۲ - نگاهی به زندگی و دوران آیتالله شهید میرزا محمد آقازاده خراسانی - مجتهد طراز اول مشهد ۱۴۰۳/۰۲/۱۶
نگاهی به زندگی و دوران آیتالله شهید میرزا محمد آقازاده خراسانی - ۲
مجتهد طراز اول مشهد
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
اسماعیل رائین (مورخ) درباره اوضاع سیاسی ـ اجتماعی آن روز مشهد و نفوذ عالمان دینی در آن دوره نوشته است: «بزرگان آن روز مشهد آقا حسین قمی و آیتالله آقا محمّد آیتاللهزاده که با عنوان آقازاده به مناسبت مقام معنوى پدرش، آخوند محمّدکاظم خراسانی، بلندآوازه شده بود و چون پدرش از روحانیون نامدار جهان تشیع و از بانیان مشروطیت به شمار میآمد، از اعتبار و نفوذى روزافزون برخوردار بود و بسیارى از مردم خراسان و مخصوصاً اهل مشهد از او اطاعت میکردند. به ویژه که وى اهل مشهد بود و در روزگار پدرش در مشهد زندگی میکرد.»1
سردار اسعد بختیارى در کتاب خاطرات خود، آیتالله آقازاده را مجتهد طراز اوّل مشهد دانسته و نوشته است:
«مجتهد بزرگ این شهر (مشهد)، پسر مرحوم آیتالله آخوند خراسانی است، دویم آقا حسین قمی است. آقازاده خیلی نفوذ دارد.»2
سردار اسعد درباره نفوذ آقازاده مرقوم کرده است:«آخر حَمَل سال 1303 خبر رسید که شاهزاده مصطفی میرزا براى یک معامله که صیغه آن خدمت آقازاده خوانده شده بود. خدمت آقا رفته بود، یک استدعایی در این باب کرده بود. آقازاده این حرف را خلاف شرع دانسته است که صلاح نیست اصرار بکند. بالأخره کار به مشاجره میکشد...
آقازاده با عصا او را میزند. او هم حمله کرده است. جمعی منزل آقازاده بودند ریختند سر شاهزاده کتک فوقالعاده به شاهزاده زده، نیمه حال از آنجا بیرون میآید. فرداى آن شب به من اطلاع رسید. طلاب هم جمع شدند در مسجد گوهرشاد. علما را هم آوردند. به قدر پنج هزار نفر جمعیت جمع شد و قتل شاهزاده را که توهین به آقا کرده است، مایل بودند.
امیر لشکر آمد منزل من، بعد از مشورت صلاح دید که او را ببرند منزل آقازاده.... من گفتم آیا اطمینان دارید که خطر براى او نیست. امیر لشکر جواب داد امکان ندارد. پناهنده به منزل ایشان، البته مصون خواهد بود. مع هذا رئیس نظمیه و شجاعالتولیه را فرستادم با آقازاده مذاکره کردند. قرار به همین شد. امیر لشکر و شجاع التولیه شاهزاده را بردند خدمت آقا. غروب منزل آقا رسید. شاهزاده دست آقا را بوسید. آقا هم گذشت فرمود. آقا به امیر لشکر گفت: چون آقاى خالصی تشریف میآورند، براى افطارى، شاهزاده به اطاق دیگر تشریف ببرند. شاهزاده رفت به اطاق دیگر... در این موقع غفلتاً دوهزار نفر جمعیت طلاب و... ریختند منزل آقا، در را شکستند، حمله کردند به شاهزاده و هر چه آقازاده خواست مانع شود، نشد. کتک زیاد به پناهنده زدند و چند چاقو زدند به سر و دست و پهلو، یک زخم چاقو خطرناک است که به پهلو خورده و پرده را پاره کرده است. نیمه جان او را خلاص کرده منزل آوردند...»3
جمعیت خاطر مؤمنین و نگرانی دولتیها
حضور آیتالله آقازاده در مشهد، موجب نگرانی دولتمردان گردید و این توهّم را به وجود آورد که آیتالله طباطبایی و ایشان ممکن است با هم تبادل نظر داشته باشند و بتوانند زمام مشهد را به دست گرفته و این شهر را به یکی از کانونهای بزرگ تبلیغی علیه سلطنت طلبان تبدیل کنند.
این بود که آیتالله طباطبایی طی نامهای به وزیر اعظم نوشت: «... صحبتی میان داعی و ایشان از بابت مشروطه ابدا نشد و نخواهد شد... احدی از اهل مشهد با داعی راه ندارد...» 4
ولی آقازاده عملا با آزادیخواهان شهر از جمله حاج شیخ علی تهرانیان، حاج شیخ محمد کاظم تهرانیان، حاج محمد جعفر کشمیری و شیخ احمد بهار و حاج احتشام کاویانیان در ارتباط بود، تا اینکه تهران به دست نیروهای مشروطه خواه و بختیاری به فرماندهی سپهدار تنکابنی و سردار اسعد و صمصام السلطنه بختیاری و دیگر فرماندهان فتح شد و شاه به سفارت روس پناه برد.
پس از تصرف تهران و شکست نیروهای تحت فرمان لیاخوف روسی، کمیسیونی برای برکناری محمد علی شاه به وجود آمد که آیتالله میرزا محمد آقازاده نیز نامزد عضویت آن شد و به تهران رفت. کار این کمیسیون اعاده مشروطه بود.
شرکتکنندگان در کمیسیون توانستند محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و ولیعهد سیزدهساله او به نام احمد میرزا را به سلطنت برگزینند.
آیتالله آقازاده در جمادی الثانی 1327 هجری قمری، زمان شورش سالارخان بلوچ زمام همه شهر مشهد را در اختیار داشت و خود غرق در سلاح بود و جایگاهش در حدی بود که دولت، امنیت خراسان را از او میخواست.
در سال 1328 هجری قمری، ملک الشعرای بهار، روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، در مشهد دائر کرد و روشنفکران خراسانی با وی به همکاری پرداختند و آیتالله آقازاده نیز تا مدتی با این حزب مماشات کرد اما هرگز با آن کنار نیامد.
او به همه امور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شهر رسیدگی میکرد و همزمان دوره خارج فقه و اصول را تدریس میکرد و کلاس درس خود را در مسجد گوهرشاد دایر مینمود.
پانوشتها:
1- واقعه گوهرشاد به روایت دیگر، اسماعیل رائین، رائین، تهران، 1379ش، ص 50.
2- خاطرات سردار اسعد بختیارى، جعفر قلى خان امیر بهادر، اساطیر، تهران، 1372ش، ص 92.
3- خاطرات سردار اسعد بختیارى، ص 115.
4- حیات سیاسی شهید بزرگ آیتالله آقازاده خراسانی - پیشین