفکران خودکامه سایبرنتیک، تجربه جدید را به نیرویی که می‌تواند موجب مصیبت و گرفتاری میلیون‌ها آدم شود، بسط می‌دهد.») یا همان‌طور که استاد آرتور کروکر 12 بیان می‌کند: «آن‌ها بارها موجب نابودی حافظه انسان،‌ نابودی حس تشخیص انسان، هوش فردی انسان و نابودی خود اخلاقیات انسان، بوده‌اند.»
از این رو، چنان‌که همه چیز برای فراانسان‌گراها طبق نقشه پیش رود، می‌توانیم یک آینده «فلزی» را مجسم کنیم و انتظار داشته باشیم. این آینده ممکن است چیزی شبیه این باشد: در یک پست دیده‌بانی دورافتاده در آینده دور که در آن همه چیز- آدم‌ها، آدم‌‌ماشینی‌ها و دیگر موجودات مصنوعی- به هم وصل هستند، یک انسان خدمتگزار تا حدودی مضطرب می‌پرسد «آیا خدایی هست؟» آدم ماشینی همکار او پرسش‌کننده را به خاطر بی‌پروایی‌اش به زمین ‌انداخته، پاسخ می‌دهد «حالا هست.»
پانوشت‌ها:
1- M.I.T.
2- Ridley Scott
3- Blade Runner
4- Blade Runners
5- Rick Dekard
6- Roy Batty
7- Do Androids Dream of Electric Sheep?
8- ‘Electric Sheep’
9- Norman Spinard
10- Mary Shelley
11- Jaron Lanier
12- Professor Arthur Kroker