به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 18,456
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 23,110
بازدید ماه: 23,110
بازدید کل: 25,010,249
افراد آنلاین: 44
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۲۵۵ - سعید میرزایی : نشانه‌های خردمنـد دانـا و بی‌خـرد نـادان ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

 نشانه‌های خردمنـد دانـا و بی‌خـرد نـادان

   ۱۴۰۳/۰۵/۰۱

‫عکس / گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سعید صلح میرزایی‬‎
 
سعید میرزایی
عقل در برابر سفاهت و حماقت و علم در برابر جهل، از نعمت‌های بزرگ الهی است؛ چرا که فقدان عقل و علم به معنای تباهی انسان و جهان است. با آمیختگی عقل و علم است که دنیا و آخرت آدمی سامان می‌یابد و سعادت دو سرا رقم می‌خورد. برای هر چیزی از جمله عاقل عالم نشانه‌هایی است که نویسنده در این مطلب به برخی از آن نشانه‌ها بر اساس آموزه‌های اسلام اشاره کرده است.
***
تعقل و تعلم، نیاز بشر
خداوند انسان را عاقل آفریده است. بنابراین هر کسی از عقل برخوردار است؛ همچنین بر اساس آیات قرآن هر انسانی از علم فطری برخوردار است و همین علم فطری است که زمینه تعلم را فراهم می‌آورد. اگر علم فطری نباشد، انسان ناتوان از تفکر خواهد بود؛ زیرا تفکر حرکت از معلوم به سمت مجهول با عقل برای معلوم کردن مجهول است؛ پس اگر علم فطری نباشد، چنین حرکتی در انسان نخواهد بود؛ از همین روست که قضایایی چون اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است، به عنوان‌ام القضایا از علوم فطری بشر است.
این علوم ابتدائی در قالب الهامات به بشر داده شده است.(شمس، آیات 7 تا 10) یعنی بشر وقتی به دنیا می‌آید، فاقد علم و دانش است، اما روح انسانی این آمادگی را دارد که پس از به دنیا آمدن، علومی را در قالب الهامات در قلب دریافت کند. در این امر ابزارهای شناختی به مدد انسان می‌آید؛ چرا که انسان دارای ابزارها و منابع شناختی است که می‌تواند با آنها علم خود را افزایش دهد؛ از جمله این ابزارها می‌توان به حواس پنج گانه و قلب اشاره کرد که در قرآن به عنوان ابزارها و منابع شناختی و ادراکی بشر معرفی شده است.
قرآن در آیه 78 سوره نحل می‌فرماید: و خدا شما را از شكم مادرانتان- در حالى كه چيزى نمى‏دانستيد- بيرون آورد و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.
بر اساس این آیه انسان پس از به دنیا آمدن هیچ علمی ندارد، ولی ابزارهایی چون گوش و چشم و قلب برای انسان است که می‌تواند بدان علم بیاموزد.(نگاه کنید: مؤمنون، آیه 78؛ سجده، آیه 9؛ ملک، آیه 23) 
قلب یا فؤاد نام دیگری از عقل و فطرت است؛ زیرا نفس انسانی به تعبیر فلاسفه و عرفا «فی وحدته کل القوی؛ در یگانگی‌اش همه توان‌هاست». پس همان طوری که قوه غضب و شهوت است، قوه عاقله نیز است. از همین رو در آیات قرآن، گاه علم و فهم و تفقه (فهم عمیق و ژرف) به قلب یا فواد نسبت داده می‌شود (اعراف، آیه 179؛ توبه، آیه 87 و 127؛ منافقون، آیه 3) و گاه به عقل با عناوینی چون اولوا الالباب(بقره، آیات 179 و 197 و 269؛ آل عمران، آیه 7)، ذی الحجر(فجر، آیه 5)، اولی النهی(طه، آیات 54 و 128) و مانند آنها نسبت داده شده است.
البته خداوند بیان می‌کند که بسیاری از مردم از جمله گناهکاران و کافران و منافقان قلب خویش را دگرگون ساخته و بر آن زنگاری از گناه می‌کشند(مطففین، آیه 14) و گاه فتیله آن را پایین کشیده و کم نور و دفن می‌کنند(شمس، آیات 7 تا 10) و گاه دیگر بر آن مهر می‌زنند که دیگر توانایی درک و فهم نداشته و معلومات حقیقی کسب نمی‌کند.(منافقون، آیه 3؛ بقره، آیه 7)
به هر حال، عقل با کمک ابزارها و منابع شناختی خویش می‌تواند با علم دست یابد و بر معلومات خویش بیفزاید؛ اما بیشتر مردم از عقل خویش بهره‌ای نمی‌گیرند و آن را دفن کرده (شمس، آیات 7 تا 10) و یا طبیعت آن را تغییر می‌دهند(منافقون، آیه 3) یا بر آن مهر زده و قلب را مختوم می‌کنند.(بقره، آیه 7) از همین رو یا معلومات ناقص و نادرستی دارند یا حتی امور را وارونه تشخیص می‌دهند و احکام وارونه صادر می‌کنند؛ چنان‌که خداوند در‌باره منافقان می‌گوید که آنان فساد خویش را صلاح و خود را مصلح می‌دانند و دارندگان قلب سلیم را سفیه و بی‌خردی می‌دانند که خرد ندارند یا بر خلاف آن رفتار می‌کنند.(بقره، آیات 7 تا 12)
انسان برای اینکه زندگی خود را بسازد باید تعقل ورزد و به تعلم و دانش افزایی اقدام کنند. از همین رو در آیات قرآن واژه عقل به شکل اسمی به کار نرفته و همواره به شکل فعل مورد استفاده قرار گرفته تا نشان دهد که آنچه مهم است تعقل است نه داشتن عقلی که استفاده نمی‌شود.(بقره، آیات 44 و 73 و 76و 242؛ آل عمران، آیات 65 و 118)
جالب اینکه هرگاه بخواهد درباره عقل سخن به میان آورد از نام‌هایی استفاده می‌کند که بیانگر استفاده‌کننده از عقل است؛ از همین روست که از اصطلاحات و نام‌هایی چون: اولوا الالباب(بقره، آیات 179 و 197 و 269؛ آل عمران، آیه 7)، ذی الحجر(فجر، آیه 5)، اولی النهی(طه، آیات 54 و 128) و مانند آنها استفاده می‌کند که به معنای خردمندانی است که با استفاده از تعقل و خردورزی خویش به عمق و مغز موضوع دست یافته یا دیواری از سنگ چیده‌اند تا متجاوزی به حدود معلومات آنان تجاوز نکند یا از نفوذ دیگران باز می‌دارد.
پس آنچه مهم و اساسی است تعقل و تعلم است؛ زیرا این‌گونه است که انسان به کمال دست می‌یابد و از هیچ(نحل، آیه 78) به همه چیز می‌رسد؛ زیرا از مقام فقر هویتی با اتصال به خدای غنی حمید به استغنای الهی می‌رسد(فاطر، آیه 15) و متاله و ربانی و خلیفه الهی می‌شود.(آل‌عمران، آیه 79)
امام  صادق‌(ع) خطاب به مفضل- از شاگردان برجسته خویش- فرمودند: «یا مفضل لا یفلح من لا یعقل و لا یعقل من لا یعلم؛‌ای مفضل کسی که تعقل نمی‌کند رستگار نمی‌شود و کسی که علم  نمی‌آموزد تعقل نمی‌ورزد.» (کلینی، 1363، ج 1، ص 31) در این روایت به صراحت رابطه عقل و علم بیان شده است.
نشانه‌های خردمندی
در آیات و روایات نشانه‌هایی برای خردمندی که تعقل می‌کند بیان شده است. از مهم‌ترین آنها می‌توان به مواردی چون خداشناسی(بقره، آیه 164؛ آل عمران، آیه 100) ایمان به خدا، پیامبران‌، معاد و دیگر امور غیبی (اعراف، آیه 169؛ یوسف، آیه 109؛ ملک، آیات 9 و 10)، آخرت‌طلبی و ترجيح آخرت بر دنیا به علّت ماندگارى و برترى آن بر دنيا(انعام، آیه 32)، اجتناب از افترا و نسبت ناروا به ذات بارى تعالى(مائده، آیه 103)، اجتناب از پلیدی (مائده، آیه 100)، اجتناب از هواپرستی به جای خداپرستی(فرقان، آیات 43 و 44)، ادب و رعایت آن به ویژه در برابر پیامبر(حجرات، آیه 4)، تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر(انبیاء، آیه 10؛ مؤمنون، آیه 68؛ فرقان، آیه 41)، تقواپیشگی(طلاق، آیات 8 و 10)، جهنم‌گریزی(ملک، آیات 9 و 10)، عبرت آموزی(طه، آیه 128)، درک و فهم اموری چون درك زوال پذيرى قواى جسمانى و ناپايدارى سلامتى و دوران نشاط جسمانى(یس، آیه 68) و درك ناپايدارى دنيا و مواهب دنيايى(یس، آیه 68) به عنوان نشانه‌هاى عاقلان اشاره کرد.
 6 راه محک زدن خردورزی مردمان
اگر بخواهیم نسبت به خردورزی دیگران اطمینان پیدا کنیم و با آنان به عنوان خردمندان تعامل و برخورد داشته باشیم، باید آنان را محک بزنیم و وضعیت آنان را بسنجیم. 
امیرمؤمنان علی‌(ع) می‌فرماید که در شش مورد می‌توان عقل مردم را محک زد و از وضعیت خردورزی آنان آگاه شد. آن حضرت می‌فرماید: سِتَّةٌ تُختَبَرُ بِها عُقولُ‏ النَّاسِ: الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ، والصَّبرُ عِندَ الرَّهَبِ، والقَصدُ عِندَ الرَّغَبِ، وتَقوى اللّه في كُلِّ حالٍ، وحُسنُ المُداراهًِْ، وقِلَّةُ المُماراهًِْ؛ در شش مورد عقل مردم را می‌شود محک زد و سبک و سنگین کرد تا کم و زیادش را فهمید:
۱. بردبارى هنگام خشم ۲. میانه‌روى هنگام رغبت و زیاده خواهى ۳. صبر و مقاومت هنگام ترس 
۴. رعایت تقواى الهى در هر زمان و مكان ۵. مدارا و خوش گفتارى با مردم ۶. كم کردن مجادله و‌ستیز.
۱. بردباری هنگام خشم؛ بسیاری از مردم هنگام خشم از کوره به در می‌روند و هیجانات شدید،مدیریت و مهار آنان را به دست می‌گیرد. حلیم کسی است که بتواند عقل و صبر را با هم جمع کند و هنگامی که هیجانات شدید در وی به جوشش آمد آن را مهار کرده و با فروبردن خشم افسار نفس را به دست عقل بسپارد و اجازه ندهد که هر سخنی بگوید یا هر کاری را انجام دهد.
اصولا زندگی دنیوی هرگز بدون مصیبت و بلا و ابتلاء نیست؛ زیرا خداوند هر روز و یا گاه گاهی بندگان را می‌آزماید و دچار مصیبت می‌کند.(عنکبوت، آیات 2 و 3) بنابراین، انسان باید با تمرین ممارست‌،صبر و حلم خویش را بیفزاید و هرگز تن به فشارها ندهد و تحت هیجانات عمل نکند. 
2.  میانه‌روی هنگام رغبت و زیاده‌خواهی؛ از دیگر نشانه‌های خردمند آن است که همواره در زندگی بر اعتدال و میانه‌روی است و هرگز افراط و تفریطی ندارد. این امر در اموری که طبیعت انسان به آن گرایش و رغبت دارد بیشتر مراعات می‌شود. از همین رو از اسراف می‌پرهیزد و بیش از نیاز مصرف نمی‌کند؛ وقتی کسی از اسراف پرهیز دارد از تبذیر و ریخت و پاش نیز به طور طبیعی پرهیز می‌کند. پس در خوردن و آشامیدن اسراف را کنار می‌گذارد و به میزان نیاز می‌خورد و می‌آشامد(اعراف، آیه 31) و از افراط و تفریط پرهیز می‌کند.(انعام، آیه 141؛ کهف، آیه 28)
3.  صبر و مقاومت هنگام ترس؛ انسان در هنگام ترس همانند هنگام خوشحالی و یا خشم، هیجان زده شده و مدیریت و مهار نفس خویش را از دست می‌دهد و این‌گونه است که نفس، زمام مدیریت را به دست گرفته و رفتارهای عاطفی و هیجانی و احساسی بروز می‌دهد که در بسیاری از موارد وضعیت را نه تنها بهتر نمی‌کند بلکه بدتر می‌کند. ترس موجب می‌شود تا واکنش‌های عصبی و هیجانی داشته باشد و بدون تدبیر عمل کند؛ اما انسانی که اهل تعقل است بر اعصاب خویش مسلط است؛ یعنی حتی اگر به طور طبیعی ترسان می‌شود ولی اجازه نمی‌دهد تا عواطف و احساسات رفتارهایش را مدیریت کند، بلکه با خردورزی وضعیت را سنجیده و عمل می‌کند. حتی اگر در چهره‌اش ترس و نگرانی مشاهده شود که یک امر طبیعی و فیزیکی بشر است، ولی مهم مهار ومدیریت بحران و عمل بر اساس خردورزی و تدبر است.
انسان هنگام هجوم سختی‌ها و مصیبت‌ها به طور طبیعی می‌هراسد، ولی عاقل ترسش را مدیریت می‌کند و با صبر و حلم و بردباری و شکیبایی عمل می‌کند. 
البته باید توجه داشت که ترس از خدا امری بسیار پسندیده است و انسان، هم باید اهل خوف از خدا و هم اهل خشیت از خدا باشد و بتواند میان خوف و رجا جمع کند که در آیات و روایات بسیاری آمده است. همچنین از صفات برجسته زنان بر خلاف مردان ترس است؛ زیرا اگر ترس داشته باشد خود را از بدنامی دور نگه می‌دارد و به دام شیادان نخواهد افتاد. 
4. رعایت تقوا در هر زمان و مکان؛ تقوا مهم‌ترین عامل کرامت انسان است. از این رو خداوند در آیه 13 سوره حجرات‌، معیار سنجش کرامت انسانی را تقوا قرار داده به طوری که هر کسی با تقواتر باشد از کرامت برتری برخوردار خواهد بود. همچنین خداوند اسلام و ایمان و عبادت‌های شرعی را عاملی برای کسب تقوا مطرح می‌کند؛ زیرا با تقوا است که انسان به علم لدنی و شهودی الهی می‌رسد و از دانش‌ها و معلومات خاص بهره‌مند می‌شود(بقره، آیه 282؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3 و 8 و 10) تقوا همچنین مایه خیر و برکت در زندگی و رسیدن به مقام متقین و موجب دستیابی به همه مقامات و کمالات دنیوی و اخروی است که در آیات و روایات بدان اشاره شده است.
5. مدارا و خوش گفتارى با مردم؛ انسان خردمند حتی با سفیه و نادان برخوردی خوب خواهد داشت. وقتی جاهل بی‌خرد و بی‌دانش، به او سخنی درشت می‌گوید با سلام و خوشرویی از آن عبور می‌کند و به جای تندی نرمی می‌ورزد و احسان می‌کند.(فرقان، آیه 63) عبور کریمانه از کنار جهل و نادانی دیگران شیوه و خصلت خردمندی است که از عقل خویش بهره می‌گیرد.(فرقان، آیه 72)
6. کم کردن مجادله و‌ستیز: خردمند همچنین از مجادله باطل پرهیز می‌کند و اگر بخواهد مجادله‌ای داشته باشد، می‌کوشد مجادله احسن به عمل آورد؛ یعنی از معقولات مورد قبول طرف مخالف بهره می‌گیرد و هرگز از مقبول غیر معقول استفاده نمی‌کند حتی اگر مورد پذیرش طرف مخالف باشد و بتواند مطلب خویش را به کرسی بنشاند.(نحل، آیه 125؛ هود، آیه 32؛ کهف، آیه 22)
امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند: أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقَلْبَ... وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ يَقُولُ وَ لَا يَرْجِعُ إِلَى خَيْرٍ...؛ چهار چيز دل را مى‏ميراند:3. مجادله با احمق؛ او بگويد و تو بگويى به جايى هم نرسد...(بحار الأنوار، ج ‏2، ص 128)
نشانه‌های نادان بی‌خرد
همان طوری که برای عاقل و عالم نشانه‌هایی است‌، برای بی‌خرد و نادان نیز نشانه‌هایی است. پیامبر اکرم (ص)در جایی درباره نشانه‌های نادان بی‌خرد فرمودند: نادان دارای ده صفت می‌باشد که از عقل بی‌نصیب است، آنها عبارتند از:
1. با هر کس که معاشرت نماید، به او ستم می‌کند؛
2. بر کسی که زیر دست اوست، تعدّی می‌نماید؛
3. به آن کسی که بالاتر از اوست، گستاخی می‌کند؛
4. گفتارش از روی فکر و اندیشه نیست؛
5. چون سخن می‌گوید، گناه می‌کند و چون خاموش و ساکت باشد، غافل می‌شود؛
6. اگر با فتنه‌ای مواجه شود به سویش می‌شتابد و در دست آن هلاک می‌گردد؛
7. چون فضیلتی ببیند از آن رویگردان شود؛
8. از گناهان گذشته خود باکی ندارد و در باقی عمرش دست از گناه ندارد؛
 9. در کار نیک سستی کند و در انجام آن کند باشد؛
10. نسبت به آنچه از دست داده یا ضایع کرده بی‌اعتناست.
پیامبر اکرم (ص) از جایی عبور می‌کرد، چشمش به جمعیتی افتاد که دور شخصی را گرفته بودند، حضرت نزد آنها رفت و پرسید: برای چه در این‌جا جمع شده‌اید؟!
عرض کردند: دیوانه‌ای در این‌جا هست (حرکات او ما را به این‌جا کشانده است).
پیامبر اکرم (ص) فرمود: دیوانه حقیقی این شخص نیست؛ بلکه این شخص بینوا گرفتار و (بیمار ) است. آیا می‌خواهید شما را به ویژگی‌های دیوانه حقیقی، آگاه کنم؟!
عرض کردند: آری‌ای رسول خدا. فرمود: دیوانه حقیقی دارای این نشانه‌ها است:
۱. با کِبر و نَخوَت راه می‌رود. (خود بزرگ بین و متکبر است)؛
 ۲. به دو طرف خود (مکرر ) نگاه می‌کند. (خود بین و خود شیفته است)؛
 ۳. شانه‌های خود را بالا و پایین می‌آورد. (خود نماست و عقده حقارت دارد)؛
 ۵. از درگاه خدا آرزوی بهشت می‌کند با اینکه به گناه خود ادامه می‌دهد؛
 ۶. جامعه، نه از شر او در امان است و نه به خیر او امیدوار.(مشکینی، علی، المواعظ العددیهًْ، ص 174)
نکاتی در‌باره عاقل و عالم
از امیر مؤمنان علی‌(ع) نقل شده است که فرمود: برای انسان خردمند سزاوار است که از پنج چیز دوری کند: 1. از مستی ثروت؛ 2. از مستی قدرت؛ 3.از مستی علم و دانش؛ 4. از مستی ستایش دیگران؛ 5. از مستی جوانی، که از هر کدام آنها باد خبیثی می‌وزد که عقل را می‌گیرد و وقار شخص را کم مقدار می‌کند چنان‌که انسان مست شراب از هیچ زشتی باک ندارد و نمی‌داند چه می‌کند، مگر وقتی که به هوش آید.(غررالحكم، ص66؛ مستدرك الوسائل، ج 11‌، ص 371)
امام صادق(ع) می‌فرماید: سه چیز نزد خدا شکایت می‌کنند که یکی از آن‌ها: دانشمندی است که در میان مردم نادان قرار دارد.((بحارالانوار، مجلسی، ج 2، ص 44؛ المحجة البیضا فی تهذیب الاحیاء، فیض کاشانی، ج 1، ص 79)
 خداوند به حضرت موسی کلیم‌(ع) وحی فرستاد و فرمود: شش چیز در شش جا قرار داده شده؛ امّا مردم جای دیگر آن را طلب می‌کنند و هرگز موفّق نمی‌شوند و به آن دست نخواهند یافت:1. آسایش را در بهشت قرار داده است، نه در دنیا؛ ولی مردم در دنیا طلب می‌کنند و باهزینه زیاد به دنبالش هستند؛ 2. علم در گرسنگی به دست می‌آید؛ ولی مردم با شکم سیر می‌خواهند کسب علم کنند؛ 3. عزّت در بیداری شب به دست می‌آید؛ ولی مردم در دربار سلاطین و حاکمان در جست و جوی آنند؛4. مقام و رفعت در فروتنی و تواضع به دست می‌آید؛ ولی مردم با تکبّر می‌خواهند آن را کسب کنند؛5. مستجاب شدن دعا در خوردن غذای حلال است؛ اما مردم آن را در سر و صدای بسیار جست‌وجو می‌کنند، به جایی نمی‌رسد؛ 6. بی‌نیازی در قناعت کردن به دست می‌آید؛ امّا مردم به دنبال کسب مال فراوان هستند و هیچ‌گاه از این راه به دست نمی‌آید.(مواعظ العددیّه، ص 309)