۲۸ - آیتالله سیدحسن عاملی: عظمت حضرت زهرا (س) نزد اهل سنت (بخش دوم و پایانی) زهــرا(س) عصاره فضایل رسولالله(ص) ۱۴۰۱/۱۰/۲۱
عظمت حضرت زهرا (س) نزد اهل سنت (بخش دوم و پایانی)
زهــرا(س) عصاره فضایل رسولالله(ص)
۱۴۰۱/۱۰/۲۱
آیتالله سیدحسن عاملی
در نخستین بخش از مطلب حاضر به شمهای از عظمت شخصیت بانوی دو عالم حضرت زهرا(س) اشاره شد و فضیلتی از ایشان به نقل از عالم بزرگ اهل سنت، زمخشری بیان شد، در ادامه به چند فضیلت دیگرحضرت به نقل از منابع اهل سنت پرداخته شده است.
***
فضیلت دوم؛ زهرا(س) پیشاپیش پیامبر(ص) در قیامت
فضیلت دوم حضرت زهرا(س) که در منابع اهل سنت ذکر شده در کتاب مستدرک نیشابوری جلد 3 صفحه۱۵۳ آمده است.
نیشابوری روایت کرده است: رسول خدا(ص) فرمودند: «و ابعث علی البراق خطوها عند اقصی طرفها و تبعث فاطمه امامی «؛ من به محشر که میآیم بر براق سوار هستم -معراج هم که رفتند بر براق سوار بودند و در انتخاب ماده برق سرّی هست – در حالی که دنباله رو دخترم زهرا هستم!
اگر شیعه این فضیلت را نقل میکرد قطعاً انکار میشد، همه اهل محشر نگاه میکنند میبینند که پیامبر خاتم، عصاره کائنات، فخر مخلوقات پشت سر حضرت زهرا حرکت میکند،هفتاد هزار ملک از سمت راست حضرت زهرا و هفتاد هزار نیز از سمت چپ در حالی که حضرت جبرائیل زمام کش آن حضرت است چرا حضرت زهرا جلوی پیامبر راه میرود؟ چون خداوند فرمود: «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»؛ روزی که مردان و زنان باایمان را مینگری که نورشان پیش رو و در سمت راستشان بسرعت حرکت میکند.(حدید، آیه 12) آیا بشر میتواند در این دنیا نور پیامبر را درک یا تماشا کند؟ قلب پیامبر در اثر چهل سال کلاس خصوصی،آنچنان از نور علم الهی پر شد که طبق روایت، بزرگتر و بالاتر از عرش گردید. این قلب اگر تجسم شود میشود حضرت زهرا!
در منابع اهل بیت(ع) نیز آمده که رسول خدا(ص) دست حضرت زهرا(س) را گرفتند و به مسجد آوردند و در جمع اصحاب فرمودند: « من عرفها فقد عرفها و من لم یعرفها فلیعرفها «؛ هر کس زهرا را شناخته،شناخته هر کس نشناخته بشناسد.(بحار الأنوار ج43 ص54 )
پیامبر خدا(ص) فرمودند: « اوتیت جوامع الکلم»؛ خداوند به من قدرتی داده که با یک جمله میتوانم یک عالم مطلب را برسانم»(عوالی اللئالی، ج 4، ص 120، حدیث 194). حدیث فوق در زمره همان جملات است وقتی ایشان میفرمایند «زهرا بضعة منی»؛ فاطمه پاره تن من است.(نور الابصار، ص 41)؛ معنای آن این است که هرکجا زهرا هست من هستم، هرکجا زهرا راضی است من راضیام و هرکجا زهرا ناراضی است من ناراضیام! سپس فرمود:«و هی قلبی الذی بین جنبیّ»؛ او قلب میان دو پهلوی من است(همان) مراد از قلب در اینگونه روایات قلب صنوبری شکل واقع در سمت چپ معده نیست؛
دل اگر این مهره آب و گل است
خر هم از اقبال تو صاحبدل است!
گر دل به مذهبت به جز این گوشت پاره نیست
قصاب کوی به ز تو داند بهای دل!
بلکه مراد از آن همان است که خداوند در قرآن فرموده: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ»، در احوال پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلب هوشیاری داشته باشد یا گوش فرا دهد و توجه کامل کند و گواهی دهد.(ق،آیه 37) این قلب نه با خوردن بلکه با علم و معرفت بزرگ میشود اینگونه قلب هیچ وقت پر نمیشود، قلب رسول خدا همان قلبی است که در حق صاحب آن گفته شده «الخاتم لما سبق و الْفَاتِحِ لِمَا استقبل َ وَ المهیمن علی ذلک کله»!؛ پیامبری که پایانگر یک حقیقت و آغازگر حقیقتی دیگر است.(زیارت غدیریه علی(ع). از اینجا باید فهمید که اصل بهشت رویت جمال رسول خداست.خود حضرت فرمودند: «من رانی فقد رای الحق»؛ هر کس مرا دید خدا را دیده است. (الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۳۰۶ ) بهشت اعلی در آخرت مشاهده جمال پیامبر ماست لذا به ما دستور دادند که این دعا را زیاد بخوانیم:« اللهم لا تحرمنی رویته» خدایا روز قیامت چشم من را از جمال پیامبر محروم نکن.(از دعاهای روز عرفه) البته به تعبیر آیتالله اراکی با صرف دعا کسی آدم نمیشود بلکه باید عملاً چشم انسان در اثر طهارت قلبی پاک شود تا لیاقت رویت جمال پیامبر اعظم را داشته باشد. چشمی که به نامحرم نگاه نکرده، صحنههای نامشروع را تماشا نکرده به آیه کریمه:و«هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم؛ و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است!» (طه، آیه 131) عمل کرده و دستورالعمل امام صادق(ع) را که فرمود: «و لا تکن لفّاتاً»؛ در هنگام راه رفتن، بسیار نگاهکننده به اطراف و جوانب مباش. (مصباحالشریعة؛ ص۲۷) را نصب العین خود قرار داده میتواند آن بهشت دل آرا را تماشا بکند،کسی که قدرت و اراده داشته که چشم خود را از لذت حرام حفظ کند،این اراده در ساحت ابدیت به صورت«يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً»(دهر، آیه 6)ظاهر میشود.
خداوند در عرصه محشر برای کسانی که نتوانستهاند از لذت حرام، از لذت نگاه به نامحرم، از لذت آرایش نامحرم،از لذت تبرج جاهلی، از لذت جذب نگاهها با نشان دادن زیباییهای بدن، از لذت مال حرام، رشوه، رانت، خیانت به بیتالمال و... بگذرند، یک آیه قرآن را برای آنها میخواند و آن آیه این است: « آن روز که کافران را بر آتش عرضه میکنند (به آنها گفته میشود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّتبار بهخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بهخاطر گناهانی که انجام میدادید؛ جزای شما خواهد بود!» (احقاف، آیه 20). میفرماید در دنیا لذت خود را بردهای از من چه میخواهی؟!
گاهی در دنیا عارف را جنون میگیرد، یک وجه جنون او این است که لذتهای خودش را با لذتهای انسانهای عامی مقایسه کرده مبتلا به جنون میشود! او تعجب میکند که چگونه انسانها با لذات عضوی و مقطعی ارضا میشوند!
در آیه: يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ»؛ نورشان در پیش رویشان حرکت میکند.(حدید، آیه 12) باید خیلی تامل و تدبر کرد. اگر قرار باشد نوری که در قلب پیامبر است بیرون آمده و تجلی پیدا کند، به تعبیر روایات اهل سنت، میشود حضرت زهرا! این سخن معنای بسیار عمیقی دارد و نشان میدهد فضایل رسول خدا در وجود مبارک حضرت زهرا محقق و متجلی است؛ علم،حکمت، معرفت، معنویت، عبودیت، ریاضت، نماز، حلم، و... همه در وجود مبارک حضرت زهرا(س) جلوهگر است.
احتجاج خداوند با مردم با خطبههای حضرت زهرا(س)
اگر بنا بر تشخیص راه باشد فقط علمیت حضرت زهرا(س) که در خطبههای آن حضرت متجلی است قطعاً و قطعاً فصلالخطاب و در پای محاسبه ابدیت مایه بزرگترین احتجاج خداوند بر امت است.ای کاش و صد ای کاش کسی باشد که خطبه ایشان را از جهت علمی بررسی کند، کلماتی که به کار برده، مفاهیمی که به کار گرفته، ترکیباتی که به ذهن حضرت خطور کرده، نظم و نسق مفاهیم و کلمات و... همه آسمانی است و کار بشر عادی نیست و بیجا نبود که خلیفه دوم با شنیدن آن، گفت «دعوها فانها معلمه» ادیب متخصص از مشاهده سطح بلاغت و فصاحت این خطبه قطعاً مدهوش میشود، آن بانوی دو عالم این خطبه را در چه حالی خوانده است؛ در حالی که پدر از دنیا رفته، حق امیر المومنین غصب شده، فدک گرفته شده، اسباب درد و ناراحتی در اوج است، در برابر نامحرم صحبت میکند. وقتی به طرف منبر میآید تا خطبه را شروع کند از شدت حیا، لباس به پایش گیر میکند و نمیتواند راه برود، چون در برابر نامحرم است و...
باید اعتراف کرد امکان ندارد این خطبهها از انسان عادی صادر بشود.بلاغات النساء را بخوانید و خطبههای حضرت زهرا (س) و زینب(س) را با خطبههای سایر خانمهای خطیب مقایسه کنید، قطعاً مقایسه شما مقایسه بین زمین و آسمان خواهد بود، اگر خداوند روز قیامت فقط با خطبه حضرت زهرا احتجاج بکند هیچ مخالفی نمیتواند حرف بزند.
فضیلت سوم؛ خشنودی و خشم خدا در گرو خشنودی و خشم زهرا(س)
راویان اهل سنت آوردهاند که رسول اکرم(ص) فرمودند: «انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یغضبُ لِغَضبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»(کنزالعمال ج12/ ص111.)؛ جایی که دخترم زهرا غضب کند خداوند غضب میکند و جایی که دخترم زهرا راضی باشد خداوند راضی میشود.
عصمت به این معناست که انسان از خواستههای نفسانی بالا بیاید و به عقلانیت برسد یعنی عقل در مملکت بدن حاکم و قوه قضائیه بشود و از آن نیز بالاتر بیاید و اراده نکند جز آنچه را که خداوند اراده میکند، این میشود عصمت. پس عصمت یعنی انسان به اراده خداوندی نگاه بکند.
عجیب است که اهل سنت در روایت فوق این را عکس کردهاند و گفتند خداوند به اراده زهرا نگاه میکند یعنی غضب میکند جایی که زهرا غضب میکند و اظهار رضایت میکند جایی که زهرا راضی است! به همین جهت محققین میگویند این حدیث نه دلیل بر عصمت حضرت زهرا بلکه نشان فوق عصمت است و قطعاً اگر شیعه این حدیث را نقل میکرد غوغای بزرگی بر پا میشد.این حدیث واقعاً فصل الخطاب است و همه چیز را تمام میکند،به همین جهت علمای اهل سنت درخصوص این حدیث نظرات خاصی را ارائه کردهاند
تلاش مذبوحانه معاندان برای مخدوش کردن فضایل زهرا(س)
برخی علمای اهل سنت مثل ابن تیمیه اعتقاد دارد اینگونه فضیلتها دروغ محض و مجعول است، او در جوامع روایی هر کجا فضیلتی از حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین(ع) دیده، به خیال خودش تا توانسته آن را خراب کرده است، امکان ندارد او در برابر فضایل امیر المومنین و حضرت زهرا و هر آنچه که در منابع اهل سنت به نفع شیعه است ساکت بنشیند و تخریبی انجام ندهد و صد البته او باید در محضر خداوند جوابگوی «نصب»(دشمنی) خود باشد، کلماتی که انسانها بر زبان میآورند یک روزی به خود آنها بر میگردد و آنها باید جوابگو باشند، در روز قیامت هر خطیبی را با خطبههای خود میآورند و از کلمه به کلمه آن سؤال میکنند و لذا در روایت است «فاعدّ له جوابا» یعنی قبل از ورود به هر کاری برای خدا همیشه جوابی آماده کن، یک روز خداوند تمام خطیبان، نویسندهها و فورواردکنندههای منحرف را پای محاسبه میآورد و آنها از شدت عذاب محاسبه میگویند: «حاسبونا و لو الی النار»! یعنی ما را به جهنم هم که میخواهید ببرید ولی از پای محاسبه خلاص کنید.
بعضی دیگر از عالمان وهابی وقتی به حدیث فوق رسیدهاند و دیدهاند که سند حدیث کاملا صحیح است و امکان انکار نیست از سر استیصال گفتهاند که این حدیث تاویل دارد! یعنی یک چیزی در تقدیر است! آنها گفتهاند در واقع حدیث اینگونه است: خداوند طبق غضب و رضای زهرا حکم میکند مگر اینکه زهرا اشتباه کند!!! آن وهابی میگوید –نعوذ بالله- فاطمه اشتباه کرد، چرا که او خطبه خواند و هیچ یک از اصحاب به حرف او گوش نکردند، چهل شبانهروز به منزل مهاجرین و انصار رفت ولی هیچ کس از او اطاعت نکرد،این سخن در نهایت سخافت و ضعف است چون حدیث در مقام تجلیل است، در حالی که با تقدیر فوق،حدیث، دیگر تجلیلی ندارد چون به همه میتوان گفت تو خوب هستی مگر اشتباه بکنی.
گاهی با یک تاویل از سنخ تاویل فوق که قائل به تقدیر است بزرگترین فتنه و خونریزی به وجود میآید. آنها در آیه:« و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما»؛ اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ و از خدا طلب آمرزش میکردند؛ و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند.(نسا، آیه 64) نیز قائل به تقدیر شدهاند و گفتهاند کلمه « فی حیاتک» پس از جاووک، در آیه پنهان است!پس توسل به مرده شرک و به زنده فضیلت است!!! و باید تمام متوسلین به اموات کشته شوند.
باید به همه اینها گفت اگر قرار بر تقدیر بود، خود خداوند آن را ذکر میکرد و شما حق ندارید با خروج از ظاهر آیه به خداوند تعیین تکلیف بکنید.
بعضی دیگر از علمای اهل سنت میگویند ما باید این حدیث را بپذیریم اگر نپذیریم تبعیض در سنت میشود در آن صورت ما به سنت عمل نکردهایم بلکه به هوی و هوس خود عمل کردهایم.
بعضیها هم میگویند باید فهم این حدیث را به خود رسول خدا حواله دهیم که بهتر از همه میداند که چه گفته است.
در هر حال حدیث فوق فضیلتی بسیار استثنایی درباره حضرت زهراست و نشان میدهد که آن خاتون دو عالم نه متاثر از اشتهای نفس بوده و نه متاثر از شرایط اجتماعی بلکه به تعبیر رسول خدا:دخترم فاطمه از فرق سر تا نوک پا « ایمان و اخلاص» است یعنی هیچ جا تشفی خاطر نکرد، کاری نکرد که دلش را خنک کند، یک جا انتقام نگرفت یعنی هر حرفی زد حرف خدا بود، آن بانوی دو عالم در این خصوص الگوی بزرگی برای بشریت است.
فضیلت چهارم؛ تولدی استثنایی و بینظیر
از اوصاف بسیار عجیب حضرت زهرا (س)خصوصیات تکون و تولد اوست. این امر، هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت حیرتآور است، آنچه از منابع شیعی استفاده میشود این است که شخصیت آن علیا مخدره در معراج و در عالم بالا شکل گرفته است، آنجا که رسول خدا به پای درخت طوبی میرسد خود حضرت میفرماید برگی سبزتر از برگ آن درخت ندیدم و میوهای شیرینتر از میوه آن نخوردم، وقتی میوه این درخت را خوردم، نور حضرت زهرا را در خودم احساس کردم و لذا وقتی همسر پیامبر اعتراض میکرد که دختر را بعد از رفتن به خانه بخت نمیبوسند، میفرمود: بوی سیب طوبی را از زهرا استشمام میکنم.آن حضرت به کره خاکی بر میگردد و در موعد خاص جبرئیل در صورت حقیقی نازل میشود و جبرئیل جز برای امور مهم در صورت حقیقی خود نازل نمیشد و هر وقت صورت حقیقی به خود میگرفت شرق و غرب را پر میکرد، به همین جهت رسول خدا فهمید امر مهمی در کار است جبرئیل طبقی از طعام بهشتی با خود آورده بود مشتمل بر خرمای بهشتی و شراب بهشتی، جبرئیل عرض کرد یا رسولالله،از این طبق فقط خودتان و خدیجه میل میفرمایید و برای شخص دیگر روا نیست، در نتیجه بقیه آن به عالم بالا برده شد، سپس جبرئیل عرض کرد چهل روز تو و خدیجه با کسی تماس نمیگیرید یعنی تماس پوست و مصافحه در نطفهای که قرار است چهل روز دیگر منعقد شود تاثیر دارد، دین ما فوق علم دارد ولی ضد علم ندارد، چرا رسول خدا و خدیجه به طعام خاص و چله خاص، مخصوص میگردند؟ چون قرار است سر چهل روز نور فاطمی منعقد شود از عجایب امور این است که رسول خدا در خلوص، تمام و کامل بود اما باز برای حضرت چلهای که به منزله تصفیه خانه است درست میشود تا در نهایت آن،حقیقتی متکون بشود که فاطمه نام دارد.
آنچه در منابع اهل سنت نیز آمده بسیار عجیب است بخشی از جزئیات این حادثه عجیب که به منزله تابلوی سر راه است و سر سوزن شبههای در تشخیص راه از بیراهه نمیگذارد از زبان رسول خدا(ص) و خدیجه(س) اینگونه نقل شده است:
أتانى جبريل بتفاحة من الجنة فأكلتها وواقعت خديجة فحملت بفاطمة فقالت انى حملت حملا خفيفا فإذا خرجت حدثنى الذى في بطني فلما أرادت أن تضع بعثت إلى نساء قريش ليأتينها فيلين منها ما يلي النساء ممن تلد فلم يفعلن وقلن لا نأتيك وقد صرت زوجة محمد(ص)فبينما هي كذلك إذ دخل عليها أربع نسوة عليهن من الجمال والنور ما لا يوصف فقالت لها احداهن أنا امك حواء وقالت الاخرى أنا آسية بنت مزاحم وقالت الاخرى أنا كلثم أخت موسى وقالت الاخرى أنا مريم بنت عمران أم عيسى جئنا لنلى من أمرك ما يلى النساء قالت فولدت فاطمة فوقعت حين وقعت على الارض ساجدة رافعة أصبعها(ذخائر العقبی صفحه44)
پیامبر (ص) میفرمایند: جبرئیل یک سیب از بهشت برای من آورد، آن را خوردم و بعد از آن خدیجه به فاطمه حامله شد، اوبه من گفت که این طفلی که الان در رحم من است با من حرف میزند! این فضیلت را اگر شیعه نقل میکرد آیا عامه قبول میکردند؟ چرا این امور خارق العاده اتفاق میافتد؟ چون خداوند میخواهد از اول بگوید که یک آدم عادی به دنیا نمیآید،وقتی وضع حمل نزدیک شد،حضرت خدیجه برای زنهای قریش پیغام فرستاد که وضع حمل من نزدیک است و من به شما احتیاج دارم اما آنها از روی کینه و عناد نیامدند و در علت آن گفتند چرا با محمد ازدواج کردی؟ ما هم نمیآییم! این هم کار خدا بود که زنان مشرکه با حضرت زهرا تماس پیدا نکنند. در ولادت امیر المومنین(ع) نیز وقتی ابوطالب رفت تا زنهایی را برای مساعدت در زایمان به نزد فاطمه بنت اسد بیاورد،هاتفی ندا داد بنشین که دست کافر نجس نباید به بدن ولیالله بخورد! یعنی تماس پوست عامل انتقال خلقیات است! و لذا توصیه شده که قابله ترسو نباشد و الا بچه ترسو میشود! الان در علم به جایی رسیدهاند که میگویند سلولها در بدن دو انسان میتوانند با هم ارتباط داشته باشند.
حاصل اینکه زنان مشرکه نیامدند و در این حال خدیجه مشاهده فرمود چهار خانم مجلله که در نهایت جمال و نور بودند وارد منزل شدند،یکی از آنها گفت:من مادر تو حوا هستم، دیگری گفت: من آسیه هستم و سومی گفت:من کلثوم خواهر موسی هستم و چهارمی اظهار داشت: من مریم دختر عمران و مادر عیسی هستم ما از طرف خداوند مامور شدهایم که در زایمان، آنچه را که زنهای عادی انجام میدهند ما انجام دهیم و به تو در این تولد کمک کنیم.