به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,021
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 6,675
بازدید ماه: 6,675
بازدید کل: 24,994,009
افراد آنلاین: 91
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۳۶/۱۰۱ - حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۲/۰۸/۱۹
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۱۰۱

فعالیت‌های  ویژه  بخش آموزش مؤسسه در راه حق

۱۴۰۲/۰۸/۱۹

آیت‌الله مصباح یزدی منتخب مردم خراسان‌رضوی برای مجلس خبرگان رهبری - قدس  آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی

دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
اهمیت فعالیت‌های بخش آموزش مؤسسه در راه حق آن‌قدر چشم‌گیر بود که نظر برخی از بزرگان خارج از ایران را جلب کرده بود. «شهید صدر» نیز پیگیر فعالیت‌های مؤسسه در راه حق بود و از وجود چنین مؤسسه‌ای ابراز خرسندی می‌کرد. او در نامه به یکی از شاگردانش چنین می‌نویسد: 
«از مطالبی هم که درباره مؤسسه در راه حق گفتی خیلی خوشحال شدم و برای این مؤسسه دعا کردم و از خداوند متعال عاجزانه خواستم که آن را یاری و با چشم همیشه بیدارش حفظ کند. در حقیقت ما به این‌طور مراکز خیلی نیاز داریم. من مدت‌ها پیش به این فکر می‌کردم که خیلی مهم است گروهی مشخص را با تمرکز ویژه تربیت کنیم که برخی اساتید پژوهشگر برای داخل کشور و برخی دیگر مبلّغانی در سطح دنیای معاصر باشند که به سراسر دنیا اعزام شوند. در هر حال لطفاً اهتمام و دعای من را به دست اندر کاران مؤسسه ابلاغ کنید.»1
 آیت ‌الله استادی در مورد حُسن ظن علماء به این مؤسسه می‌گوید: «مؤسسه در راه حق و برنامه‌های آن مورد تایید عموم مراجع تقلید نجف و قم بود. امام خمینی رحمه‌الله، آیت ‌الله حکیم، آیت ‌الله حاج سید احمد خوانساری، آیت ‌الله گلپایگانی و دیگران به برخی مدیران مالی مؤسسه اجازه استفاده از سهم امام را داده بودند و همواره لطف و عنایتشان شامل حال مؤسسه و مدیران مؤسسه بود.»2
«یکی از کارهای مهم مؤسسه در راه حق، فعالیت‌های بخش آموزش این مرکز علمی- پژوهشی بود. کار سومی که باز آقای خرازی احساس کردند، لازم است در مؤسسه انجام گیرد، ایشان با ابتکار عمل خود و با مشورت بعضی صاحب‌نظران تصمیم گرفتند تعدادی از طلاب پرنشاط و خوش استعداد و علاقه‌مند را با برنامه منظم و منسجم گردهم آورد و در یک دوره مشخص علاوه‌بر دروس حوزوی یک سلسله درس‌هایی را که در حوزه نیست و برای طلاب و فضلا لازم است مانند زبان، ادبیات، نویسندگی و فلسفه غرب و... به آنان آموزش دهد و این کار یک اقدام کاملاً ابتکاری بود که تا آن زمان در حوزه سابقه نداشت و امروز از آن به عنوان درس‌های تخصصی نام می‌برند. در این مرحله، آقای خرازی از آیت‌‎الله شیخ محمدتقی مصباح یزدی دعوت به همکاری کرد. درواقع همکاری آقای مصباح با مؤسسه از سال‌های 1351-1350 آغاز شد. در این بخش علاوه‌بر ایشان آقای دکتر احمد احمدی نیز حضور داشت، البته آقای مصباح در رأس بود. آن وقت برای تدریس بعضی درس‌ها، برخی اساتید دانشگاه‌ها دعوت به همکاری شدند. آقای سروش از جمله آنان بود. او می‌آمد تدریس می‌کرد، بعد خودش در محضر آیت ‌الله مظاهری ظاهراً اصول فقه می‌خواند. 
این بخش از مؤسسه هم با موفقیت کامل به راه خود ادامه داد. هر سال تعداد معدودی از طلاب پذیرش می‌شدند و در دوره‌های چهار ساله آموزش می‌دیدند و فارغ‌التحصیل می‌شدند. 
پس از پیروزی انقلاب که آقای مصباح مؤسسه مستقلی را تحت نام مؤسسه آموزشی [پژوهشی] امام خمینی تأسیس کرد، این بخش تعطیل شد. ولی دوباره با تأکيد و توصیه بعضی از مراجع عظام این بخش آموزش را تا حدی فعال نمودیم.... پیش از آن‌که به امور مالی مؤسسه بپردازیم لازم می‌دانم در مورد مکان و ساختمان‌های مؤسسه بگویم. ابتدا محل مؤسسه در راه حق، منزل شخصی آقای خرازی بود که جنب مدرسه حجتیه قرار داشت. یک قدری که کارها گسترش پیدا کرد، منزلی را در خیابان ارم سر کوچه شریعت (نزدیک منزل آقای شریعتمداری) اجاره کردیم. 
مدتی در آنجا ساکن شدیم تا این‌که یکی از تجّار که از دوستان پدر آقای خرازی بود، این مکان فعلی را به مؤسسه هدیه داد. ولی چون ساختمان جوابگو نبود، تصمیم گرفته شد ساختمان قدیمی را تخریب کرده و در چند طبقه تجدید بنا کنیم. به طور موقت به ساختمان مخروبه و بزرگی در کوچه پشت خیابان ارم جنب ساختمانی که متعلق به آقای شریعتمداری بود، منتقل شدیم. تا پیروزی انقلاب آنجا بودیم. بالاخره ساختمان جدید آماده شد، تحویل گرفتیم و آمدیم در این ساختمان ساکن شدیم.... در سال 1343 وقتی خواستیم برای مؤسسه مجوز بگیریم و آن را به ثبت برسانیم، شهربانی و اداره آگاهی التزام گرفتند که در امور سیاسی دخالت نشود. البته این موضوع به مؤسسه ما اختصاص نداشت،... بعد هم که شروع به کار کردیم گویا تمام فعالیت‌های ما را زیر نظر داشتند، ولی ما خبر نداشتیم. چند سال بعد تازه فهمیدیم یکی از مشترکان و یا کسانی که به نشریات ما اظهار علاقه می‌کرد، همکار آنها بوده و شاید از هر جزوه و کتابی که ما چاپ می‌کردیم، یک نمونه برای آنها می‌برده است. تنها این نبود، از راه‌های گوناگون دنبال تلاش‌های علمی- تشکیلاتی می‌کردند. یک روحانی‌نما بود و با من هم خیلی گرم می‌گرفت. یک روز در مدرسه فیضیه با او گرم صحبت بودم. مرحوم حجت‌‌الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا حسن نوری (برادر آیت ‌الله نوری همدانی) ما را دید. 
او بعداً به من گفت: فلانی آن شخص مأمور ساواک است و مواظب خودت باش. من اصلاً باورم نمی‌شد، زیرا جاهایی هم برای سخنرانی دعوت می‌شد و منبر می‌رفت. پس از پیروزی انقلاب شنیدم فراری شده است.»3  آیت ‌الله مصباح در مصاحبه‌ای درسال 69 با روزنامه جمهوری اسلامی می‌گوید:  «در حدود 18 سال قبل، مسئولین مؤسسه با من تماس گرفتند که می‌خواهند نشریه‌ای در سطح دانشجویان دانشگاه‌ها تهیه کنند تا مکمّل آموزش‌هایی باشد که برای بچه‌های دبیرستانی داشتند. آن زمان افکار مارکسیستی و الحادی و گرایش‌های مختلف فکری در دانشگاه‌ها رواج داشت و طبعاً ایادی استعمار هم به این کارها دامن می‌زدند و اساتید در کلاس مطالب دینی را استهزاء و افکار ضد دینی را مطرح و تایید می‌کردند و جوّ بسیار خطرناکی بود.4 در صحبت‌های ابتدائی با مسئولین مؤسسه مطرح کردیم که اگر این کار بخواهد به صورت کار بادوام و اصولی انجام گیرد و به شبهات مختلف در هر زمانی پاسخ داده شود، این کار از عهده یک نفر و دو نفر بر نمی‌آید، باید به فکر باشیم که افرادی را برای این کار ‌بسازیم. 
ما در ابعاد مختلفی از مسائل اسلامی احتیاج به تحقیقات داریم که این کارها متصدی ندارد، وقتی ما می‌گوییم اسلام دین جامع است و برای همه نیازهای دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی انسان‌ها برنامه دارد، از ما سؤال می‌کنند که برنامه اقتصادی اسلام چیست؟ و در این زمینه کاری صورت نگرفته تا ما بتوانیم یک مطلب آماده‌ای تحویل بدهیم. چه رسد به این‌که سایر نظام‌ها را بررسی کنیم و هر روز مترصد شنیدن شبهه جدید و پاسخ دادن به آن باشیم و چه رسد به این‌که ما خودمان توانائی فعالیت‌های تهاجمی داشته باشیم. 
اگر خیلی همت کنیم و نیرو داشته باشیم و امکانات و فراغت و فرصت کنیم، درصدد جواب بر می‌‎آییم اما این‌که خودمان فعالیت هجومی داشته باشیم و تهاجم کنیم به افکار انحرافی و غربی و عقائد فاسد آنان و ادیان انحرافی موجود در جهان و اسلام را ابتدائاً و اصالتاً تبیین و ترویج نماییم، احتیاج به کار بیشتری دارد. به هر حال به این نتیجه رسیدیم و دوستان هم پذیرفتند و تصمیم گرفته شد که یک بخش آموزش تأسیس گردد و با برنامه‌ای یک عده محقق تربیت کنیم. بر این اساس، از بسیاری از بزرگان حوزه دعوتی به عمل آمد که آن‌طور که در نظرم هست در حدود 40 نفر از اساتید برجسته و شخصیت‌های فاضل و دلسوز اسلام و تشیّع دعوت شد و پس از بحث‌ها و گفت‌وگوها بالاتفاق همه اصل کار را تایید کردند، اما موقع همکاری و سرمایه‌گذاری و وقت‌گذاری که شد، تقریباً بالاتفاق همه عذر آوردند که نمی‌توانیم، دروسی داریم و مشغولیت‌هایی داریم، چنین و چنان و ما نمی‌رسیم. بله این کارها باید بشود ولی ما از پرداختن به آنها معذوریم، از عهده ما بر نمی‌آید، یا کار مهم‎تری داریم، تنها یکی دو نفر اعلام آمادگی کردند5 و به همین اندازه هم در آن غربتی که به سر می‌بردیم برای ما تقویت روحی بود. 
بالاخره تصمیم گرفتیم که تنها به کمک الهی و توجهات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تکیه کنیم و از هیچ شخص و شخصیت فردی و حقوقی و یا مؤسسه و گروهی انتظار کمک نداشته باشیم و به اندازه توان خودمان قدم برداریم و ببینیم خدا تا چه اندازه توفیق می‌دهد و وسائل فراهم می‌کند. در ابتدا به چند کشور اسلامی مسافرت کردیم برای این‌که ببینیم آنها در این زمینه‌ها چه کارهایی انجام داده‌اند، اگر کارهای مثبتی انجام شده و قابل اقتباس است، اقتباس کنیم و اگر کارهایی انجام شده و به اتمام رسیده ما تکرار نکنیم. به سوریه، لبنان و مصر و چند کشور عربی دیگر رفته و از مراکز علمی و فعالیت‌های فرهنگی و اسلامی بازدیدی انجام دادیم ولی به این نتیجه رسیدیم که آنها هم کاری متناسب با این نیازها انجام نداده‌اند و حتی از بعضی از کارهائی که برخی از علمای شیعه مثل مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله عليه و استاد شهید مطهری و مرحوم آیت ‌الله شهید صدر انجام داده بودند، اطلاعی نداشتند. 
با این تجربه برگشتیم. از بیست نفر از طلاب فاضل شروع به کار کردیم و برنامه‌هائی را به‌طور آزمایشی به اجراء گذاشتیم و خوشبختانه در مدت کوتاهی آثار مطلوب آن ظاهر شد و پیشنهاد برای تأسیس کلاس‌های دیگر به تدریج زیاد شد.»6
پانوشت‌ها:
1- «مصباح انقلاب»، هفته نامه سیاسی، فرهنگی اجتماعی 9 دی، شماره426، 20/11/1399، ص3.
2- فهرست دائره المعارف حاج شیخ رضا استادی (مجموعه آثار حاج شیخ رضا استادی)، ج15، ص42.
3- خاطرات حاج شیخ رضا استادی، ص 195-213.
4- آیت ‌الله مصباح سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای دیگر می‌گوید: «در آن زمان، خواسته و ناخواسته تبلیغات مارکسیستی خیلی رو به تزاید بود و جوانان بسیاری را در کام خودش فرو برده بود. از افراد متدین و از خانواده‌های اهل علم یا بازاری‌های بسیار متدین، بچه‌هایشان مارکسیست شده بودند و عده زیادی حتی به گرایش‌های حاد مارکسیستی و کارهای تروریستی دست زدند که بعداً آنها را گرفتند و خیلی از آنها را اعدام کردند؛... این بود که عده‌ای از متدینین تهران به مراکز علمی و مسئولین حوزه مراجعه می‌کردند که برای این مسائل فکری بکنید و توده مردم و خانواده‌های ما و بچه‌های ما در خطر هستند... متدینین از جمله جاهایی که مراجعه کرده بودند «مؤسسه در راه حق» بود. مؤسسه آن وقت‌ها دو جور نشریه داشت:... یک بخش در رد مسیحیت بود و یک بخش در اثبات مسائل اسلامی. بعد از آن با توجه به این موج گرایش به مادیت و ماتریالیسم به خصوص در سطح دانشگاه، موجب شد که به فکر بیفتند نشریاتی برای دانشجویان تهیه کنند که محور آن را بیشتر همان مباحث رد ماتریالیسم تشکیل می‌داد. برای این کار به فکر افتادند که همکارنی انتخاب و فعالیتی را در این جهت شروع کنند و به همین منظور از ما هم دعوت کردند و گفتند شما بیایید و برای تأسیس چنین نشریه‌ای، پخش چنین مطالبی، نوشتن و توزیعش مشارکت کنید. »ر.ک: ذو الشهادتین امام، ص216-218.
5- «... بعد به این نتیجه رسیدیم که برای این‌که چنین کاری شروع بشود و در حوزه یک حرکت فرهنگی قوی علیه این گرایش‌های انحرافی شکل بگیرد باید نیرو تربیت کرد. در آن زمان افراد موجود در حوزه به عنوان یک جریان مستمر برای چنین کاری کافی نبودند. بعد از گفت‌وگوهایی که شد، ابتدا مسئولین مؤسسه با پیشنهاد یک عده از بازاری‌های تهران به فکر افتادند که از اساتید حوزه دعوت کنند و چاره‌جویی و نظرخواهی کنند تا ببینند چه اندازه آماده همکاری هستند. پیشنهاد اصلی این جلسه از خود مسئولین مؤسسه، آقای خرازی و دوستانشان بود یا شاید پیشنهاد اصلی از طرف مسئولین مالی مؤسسه بود که به این آقایان پیشنهاد کرده بودند. دقیقاً نمی‌دانم اصل پیشنهاد از چه کسی بود؛ ولی به هر حال دعوت از طرف مؤسسه بود.... یک جلسه‌ای در حدود چهل نفر از اساتید حوزه را دعوت کردند. مثلاً حاج آقا موسی زنجانی، حاج آقا مهدی روحانی، آقای احمدی میانجی، آقای یزدی، آقای مظاهری، آقای محمدی گیلانی و این تیپ افرادی که در آن روز از اساتید برجسته حوزه بودند. این آقایان را دعوت کردند و بنده هم در حضورشان بودم. صحبت‌هایی شد و همه تصدیق کردند که این کار لازم است و می‌بایست انجام بگیرد، ولی تقریباً همه. جز دو سه نفر- گفتند ما نمی‌رسیم کمک کنیم؛ چون کارها و اشتغالاتی که داریم، مجال پرداختن به این کارها رابه ما نمی‌دهد. یادم می‌آید تنها کسانی که آن زمان حاضر شدند که یک همکاری داشته باشند آن رفیق‌هایی بودند که هم مباحثه بودیم: آقای یزدی و آقای مظاهری.» همان، صص218-219.
6- روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 3318، 21 /08/ 1369، ص 8.