۵۹۱ - خاطره ای از شهید علی منیف اشمر (قمر الاستشهادیون): جوان لبنانی که حسین فهمیده الگویش بود ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
یادی از شهید علی منیف اشمر (قمر الاستشهادیون):
جوان لبنانی که حسین فهمیده الگویش بود
۱۴۰۳/۰۲/۰۸
کامران پورعباس
شهید علی منیف اشمر از مقاومت اسلامی لبنان در یکم فروردین ۱۳75 در عملیاتی استشهادی که تلفات زیادی از صهیونیستها گرفت، به شهادت رسید و فصل جدیدی در مبارزات جهادی محور مقاومت گشود و در لبنان به «قمر الاستشهادیون» معروف گردید.
علی منیف اشمر در سال 1355 در کویت متولد شد.
علی و برادر بزرگترش محمد که او نیز از شهدای حزبالله است، هر دو لبنانیالاصلهایی بودند که به خاطر شغل و مهاجرت پدرشان، در کویت به دنیا آمده و مدتی آنجا زندگی کرده بودند. پدرشان مُنيف اشمر از اهالی روستاى العُديسه در جنوب لبنان بود که به قصد زندگى و اشتغال در كويت سکونت داشت. خانواده منیف اشمر وضع مالی نسبتاً خوبی داشتند. این دو برادر میتوانستند یک زندگی بدون دغدغهای را داشته باشند و در بهترین دانشگاهها تحصیل کنند، اما تربیت مذهبی و سرشت پاکی که هر دو داشتند، باعث شده بود تا از نوجوانی مسیر جهاد و شهادت را انتخاب کنند.
دو برادر شهیدِ استشهادی
پیش از شرح زندگینامه علی منیف اشمر، خوب است که نگاهی هم به زندگینامه و نحوه شهادت برادرش محمد منیف اشمر که وی نیز از شهدای استشهادی است، بیندازیم. علیرضا اکبری، رئیس اداره امور گلزار شهدای تهران و مسئول خانه شهید در بخشی از یک گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری تسنیم در سال 1399 در مورد ارادت شهید محمد منیف اشمر به شهدا و نحوه شهادتش خاطرنشان نموده است:
«هیچ وقت یادم نمیرود شهید محمد منیف اشمر برادر شهید علی منیف اشمر به گلزار شهدای بهشت زهرا رفتوآمد داشت. یک ماه قبل از شهادتش به گلزار آمده بود. با محمد خیلی عیاق شده بودم. وقتی با هم در گلزار راه میرفتیم و شهدا را به او نشان میدادم، حواسم نبود و پایم روی سنگ مزار شهدا رفت. محمد به من گفت که: «علی مراقب باش پایت روی مزار شهدا نرود». یک روز کامل هم با منیف بودیم. وقتی سر مزار شهدا با هم میرفتیم، میگفت: «این شهدا رهبران ما هستند»، میگفت: «اولین عملیات استشهادی را حسین فهمیده انجام داد و او به ما عملیات استشهادی را یاد داد». قبل از پیروزی حزبالله در جنگ 33روزه بود.
جالب اینجا بود که محمد خیلی نوربالا میزد و هیچوقت یادم نمیرود، به او گفتم: «محمد، خیلی نوربالا میزنی، حواست به خودت باشد». به من گفت: «تو چندمین نفر هستی که این روزها این حرف را به من میزنند. از دیشب که من این انگشتری را از حضرت آقا گرفتم، این چندمین نفری هستی که میگویی نوربالا میزنی. در اصطلاح شما نوربالا یعنی چه؟»، گفتم: «یعنی شهید میشوی». 21 روز بعد از آن روز ما خبر شهادت محمد منیف اشمر را در درگیری تنبهتن با اسرائیلیها شنیدیم. محمد هم مثل برادرش علی، جزو استشهادیون به درجه رفیع شهادت رسید.»
سلاح به دست گرفتنِ علی در سیزده سالگی
علی منیف اشمر، يازده دوازده سال بيشتر نداشت که به كشافه المهدى (عج)(جمعیت جوانان و نوجوانان فعال در مقاومت اسلامی) پيوست و نامش در گردان ثامنالحجج(ع) ثبت گردید. این جمعیت برای جذب و تعالیم نوجوانانی ایجاد شده بود که علاقهمند حضور در محور مقاومت بودند. سیزده ساله بود که رسماً به مقاومت اسلامی لبنان ملحق شد و علیه اشغالگران صهیونیست سلاح به دست گرفت. گفته شده که شهید سید هادی نصرالله فرزند سید حسن نصرالله و علی منیف اشمر مهارتهای دوره تکاوری خود را از سردار شهید حاج محمد ناظری آموخته بودند.
عملیات بزرگ شهادتطلبانه
اول فروردین 1375 (29شوال 1416ه.ق، 20 مارس1996م)، على منیف اشمر، پس از آنكه در كنار تصاوير حضرت امام خمينى، مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنهاى، شهيد سيد عباس موسوى و شهيد صلاح غندور، آياتى از قرآن كريم و وصيتنامه خويش را قرائت كرد، در حالى كه لباس كماندويى ميليشياى لحدى(نظامیان لبنانی مزدور اسرائیل) را بر تن كرده بود، با همرزمان و فرماندهان خويش خداحافظى كرد و برای اجرای عملیات استشهادی علیه اشغالگران صهیونیست عازم منطقه اشغالی در جنوب لبنان شد.
ساعت 16/30 دقيقه، على حدود 30 كيلوگرم مواد منفجره همراه خود را در مسیر کاروان نظامیان اسرائیلی در منطقه رُبّ ثلاثين منفجر کرد و جمع قابل توجهی از چکمهپوشان صهیونیست را کشته و مجروح ساخت.
ماجراهای عجیب و حیرتانگیزِ عملیات استشهادی
عملیات استشهادیِ على منیف اشمر ماجراهای عجیب و حیرتانگیزی دارد که شرح دقیق آن چنین است:
«موقع عملیات، یک نفر روی تپه بود و از علی اشمر فیلمبرداری میکرد. فیلمبردار، با تیراندازی مزدوران اسرائیل از موقعیت خودش خارج میشود و نمیتواند فیلم بگیرد. علی اشمر در موقعیت از پیش هماهنگ شده مستقر بود که کاروان سر میرسد. با بیسیم به او اطلاع میدهند که عملیات را شروع کند، اما پاسخی نمیشنوند. هر چه بیسیم میزنند علی جواب نمیدهد.
کاروان صهیونیستها که از سه راهی رد میشود، علی تازه بیسیمش را جواب میدهد. میپرسند: کجا بودی؟ میگوید: داشتم نماز شکر میخواندم. میگویند: ما این همه تلاش کردیم تا به این برنامهریزی رسیدیم. میگوید: صبر کنید، این کاروان باز خواهد گشت و من باید اینها را بکشم. میگویند: ما شناسایی کردیم، مسیر این کاروان همین بوده و بازنمیگردد. علی به آنها اطمینان میدهد که کاروان بازمیگردد و من عملیات را با موفقیت تمام میکنم.
رفیق فیلمبردارش میگوید: بعد از عملیات، خواب علی را دیدم. گفت: من وقتی این طرف جاده نشسته بودم، عزرائیل با یک چهرۀ بسیار زیبا روبهروی من نشسته بود. من این طرف جاده نشسته بودم و عزرائیل آن طرف. عزرائیل به من گفت: تو حالا باید بیایی پهلوی من. این کاروان که میرود، برمیگردد و آن موقع تو حوادث را وسط کاروان منفجر خواهی کرد.
کاروان وقتی بازمیگردد، علی که لباس نیروهای مزدور اسرائیل را پوشیده بود، جلو میرود و سلام نظامی میدهد و سپس با فریاد «الله اکبر» خود را درون خودرو پرتاب کرده و با فشار کلی انفجاری تمام سرنشینان دژخیم را به جهنم میفرستد.
انفجار، چنان هیبتی داشت که ستون، متوقف شد و بسیاری از درجهداران و سربازان صهیونیست که اجزای تکه تکه شده فرمانده خود را میدیدند، دیوانهوار و بیهدف شروع به تیراندازی کردند و سپس پا به فرار گذاشتند. صهیونیستها پس از دقایقی به خیال جستوجوی عاملین حمله به سمت روستا میروند که انفجار بمب دیگری که علی قبل از شهادت خود در مسیر کار گذاشته بود، عده دیگری را نیز به هلاکت رساند.
پدر شهادتطلب علی منیف اشمر وقتی برای دیدار پدر شهید حسن فهمیده رفت، گفته بود: پسر من علی شهادتطلبی را از حسین تو یاد گرفت.»
حسین فهمیده، الگوی شهدای استشهادی
با توجه به تأکیدات پدر و برادر شهید علی منیف اشمر، میتوان چنین تعبیر نمود که شهید حسین فهمیده الگوی عملیات استشهادی و شهدای استشهادی در عصر حاضر است.
تحول عمده در مبارزه با رژیم صهیونیستی
عملیاتِ علی منیف اشمر موجی از تبلیغات و احساسات را به نفع حزبالله رقم زد و چهره معصوم شهید علی منیف اشمر به عنوان الگوی جوانان لبنان که جان خود را در راه مبارزه با اسرائیل فدا میکردند، در خاطرهها ماند.
حرکت شهادتطلبانه علی منیف اشمر دور جدیدی از عملیات استشهادی حزبالله لبنان علیه صهیونیستها را رقم زد. تا به آنجا که چهار سال بعد و در خرداد 1379 اسرائیل با قبول شکست از حزبالله لبنان، جنوب این کشور را ترک کرد.
شش سال بعد نیز در جنگ 33 روزه، شکست تاریخی سختی را از جوانان حزبالله لبنان پذیرفت و شمارش معکوس برای نابودیاش را آغاز کرد.
وصیتنامه تاریخی و کمنظیر
شهید علی منیف اشمر وصیتنامه تاریخی و کمنظیری دارد که متن کامل آن را از نظرتان میگذرانیم:
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام بر مولا و سرورم سیدالشهدا، امام حسین(ع) و برادرش اباالفضلالعباس(ع).
سلام بر سید و مولایم حضرت صاحب العصر و الزمان، امام مهدی منتظر(عج).
سلام بر زندهکننده قیام مسلمانان و بنیانگذار انقلاب اسلامی مبارک ایران، امام خمینی(ره).
سلام بر رهبر امت اسلامی و ولی امر مسلمین حضرت آیتالله سیدعلیخامنهای(دام ظله).
سلام بر سیدالشهدای مقاومت اسلامی «شهید سیدعباس موسوی» و شیخ الشهدایمان «شهید شیخ راغب حرب».
سلام بر رهبر عزیز، حضرت حجتالاسلام والمسلمین سید حسن نصرالله(دام ظله).
سلام بر مجاهدان مقاوم و قهرمان شجاعِ مقاومت اسلامی. رحمت و برکات خداوند بر آنها.
مولای من، یا اباعبدالله(ع)!
با خداوند پیمان بستم و با شما عهد که در راه خداوند گام بردارم، درحالی که جانم را به کف دست گرفته و خونم را به خاک جبل عامل آمیختهام. همانطور که خون شما بر خاک مقدس کربلا ریخته شد و امروز به عهدی که بسته بودم، وفا میکنم.
مولای من، یا صاحبالزمان(عج)! چه قدر آرزو داشتم که شهادتم در مقابل دیدگان و وجود مبارک شما باشد؛ ولی طولانی بودن غیبت شما و اشتیاق من به مولا و سرورانم و اجداد پاکت، موجب شد که نتوانم بیش از این در انتظار بمانم. از خداوند میخواهم که با این شهادت، اجر شهادت در رکاب شریف شما را به من عطا فرماید.
برادران عزیزم، قهرمانان دلیر مقاومت اسلامی!
«اگر شما از آنان به رنج و زحمت میافتید، آنها نیز از دست شما رنج میکشند؛ با این تفاوت که شما به لطف خدا امیدوارید و آنها امیدی ندارند.» (سوره نساء- 104)
برای شما چند مورد را که در رابطه با خط ما، اصول اساسی به شمار میرود، یادآور میشوم: راه جهادگرانه ما، سخت و طولانی و پر از مشقّت و ابتلائات است؛ لذا برای پیمودن این راه، باید تلاش کنید تا روحیههای عالی و پاک داشته باشید؛ باید سینهها را از هرگونه تیرگی و حجابی که انسان را از خدایش دور میسازد، پاک کنید؛ همانگونه که قبل از من، برادران شهیدم به شما توصیه کردهاند، به این خط شریف تمسک جویید و
این راه را که همان طریق مقاومت است، بپیمایید؛ چون این راهی است که خداوند فقط ما را بر پیمودنش برگزیده است و ما هم نباید این فرصت را از دست بدهیم و مهمتر از آن، اینکه نباید خون شهدا را ضایع کنیم و باید امانات آنها را که در نزد ماست، به خوبی پاسداری کنیم.
بر دستورهای فرماندهی عزیز و فرماندهان مقاومت اسلامی ملتزم باشید. به راهنماییهای حضرت رهبر
- خامنهای جانم به فدایش- و دبیرکل حزبالله لبنان جناب سیدحسن نصرالله، ملتزم باشید.
عکسهای شهدا را همیشه مقابل چشمانتان قرار دهید و برای محقق شدن اهدافی که آنها به خاطرش به شهادت رسیدند، سعی و تلاش کنید و در خط آنها باقی بمانید.
وصایای حضرت امیرالمؤمنین به فرزندانش حسن و حسین(علیهمالسلام) را که راه و روش زندگیِ مورد رضای خداوند را به ما نشان میدهند و همین طور وصایای امام خمینی(قدس سره) و راهنماییهای ارزشمند و پربرکت ایشان را بخوانید، یاد بگیرید و به آن عمل کنید.
قبل از اینکه در جنگ شرکت کنید، همان طور که برداشتن اسلحه را ضروری میدانید، وضو گرفتن را لازم بدانید؛ چون دستی که با وضوست و میجنگد، ممکن نیست شکست بخورد.
خانوادههای عزیزی که در نوار مرزی و تحت اشغال، همچنان مقاومت میکنید!
کمی بعد از نوشتن این جملات و کلمات، انشاءالله پیکرم آتشی خواهد شد که اشغالگران صهیونیسم را که هر روز و هر لحظه در اذیت شما سعی و تلاش میکنند، خواهد سوزاند. دشمن گمان میکند که شما را ذلیل کرده، لکن هیهات و پایان این آزار و اذیت به دست مجاهدان مقاومت اسلامی، نزدیک خواهد بود، ان شاءالله.
خانوادۀ عزیزم!
بدانید که اشغال و اشغالگران بهزودی مضمحل خواهند شد و انشاءالله پیروزی نزدیک و آزادی در راه است و سرنوشت صهیونیستها و مزدورانشان، کشته شدن و نیستی است.
برادران و خواهران صابرم در بازداشتگاههای اشغالگران در نوار مرزی تحت اشغال و در فلسطین اشغالی!
سلام خدا بر شما؛ از خدا میخواهم که بر شما منت گذارده و شما را آزاد گرداند و من نیز این کار کوچک را که بازگوکننده احساسات من نسبت به شما صابرین است، به شما هدیه میکنم و امیدوارم که این هدیه را از من بپذیرید و انشاءالله بهزودی برای شما و به خاطر شکنجههایی که در طول سالها در شکنجه گاهها و زندانها و بازداشتگاهها متحمل شدهاید، قیام خواهم کرد.
قلبهایمان با شماست و شما را فراموش نخواهیم کرد. شما وجدان بیدار این امت و مایه کرامت آن هستید.
سلام بر شهدای انتفاضه اسلامی در فلسطین اشغالی.
سلام بر کودکانی که از وطن دور ماندهاند.
سلام بر مجاهدان انتفاضۀ اسلامی.
سلام بر پدران و مادران شهدا.
سلام بر اراضی مقدس.
سلام بر قدس شریف.
همانا گروه گروه مسلمانان را میبینم که در مسجدالاقصی به امامت حضرت حجت منتظر(عج) نماز بهپا داشتهاند.
برادرانم در انتفاضه اسلامی!
باید این عمل (عملیات شهادتطلبانه خویش) را به شما هم هدیه کنم و انشاءالله پیروزی نزدیک است و این وعدهای است که خداوند به ما داده است. بر شماست که بدانید دشمن صهیونیستی رو به زوال است و زمین مقدس به شما باز خواهد گشت و این وعده الهی است.
«و ما بعد از تورات در زبور داوود نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.» (سوره انبیاء – 105)
خانوادۀ عزیزم!
از خداوند متعال برای شما صبر و شکیبایی خواستارم. در شهادت من اندوهگین نباشید و از هیچکس پذیرای تسلیت نباشید و فقط تبریکات افراد را بپذیرید و به گونهای برخورد کنید که روز شهادت من، روز خوشحالی و سرورم باشد. برادران کوچکتر و برادرزادگان کوچکم را برای پیمودن راهی که من رفتم، تعلیم و آموزش دهید و به آنها یاد دهید که من برای چه چیز شهید شدم و «آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین.»
«و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند، محققاً آنها را به راه هدایت میکنیم و همیشه خدا یار نیکوکاران است.» (سوره عنکبوت – 69)
برادرتان
علی اشمر