۳/۱۹۵ - بازخوانی مصاحبه خواندنی رهبر معظم انقلاب دربـاره دکتر شـریعتـی ۱۴۰۳/۰۳/۲۳
بازخوانی مصاحبه خواندنی رهبر معظم انقلاب دربـاره دکتر شـریعتـی
۱۴۰۳/۰۳/۲۳
اشاره) 29 خرداد، سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است. بخشهایی از گفتوگوی مجله سروش (شماره 102، خرداد 1360) با حضرت آیتالله خامنهای که در آن نقل قولی هم از امام خمینی(ره) درباره دکتر علی شریعتی دارند از این قرار است:
***
با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه دوستی و صمیمیت داشتید و با او از نزدیک آشنا بودید، آیا تمایل دارید در مورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید؟
بله، من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب انسانی که برای مدتهای مدیدی مرکز و محور گفتوگوها و قال و قیلهای زیادی بوده، آشناییهای خودم را تا حدودی که در این فرصت میگنجد بیان کنم.
به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور میکنند یک چهره همچنان مظلوم است و این به دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتیهای زمان و شاید از شگفتیهای شریعتی این است که هم طرفدارانش و هم مخالفانش نوعی همدستی با هم کردهاند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست.
مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک میکنند و این موجب میشود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بیگمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمیکنم که این اشتباهات کوچک بود. اما ادعا میکنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی میتوانیم نام بگذاریم، چهره شریعتی از برجستگیها و زیباییهایی هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگیهای او را نبینیم. من فراموش نمیکنم که در اوج مبارزات که میتوان گفت که مراحل پایانی قال و قیلهای مربوط به شریعتی محسوب میشد، امام در ضمن صحبتی بدون این که نام از کسی ببرند، اشارهای کردند به وضع شریعتی و مخالفتهایی که در اطراف او هست، نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون این که اسم شریعتی را بیاورند این جور بیان کرده بودند: کسی را که خدماتی کرده (چیزی نزدیک به این مضمون) به خاطر چهار تا اشتباه در کتابهایش بکوبیم این صحیح نیست، این دقیقاً نشان میداد موضع درست را در مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی؛ ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بیانی تفکر اسلامی داشته باشد، مثل توحید، یا نبوت و یا مسائل دیگر. اما این نباید موجب میشد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی باید بشناسیم. در او محسنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الان من این محسنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگیهای دکتر من مطالبی گفتهام. این درباره مخالفان.
اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از مخالفانش نبود؛ بلکه حتی کوبندهتر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صفآراییها کردند و در اظهاراتی که نسبت به شریعتی کردند سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه بدهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهی را از او نپذیرند. سعی کردند هرگونه اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت و یا کلاً متفکران اندیشه بنیانی و فلسفه اسلام.
خود این منش و موضعگیری کافی است که عکسالعملها را در مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر کند و مخالفان او را در مخالفت حریصتر کند. بنابراین من امروز میبینم کسانی که به نام شریعتی و به عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف میزنند، کمک میکنند تا شریعتی را هر چه بیشتر منزوی کنند. متأسفانه به نام رساندن اندیشههای او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او فجایعی در کشور ما صورت میگیرد. فراموش نکردهایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقانیها» خودشان را دنباله رو خط شریعتی میدانستند.
آیا شریعتی به راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیت عظیمی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقهمند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی میکرد. من خودم این مطلب را شنیدم، مخالفان را میشود با تبیین و توضیح روشن کرد. میشود با بیان برجستگیهای شریعتی، اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد، او را منزوی کرد.
اما اینگونه موافقان را به هیچ وسیلهای نمیشود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد. بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در اینباره یک رفع ظلمی بکنم به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتما ابایی ندارم.
عدهای معتقدند که معمولا شخصیتها از دور یا پس از مرگ مبالغهآمیز و افسانهای جلوه میکنند. آیا به نظر شما در مورد شریعتی نیز میتوان این نظر را صادق دانست و آیا چهره او نیز دستخوش چنین آفتی شده است؟
البته من تصدیق میکنم که بخشی از شخصیت شریعتی مبالغهآمیز و افسانهآمیز جلوه میکند، در میان قشری از مردم، اما متقابلاً بخشهای ناشناختهای از شخصیت شریعتی هم که آنها به قدر آنچه که بودهاند هم بروز نکردهاند و رویش امروز حساب نمیشود، مثل فرقانیها هستند در یک سطح دیگری، کسانی که امروز در جنبههای سیاسی در مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفتهاند و خودشان را به شریعتی منتسب میکنند. از آن جمله هستند بعضی از افراد خانواده شریعتی، اینها در حقیقت از نام و از عنوان، از آبروی شریعتی دارند سوءاستفاده میکنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقیناً ضربهاش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست، وجود دارند.
شریعتی را ممکن است به عنوان یک فیلسوف، یک متفکر بزرگ، یک بنیانگذار جریان اندیشه مترقی اسلام، معرفی بکنند. اینها البته همان طوری که اشاره کردید، افسانهآمیز و مبالغهآمیز است و چنین تعبیراتی باب مرحوم دکتر شریعتی نیست. اما متقابلاً شریعتی یک چهره دردمند پرسوز پیگیر برای حاکمیت اسلام بود، او از جمله منادیانی بود که از طرح اسلام به صورت یک ذهنیت و غفلت از طرح اسلام به صورت یک ایدئولوژی و قاعده نظام اجتماعی رنج میبرد و کوشش میکرد تا اسلام را به عنوان یک تفکر سازندگی ساز و یک نظام اجتماعی و یک ایدئولوژی راهگشای زندگی مطرح کند. این بعد از شخصیت شریعتی آنچنان که باید و شاید شناخته نشده است و روی این بخش وجود او تکیه نمیشود. میبینید که اگر از یک بعد از سوی قشری از مردم شریعتی چهرهاش مبالغهآمیز جلوه میکند، باز بخش دیگری از شخصیت او و گوشه دیگر از چهره او حتی ناشناخته و تاریک باقی مانده است. بنابراین میتوانم در پاسخ شما بگویم بله، در صورت مشروط در مورد شریعتی هم این بیماری وجود داشته است، اما نه به صورت کامل و قسمتهایی از شخصیت او آنچنان که باید هم حتی شناخته نشده است.
نقش دکتر شریعتی در آغازگریها چه بود؟ آیا او را در این مورد با اقبال یا سید جمال میتوان مقایسه کرد؟
البته شریعتی یک آغازگر بود. در این شک نباید کرد. او آغازگر طرح اسلام با زبان فرهنگ جدید نسل بود. قبل از او بسیاری بودند که اندیشه مترقی اسلام را آنچنان که او فهمیده بود فهمیده بودند. چنین کسانی اما هیچ کدام این موفقیت را پیدا نکردند که آنچه را فهمیده بودند در قالب واژهها و تعبیراتی که برای نسل امروز ما و یا بهتر بگویم نسل آن روز شریعتی، نسلی که مخاطبین شریعتی را تشکیل میداد گیرایی داشته باشد مطرح کنند. موفق نشده بودند به زبان آنها این حقایق را بیان کنند. جوری که برای آنها قابل فهم باشد این مسائل را بگویند. شریعتی آغازگر طرح جدیدترین مسائل کشف شده اسلام مترقی بود به صورتی که برای آن نسل پاسخ دهنده به سؤالها و روشنکننده نقاط ابهام و تاریک بود.
اما اینکه ما او را با سید جمال یا با اقبال مقایسه کنیم، نه! اگر کسی چنین مقایسهای بکند ناشی از این است که اقبال و سید جمال را به درستی نشناخته است. دقیقا در یکی از جلسات یادبود مرحوم دکتر، شاید چهلم او بود، در مشهد سخنرانی کرد و او را حتی از سید جمال و از کواکبی و از اقبال و اینها هم برتر خواند، بلکه با آنها غیر قابل مقایسه هم دانست. همان وقت هم این اعتراض در ذهن کسانی که شریعتی را به درستی میشناختند پدید آمد؛ زیرا تعریف از شریعتی به معنای این نیست که ما پیشروان اندیشه مترقی اسلام را تحقیر کنیم.
با توجه به دوستی و ارتباط عمیق و نزدیک بین شما و مرحوم شریعتی، شما در مجموع چه احساسی نسبت به خط حرکت مبارزاتی و ایدئولوژیکی و عقیدتی شریعتی دارید و جمعا آن را چگونه برآورد میکنید؟
از مطالبی که گفتم فکر میکنم بتوان گفت که احساسات من نسبت به مرحوم شریعتی چه میباشد، من همیشه شریعتی را یک عنصر بیکاریناپذیر در خط گسترش فکر اسلامی میدیدم و احساس میکردم.
از سال 1336 که من شریعتی را از نزدیک شناختم و با هم دوست شدیم (قبل از اینکه به فرانسه برود) در جلسات کوچکی در حاشیه کار پدرش آقای محمد تقی شریعتی که در کانون نشر فرهنگ اسلامی داشت، او را فردی میدیدم که یک انگیزه تمام نشدنی در او وجود دارد برای آن چیزی که او از اسلام درک میکند.
البته تلاشهای او را در خارج از کشور من نمیدانم، در حدود 5 الی 6 سال در خارج از کشور بود، یعنی همان سال 1336 بود که به خارج از کشور رفت و اواخر سال 1342 بود که به ایران برگشت. بعد از آنکه ایشان به ایران مراجعت کردند، چهار الی پنج سالی به طور محدود فقط در دفتر کارش در مشهد بود و بعد در سطح ایران این تلاشش به خوبی مشهود شد.
او یک انسان تلاشگر و در راه عقیده و فکر اسلامی خستگیناپذیر و ارعابناپذیر بود. وجودی بود که در یک مقطع زمان واقعاً به وجود او نیاز بود و او خلایی را پر کرد. البته این به آن معنی نیست که کار شریعتی بیعیب و نقص بود. یقینا کار او اگر فارغ از بقیه تلاشهایی که در جامعه انجام میداد، مورد ملاحظه قرار بگیرد، یک کار کاملی نخواهد بود؛ اما در کنار تلاشهایی که آن روز انجام میگرفت، حقیقتا یک جریان برای گسترش فکر اسلامی بود.