۱۱۳۵ - حجت لاسلام محمدیان : دیدگاه قرآن دربـاره تقلید ۱۴۰۲/۰۹/۲۹
دیدگاه قرآن دربـاره تقلید
۱۴۰۲/۰۹/۲۹
حجت لاسلام محمدیان
تقلید به معنای ملازمت با کسی و گردن نهادن به کاری میتواند بر اساس اصول عقلایی و عقلانی یا بر اساس هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی و به عبارت دیگر پسندیده یا ناپسند باشد. از همین رو ملازمت با خوبان نه تنها پسندیده، بلکه در شرایطی واجب و لازم است که عقل و وحی آن را بیان میکند؛ این در حالی است عقل و نقل از ملازمت با بدان نهی کرده و آن را ناپسند میشمارد.
بر اساس تعالیم قرآن و اسلام، تقلید به معنای التزام به عمل و گفتار معصومان(ع) و مجتهدان دارای شرایط، واجب شرعی است که عقل و نقل آن را بیان کرده است. از همین رو خدا با واژگانی چون «تبع» و «اقتداء» و مشتقات آن بر تقلید صحیح از آنان تاکید نموده و از تقلید به اعتبار «الفینا» و «وجدنا» که در ساختار تقلید کورکورانه و عادات و رسوم جاهلی انجام میشود، نهی کرده است.
پس ملازمت با کسی یا گردن نهادن به کاری در قالب اطاعت و پیروی میتواند حق یا باطل باشد. بنابراین نمیتوان به طور مطلق گفت که تقلید، واجب یا حرام یا خوب یا بد یا صحیح و غلط یا پسندیده و ناپسند یا حق یا باطل است؛ بلکه باید در بحث تقلید به این نکته توجه داشت که تقلید و ملازمت با اشخاص آیا بر اساس اصولی است که عقل فطری و نقل وحیانی آن را امضا میکند یا نه؟
عوامل تقلید باطل و ناپسند جهل
براساس تعالیم قرآن، تقلیدی باطل و ناپسند بلکه حرام است که براساس جهل عقلی و علمی باشد؛ زیرا کسی که بدون علم و بررسی و تحلیل عقلی از شخص یا کاری پیروی و اطاعت کرده و ملازمت او را بر خود فرض میکند، سعادت دنیوی و اخروی خویش را تباه کرده است. از نظر قرآن، ریشه بسیاری از گمراهیها در اجتماع بشری در همین «جهل» نهفته که به سبب فقدان تعقل و تحقیق علمی انجام میشود.(اعراف، آیه 138؛ کهف، آیات 4 و 5)
پیروی از هواهای نفسانی
البته هواهای نفسانی و تعصبات قومی و خویشی و نژادی از دیگر عوامل بسیار مهم در تقلید باطل و ناپسند است؛ زیرا بسیاری از مردم به سبب وابستگی روابط خویشی و نژادی، به تقلید کورکورانه از هر چیزی از سنتها و رسوم و نیز از هر شخصی از قوم و نژاد خویش میپردازند بیآنکه بنیاد عقلانی یا علمی داشته باشد و شخص را به کمالی سوق دهد یا اجتماع و امت را به کمالی برساند و از نقص و عیب و مشکلی برهاند.(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ اعراف، آیات 28 و 70)
در همین ارتباط باید توجه داشت که دایره هواپرستی بسیار گسترده است؛ زیرا وقتی عقلانیت و تعقل جای خود را به خواستهها و هواهای نفسانی بدهد، شخص حتی اگر علم به حقانیت چیزی داشته باشد، متأثر از هواهای نفسانی و غلبه آن، حاضر نیست تا بر اساس علم عمل کند، بلکه زمام امور نفس خویش را به دست هواهای نفسانی میدهد و عقلانیت و سیره عقلایی را کنار میگذارد و هیچ توجهی به علم و عالمان نمیکند.(همان)
رفاه زدگی
البته شرایط محیطی و زیستی نیز در این امر بسیار مؤثر است؛ زیرا از نظر قرآن، محیط زیست فرهنگی و اجتماعی میتواند در گرایشهای تقلیدی به باطل و مصادیق آن نقش اساسی داشته باشد. از نگاه قرآن، «اتراف» به معنای رفاهزدگی که بدمستی و خوشگذرانی را به دنبال دارد، خود یکی از عواملی است که شخص، تعقل و عقلانیت و علمیت را کنار میگذارد و به پیروی از رسوم و افکار و سنتهای جاهلی نیاکان خود میپردازد(زخرف، آیه 23) تا جایی که حتی شخص به احتجاج و ستیزه نسبت به دعوتهای عقلا و علما میپردازد و علیه آن مخالفت میکند؛ زیرا زندگی مرفهانه اجازه نمیدهد تا تعقل کند و در افکار و رفتارهای تقلیدی خویش اندیشه نماید؛ بلکه افکار و رفتار نیاکان خویش را عامل ثروت و قدرت خود میداند و همچنان بر آن اصرار و پافشاری میکند.(یونس، آیات 75 تا 78؛ زخرف، آیات 20 تا 23؛ هود، آیه 87)
وسوسههای شیطانی
عامل بسیار مهم دیگر در تقلید باطل و ناپسند در میان مردم، عامل وسوسههای شیطانی و تلقینات و القائات اوست که مردم را گام به گام از حق به سوی باطل میبرد و عقل و ایمانشان را زائل میکند و به پیروی و ملازمت با باطل و افراد باطل وادار میکند.(بقره، آیات 168 و 170؛ لقمان، آیه 21)
قدرت و ثروت
قدرت و ثروت به عنوان دو عامل اساسی در زندگی بشر میتواند نقش «فتنه» را ایفا کند(تغابن، آیه 15) و قضاوت مردم را نسبت به ارزشها مختل و مخدوش سازد؛ زیرا گروهی از مردم به سبب ظاهربینی و عدم تعقل و تقیه در حقیقت زندگی دنیوی و مقدمه بودن برای آخرت، بر این باورند که ملاک ارزشمند بودن چیزی جز قدرت و ثروت نیست؛ بنابراین، هر کسی که قدرتمند و ثروتمند است، در مسیر کمال و رشد بوده و حقانیت برای این افراد ثابت است؛ بنابراین، ثروتمندان و قدرتمندان در جایگاه سیادت و بزرگی نشسته و به عنوان «دیگران مهم» ارزش ویژه یافته و تقلید و پیروی از آنان برای کسب قدرت و ثروت ضروری است؛ البته وقتی پردهها کنار برود و قیامت شود، آنگاه دانسته میشود که ثروت و قدرت دنیوی هیچ ملاک ارزشگذاری نیست، بلکه تقوای الهی است؛ در آنجاست که تقلیدکننده ثروتمندان و قدرتمندان تازه متوجه حقیقت امر شده و آنان را متهم به گمراه کردن خود میکند.(احزاب، آیات 66 و 67؛ نوح، آیات 21 و 24؛ بقره، آیات 166 و 167) در آنجا این افراد حسرت و افسوس میخوردند که البته سودی به حالشان ندارد.(همان)
این دیگرانِ مهم، در بسیاری از جوامع همان قدرتمندان و ثروتمندانی هستند که در رفتار اجتماعی علیه مردم استکبار میورزند و آنان را به استضعاف میکشانند، ولی باز مردم از آنان پیروی و تقلید میکنند؛ زیرا برای اکثریت مردم قدرت و ثروت دنیوی ملاک ارزشگذاری و سنجش سعادت و نیز ارزشهای دیگر است؛ بنابراین، وقتی پرده کنار برود مستضعفان به حقیقتی آگاه میشوند که دیگرسودی برای آنان ندارد.(ابراهیم، آیه 21)
آثار تقلید باطل و ناپسند
از نگاه قرآن، تقلید باطل و ناپسند که مبنای عقلی و عقلایی و نقلی وحیانی ندارد، آثاری در دنیا و آخرت دارد که از جمله مهمترین آنها میتوان به: اعراض از توحید (اعراف، آیات 65 و 70 و 172 و 173)، اعراض از اسلام و احکام و مقررات آن(بقره، آیه 70؛ لقمان، آیه 21)، اعراض از آیات الهی(یونس، آیات 75 و 78)، استکبار(همان)، انکار معاد و رستاخیز(قصص، آیات 32 تا 39)، پیروی از شیطان و وسوسههای آن(بقره، آیات 168 تا 170؛ لقمان، آیه 21)، توجیه گناه و کارهای ناصواب و زشت(اعراف، آیه 28)، حق ناپذیری (سباء، آیه 43)، خرافهگرایی و پایبندی به سنتهای جاهلانه نیاکان(مائده، آیات 103 و 104)، کفر(ابراهیم، آیات 9 و 10)، شرکورزی(همان؛ بقره، آیات 165 و 170)، گمراهی از حق و حقیقت و گرایش به باطل(انبیاء، آیات 52 تا 54)، اصرار بر سنتها و عقاید باطل و پیروی از بیخردان(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104)، عدم پذیرش امر اصلاحی(هود، آیات 87 و 88)، عدم پذیرش ایمان به خدا (یونس، آیات 75 تا 78)، عدم ایمان به قرآن(بقره، آیه 170)، عدم تاثیر ادله و احتجاجات حق(ابراهیم، آیات 9 و 10)، محرومیت از رشد عقلی و فکری و درک معارف الهی(بقره، آیه 170)، عدم شناخت نسبت به معبود حقیقی (شعراء، آیات 70 تا 76)، مخالفت با پیامبران(مائده، آیه 104) و مانند آنها به عنوان مهمترین آثار تقلید باطل و ناپسند اشاره کرد.
شکی نیست تقلید باطل و ناپسند که کفر و شرک را به دنبال دارد و مردم را به سوی فحشاء و منکرات سوق میدهد و گناه را تقویت و بیتقوایی را گسترش میدهد، مهمترین عامل در محرومیت از رستگاری و سعادت اخروی و بهشت ابدی و قرارگیری در دوزخ است که حسرت و ندامت دیر هنگام این مقلدان بیعقل را به دنبال خواهد داشت که البته این ندامت و پشیمانی سودی به حالشان نخواهد داشت.(بقره، آیات 166 و 167)
معیارهای تقلید پسندیده
انسان مؤمن باید ملازم خوبان و نیکان بهویژه مؤمنان، ابرار و معصوم و مقربی باشد که اسوه حسنه الهی در زندگی هستند؛ بنابراین، همان گونه که اطاعت از خدا لازم و ضروری است، اطاعت و تقلید و پیروی از ایشان هم لازم است؛ زیرا با پیروی از این انسانهای شریف و معصوم و اهل کرامت و عقلانیت و علمیت میتوان رستگاری را در دنیا و آخرت تجربه کرد. از همین رو خدا تقلید به معنای ملازمت با معصومان(ع) را توصیه و تاکید میکند(احزاب، آیه 21)؛ زیرا آنان انسانهای عاقل و عالم و صادق و درستکار و راست گفتاری هستند که جز به خیر و صلاح و رستگاری دنیوی و اخروی مردم فرمان نمیدهند؛ و بر اساس هدایت عقلی فطری و نقلی وحیانی عمل میکنند و فرمان میدهند.
به سخن دیگر، آنان نه تنها خود عاقل و عالم و هدایت شده به سوی حق و کمالات هستند، بلکه در قول و فعل، عامل به خیر و نیکی و دعوت به آن هستند و جز به معروف و پسندیده دعوت نمیکنند و جز از منکر و زشت پرهیز نمیدهند.
بنابراین، اگر خدا از «تقلید از بیخردان» و «جاهلان و غیر هدایتشدگان» نهی میکند(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ یونس، آیه 35؛ مریم، آیه 43)، به «تقلید از خردمندان عالم و هدایت شده و صادق و عامل» فرمان میدهد(همان)؛ زیرا این افراد شایسته تقلید و ملازمت برای رسیدن به کمال هستند و میتوانند سرمشقهای نیک انسان در زندگی باشند که دنیا و آخرت او را تضمین کرده و به سعادت برسانند.(یونس، آیه 35)
تقلید در احکام شریعت برای جاهل علمی لازم و ضروری است؛ زیرا حکم شریعت که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف و تأیید میکند، مراجعه جاهل علمی به عالِم است.(توبه، آیه 122؛ نحل، آیات 43 و 44)
البته این مراجعه به شخص نیست، بلکه مراجعه به علم شخص است؛ و در حقیقت مقلد از عاقل عالم تقلید میکند؛ یعنی از عقل و علم مجتهد تقلید و پیروی میکند نه از شخص او.(مائده، آیه 104)
از نظر قرآن، تقلید در اصول دین مانند تقلید در توحید، نبوت و معاد و امامت، به این معنا نیست که شخص چشم بسته عقاید دینی خویش را از او میگیرد، بلکه از او میشنود و سپس تعقل میکند و با عقل خویش آن را میپذیرد.(ملک، آیه 10) پس تقلید از عاقل و عالم دینی در اصول دین، تقلید نیست، بلکه شنیدن حقیقت از عاقل عالم دینی و اندیشه در آن برای هدایتیابی است.(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ انبیاء، آیات 51 تا 54)
اصولاً انسان باید بر اساس آموزههای عقل فطری، سخنان نیک دیگران را بشنود و در آن تعقل کند و به تبعیت از حق بپردازد که این پیروی از حق و حقانیت است نه از شخص.(زمر، آیه 18؛ انعام، آیه 90) پس انسان در حقیقت به هدایت اقتداء میکند نه به شخص.(انعام، آیه 90) این حقیقت تقلید و ملازمت با کسی است که عاقل و عالم و هدایت شده است.
به سخن دیگر، ملازمت و تقلید از چنین اشخاصی ملازمت و به کار بستن علوم آنان و هدایتی است که صاحبان عقل و علم و هدایت بدان رسیدهاند.(انعام، آیه 90) معصومان(ع) تبیین میکنند و مردم باید با خرد خود در آن اندیشه و تعقل دقیق کرده و به هدایت آنان در مسیر درست قرار گیرند.(نحل، آیات 43 و 44)
بنابراین، وقتی از تقلید سخن به میان میآید، باید توجه داشت که حقیقت تقلید از خوبان و بدان، تقلید از خوبی و بدی است، نه شخص آنان. پس ملازمت با خوبان به معنای ملازمت با خوبی و ملازمت با بدان به معنای ملازمت با بدی است.تقلید از اسوههای حسنهای چون پیامبر(ص) و معصومان و نیز پیامبران، صدیقین، شهداء و صالحین، همان پیروی از عصمت، رسالت پیامبران، صداقت صدیقین، شهود شاهدان و صلاح صالحین است.(احزاب، آیه 21؛ ممتحنه، آیه 6؛ نساء، آیات 69 و 70)