مصادیقی از حکمتهای قرآن
محسن فایضی
حکمت از اصطلاحات قرآنی است. خداوند خود را حکیم دانسته و بر این نکته تاکید میکند که آفرینش دارای هدف و فلسفه مشخصی بوده و حرکت کلی هستی بدان سمت است. البته این به این معنی نیست که خداوند دارای هدف است، بلکه مخلوقات دارای هدف هستند؛ چرا که هدف برای چیزی تعریف میشود که نداشتهای را به دست آورد، در حالی که خداوند نداشتهای ندارد.
حکمت در قرآن از جایگاه ارزشی فوقالعادهای برخوردار است و خداوند در آیات متعدد از حکمت و مصادیق آن سخن گفته است. نوشتار زیر به برخی از این مصادیق اشاره کرده است.
***
چیستی حکمت
قرآن پژوه معروف، راغب اصفهانی درباره مفهوم حکمت در قرآن مینویسد: حكمت دستيابى به حق، به وسيله علم و عقل است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 249، «حكم»)
البته وی سپس تفاوت معناداری را درباره استعمال حکمت برای خدا با غیر خدا بیان میکند و مینویسد: هنگامى كه حکمت به خدا نسبت داده شود به معناى شناخت اشياء و ايجاد آنها در نهايت استوارى است. اما وقتی حكمت انسان به انسان نسبت داده میشود، عبارت از شناخت موجودات و انجام دادن نيكيها است.(همان پیشین)
پس از نظر راغب اصفهانی، حکمت در خدا، علم مطلق خداوند به چیزها و استواری در عمل است ولی در انسان همان علم با انجام کار نیک در عمل است.
بنابراین، از نظر او تفاوت اصلی میان مفهوم حکمت در خدا و انسان عبارت است از: 1. تفاوت در حدود و ثغور علم؛ چرا که در خداوند محدود نیست ولی در انسان محدود است؛ 2. اتقان و استواری در مطلق فعل و عمل خداوندی؛ حسن انجام کار در انسان.
از این تعریف همچنین به دست میآید که حکمت ناظر به دو حوزه نظری و عملی است؛ یعنی حکیم به کسی میگویند که هم از لحاظ نظری دارای شناخت جزم به اشیاء باشد و هم از نظر عملی کار را به اتقان و نیکی انجام دهد.
اما علامه طباطبایی درباره مفهوم حکمت معتقد است: حكمت به معناى اتقان و استوارى خاصى است كه در آن هيچگونه سستى و خللى نباشد و بيشترين كاربرد آن در معلومات عقلى است كه مطابق با واقع باشد و هيچگونه دروغ و باطلى در آن راه پيدا نكند.(الميزان، ج 2، ص 395)
مصادیقی از حکمت عملی در قرآن
از نظر آموزههای قرآنی آنچه مهم و اساسی و تاثیرگذار است همان حکمت عملی است؛ زیرا شناخت، بستری است تا شرایط برای عمل خوب آماده شود؛ از این رو حتی درباره مفهوم عقل بر عقل عملی به جای عقل نظری تاکید میشود؛ چرا که انسان با عقل عملی است که میتواند بندگی خدا کرده و بهشت کمال را به دست آورد. در روایت است: العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل آن چیزی است که با آن خدای رحمان عبادت و پرستش میشود و با آن بهشت به دست میآید.(کافی، کلینی، ج 1، کتاب عقل و جهل)
خداوند در آیاتی از قرآن مصادیق حکمت عملی را بیان کرده است. از جمله این آیات میتوان به آیات 21 تا 39 سوره اسراء اشاره کرد که در آنها پس از بیان مصادیقی از حکمت عملی و سفارش به آنها در پایان میفرماید: ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَهًِْ؛ اين سفارش ها از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است.
این مصادیق بیشتر در قالب نهی و ترک بیان شده که عبارتند از:
۱. اجتناب از شرک عبادی: از نظر قرآن تنها خداوند سزاوار پرستش و عبادت است و جز او را نباید معبود قرار داد، حال این معبود از جنس انسان باشد یا فرشتگان و جنیان یا اشیاء و امور دیگر. عبادت غیر خدا موجب خواری و خذلان و سرزنش است.(اسراء، آیات 22 و 23)
۲. احسان به والدین: خداوند پس از آنکه از شرک نهی میکند، بیدرنگ به احسان به والدین امر میکند؛ یعنی اگر والدین کار بدی کردند از آنان گذشت کنند و بر آنان خرده نگیرند. (همان)
۳. اجتناب از افگویی به والدین: خداوند در همین آیات بیان میکند که حکمت عملی آن است که از افگویی نسبت به والدین پرهیز شود و در تبیین احسان نسبت به والدین میفرماید این احسان باید بهویژه در زمان پیری بیشتر شود؛ یعنی والدین اگر در زمان پیری در نزد فرزندان هستند، از آنجا که ناتوانتر و نیازمند توجه ویژه هستند، باید با آنان از در عفو و گذشت وارد شد و نباید با آنان تندی کرد و هنگام انجام دادن کارهایشان که گاه چون کودکان میشوند، به آنان غر زد و اف گفت و اینگونه ابراز ناخشنودی کرد. (همان)
۴. اجتناب از خشونت نسبت به والدین: از دیگر مصادیق حکمت عملی، اجتناب از خشونت نسبت به والدین است. خداوند میفرماید: وَلاَ تَنْهَرْهُمَا؛ و با خشونت، آنان را از خود نرانید و اینگونه دلشان را نیازارید. (همان)
۵. اکرام والدین: فرزندان علاوهبر احسان نسبت به والدین، باید فراتر از احسان با اخلاق کریمانه با آنان برخورد کنند؛ یعنی نهتنها از سخنان و رفتارشان رنجیدهخاطر نشوند و از آنان گذشت کنند، بلکه کار بدشان را با کار نیک پاسخ دهند که این عمل کریمانه و از مکارم اخلاقی است و پیامبر(ص) برای آن مبعوث شده است. خداوند میفرماید: وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا؛ و با آنان کریمانه و با احترام سخن بگو! (همان)
۶. فروتنی نسبت به والدین: رعايت احترام والدين، همراه با تواضع كامل در برابر آنان، از دستورهای حكمتآميز الهى است. یعنی فروتنی به شکل خاص که خداوند از آن به خفض جناح، مانند مرغ مادر که جوجههایش را زیر پر و بالش میگیرد، یاد میکند و این از مکارم اخلاقی و آداب نیکی است که خداوند به آن فرمان میدهد: وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهًِْ؛ و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر. (اسراء، آیه 24 )
۷. دعا برای والدین: از دیگر آداب و مکارم اخلاقی نسبت به والدین که خداوند آن را از حکمت عملی دانسته، دعا نسبت به والدین است. خداوند حتی بهترین و نیکوترین دعا را نیز به ما آموخته تا هم آن دعا را داشته باشیم و همانگونه عمل کنیم. خداوند میفرماید: وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛ و بگو: «پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مرا در کودکی پروردند.» (همان) البته خداوند در آیه 25 اسراء توضیح میدهد که ما همانطوری که به قول و رفتار شما نگاه میکنیم به نیتهای شما نیز توجه داریم و اگر با اخلاص رفتار کنید بهطور طبیعی کمبودهای رفتاری و گفتاری شما را نادیده میگیریم و به بهترین شکل با توجه به نیت خیر شما با شما برخورد و معامله میکنیم. پس شما عمل صالح داشته باشید و ما با توجه به نیت شما امور را ارزشگذاری میکنیم.
۸. رعایت حقوق خویشان: از دیگر حکمتهای عملی آن است که انسان حقوق خویشان را مراعات کند. این حقوق بهویژه در حوزه مالی و اقتصادی بیشتر نمود دارد. پس سعی شود که به خویشان کمکهای مالی و انفاقاتی انجام گیرد: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ. (اسراء، آیه 26)
۹. رعایت حقوق مساکین: مساکین کسانی هستند که توانایی انجام کاری را ندارند و به اصطلاح زمینگیر شدهاند و در جایی سکونت کرده و حرکتی ندارند. اینان کسانی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند و کمکهای مالی و غذایی و مانند آن در حق آنان انجام گیرد: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ. (همان)
۱۰ . رعایت حقوق در راه ماندگان: کسانی که در راه ماندهاند و نیازمند کمک هستند باید حقوق آنان پرداخت شود: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ. (همان)
۱۱. اجتناب از تبذیر: تبذیر از ریشه بذر به معنای پخش کردن است و در اصطلاح به معنای آن است که انسان ریختوپاش کند و حدود و میزان را مراعات نکند. بنابراین، ریختوپاش حتی در انجام حقوق و واجبات مالی نیز براساس آموزههای حکیمانه قرآن جایز نیست: وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا. (اسراء، آیات 26 ) خداوند در ادامه همین فرمان توضیح میدهد که: ریختوپاشکنندگان، برادران شيطانها هستند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء، آیه 27)
۱۲. سخن نرم در هنگام تهیدستی و امید به رزق الهی: از دیگر آموزههای حکیمانه خداوند که میتوان گفت از اخلاق کریمانه و آداب اسلامی است، برخورد کریمانه با کسانی است که حقوقی بر گردن آدم دارند ولی بهدلیل تهیدستی نمیتواند پاسخگوی نیاز آنان باشد. خداوند میفرماید: و اگر به امید رحمتی که از پروردگارت جویای آنی، از ایشان روی میگردانی، پس با آنان سخنی نرم بگوی. (اسراء، آیه 28)
۱۳. اجتناب از بخل: از دیگر آموزههای حکیمانه و حکمت علمی آن است که از بخل بهویژه نسبت به گروههای پیش گفته، پرهیز شود: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَهًًْ إِلَى عُنُقِكَ؛ و دستت را به گردنت زنجير مكن (بخل و امساك مكن). (اسراء، آیه 29 )
۱۴. اجتناب از گشادهدستی: همانطوری که بخل نادرست است گشاهدستی که موجب شود تا ناتوان از انجام وظایف و تکالیف خود شوی نیز نادرست است. خداوند میفرماید: وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا؛ گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده بر جاى مانى. (همان) خداوند در آیه 30 توضیح میدهد که افزایش و کاهش روزی براساس مشیت الهی است: بىگمان، پروردگار تو براى هر كه بخواهد، روزى را افزون يا اندک مىگرداند. در حقيقت، او به حال بندگانش آگاه بيناست.
۱۵. اجتناب از کشتن فرزند از ترس گرسنگی: از دیگر آموزههای حکیمانه خداوند اجتناب از قتل فرزندان از ترس گرسنگی و فقر است. خداوند میفرماید: و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد. ماييم كه به آنها و شما روزى مىبخشيم. آرى، كشتن آنان همواره خطائى بزرگ است.(اسراء، آیه 31)
۱۶. اجتناب از زنا: خداوند میفرماید زنا راه درستی برای ارضای خواسته طبیعی و غریزی شهوت نیست، بلکه به جای آن باید ازدواج کرد: و به زنا نزديك مشويد، چرا كه آن همواره زشت و بد راهى است. (اسراء، آیه 32)
۱۷. اجتناب از قتل بیگناهان: کسی حق ندارد دیگری را بکشد مگر آن که حقی بر گردن او باشد، چنانکه در دفاع از خود یا در جنگ یا هنگام قصاص میتوان به عنوان یک حق کسی را کشت ولی در موارد دیگر جایز نیست: کسی را که خدا کشتنش را حرام کرده است مکشيد مگر به حق. (اسراء، آیه 33 )
۱۸. قصاص: قصاص یکی از آموزههای حکیمانه خداوند است. به این معنا که اگر کسی را مظلومانه و نا بحق کشتند ولی دم او حق دارد تا قاتل را قصاص کند. خداوند میفرماید: هركس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى دادهايم. (همان)
۱۹. اجتناب از اسراف در قصاص: در قصاص نباید اسراف کرد و به همان میزان که جرم و بزه رخ داده باید محدود شود و همچنین جز قاتل کس دیگری را نمیتوان به قصاص کشت.
خداوند میفرماید: پس ولی دم، نبايد در قتل زيادهروى كند، زيرا او [از طرف شرع] يارى شده است. (همان)
۲۰. اجتناب از خوردن مال یتیم: از دیگر حکمتهای عملی اجتناب از مال یتیم و تصرفات مالکانه در آن است: به مال یتیم نزدیک مشوید. (اسراء، آیه 34)
۲۱. جواز تصرف نیک در مال یتیم: یکی از آموزههای حکیمانه قرآن آن است که در مال یتیم میتوان به شرط احسان به او تصرف کرد؛ به این که کاری کرد که سرمایهاش افزایش یابد و یا کاری انجام گیرد که به نفع یتیم است. خداوند میفرماید: و به مال يتيم، جز به بهترين طريق نزديك نشويد. (همان)
۲۲. بازگردان مال به یتیم پس از بلوغ: از دیگر حکمتهای الهی بازگرداندن مال یتیم پس از بلوغ به خودش است. این کار در راستای دستور عمومی وفای به عهد و پیمان است. (همان)
۲۳. وفای به عهد: خداوند وفای به عهد را بسیار مهم و اساسی دانسته است و میفرماید: و به عهد خويش وفا کنيد که بازخواست خواهيد شد. (همان)
۲۴. اتمام پیمانه: در هنگام معاملات و بدهوبستان باید پیمانه به تمام داده شود: و چون پيمانه مىكنيد، پيمانه را تمام دهيد. (اسراء، آیه 35)
۲۵. توزین درست: در هنگام توزین نیز رعایت درستی و راستی بسیار مهم است. خداوند میفرماید: با ترازوى راست و درست بسنجيد، اين بهتر و سرانجامش نيكوتر است. (همان)
۲۶. اجتناب از رفتار فاقد علم: انسان باید تنها دنبال کاری برود که بدان علم دارد و اگر نسبت به چیزی علم ندارد باید آن را ترک کند. خداوند میفرماید: و از چيزى كه بدان علم ندارى در مرحله اعتقاد و گفتار و عمل پيروى مكن، زيرا گوش و چشم و دل، هر يك مورد سؤال قرار خواهند گرفت. (اسراء، آیه 36 )
۲۷. اجتناب از نخوت: از دیگر آموزههای حکیمانه خداوند، پرهیز از خودپسندی و رفتارهای نخوتآمیز است. خداوند میفرماید: و در زمين با نخوت گام برمدار و با بزرگمنشى و سرمستى راه مرو، كه تو زمين را نتوانى شكافت و در بلندى به كوهها نتوانى رسيد. (اسراء، آیه 37) به این معنا که انسان هرچه تلاش کند که گردنکشی کند گردنش فرازتر از کوه نخواهد بود و هر کاری کند نمیتواند دیگری را به خواری و مذلت بکشاند و به اعماق زمین برساند. خداوند پس از بیان همه این مصادیقی که مرتبط با اجتناب و ترک است، میفرماید: كُلُّ ذَلِكَ كَانَ سَيٍّئُهًُْ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا؛ همه اين کارها ناپسند است و پروردگار تو آنها را ناخوش دارد. (اسراء، آیه 38) و سپس ناظر به همه این مصادیق اثباتی و انکاری میفرماید: اين [سفارشها] از حكمتهايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است، و با خداى يگانه معبودى ديگر قرار مده، وگرنه حسرتزده و مطرود در جهنم افكنده خواهى شد. (اسراء، آیه 39) بنابراین، آنچه میتوان از مفهوم حکمت در قرآن نسبت به انسان به دست آورد، این است که خداوند رفتارهای آدمی را که در قالب پرهیز از بدیها و انجام خوبی و حسنات انجام میگیرد، به عنوان حکمت واقعی معرفی میکند. انسان حکیم کسی است که در حوزه اخلاقی در چارچوب مکارم اخلاقی عمل و رفتار کند.
حکمت عبادات
خدا چه نیازی به عبادت ما دارد؟
پاسخ را در چند محور ارائه میدهیم:
1. با توجه به آیات و روایات و ادله عقلی، هدف خدا از آفرینش انسان چیزی نیست که بازگشت به ذات پاکش کند. چرا که میدانیم وجود خدا از هر جهت کامل و بینهایت و غنی بالذات است. بنابراین باید هدف را در بیرون ذات او جستوجو کرد، هدفی که به مخلوقات بازمیگردد و مایه کمال آنهاست. در آیه: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛(1) جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا بپرستند،» روی عبودیت و بندگی تکیه شده و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهائی آفرینش جن و انس معرفی میکند. اندکی تأمل در مفهوم این آیه و مشابه آن، نشان میدهد هدف اصلی آفرینش، عبودیت است. بنابراین روشن شد همه برای عبادت پروردگار آفریده شدهایم.
توضیح اینکه خداوند به خلقت انسان و به عبادت او نیازی ندارد و سودی که از عبادت آدمی حاصل میشود، به طور کامل به خود انسان برمیگردد و خداوند نیازی به آن ندارد چون غنی مطلق است. اگر آموزگاری دلسوز و مهربان دانشآموز را به انجام تکالیف گوناگون درسی در کلاس و در منزل ملزم میکند و با تهدید و جدّیت او را به انجام تکالیف وادار مینماید، بسیار روشن است که تمام سود انجام تکالیف، از آنِ دانشآموز است و معلم تنها از باب محبت و خیرخواهی و سعادتخواهی دانشآموز او را به انجام تکالیف مجبور میکند، خدا نیز اگر فرمود: ما انسانها را برای عبادت آفریدهایم، تمام سود عبادت به جیب عبادتکننده میرود، پس خلقت بشر برای عبادت است و تمام عبادات و تکالیف الهی که متوجه انسان میشود، برای تکامل و سعادت و آسایش آدمی است و او در پرتو نور تکالیف به کمال و هدف آفرینش خود دست مییابد.
استاد جوادی آملی در تحلیل این مسئله میگوید: در نظام تکوین، هر معلولی بنده علت خود است، در حدوث و بقا از آن پیروی میکند و در ذات و صفت و فعل، فرمان آن را میبرد. هیچگونه گسستگی در رشته علیت راه ندارد. عناوین اسلام، تسبیح، سجده، عبودیت و اطاعت که در قرآن آمده همه ناظر به همین مطلب است. بر اثر حکمت خدای سبحان هیچ کاری بیهوده از او صادر نمیشود، چون خداوند حکیم است و هر حکیمی کارش را با هدف انجام میدهد، پس کار خداوند دارای هدف است و بر اثر غنای ذاتی او هیچ چیزی نمیتواند هدف ذات حق باشد، زیرا لازمهاش آن است که ذات بدون آن هدف کامل نبوده و با نیل به آن کامل شود، در حالی که واجبالوجود عین کمال صِرْف و نامحدود است. هدف انس و جن در نظام تشریع، تکامل عبادی آنها است و اگر انسان که دارای روح مجرد عقل است آن را شکوفا کند و از همراهان خود سبقت بگیرد، خودش هدف بسیاری از موجودات مادون قرار میگیرد... و در مجموع میتوان یقین شهودی به معارف را هدف نهائی آفرینش انسان دانست.(2)
2. حقیقت عبادت چیست؟ آیا تنها انجام مراسمی مانند نماز، روزه و سایر واجبات منظور است؟ یا حقیقتی فراتر از آنها؟
همه عبادتهایی که در دین آمده اهمیت زیادی دارد و مصداق عبادتند اما عبادت مفهومی فراتر از امور یاد شده دارد که هدف از آفرینش آدمی عبادت به مفهوم کاملتر آن است، چون «عبد» از نظر لغت عرب به انسانی گفته میشود که سر تا پا به مولا و صاحب خود تعلّق دارد، ارادهاش پیرو اراده او و خواستش تابع خواست او است.
عبودیت عبارت است از اظهار آخرین درجه فروتنی در برابر معبود و به همین دلیل تنها کسی میتواند معبود باشد که نهایت بخشش و لطف را کرده و او کسی جز خدا نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج تکامل انسان و قرب او به خداست. عبودیت اطاعت بیقید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینههاست و بالاخره عبودیت کامل آن است که آدمی جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد و هرچه را غیر اوست فراموش کند و این است هدف آفرینش بشر که خدا برای وصول به آن میدان آزمایشی فراهم کرده و علم و آگاهی به انسان داده و نتیجة نهائی آن غرق شدن در اقیانوس رحمت الهی است.(3)
3. آفرینش، نشانه توانایی و کمال آفرینش نه تنها نشانه ناتوانی و نقص نیست بلکه دلیل بر توانایی و کمال است. در میان ما انسانها هر کسی که از نظر علمی، فکری، جسمی، هنری و... کاملتر و تواناتر است، آثار وجودی او بیشتر است. مثلاً دانشمند میتواند چیزی را بسازد و یا کشف کند، در حالی که انسانهای عادی به دلیل ناتوانی علمی هرگز نمیتوانند چیزی بسازند یا پدیدة علمی را کشف کنند یا مثلاً افرادی که دارای کمالات بیشتریاند، میتوانند کارهای مهم انجام بدهند، در حالی که افراد ناقص از نظر علمی و یا جسمی و مانند آن به دلیل کمبودها و کاستیهای خود کار مهمی را نمیتوانند انجام بدهند.
بنابراین بسیار روشن است که آفرینش، دلیل بر توانایی و کمال است و نه دلیل بر عجز و نقص. با توجّه به این مثال گویا، مسئله تا حدودی به ذهن نزدیکتر میشود. در قرآن کریم آیات متعدّد آمده که آفرینش عالم و آدم را به عنوان دلیل بر قدرت و توانایی و کمال خدا دانسته که به چند نمونه از آیات اشاره میشود:
«خداوند هرچه بخواهد، میآفریند و خدا بر هر چیزی تواناست.»(4) «آیا نداستند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، تواناست که مانند آن را بیافریند؟»(5) در اینگونه آیات سخن از آن است که خلقت خداوند دلیل بر توانایی و قدرت او و در برخی آیات دیگر عدم آفرینش را دلیل عجز از خلقت دانسته و فرموده: «کسانی را که جز خدا میخوانند، هرگز حتّی مگسی را نمیآفرینند، هرچند برای آفریدن آن گرد هم آیند!»(6) در این آیه عدم توانایی بر خلقت دلیل بر ضعف و عجز و ناتوانی دانسته شده است. بنابراین از مجموع اینگونه آیات که در قرآن فراوان آمده به خوبی به دست میآید که آفرینش دلیل بر قدرت و کمال خداوند است نه نقص و عجز او. به همین جهت در قرآن کریم درباره خلقت و اینکه خداوند قدرت بر آفرینش دارد فراوان بحث شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ذاریات: 56.
2. جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، ص 24.
3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج22، ص 388.
4. مائده: 17.
5. اسراء: 99.
6. حج: 73.
6. حج: 73.