۴۸۹ - بیانات رهبر انقلاب به مناسبت هفته کار و کارگر: مبارزه با اژدهای هفت سر فساد را جدی بگیرید ۱۴۰۲/۰۲/۰۹
بیانات رهبر انقلاب به مناسبت هفته کار و کارگر:
مبارزه با اژدهای هفت سر فساد را جدی بگیرید
۱۴۰۲/۰۲/۰۹
به مناسبت هفته کار و کارگر(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلیخیلی خوش آمدید. امیدواریم که انشاءالله همیشه جامعهی کارگری ما که حالا شماها یک مشتِ نمونهی خرواری هستید، یک گلِ سرسبدی هستید از این مجموعه، مشمول الطاف الهی باشید و چشم کشور را روزبهروز روشنتر کنید. جامعهی کارگری اگر پیش برود، مسائلش حل بشود، ارتقاء عملی و فکری و کاری پیدا بکند، قطعاً چشم کشور روشن خواهد شد، چشم ملّت روشن خواهد شد.
بیانات وزیر محترم بیانات مهمّی بود. آن بخشِ مربوط به کارهایی که بعداً خواهند کرد، خب انشاءالله تلاش کنند و دنبالگیری کنند و قطعاً به نتیجه برسد انشاءالله. در آن بخشی که گفتند انجام گرفته، نکتههای مهمّی وجود داشت؛ من با دقّت گوش کردم. چیزی که من میخواهم از آقای مرتضوی درخواست کنم ــ چون ایشان سابقهی کاری خوبی دارند، جاهایی که قبلاً ایشان بودند خوب کار کردهاند ــ [این است که] ایشان روی این آمارها دقّت کنند، بخصوص بعضی از بخشهای مهم مثل مسئلهی ایجاد اشتغال. در دولتهای مختلف کارهایی میشد، آمارهایی میدادند، بعد انسان دقّت که میکرد، در آن مسامحه مشاهده میکرد؛ سعی کنند اینجور نشود و نباشد؛ مثل مسئلهی بیمه، مسئلهی اشتغال، مسئلهی مسکن؛ این چیزهایی که ایشان ذکر کردند که اینها واقعاً مهم است، خیلی هم مهم است. مراقب باشند آمارها دقیق باشد؛ چون خود مسئول، خود وزیر، بالاسر یکایک کارها که نمیرود، [بلکه به او] گزارش میدهند. دقّت کنید آمارها دقیق باشد. اگر این کارهایی که ایشان میگویند انجام گرفته، انجام گرفته باشد، گامهای بلندی برداشته شده و واقعاً مغتنم است. کاری کنید که این خیل عظیم کارگری کشور، این برادران عزیز، خواهران عزیز، دلشان گرم بشود.
و امّا آنچه بنده آماده کردهام که عرض بکنم. این جلسه که هر سال تشکیل میشود، اوّلاً برای این است که ارزش کارگر در جامعه با صدای بلند گفته بشود؛ آن چیزی که ما دلمان میخواهد این است؛ ارزش کارگر [معلوم بشود]. حالا البتّه کارگر یک مفهوم وسیعی دارد؛ الان منظور من همین کارگرهای دستگاههای صنعتی و کشاورزی و خدماتی و مانند اینها است ــ کار به محقّقین و اساتید دانشگاه و [غیره ندارم]؛ آنها هم به یک نحوی کارگرند؛ آنها فعلاً مورد نظر من نیستند ــ همین شما، جامعهی کارگری کشور. قدر این جامعه دانسته بشود. من اصرار دارم که این اتّفاق بیفتد. دوّم، تذکّراتی هم به ذهن ما میرسد که میخواهیم هم به مسئولین بگوییم، هم به خود کارگران عزیز بگوییم تا بتوانیم جامعهی کارگری را پیش ببریم انشاءالله.
من چند مطلب را در باب کار و کارگر و وظایفی که همهی ما در قبال کارگران داریم، در ضمن چند مطلب عرض میکنم.
اوّلاً، اهمّیّت کارگر را از کجا بفهمیم؟ از اهمّیّت کار. کار چه اهمّیّتی در جامعه دارد؟ از اهمّیّت کار میشود اهمّیّت کارگر را فهمید. کار، حیات جامعه است؛ کار، ستون فقرات زندگی مردم است؛ کار نباشد هیچ چیزی نیست. غذائی که میخوریم، لباسی که میپوشیم، امکاناتی که از آن در زندگی استفاده میکنیم که حیات ما وابستهی به آنها است، همهی اینها ناشی از کار است. کار را چه کسی میکند؟ کارگر. پس ارزش کارگر چیست؟ ارزش کارگر، ارزشِ حیات جامعه است، ارزش زندگی مردم است؛ این را همه بدانند، این را همه بفهمند. خود کارگرها هم به این نکته توجّه کنند؛ قدر خودتان را بدانید که حالا من در پایان صحبت، یک کلمهای راجع به این قدردانیِ خود عرض خواهم کرد. اگر در جامعه کار وجود نداشته باشد، همهی این سرمایههای ملّی راکد میماند. خب ما معدن داریم، امکانات داریم، خاک داریم، آب داریم، اگر کار بود، همهی اینها منشأ برکت خواهد شد؛ معدن استخراج میشود، آب و خاک استفاده میشود، زندگی میچرخد. اگر کار نبود، این استعدادها همه مرده و خفته خواهد ماند؛ پس کار ظرفیّتها را شکوفا میکند؛ این اهمّیّت کار است. وقتی هم که اهمّیّت کار را فهمیدیم، آنوقت معلوم میشود که کارگر چه اهمّیّتی دارد؛ این یک مطلب. [باید] در درجهی اوّل ما این شناخت را از خودمان، از موضوع کارگر، از مجموعهی کارگری داشته باشیم.
وقتی اهمّیّت مسئلهی تولید کار، تولید اشتغال را فهمیدیم ــ آنچه حالا گفته میشود اشتغال؛ یعنی واقعاً کار؛ حالا بعضی از اشتغالها هست که درونش واقعاً کار نیست، از آن وقتی که مصرف میشود، کار مفید در نمیآید؛ آن مورد نظر نیست ــ اگر هشت ساعت، هفت ساعت، پنج ساعت، کمتر، بیشتر، در فلان مرکز میرویم و میآییم، واقعاً پنج ساعت کار انجام بگیرد، هفت ساعت کار انجام بگیرد؛ ما باید تولید کار کنیم. تولید کار از جنبههای مختلف مهم است: اوّلاً، کشور به کار احتیاج دارد، جامعه به کار احتیاج دارد و همینطور که گفتیم [اگر] کار نباشد زندگی نیست؛ ثانیاً، فرد کارگر به کار احتیاج دارد برای خاطر اینکه زندگیاش را اداره کند؛ ثالثاً، فرد کارگر یک احتیاج معنوی، یک احتیاج روحی به کار دارد؛ خدای متعال انسان را اینجور آفریده که بیکاری او را کسل میکند، کار او را بر سر نشاط میآورد؛ پس احتیاج به کار فقط برای خاطر گذران زندگی نیست؛ از لحاظ معنوی هم ما به کار احتیاج داریم؛ فرد به کار احتیاج دارد. رابعاً، کار مانع فساد میشود. بیکاری منشأ فساد است. خیلی از این فسادها بر اثر بیکاری است.
ما چند سال قبل از این، سه چهار سال پیش، یک حرکتی را با دولتِ وقت شروع کردیم برای شناخت آسیبهای اجتماعی. حتّی خود بنده در جلسات شرکت میکردم ــ جلسات چندساعته ــ برای اینکه راجع به آسیبهای اجتماعی کار بشود، فکر بشود. آنچه که من خودم به آن رسیدم، این است که بسیاری از این آسیبها ناشی از بیکاری است؛ اعتیاد مربوط به بیکاری است، فساد مربوط به بیکاری است، دزدی مربوط به بیکاری است، طلاق و انهدام خانوادهها مربوط به بیکاری است. پس ببینید، آن دستگاههایی که مسئول تولید کارند ــ حالا وزارت کار، مسئول تولید کار نیست، عمدتاً وزارتخانههای دیگر مسئول تولید کارند ــ بدانند که تولید کار، ایجاد کار، ایجاد اشتغال، به معنای واقعی کلمه چقدر برای جامعه مهم است؛ سرمایهگذاری کنند. این هم یک مطلب.
یک مطلب دیگری که در باب کار میخواهم عرض بکنم، این است که ما احتیاج داریم که یک رابطهی مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیهای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ.(۲) درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را اینجوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم. عرض کردم، این کارِ بلندمدّت و مشکلی است امّا باید بشود. خیلی از این واسطهگریها، خیلی از این سوداگریها، خیلی از این دلّالبازیها، این رشوه دادن و رشوه گرفتنها در بعضی از جاها، این رباخواریها در بعضی از بخشهای اقتصادی کشور، این ویژهخواریها، که ارتباط با فلان کس موجب بشود یک درآمدِ آسانِ بیدردسرِ بدون کاری گیر آدم [بیاید]، همهی اینها برای جامعه مضر است. درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد. آنچه من گفتم معنایش این نیست که فردا، یا شما یا دستگاه دولتی یا خود بنده بتوانیم این کار را انجام بدهیم؛ من میخواهم این فرهنگ در جامعه رشد کند: فرهنگِ ارتباطِ درآمد با کار. خیلی از این تبعیضها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین»(۳) در جامعه هستند که در قرآن ذکر شدهاند(۴) ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.
اگر با فساد مبارزه کردیم، در این فرهنگ پیشروی خواهیم کرد. مسئلهی مبارزهی با فساد. فساد چیست؟ فساد، رشوه است، فساد ویژهخواری است، فساد ربا است؛ اینها فساد است دیگر، مفاسد است. اگر با اینها هر گامی که در راه مبارزهی با فساد انجام بگیرد، یک گام واقعی در راه پیشرفت در این فرهنگی است که عرض کردیم. البتّه بنده حدود بیست سال پیش یک نوشتهی مشروحی در باب مبارزهی با فساد دادم؛ مربوط به سال ۸۰، ۸۱ و آن وقتها است.(۵) در آن نوشته هم من گفتم که مبارزهی با فساد پیگیری میخواهد؛ به قول این داستانها و افسانهها، مثل مار هفتسر، اژدهای هفتسر است که یک سرش را بزنی، شش سر دیگرش آن طرف زندهاند، مشغول کارند. همهجانبه باید مبارزه کرد. اگر از آن روز دولتهای محترم و مسئولین محترم دنبال میکردند این قضیّه را، بلاشک ما امروز وضع بهتری داشتیم. خب حالا بحمدالله امید این هست که دولت مردمی و مجلس انقلابی این کار مبارزهی با فساد را دنبال کنند.
من عرض میکنم که اگر یک مسئولی جرئت مقابلهی با مفسد داخلی را نداشته باشد، به طریق اولیٰ جرئت مبارزهی با زورگوی خارجی را نخواهد داشت. [مثلاً] فلان کس از تجارت انحصاری سوء استفاده میکند؛ خب باید جلویش را گرفت؛ سخت است. فلان کس از اعتبارات بانکی سوء استفاده میکند؛ فلان کس بدهکاریهای بانکیاش را نمیدهد؛ خب باید مقابله کرد. اینجا اگر شما نتوانید مقابله کنید، آنجایی که یک دولت زورگویی مثل آمریکا یا دیگری پایشان را در یک کفش میکنند که باید در قضیّهی انرژی هستهای اینجوری بکنید، اینجوری نکنید، نمیتوانید مقابله کنید. وقتی اینجا شما قدرت مبارزه ندارید، آنجا هم قدرت مبارزه ندارید. این [جور] است.
یک مطلب دیگر در مورد وظایفی است که در قبال کارگر وجود دارد. خب حالا من مجدّداً تکرار میکنم: این مطالبی که اینجا آقای وزیر گفت، اینها خیلی خوب است، اینها کارهای مهمّی است؛ [منتها] دقّت کنند با جزئیّاتش صورت بگیرد یا صورت گرفته باشد. وظایف در قبال کارگر عمدتاً همینهایی است که گفته شد؛ من هم حالا یک اشارهای میکنم. فیالجمله همهی ما از کارگر تعریف میکنم. خب تعریف از کارگر خوب است و مردم را نسبت به مقام کارگر آشنا میکند امّا تعریف زبانی کافی نیست. گفت: «قربان تعارف زبانیت شوم»؛(۶) کار باید کرد، تلاش باید کرد، کمک باید کرد.
یکی از نکاتی که همه باید بدانند، هم مسئولین دولتی بدانند، هم آن کارآفرین و سرمایهگذار که خیلی از کارها وابستهی به موجودی او و امکانات او است، همه بدانند که اگر تلاش شد تا زندگی کارگر ارتقاء پیدا بکند، وضع کشور ارتقاء پیدا خواهد کرد. کارگر وقتی دغدغه نداشته باشد، امنیّت شغلی داشته باشد، رفاه داشته باشد، زندگیاش راحت بچرخد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، کیفیّت محصول بالا خواهد رفت. یکی از مشکلات ما در تجارتهای جهانی و حتّی تجارت داخلی کیفیّت محصول است. اگر چنانچه کارگر دلش گرم باشد و بداند که زندگیاش راحت میچرخد، بداند که امنیّت شغلی دارد، اطمینان خاطر داشته باشد، کارش بهتر خواهد شد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، ارتقاء [پیدا میکند]؛ این را همه باید بدانند. بنابراین هر تلاشی برای ارتقاء زندگی کارگر انجام بگیرد، این در واقع تلاش برای بهبود کار است، تلاش برای بهبود محصول کار است، تلاش برای بهبود کشور است؛ یعنی سرمایهگذاری است. اگر ما روی رفع مشکلات جامعهی کارگری تلاش بکنیم، در واقع سرمایهگذاری کردهایم؛ این هزینه نیست، این سرمایهگذاری است. این را همه بدانند؛ هم مسئولین بدانند در کارهایی که مربوط به مسئولین کشوری است، [اعمّ از] دولتی یا مجلسی یا غیره، هم خود آن کارفرمایان و سرمایهگذاران و کارآفرینان و مانند اینها این را بدانند.
خب، تولید، ستون فقرات کشور است؛ یعنی ستون فقرات اقتصاد کشور «تولید» است؛ ستون فقرات تولید هم کارگر است. ما نباید بگذاریم کارگر، [یعنی] این ستون فقرات، تضعیف بشود. ما امسال [در شعار سال] گفتیم: رشد تولید. خب رشد تولید چه جوری به وجود میآید؟ بخش مهمّی از رشد تولید مربوط به کارگرها است؛ [اگر] با دل گرم، با علاقهمندی دنبال کار باشند، اینجور میشود. خب این نکته را بنابراین توجّه کنند؛ هم مسئولین محترم، هم کسانی که اهل سرمایهگذاری و ایجاد کار و ایجاد کارگاه و مانند اینها هستند، توجّه بکنند که برای رشد تولید، برای بهبود وضع، باید ارتقاء زندگی کارگر را یک اصل مهم به حساب بیاورند.
یک نکتهی دیگر سهمبری عادلانه از درآمد کار است که ما در سیاستهای اقتصاد مقاومتی راجع به این، یک بندی آوردیم و بحث کردیم؛ مدّتها قبل، بحث شده. سهم کارگر به عنوان سرمایهی انسانی ــ که یک منبع انسانی است، سرمایهی انسانی است که بیش از سرمایههای مادّی تأثیر دارد ــ در ایجاد ارزش برای محصول کار، باید مورد توجّه قرار بگیرد. خب حالا من اینجا یک نکتهای را میخواهم از این استنتاج کنم و آن، این است که اگر میخواهیم سهم کارگر از ایجاد ارزش بالا برود، بایستی برای آموزش و مهارتآموزی و تجربهآموزی کارگر برنامهریزی کنیم که البتّه در حرفهای وزیر محترم هم بود؛ این را خیلی باید جدّی گرفت. سهم کارگرِ ماهر و مجرّب و آموزشدیده و دارای ابتکار در ایجاد ارزش برای محصول کار، خب خیلی بالاتر میرود؛ به همان نسبت سهم او از درآمد هم بالا میرود. خب، حالا این معنایش این نیست که ما بخواهیم در مقابل سرمایهگذار و مانند اینها جبهه درست کنیم؛ نه، من به هیچ وجه این را توصیه نمیکنم. سرمایهگذار و کارآفرین و کارگر، لازم و ملزوم هم هستند؛ این نباشد، کاری از او برنمیآید؛ او نباشد، از این کاری برنمیآید؛ هر دو به هم احتیاج دارند. آن چیزی که میتواند این سهم عادلانه را تأمین کند، وجود انصاف است؛ فضای انصاف؛ برخلاف آن چیزی که کمونیستها شعارش را میدادند، عمل هم نمیکردند؛ دروغ میگفتند. آنها فضای جنگ و فضای تضاد و مانند اینها را ترویج میکردند؛ در عمل معلوم شد که اشتباه میکنند؛ خطای بزرگی بود، کاری هم از پیش نبردند، عملاً هم پایبند نبودند. فضای انصاف، فضای همراهی، فضای همدلی، فضای ناظر دانستن خدا بایستی حاکم باشد تا بتوانند [موفّق باشند]. البتّه در مواردی ابزار سرمایه در یک طرف، موجب تضییع حقّ کارگر در یک طرف دیگر میشود؛ جلوی این باید گرفته بشود. آن طرف هم یک محدودیّتهایی ممکن است برای او وجود داشته باشد؛ آن هم بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. خب این هم این مطلب.
یک نکتهی دیگر این است که من از این مطلبی که گفتم، نتیجه میگیرم که بالا بردن زمینهی ارتقاء تواناییهای کارگر یک وظیفه است. یک حدیثی داریم که من اینجا یادداشت کردهام؛ [میفرماید:] مَن ظَلَمَ اَجیراً اَجرَهُ اَحبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة (۷)؛ اگر کسی به یک کارگری ظلم بکند، در مورد اجرت او و دستمزد او ظلم بکند، همهی اعمال خیر او از بین میرود، حبط میشود ــ حبط یعنی نابود شدن، از بین رفتن ــ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة؛ و خدای متعال بوی بهشت را بر این آدم حرام میکند! یعنی اینجوری است. خب حالا این ظلم چیست؟ ظلم این است که فقط دستمزد او را ندهند؟ خب بله، اینکه ظلم بزرگی است امّا فقط این نیست؛ بنده احتمال میدهم که اقدام نکردن در زمینهی همین مسائلی مثل بیمه، مثل بهداشت، مثل بالا بردن مهارت، مثل آموزش، میدان ندادنِ ابتکار عمل، اینها هم ظلم است؛ یعنی اگر چنانچه میخواهید به کارگر ظلم نشود، بایستی وسایل و زمینهی ارتقاء مهارت او را فراهم کنید؛ مسئلهی بیمه را تأمین کنید، مسئلهی بهداشت را، مسئلهی سلامت خانوادگی را، مسئلهی امنیّت شغلی را تأمین کنید؛ یعنی نبود اینها هم در واقع ظلم است. خب این هم یک نکته.
یک نکتهی دیگری که حالا نکتهی آخر عرایض ما شاید باشد، این است که جامعهی کارگری ما تا امروز یک جامعهی وفادار به انقلاب و وفادار به نظام بوده. ببینید، خود این چهارده هزار شهید در واقع چهارده هزار پرچم افتخار است در دست کارگران. اینهایی که شهید شدند ــ حالا بنده چون زندگینامهی شهدا را میخوانم [میدانم] ــ بعضی از اینها کارگر بودند، عائلهمند هم بودند، دو تا، سه تا، چهار تا بچّه هم داشتند، امّا احساس تکلیف کردند؛ دیدند دشمن به کشور و به انقلاب و به نظام تهاجم کرده، احساس تکلیف کردند، اینها را گذاشتند به امید خدا رفتند در میدان جنگ و به شهادت رسیدند. البتّه چندین برابرِ اینها هم رفتند و بحمدالله زندهاند، به شهادت هم نرسیدند، امّا چهارده هزار شهید شوخی نیست.
به نظر من مهمترین نشانهی وفاداریِ جامعهی کارگری به نظام، رفتار آنها در این چند دهه بوده. در اوّل انقلاب، تلاشهای گروهکها بود؛ در داخل کشور، گروهکها تلاش میکردند و هدفشان این بود که کارگران را بکشانند در خیابان، کارگاهها تعطیل بشود و انقلاب زمینگیر بشود؛ کار گروهکها بود. بعد، بتدریج، بحث گروهکها به کنار رفت، عمدتاً بدخواهان خارجی در این قضیّه وارد شدند، تا امروز هم ادامه دارد؛ تحریکات کردند، اقدام کردند برای اینکه بتوانند جامعهی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، با شعارهای سطحی و غیر واقعی. جامعهی کارگری هوشمندی نشان داد، ایستاد؛ این خیلی مهم است. اینکه جامعهی کارگری تحت تأثیر اینهمه تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و فضای مجازی و مانند اینها قرار نگیرد، کاری که آنها میخواهند انجام ندهد و بداند که چه کار دارد میکند، این به نظر من جهاد بزرگ جامعهی کارگری است، این خیلی باارزش است؛ هوشیاری نشان دادند در مقابل تحریکات. خیلی سعی کردند جامعهی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، به حول و قوّهی الهی نتوانستند؛ بعد از این هم دارند تلاش میکنند، همین الان دارند تلاش میکنند، حالا و در آینده هم به حول و قوّهی الهی نخواهند توانست. البتّه یک اعتراضهایی در محیط کارگری وجود داشته، بعضی از این اعتراضات تا آنجایی که حالا بنده خبر دارم، اعتراضهای بهجایی بوده؛ اعتراض به تأخیر حقوق، اعتراض به واگذاری غلط. گاهی یک محلّی را، یک مجمع مهمّ کاری را به صورت غلط، به صورت فاسد و مُفسد واگذار میکنند، کارگر آنجا است، از نزدیک دارد میبیند، معترض است؛ این کمک به دولت است، این کمک به نظام است، این آگاه کردن نظام است. هر جا هم در اینچنین موارد، دستگاههای مسئول مثل قوّهِی قضائیّه و غیره دنبال قضیّه رفتند، دیدند حق با اینها است؛ منتها در همین قضایا ــ بنده در جریان تعدادی از این قضایا از دور و نزدیک قرار داشتهام ــ جامعهی کارگری با دشمن مرزبندی کردند، نگذاشتند از این اعتراض در فلان قضیّه و در فلان مجتمع که اعتراض کردند، دشمن استفاده کند؛ [گفتند] به این کار اعتراض داریم، امّا از دشمن هم بیزاریم، با نظام هم رفیقیم، همراهیم. حرکت کارگری این است.
یک نکتهی دیگری که باز میخواهم عرض بکنم ــ که اوّل هم اشاره کردم ــ راجع به مسئلهی ایجاد کار، [این است که] مسئولین کشور یک فکری باید بکنند برای جوانهای تحصیلکردهی بیکار. ما جوانهای زیادی داریم؛ دو دسته جوان داریم که باید برای اینها فکر جدّی بشود: یک دسته همین جوانهای تحصیلکردهی بیکارند که گاهی در این دیدارهایی که بخش ارتباط مردمی ما با خانوادهها دارند و گزارشش را به من میدهند، اطّلاع پیدا میکنیم؛ فرض کنید تحصیلکردهی یک رشتهای است، تحصیلات تکمیلی هم داشته، امّا حالا مثلاً یک کار خیلی سطحیای را دارد انجام میدهد؛ یعنی کارِ مناسبِ خودش را انجام نمیدهد؛ از این قبیل داریم؛ یک فکری برای اینها باید بشود؛ این کارِ خیلی مهمّی است. اینها سرمایههای کشورند، نباید معطّل بمانند؛ این یک دسته. یک دسته جوانهایی هستند که نه دنبال تحصیلند، نه دنبال کارند؛ واقعاً باید صاحبنظران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بنشینند برای این یک فکری بکنند، به دولت کمک کنند؛ به دولت کمک کنند، بشود یک فکری کرد برای اینها. از این قبیل هم متأسّفانه در داخل کشور داریم؛ جوانهایی که کار ندارند، دنبال کار هم نیستند؛ تحصیل نمیکنند، دنبال تحصیل هم نیستند. ما تعداد قابل توجّهی جوانِ اینجوری داریم؛ این هم جوان است، این هم سرمایه است، نبایستی از دست برود. واقعاً بایستی یک فکری بکنند [برای] اینها؛ این کاری است که حتماً بایستی صاحبنظران اقتصادی و انسانی انجام بدهند.
به هر حال، نگاه بنده به جامعهی کارگری از یک سو نگاه تحسین و تکریم است ــ برای شما واقعاً به معنای واقعی کلمه در دل احترام قائلیم و کرامت قائلیم ــ از یک سو معتقدیم که بایستی در سطح زندگی کارگری در کشور یک حرکت محسوسی اتّفاق بیفتد، انشاءالله ارتقائی به وجود بیاید با تلاشهایی که میکنند، و از طرفی هم جامعهی کارگری را به خاطر ایستادگیاش در مقابل دشمن و تسلیم نشدنش در مقابل تحریکات دشمن از ته دل تحسین میکنیم و برای شما امید و آرزوی خیر و برکت داریم. خداوند متعال انشاءالله شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد و قلب مقدّس ولیّعصر را و روح مطهّر امام را از همهی شما راضی بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلیخیلی خوش آمدید. امیدواریم که انشاءالله همیشه جامعهی کارگری ما که حالا شماها یک مشتِ نمونهی خرواری هستید، یک گلِ سرسبدی هستید از این مجموعه، مشمول الطاف الهی باشید و چشم کشور را روزبهروز روشنتر کنید. جامعهی کارگری اگر پیش برود، مسائلش حل بشود، ارتقاء عملی و فکری و کاری پیدا بکند، قطعاً چشم کشور روشن خواهد شد، چشم ملّت روشن خواهد شد.
بیانات وزیر محترم بیانات مهمّی بود. آن بخشِ مربوط به کارهایی که بعداً خواهند کرد، خب انشاءالله تلاش کنند و دنبالگیری کنند و قطعاً به نتیجه برسد انشاءالله. در آن بخشی که گفتند انجام گرفته، نکتههای مهمّی وجود داشت؛ من با دقّت گوش کردم. چیزی که من میخواهم از آقای مرتضوی درخواست کنم ــ چون ایشان سابقهی کاری خوبی دارند، جاهایی که قبلاً ایشان بودند خوب کار کردهاند ــ [این است که] ایشان روی این آمارها دقّت کنند، بخصوص بعضی از بخشهای مهم مثل مسئلهی ایجاد اشتغال. در دولتهای مختلف کارهایی میشد، آمارهایی میدادند، بعد انسان دقّت که میکرد، در آن مسامحه مشاهده میکرد؛ سعی کنند اینجور نشود و نباشد؛ مثل مسئلهی بیمه، مسئلهی اشتغال، مسئلهی مسکن؛ این چیزهایی که ایشان ذکر کردند که اینها واقعاً مهم است، خیلی هم مهم است. مراقب باشند آمارها دقیق باشد؛ چون خود مسئول، خود وزیر، بالاسر یکایک کارها که نمیرود، [بلکه به او] گزارش میدهند. دقّت کنید آمارها دقیق باشد. اگر این کارهایی که ایشان میگویند انجام گرفته، انجام گرفته باشد، گامهای بلندی برداشته شده و واقعاً مغتنم است. کاری کنید که این خیل عظیم کارگری کشور، این برادران عزیز، خواهران عزیز، دلشان گرم بشود.
و امّا آنچه بنده آماده کردهام که عرض بکنم. این جلسه که هر سال تشکیل میشود، اوّلاً برای این است که ارزش کارگر در جامعه با صدای بلند گفته بشود؛ آن چیزی که ما دلمان میخواهد این است؛ ارزش کارگر [معلوم بشود]. حالا البتّه کارگر یک مفهوم وسیعی دارد؛ الان منظور من همین کارگرهای دستگاههای صنعتی و کشاورزی و خدماتی و مانند اینها است ــ کار به محقّقین و اساتید دانشگاه و [غیره ندارم]؛ آنها هم به یک نحوی کارگرند؛ آنها فعلاً مورد نظر من نیستند ــ همین شما، جامعهی کارگری کشور. قدر این جامعه دانسته بشود. من اصرار دارم که این اتّفاق بیفتد. دوّم، تذکّراتی هم به ذهن ما میرسد که میخواهیم هم به مسئولین بگوییم، هم به خود کارگران عزیز بگوییم تا بتوانیم جامعهی کارگری را پیش ببریم انشاءالله.
من چند مطلب را در باب کار و کارگر و وظایفی که همهی ما در قبال کارگران داریم، در ضمن چند مطلب عرض میکنم.
اوّلاً، اهمّیّت کارگر را از کجا بفهمیم؟ از اهمّیّت کار. کار چه اهمّیّتی در جامعه دارد؟ از اهمّیّت کار میشود اهمّیّت کارگر را فهمید. کار، حیات جامعه است؛ کار، ستون فقرات زندگی مردم است؛ کار نباشد هیچ چیزی نیست. غذائی که میخوریم، لباسی که میپوشیم، امکاناتی که از آن در زندگی استفاده میکنیم که حیات ما وابستهی به آنها است، همهی اینها ناشی از کار است. کار را چه کسی میکند؟ کارگر. پس ارزش کارگر چیست؟ ارزش کارگر، ارزشِ حیات جامعه است، ارزش زندگی مردم است؛ این را همه بدانند، این را همه بفهمند. خود کارگرها هم به این نکته توجّه کنند؛ قدر خودتان را بدانید که حالا من در پایان صحبت، یک کلمهای راجع به این قدردانیِ خود عرض خواهم کرد. اگر در جامعه کار وجود نداشته باشد، همهی این سرمایههای ملّی راکد میماند. خب ما معدن داریم، امکانات داریم، خاک داریم، آب داریم، اگر کار بود، همهی اینها منشأ برکت خواهد شد؛ معدن استخراج میشود، آب و خاک استفاده میشود، زندگی میچرخد. اگر کار نبود، این استعدادها همه مرده و خفته خواهد ماند؛ پس کار ظرفیّتها را شکوفا میکند؛ این اهمّیّت کار است. وقتی هم که اهمّیّت کار را فهمیدیم، آنوقت معلوم میشود که کارگر چه اهمّیّتی دارد؛ این یک مطلب. [باید] در درجهی اوّل ما این شناخت را از خودمان، از موضوع کارگر، از مجموعهی کارگری داشته باشیم.
وقتی اهمّیّت مسئلهی تولید کار، تولید اشتغال را فهمیدیم ــ آنچه حالا گفته میشود اشتغال؛ یعنی واقعاً کار؛ حالا بعضی از اشتغالها هست که درونش واقعاً کار نیست، از آن وقتی که مصرف میشود، کار مفید در نمیآید؛ آن مورد نظر نیست ــ اگر هشت ساعت، هفت ساعت، پنج ساعت، کمتر، بیشتر، در فلان مرکز میرویم و میآییم، واقعاً پنج ساعت کار انجام بگیرد، هفت ساعت کار انجام بگیرد؛ ما باید تولید کار کنیم. تولید کار از جنبههای مختلف مهم است: اوّلاً، کشور به کار احتیاج دارد، جامعه به کار احتیاج دارد و همینطور که گفتیم [اگر] کار نباشد زندگی نیست؛ ثانیاً، فرد کارگر به کار احتیاج دارد برای خاطر اینکه زندگیاش را اداره کند؛ ثالثاً، فرد کارگر یک احتیاج معنوی، یک احتیاج روحی به کار دارد؛ خدای متعال انسان را اینجور آفریده که بیکاری او را کسل میکند، کار او را بر سر نشاط میآورد؛ پس احتیاج به کار فقط برای خاطر گذران زندگی نیست؛ از لحاظ معنوی هم ما به کار احتیاج داریم؛ فرد به کار احتیاج دارد. رابعاً، کار مانع فساد میشود. بیکاری منشأ فساد است. خیلی از این فسادها بر اثر بیکاری است.
ما چند سال قبل از این، سه چهار سال پیش، یک حرکتی را با دولتِ وقت شروع کردیم برای شناخت آسیبهای اجتماعی. حتّی خود بنده در جلسات شرکت میکردم ــ جلسات چندساعته ــ برای اینکه راجع به آسیبهای اجتماعی کار بشود، فکر بشود. آنچه که من خودم به آن رسیدم، این است که بسیاری از این آسیبها ناشی از بیکاری است؛ اعتیاد مربوط به بیکاری است، فساد مربوط به بیکاری است، دزدی مربوط به بیکاری است، طلاق و انهدام خانوادهها مربوط به بیکاری است. پس ببینید، آن دستگاههایی که مسئول تولید کارند ــ حالا وزارت کار، مسئول تولید کار نیست، عمدتاً وزارتخانههای دیگر مسئول تولید کارند ــ بدانند که تولید کار، ایجاد کار، ایجاد اشتغال، به معنای واقعی کلمه چقدر برای جامعه مهم است؛ سرمایهگذاری کنند. این هم یک مطلب.
یک مطلب دیگری که در باب کار میخواهم عرض بکنم، این است که ما احتیاج داریم که یک رابطهی مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیهای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ.(۲) درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را اینجوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم. عرض کردم، این کارِ بلندمدّت و مشکلی است امّا باید بشود. خیلی از این واسطهگریها، خیلی از این سوداگریها، خیلی از این دلّالبازیها، این رشوه دادن و رشوه گرفتنها در بعضی از جاها، این رباخواریها در بعضی از بخشهای اقتصادی کشور، این ویژهخواریها، که ارتباط با فلان کس موجب بشود یک درآمدِ آسانِ بیدردسرِ بدون کاری گیر آدم [بیاید]، همهی اینها برای جامعه مضر است. درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد. آنچه من گفتم معنایش این نیست که فردا، یا شما یا دستگاه دولتی یا خود بنده بتوانیم این کار را انجام بدهیم؛ من میخواهم این فرهنگ در جامعه رشد کند: فرهنگِ ارتباطِ درآمد با کار. خیلی از این تبعیضها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین»(۳) در جامعه هستند که در قرآن ذکر شدهاند(۴) ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.
اگر با فساد مبارزه کردیم، در این فرهنگ پیشروی خواهیم کرد. مسئلهی مبارزهی با فساد. فساد چیست؟ فساد، رشوه است، فساد ویژهخواری است، فساد ربا است؛ اینها فساد است دیگر، مفاسد است. اگر با اینها هر گامی که در راه مبارزهی با فساد انجام بگیرد، یک گام واقعی در راه پیشرفت در این فرهنگی است که عرض کردیم. البتّه بنده حدود بیست سال پیش یک نوشتهی مشروحی در باب مبارزهی با فساد دادم؛ مربوط به سال ۸۰، ۸۱ و آن وقتها است.(۵) در آن نوشته هم من گفتم که مبارزهی با فساد پیگیری میخواهد؛ به قول این داستانها و افسانهها، مثل مار هفتسر، اژدهای هفتسر است که یک سرش را بزنی، شش سر دیگرش آن طرف زندهاند، مشغول کارند. همهجانبه باید مبارزه کرد. اگر از آن روز دولتهای محترم و مسئولین محترم دنبال میکردند این قضیّه را، بلاشک ما امروز وضع بهتری داشتیم. خب حالا بحمدالله امید این هست که دولت مردمی و مجلس انقلابی این کار مبارزهی با فساد را دنبال کنند.
من عرض میکنم که اگر یک مسئولی جرئت مقابلهی با مفسد داخلی را نداشته باشد، به طریق اولیٰ جرئت مبارزهی با زورگوی خارجی را نخواهد داشت. [مثلاً] فلان کس از تجارت انحصاری سوء استفاده میکند؛ خب باید جلویش را گرفت؛ سخت است. فلان کس از اعتبارات بانکی سوء استفاده میکند؛ فلان کس بدهکاریهای بانکیاش را نمیدهد؛ خب باید مقابله کرد. اینجا اگر شما نتوانید مقابله کنید، آنجایی که یک دولت زورگویی مثل آمریکا یا دیگری پایشان را در یک کفش میکنند که باید در قضیّهی انرژی هستهای اینجوری بکنید، اینجوری نکنید، نمیتوانید مقابله کنید. وقتی اینجا شما قدرت مبارزه ندارید، آنجا هم قدرت مبارزه ندارید. این [جور] است.
یک مطلب دیگر در مورد وظایفی است که در قبال کارگر وجود دارد. خب حالا من مجدّداً تکرار میکنم: این مطالبی که اینجا آقای وزیر گفت، اینها خیلی خوب است، اینها کارهای مهمّی است؛ [منتها] دقّت کنند با جزئیّاتش صورت بگیرد یا صورت گرفته باشد. وظایف در قبال کارگر عمدتاً همینهایی است که گفته شد؛ من هم حالا یک اشارهای میکنم. فیالجمله همهی ما از کارگر تعریف میکنم. خب تعریف از کارگر خوب است و مردم را نسبت به مقام کارگر آشنا میکند امّا تعریف زبانی کافی نیست. گفت: «قربان تعارف زبانیت شوم»؛(۶) کار باید کرد، تلاش باید کرد، کمک باید کرد.
یکی از نکاتی که همه باید بدانند، هم مسئولین دولتی بدانند، هم آن کارآفرین و سرمایهگذار که خیلی از کارها وابستهی به موجودی او و امکانات او است، همه بدانند که اگر تلاش شد تا زندگی کارگر ارتقاء پیدا بکند، وضع کشور ارتقاء پیدا خواهد کرد. کارگر وقتی دغدغه نداشته باشد، امنیّت شغلی داشته باشد، رفاه داشته باشد، زندگیاش راحت بچرخد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، کیفیّت محصول بالا خواهد رفت. یکی از مشکلات ما در تجارتهای جهانی و حتّی تجارت داخلی کیفیّت محصول است. اگر چنانچه کارگر دلش گرم باشد و بداند که زندگیاش راحت میچرخد، بداند که امنیّت شغلی دارد، اطمینان خاطر داشته باشد، کارش بهتر خواهد شد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، ارتقاء [پیدا میکند]؛ این را همه باید بدانند. بنابراین هر تلاشی برای ارتقاء زندگی کارگر انجام بگیرد، این در واقع تلاش برای بهبود کار است، تلاش برای بهبود محصول کار است، تلاش برای بهبود کشور است؛ یعنی سرمایهگذاری است. اگر ما روی رفع مشکلات جامعهی کارگری تلاش بکنیم، در واقع سرمایهگذاری کردهایم؛ این هزینه نیست، این سرمایهگذاری است. این را همه بدانند؛ هم مسئولین بدانند در کارهایی که مربوط به مسئولین کشوری است، [اعمّ از] دولتی یا مجلسی یا غیره، هم خود آن کارفرمایان و سرمایهگذاران و کارآفرینان و مانند اینها این را بدانند.
خب، تولید، ستون فقرات کشور است؛ یعنی ستون فقرات اقتصاد کشور «تولید» است؛ ستون فقرات تولید هم کارگر است. ما نباید بگذاریم کارگر، [یعنی] این ستون فقرات، تضعیف بشود. ما امسال [در شعار سال] گفتیم: رشد تولید. خب رشد تولید چه جوری به وجود میآید؟ بخش مهمّی از رشد تولید مربوط به کارگرها است؛ [اگر] با دل گرم، با علاقهمندی دنبال کار باشند، اینجور میشود. خب این نکته را بنابراین توجّه کنند؛ هم مسئولین محترم، هم کسانی که اهل سرمایهگذاری و ایجاد کار و ایجاد کارگاه و مانند اینها هستند، توجّه بکنند که برای رشد تولید، برای بهبود وضع، باید ارتقاء زندگی کارگر را یک اصل مهم به حساب بیاورند.
یک نکتهی دیگر سهمبری عادلانه از درآمد کار است که ما در سیاستهای اقتصاد مقاومتی راجع به این، یک بندی آوردیم و بحث کردیم؛ مدّتها قبل، بحث شده. سهم کارگر به عنوان سرمایهی انسانی ــ که یک منبع انسانی است، سرمایهی انسانی است که بیش از سرمایههای مادّی تأثیر دارد ــ در ایجاد ارزش برای محصول کار، باید مورد توجّه قرار بگیرد. خب حالا من اینجا یک نکتهای را میخواهم از این استنتاج کنم و آن، این است که اگر میخواهیم سهم کارگر از ایجاد ارزش بالا برود، بایستی برای آموزش و مهارتآموزی و تجربهآموزی کارگر برنامهریزی کنیم که البتّه در حرفهای وزیر محترم هم بود؛ این را خیلی باید جدّی گرفت. سهم کارگرِ ماهر و مجرّب و آموزشدیده و دارای ابتکار در ایجاد ارزش برای محصول کار، خب خیلی بالاتر میرود؛ به همان نسبت سهم او از درآمد هم بالا میرود. خب، حالا این معنایش این نیست که ما بخواهیم در مقابل سرمایهگذار و مانند اینها جبهه درست کنیم؛ نه، من به هیچ وجه این را توصیه نمیکنم. سرمایهگذار و کارآفرین و کارگر، لازم و ملزوم هم هستند؛ این نباشد، کاری از او برنمیآید؛ او نباشد، از این کاری برنمیآید؛ هر دو به هم احتیاج دارند. آن چیزی که میتواند این سهم عادلانه را تأمین کند، وجود انصاف است؛ فضای انصاف؛ برخلاف آن چیزی که کمونیستها شعارش را میدادند، عمل هم نمیکردند؛ دروغ میگفتند. آنها فضای جنگ و فضای تضاد و مانند اینها را ترویج میکردند؛ در عمل معلوم شد که اشتباه میکنند؛ خطای بزرگی بود، کاری هم از پیش نبردند، عملاً هم پایبند نبودند. فضای انصاف، فضای همراهی، فضای همدلی، فضای ناظر دانستن خدا بایستی حاکم باشد تا بتوانند [موفّق باشند]. البتّه در مواردی ابزار سرمایه در یک طرف، موجب تضییع حقّ کارگر در یک طرف دیگر میشود؛ جلوی این باید گرفته بشود. آن طرف هم یک محدودیّتهایی ممکن است برای او وجود داشته باشد؛ آن هم بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. خب این هم این مطلب.
یک نکتهی دیگر این است که من از این مطلبی که گفتم، نتیجه میگیرم که بالا بردن زمینهی ارتقاء تواناییهای کارگر یک وظیفه است. یک حدیثی داریم که من اینجا یادداشت کردهام؛ [میفرماید:] مَن ظَلَمَ اَجیراً اَجرَهُ اَحبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة (۷)؛ اگر کسی به یک کارگری ظلم بکند، در مورد اجرت او و دستمزد او ظلم بکند، همهی اعمال خیر او از بین میرود، حبط میشود ــ حبط یعنی نابود شدن، از بین رفتن ــ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة؛ و خدای متعال بوی بهشت را بر این آدم حرام میکند! یعنی اینجوری است. خب حالا این ظلم چیست؟ ظلم این است که فقط دستمزد او را ندهند؟ خب بله، اینکه ظلم بزرگی است امّا فقط این نیست؛ بنده احتمال میدهم که اقدام نکردن در زمینهی همین مسائلی مثل بیمه، مثل بهداشت، مثل بالا بردن مهارت، مثل آموزش، میدان ندادنِ ابتکار عمل، اینها هم ظلم است؛ یعنی اگر چنانچه میخواهید به کارگر ظلم نشود، بایستی وسایل و زمینهی ارتقاء مهارت او را فراهم کنید؛ مسئلهی بیمه را تأمین کنید، مسئلهی بهداشت را، مسئلهی سلامت خانوادگی را، مسئلهی امنیّت شغلی را تأمین کنید؛ یعنی نبود اینها هم در واقع ظلم است. خب این هم یک نکته.
یک نکتهی دیگری که حالا نکتهی آخر عرایض ما شاید باشد، این است که جامعهی کارگری ما تا امروز یک جامعهی وفادار به انقلاب و وفادار به نظام بوده. ببینید، خود این چهارده هزار شهید در واقع چهارده هزار پرچم افتخار است در دست کارگران. اینهایی که شهید شدند ــ حالا بنده چون زندگینامهی شهدا را میخوانم [میدانم] ــ بعضی از اینها کارگر بودند، عائلهمند هم بودند، دو تا، سه تا، چهار تا بچّه هم داشتند، امّا احساس تکلیف کردند؛ دیدند دشمن به کشور و به انقلاب و به نظام تهاجم کرده، احساس تکلیف کردند، اینها را گذاشتند به امید خدا رفتند در میدان جنگ و به شهادت رسیدند. البتّه چندین برابرِ اینها هم رفتند و بحمدالله زندهاند، به شهادت هم نرسیدند، امّا چهارده هزار شهید شوخی نیست.
به نظر من مهمترین نشانهی وفاداریِ جامعهی کارگری به نظام، رفتار آنها در این چند دهه بوده. در اوّل انقلاب، تلاشهای گروهکها بود؛ در داخل کشور، گروهکها تلاش میکردند و هدفشان این بود که کارگران را بکشانند در خیابان، کارگاهها تعطیل بشود و انقلاب زمینگیر بشود؛ کار گروهکها بود. بعد، بتدریج، بحث گروهکها به کنار رفت، عمدتاً بدخواهان خارجی در این قضیّه وارد شدند، تا امروز هم ادامه دارد؛ تحریکات کردند، اقدام کردند برای اینکه بتوانند جامعهی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، با شعارهای سطحی و غیر واقعی. جامعهی کارگری هوشمندی نشان داد، ایستاد؛ این خیلی مهم است. اینکه جامعهی کارگری تحت تأثیر اینهمه تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و فضای مجازی و مانند اینها قرار نگیرد، کاری که آنها میخواهند انجام ندهد و بداند که چه کار دارد میکند، این به نظر من جهاد بزرگ جامعهی کارگری است، این خیلی باارزش است؛ هوشیاری نشان دادند در مقابل تحریکات. خیلی سعی کردند جامعهی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، به حول و قوّهی الهی نتوانستند؛ بعد از این هم دارند تلاش میکنند، همین الان دارند تلاش میکنند، حالا و در آینده هم به حول و قوّهی الهی نخواهند توانست. البتّه یک اعتراضهایی در محیط کارگری وجود داشته، بعضی از این اعتراضات تا آنجایی که حالا بنده خبر دارم، اعتراضهای بهجایی بوده؛ اعتراض به تأخیر حقوق، اعتراض به واگذاری غلط. گاهی یک محلّی را، یک مجمع مهمّ کاری را به صورت غلط، به صورت فاسد و مُفسد واگذار میکنند، کارگر آنجا است، از نزدیک دارد میبیند، معترض است؛ این کمک به دولت است، این کمک به نظام است، این آگاه کردن نظام است. هر جا هم در اینچنین موارد، دستگاههای مسئول مثل قوّهِی قضائیّه و غیره دنبال قضیّه رفتند، دیدند حق با اینها است؛ منتها در همین قضایا ــ بنده در جریان تعدادی از این قضایا از دور و نزدیک قرار داشتهام ــ جامعهی کارگری با دشمن مرزبندی کردند، نگذاشتند از این اعتراض در فلان قضیّه و در فلان مجتمع که اعتراض کردند، دشمن استفاده کند؛ [گفتند] به این کار اعتراض داریم، امّا از دشمن هم بیزاریم، با نظام هم رفیقیم، همراهیم. حرکت کارگری این است.
یک نکتهی دیگری که باز میخواهم عرض بکنم ــ که اوّل هم اشاره کردم ــ راجع به مسئلهی ایجاد کار، [این است که] مسئولین کشور یک فکری باید بکنند برای جوانهای تحصیلکردهی بیکار. ما جوانهای زیادی داریم؛ دو دسته جوان داریم که باید برای اینها فکر جدّی بشود: یک دسته همین جوانهای تحصیلکردهی بیکارند که گاهی در این دیدارهایی که بخش ارتباط مردمی ما با خانوادهها دارند و گزارشش را به من میدهند، اطّلاع پیدا میکنیم؛ فرض کنید تحصیلکردهی یک رشتهای است، تحصیلات تکمیلی هم داشته، امّا حالا مثلاً یک کار خیلی سطحیای را دارد انجام میدهد؛ یعنی کارِ مناسبِ خودش را انجام نمیدهد؛ از این قبیل داریم؛ یک فکری برای اینها باید بشود؛ این کارِ خیلی مهمّی است. اینها سرمایههای کشورند، نباید معطّل بمانند؛ این یک دسته. یک دسته جوانهایی هستند که نه دنبال تحصیلند، نه دنبال کارند؛ واقعاً باید صاحبنظران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بنشینند برای این یک فکری بکنند، به دولت کمک کنند؛ به دولت کمک کنند، بشود یک فکری کرد برای اینها. از این قبیل هم متأسّفانه در داخل کشور داریم؛ جوانهایی که کار ندارند، دنبال کار هم نیستند؛ تحصیل نمیکنند، دنبال تحصیل هم نیستند. ما تعداد قابل توجّهی جوانِ اینجوری داریم؛ این هم جوان است، این هم سرمایه است، نبایستی از دست برود. واقعاً بایستی یک فکری بکنند [برای] اینها؛ این کاری است که حتماً بایستی صاحبنظران اقتصادی و انسانی انجام بدهند.
به هر حال، نگاه بنده به جامعهی کارگری از یک سو نگاه تحسین و تکریم است ــ برای شما واقعاً به معنای واقعی کلمه در دل احترام قائلیم و کرامت قائلیم ــ از یک سو معتقدیم که بایستی در سطح زندگی کارگری در کشور یک حرکت محسوسی اتّفاق بیفتد، انشاءالله ارتقائی به وجود بیاید با تلاشهایی که میکنند، و از طرفی هم جامعهی کارگری را به خاطر ایستادگیاش در مقابل دشمن و تسلیم نشدنش در مقابل تحریکات دشمن از ته دل تحسین میکنیم و برای شما امید و آرزوی خیر و برکت داریم. خداوند متعال انشاءالله شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد و قلب مقدّس ولیّعصر را و روح مطهّر امام را از همهی شما راضی بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۲ سورهی نجم، بخشی از آیهی ۳۹؛ «... برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.»
(۳ به کسی میگویند که فزونی نعمت، او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته.
(۴ از جمله، سورهی واقعه، آیهی ۴۵
(۵ فرمان هشتمادّهای به سران قوا دربارهی مفاسد اقتصادی (۱۳۸۰/۲/۱۰)
(۶ «هر چند به دل دوست نداری ما را / قربان محبّت زبانیت شوم»
۷) امالی صدوق، مجلس شصتوششم، ص ۴۲۷
۷) امالی صدوق، مجلس شصتوششم، ص ۴۲۷