۱۰۹۶ - پلوراليسم دینی از نگاه قرآن ۱۴۰۲/۰۷/۱۷
پلوراليسم دینی از نگاه قرآن
۱۴۰۲/۰۷/۱۷
امروزه در جهان، اديان گوناگون و مختلفي وجود دارند. کثرت اديان و همچنين ارتباطات گسترده اجتماعي بين پيروان اديان مختلف باعث به وجود آمدن پرسشهايي شده است. يکي از اين پرسشها اين است که آيا ميتوان اين کثرت را به رسميت شناخت؟ و پيروان همه اديان را اهل نجات و رستگاري دانست؟ برخي در جواب به سؤال مذکور، مسئله کثرتگرايي و پلوراليسم(1) را مطرح کردهاند. پلوراليسم شاخهها و انواع مختلفي دارد، يکي از آنها پلوراليسم در رستگاري است که سعادت و نجات را به ديني خاص منحصر نمیکند و پيروان اديان گوناگون را صرفنظر از دين و آئينشان (دستکم در شرایطي خاص) اهل رستگاري ميداند.(2)
کثرتگرايان دلائل مختلفي را مستمسک خود قرار دادهاند که يکي از آنها استناد به برخي از آيات قرآن است. آنچه در اين زمينه بايد مورد توجه قرار بگيرد اين است که استفاده از قرآن روش و قواعد خاصي(3) دارد که بيتوجهي به آن ممکن است منجر به برداشت ناصحيح و تفسير به رأي شود. از جمله اين قواعد اين است که براي دريافت نظر قرآن در يک موضوع بايد مجموعه آياتي را که در آن زمينه آمده است مدنظر قرار داد.
با حفظ اين نکته برخي از آيات مورد استناد را بررسي ميکنيم.
1. يکي از آياتي که پلوراليستها به آن استناد ميکنند آية 62 سوره بقره است. خداي متعال در اين آيه مي فرمايد: «کساني که (به پيامبر اسلام) ايمان آوردند و کساني که به آيين يهود گرويدند و نصاري و صائبان (پيروان يحيي) هر کدام که به خدا و روز بازپسين ايمان آورده و کاري شايسته انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و نه ترسي بر آنهاست و نه اندوهگين ميشوند.»
مدعاي آنها اين است که طبق اين آيه، فرقي نمیکند که انسان، چه ديني داشته باشد، بلکه همين مقدار، تا ايمان داشته و عمل صالح انجام دهد، براي سعادت و بهشتي شدن کافي است.
در نقد برداشتي که آنها از اين آيه دارند توجه به نکات زير راهگشاست:
الف: در اين آيه سه ملاک براي بهشتي شدن لازم دانسته شده است که عبارتند از ايمان به خدا، ايمان به آخرت و عمل صالح. بنابراين آن دسته از اديان و آئينهایي که فاقد يکي از مؤلفهها هستند، اهل نجات و رستگاري نيستند. از اين رو استدلال به اين آيه براي بهشتي خواندن همه اديان و فرقهها با هر اعتقاد و عملکردي صحيح نمیباشد.
ب: طبق آيه 62 سوره بقره، ايمان به خدا يکي از ملاکهای نجات و رستگاري است. اما بايد توجه داشت که اين ايمان، لوازم و شرائطي دارد.
به عنوان نمونه، خداي متعال در آيات قرآن، ايمان به کتابهاي آسماني و پيامبران و رسولانش را در راستاي ايمان به خودش ذکر کرده و کساني که از اطاعت و پذيرش پيامبران و کتابهاي آسماني امتناع بورزند را کافر و اهل ضلالت ميداند. آيات زير به خوبي اين معنا را نشان ميدهد:
1. خداي متعال در آيه 47 سوره نور کساني که از ايمان به پيامبر و اطاعت از او سرباز زنند را اصلاً مؤمن نمیداند: «آنها ميگويند: به خدا و پيامبر ايمان آوردهايم و اطاعت کردهايم. ولي بعد از اين (ادعا)، گروهي از آنان رويگردان ميشوند؟ آنها (در حقيقت) مؤمن نيستند.».
2. آيه 63 سوره نور فقط کساني را مؤمن ميداند که همراه خدا به رسول او نيز ايمان داشته باشند: «مؤمنان (واقعي) تنها کساني هستند که به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند.»
3. در آيه 136 سوره نساء کساني که به کتابهاي آسماني و پيامبران الهي ايمان نياورند، گمراه و ضلالتپيشه معرفي شدهاند: «... کسي که خدا و فرشتگان او و کتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انکار کند، در گمراهي دوري افتاده است.»
4. در آيه 285 سوره بقره مؤمنان کساني معرفي شدهاند که به کتاب آسماني و پيامبران الهي ايمان داشته و فرقي بين پيامبران نمیگذارند: «پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است؛ و همه مؤمنان (نيز)، به خدا و فرشتگانش و کتابهاي او و فرستادگانش، ايمان آوردهاند؛ و (گفتند) ما در ميان هيچ يک از پيامبران او، فرق نمیگذاريم (و به همه ايمان داريم).»
5. خداي متعال در آيه 137 سوره بقره اعلام ميکند که اگر يهود و نصاري همانگونه که مسلمانان ايمان آوردهاند (ايمان به همه پيامبران و کتب آسماني)، ايمان بياورند هدايت يافتهاند و الا از حق جدا گشتهاند: «اگر آنها به مانند آنچه شما به آن ايمان آوردهايد ايمان بياورند، هدايت يافتهاند؛ و اگر سرپيچي کنند، از حق جدا شدهاند.»
آنچه از توجه به اين آيات به دست ميآيد اين است که نظر پلوراليستها که ميگويند ميتوان مسلمان نبود و اعتقادي به پيامبر اسلام و قرآن نداشت، اما بهشتي شد، صحيح نيست؛ زيرا کسي که عليرغم اتمام حجت و آگاهي، دعوت پيامبر اسلام و قرآن را نپذيرد، به تصريح آيات ذکر شده ايمان به خدا که يکي از ملاکهاي ذکر شده در آيه 52 سوره بقره بود ندارد و از اين رو رستگار نيست.
بنابراين معلوم ميشود که آيه 62 سوره بقره در صدد بيان مطلب ديگري است که ميتواند يکي از دو تفسير زير باشد:
الف) اين آيه ناظر است به سؤالي که براي تعدادي از مسلمانان صدر اسلام مطرح بوده است. براي آنها اين ابهام وجود داشت که اگر نجات و رستگاري در گرو مسلمان بودن است، پس تکليف گذشتگان و کساني که اسلام را درک نکردند و پيرو اديان ديگر بودند چه ميشود؟ آيا همة آنها به جهنم ميروند؟ در اينجا آيه مزبور نازل گرديد و در ضمن بيان يک قانون و قاعده کلي سؤال مطرح شده را نيز پاسخ داد. آيه ميگويد هر کس ايمان و عمل صالح داشته است رستگار خواهد بود. يعني اگر يهوديان در زمان حضرت موسي، ايمان و عمل صالح داشتهاند رستگار خواهند بود. يعني اگر يهوديان در زمان حضرت موسي، ايمان و عمل صالح را که در پرتو اطاعت از پيامبرشان جلوهگر ميشود داشتهاند رستگارند و الا نه. و همچنين مسيحيان و...(4)
ب) معناي ديگري که بيان شده اين است که آيه در صدد بطلان برخي از عقائد انحرافي يهود و نصاري است. آنها خود را فرزندان و حبيبان خدا معرفي ميکردند.(5) و مدعي بودند که مجرمشان چند روزي بيش در آتش نخواهند ماند.(6) آنها صرف داشتن نام يهودي يا نصراني را براي نجات کافي دانسته(7) و در عمل نسبت به دستورات الهي بياعتنا بودند.(8) از اين رو خداي متعال در اين آيه بيان ميکند که صرف انتساب به يک دين و داشتن نام يهودي، مسيحي يا مسلمان و... کاري از پيش نمیبرد،(9) بلکه ملاک نجات، ايمان به خدا و آخرت و عمل صالح است. البته اينکه ايمان چه لوازمي دارد و عمل صالح چيست، اين آيه در مقام بيانش نيست بلکه همان طور که ذکر شد، آيات ديگر قرآن اين مباحث را بيان کرده است.
با توضيحات ذکر شده روشن ميشود که آيات ديگري که براي اثبات پلوراليزم به آنها استناد شد، نيز دلالتي بر آن ندارد. مانند آيات 80، 94، 95، 112 و 214 سوره بقره و آيات 123 تا 125 سوره نساء.
2. آيه 113 سوره بقره نيز مورد استناد پلوراليستها قرار گرفته است. خداي متعال در اين آيه ميفرمايد: «يهوديان گفتند: مسيحيان هيچ موقعيتي (نزد خدا) ندارند. و مسيحيان نيز گفتند: يهوديان هيچ موقعيتي ندارند (و بر باطلند)؛ در حالي که هر دو دسته، کتاب خدا را ميخوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بر کنار باشند.) افراد نادان (ديگر، همچون مشرکان نيز)، سخني همانند سخن آنها داشتند.»
پلوراليستها اين آيه را دليل بر اين ميدانند که آيين يهود و نصاري از نظر قرآن رسميت داشته و قابل پيروياند زيرا خداوند در اين آيه به آنها اعتراض ميکند که چرا دين يکديگر را محکوم ميکنيد. از اين رو پيروان اديان ديگر هم نبايد يکديگر را محکوم کرده و ناحق جلوه دهند.
جواب اين است که قرآن همان تعبيري که يهود و نصاري نسبت به هم داشتند و هر کدام به ديگري ميگفت «ليست علي شيء»، را نسبت به هر دو آنها به کار برده و گفته است: «بگو: اي اهل کتاب شما هيچ جايگاهي (نزد خداوند) نداريد، مگر اينکه تورات و انجيل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، بر پا داريد....»(10)
اما تفاوت تعبير قرآن با تعبير آنها نسبت به يکديگر در اين است که آنها به طور مطلق همديگر را نفي ميکردند.(11) اما قرآن آنها را به شکل مشروط نفي ميکند.
يهوديان ميگفتند: مسيحيان باطلند خواه به انجيل عمل کنند يا نه و مسيحيان ميگفتند: يهوديان باطلند چه به تورات عمل کنند يا نه(12) و قرآن ميگويد: هر دو شما باطليد اما نه مطلقاً بلکه در صورتي که به تورات و انجيل اصيل و قرآن عمل نکنيد.
از اين رو به قرينه آيه 68 سوره مائده روشن ميشود که اعتراض خداي متعال در آيه 13 سوره بقره به يهود و نصاري به اصل نفي و انکار آنها نسبت به هم نيست تا پلوراليزم و کثرتگرايي از آن فهميده شود، بلکه حرف قرآن و اعتراضش به يهود و نصاري اين است که چرا به طور مطلق همديگر را نفي کرده و اصالت خود را از بُن و ريشه بر ميکنيد و به گونهاي به تکذيب يکديگر ميپردازيد که به تکذيب حضرت موسي و حضرت عيسي به عنوان پيامبران خدا و تورات و انجيل اصيل به عنوان کتب آسماني منجر شود.(13)
غير مسلمانان معذور
اينکه رستگاري و نجات در گرو مسلمان بودن و پيروي از پيامبر اسلام و تعاليم قرآن است، مربوط به کساني است که نداي اسلام به آنها رسيده و حقانيت آن بر ايشان معلوم گشته باشد. اما افرادي که به هر دليل، حقانيت اسلام بر ايشان روشن نشده و در اين مورد مقصر نباشند و به اصطلاح حجت بر آنها تمام نشده باشد، معذور بوده و عذاب نخواهند شد.
در همين زمينه قرآن کريم بي آنکه همه گمراهان را معذور و رستگار بداند، گروهي از آنان را «مستضعفين»(14) مينامد و بدين وسيله، حساب معاندان حق ستيز را از کساني که حق به آنها نرسيده و حجت بر آنها تمام نشده است، جدا ميکند.(15)
بنابراين نجات و رستگاري انسان، تابع حجتهايي است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنهاست. هر کس در حد حجتهاي دروني (عقل، فطرت و...) و بيروني (تعاليم پيامبران و ائمه) که به آنها دسترسي داشته يا ميتوانسته دست يازد، مسئول است و بيشتر از آن مسئوليتي ندارد.(16)
درجمعبندي این مطالب باید گفت:
1. آيات مختلفي در قرآن پلوراليسم ديني را نفي ميکند.
2. ايمان به خدا لوازمي دارد که پذيرش و اطاعت از پيامبران الهي و به تبع پيامبر اسلام، از جمله آنهاست.
3. با توجه به آيات مختلف قرآن و شواهدي که وجود دارد، آيات 62 و 113 سوره بقره و ديگر آيات مشابه، دلالتي بر پلوراليزم ديني نداشته و در صدد بيان مطلب ديگرياند.
4. رستگاري تابع اتمام حجت است، و اگر براي کسي حجت تمام نشد، معذور است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منظور از پلوراليسم اين است که همة اديان راهي به سوي حقيقت يا دست کم راهي به سوي نجات و رستگاري هستند.
2. ر.ک: حسن يوسفيان؛ کلام جديد؛ تهران، سمت، چاپ سوم، 1390 ـ ص290.
3. ر.ک: رضايي اصفهاني، محمدعلي؛ منطق تفسير قرآن، قم، مرکز بين المللي ترجمه و نشر المصطفي(ص)، چاپ دوم، 1390، ج1.
4. ر.ک: مکارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهل و دوم، 1381هـ. ش، ج1، ص284.
5. ر.ک: مائده/18.
6. بقره/80.
7. ر.ک: بقره/135.
8. ر.ک: سبحاني، جعفر؛ پلوراليزم ديني يا کثرتگرايي، قم، مؤسسه امام صادق(ع) چاپ اول، 1381هـ. ش، صص45 و 46.
9. ر.ک: طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان، ترجمه: محمد باقر موسوي همداني، قم، جامعه مدرسين، چاپ دهم، 1372 هـ ش، ج1، ص293.
10.ر.ک: مائده/68.
11. ر.ک: جوادي آملي، عبدالله؛ تسنيم، قم، مرکز نشر إسراء، چاپ اول، 1383هـ ش، ج6، ص182.
12. ر.ک: جعفري، يعقوب؛ تفسير کوثر، قم، انتشارات هجرت، چاپ اول، 1376هـ ش، ج1، ص328.
13. ر.ک: اشراقی، شهاب الدین، سخن حق در تفسیر قرآن کریم، تهران، نشر عروج، چاپ اول،1392 ه.ش،ج 2، ص 476.
14. آیات 98 و 99 سوره نساء.
15. يوسفيان، حسن؛ کلام جديد، تهران، سمت، چاپ سوم، 1390 هـ ش، 290.
16. ر.ک: شاکرين و همکاران، حميدرضا؛ پرسش و پاسخهاي دانشجويي، قم، نشر معارف، چاپ هفتم، 1386 هـ. ش، ج7، ص70.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه