۲۸ - خاطرات رفاقت چهلساله حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی با حاج قاسم سلیمانی- حرمت همه را نگه میداشت ۱۴۰۲/۰۱/۱۵
خاطرات رفاقت چهلساله حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی با حاج قاسم سلیمانی- ۲۸
حرمت همه را نگه میداشت
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
سعید علامیان
حاجقاسم، حرمت فرماندهان دوران جنگ را نگه میداشت. آقامحسن، در دوران جنگ، فرمانده سپاه بود. تا لحظه آخر زندگیاش میگفت آقامحسن، فرمانده من است.
حالا حاجقاسم هم سرلشکر است؛ آوازهاش هم بیشتر است؛ اما برای او آقامحسن همان فرمانده است و باید حرمتش حفظ شود. تا پایان عمر، از آقامحسن تجلیل میکرد. در دوره فرماندهی آقای عزیز جعفری و بعد هم سرلشکر سلامی هم همینطور بود؛ در جلسات از آنها به بزرگی یاد میکرد.
آقای شمخانی، دوران جنگ، فرمانده نیروی زمینی سپاه بود. حاجقاسم، آن روزها، فرمانده یکی از لشکرهایش بود. امروز، آقای شمخانی همان جایگاه را برای سلیمانی دارد. شمخانی هم برای سردار سلیمانی ارزش قائل است. وقتی قرار است جلسه شورای عالی امنیت ملی برگزار شود، تأکید میکند سردار سلیمانی باید در جلسه حضور داشته باشد؛ اگر نمیتواند بیاید، جلسه را لغو کنید! حاجقاسم، نهفقط در مورد محسن رضایی و شمخانی، حتی نسبت به امین شریعتی که آن دوران، فرمانده قرارگاه کربلا و فرمانده او بوده1، همان احساس را دارد. هر کاری میکند که از توان او استفاده شود.
سلیمانی، هیچکس را کنار نمیگذاشت. توی نیروی قدس، چهار پنج مسئول حفاظت عوض کرد و در جای دیگر به کار گرفت.
حاجآقای سعادت، مسئول نمایندگی ولی فقیه در نیرو بود. وقتی ایشان از این مسئولیت کنار رفت، به عنوان مشاور فرماندهی، در نیروی قدس ماند. مسئول جابهجا میشود؛ ولی میخواهد حفظش کند.
همراه با جوانگرایی، نیروهای قدیم را حفظ میکرد. به من هم میگفت فلان فرد را که در جایگاهش بازنشسته شده، مشغولش کن؛ یا حواست به فلانی که جابهجا شده، باشد؛ نیروهای انقلاب نباید به حاشیه بروند.
حاجقاسمِ فرمانده، حرمت پایینتر از خودش را هم نگه میداشت. در جلسههای نیروی قدس، حتی در جلسات خصوصی ـ که ممکن است برخورد تندی پیش بیاید ـ ندیدم که شأن سردار قاآنی را حفظ نکند. در جلسه شورا، همه بحث میکردند و نظریاتشان را میدادند. آخر سر میگفت «آقای قاآنی، شما نظری ندارید؟»2 بعد به من رو میکرد و میگفت «شما حرفی ندارید؟»
نمیگفت شیرازی اگر حرفی داشت، میزد. دیگر برای ما عادت شده بود. میدانستیم آخر جلسه، سردار سلیمانی سؤال میکند؛ ما هم اگر حرف دیگری داشتیم، آن موقع میزدیم. حرمت همه معاونتها و همه نیروهای زیردستش را حفظ میکرد.
خصلت دیگر حاج قاسم این بود که پشت سر نیروهایش میایستاد. اگر کسی کارش را درست انجام نمیداد و خطایی داشت، در جمع با او برخورد نمیکرد؛ توی جمع و جلسات، با همه مهربان بود. صدایش میکرد و تذکر میداد.
حتی اگر خطا بزرگ بود و برخورد میکرد، همانجا مراقب آبروی طرف هم بود. برخوردش هم آمیخته با محبت و عشق بود. از کسی کینه نداشت.
هیچوقت غیبت کسی را نکرد. در تمام جلسات دونفره که با هم داشتیم، یک بار نشد حاجقاسم بگوید فلانی این اشکالات را دارد. همیشه تکریم میکرد و قدردان نیروهایش بود.
اگر اشتباهی هم داشتند، باز نکات مثبتشان را بیشتر از نکات منفیشان میدانست و از آنها حمایت میکرد.
به همه توجه داشت. هر کس حرفی میزد، اگر میدید خوب و محکم است، قبول میکرد. فرقی نمیکرد گوینده در رده بالا یا جزء باشد. نظریات را میگرفت؛ دستور میداد و کار میخواست.
به حرف فرماندهِ توی میدان بها میداد؛ حالا این فرد، فلانجا چهار سال فرمانده بوده، من چهل سال بودهام، در نظرش نبود؛ رفتاری میکرد که او احساس کند در اینجا همهکاره است و در این منطقه، او تصمیم میگیرد. سردار سلیمانی به همه جوانب دقت داشت.
کنار قرارگاه نیروی قدس، کوهی است که چند آهو در آنجا زندگی میکنند و گاهی تا پشت سیم خاردار میآیند. حاجقاسم دستور داده بود برایشان علوفه توی کوه پخش کنند.
اگر تهران بود و فرصت داشت، خودش این کار را میکرد. گاهی از سوریه به مسئول قرارگاه زنگ میزد که «غذای آهوها یادت نرود!»
یکی از دوستان گفت «حاجی، اینجا هم حواست به آهوها هست؟!» گفت؛ «من به دعای آهوها نیاز دارم!»
توی سوریه هم در خانهای که اقامت داشت، مرغ و خروس بود. دو سه روز قبل از شهادتش، به یکی از بچهها میگوید «حواست به غذای مرغ و خروس باشد!»
فرماندهی که ذهنش مشغول صد مسئله است و باید نیروها را از نظر نظامی مدیریت کند، از غذای آهو و مرغ و خروس هم غافل نیست.
ـــــــــــــــ
پانوشتها:
1. سردار امین شریعتی، پس از شهادت مهدی باکری، فرماندهی لشکر 31 عاشورا را به عهده گرفت.
2. ارتباطش با سردار اسماعیل قاآنی، رفاقتی بود. در هشت سالی که در نیروی قدس با او بودم، هیچ جا از زبان سردار سلیمانی، انتقادی از آقای قاآنی نشنیدم. همیشه قدردان خدمات آقای قاآنی بود. ایشان، محرم اسرار حاجقاسم بود. در وصیتنامهاش، اسم دو نفر را آورده. بعد از حسین پورجعفری، از آقای قاآنی تشکر کرده و نوشته است: «و دوست عزیزم سردار قاآنی که با صبر و متانت، مرا تحمل کردند.»