به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,177
بازدید دیروز: 3,419
بازدید هفته: 1,177
بازدید ماه: 118,966
بازدید کل: 24,427,847
افراد آنلاین: 65
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۳۱ شهریور ۱٤۰۳
Saturday , 21 September 2024
السبت ، ۱۸ ربيع الأول ۱٤٤۶
شهریور 1403
جپچسدیش
21
9876543
16151413121110
23222120191817
30292827262524
31
آخرین اخبار
1299 - چگونگی پذیرش ولایتعهدی امام رضا(ع)(پرسش و پاسخ) ۱۴۰۳/۰۶/۱۶
چگونگی پذیرش ولایتعهدی امام رضا(ع)
(پرسش و پاسخ)
 
‫تشریح ویژگی های برجسته امام رضا(ع) / دوره ولایت عهدی امام رضا (ع) چگونه  گذشت؟ | خبرگزاری بین المللی شفقنا‬‎
 
پرسش:امام رضا(ع) براساس شواهد قطعی تاریخی در چه شرایطی ولایتعهدی مامون را پذیرفت؟
 
پاسخ:شواهد مشکوک و قطعی تاریخی
در خصوص موضوع ولایتعهدی امام رضا(ع) یک سلسله مسائل مشکوک وجود دارد و حتی مورخینی مثل جرجی زیدان تصریح می‌کنند که بنی‌العباس سیاستشان بر کتمان بود و اسرار سیاسی‌شان را کمتر می‌گذاشتند که فاش شود، بنابراین مجهولاتی در تاریخ پیرامون این مسئله باقی مانده است. از طرف دیگر یک سلسله مسائل قطعی و مسلم از نظر تاریخی وجود دارد که در اینجا به اهم آنها ذیلا می‌پردازیم:
1- طرح مسئله ولایتعهدی امام رضا(ع)
آنچه که در این ماجرا قطعیت دارد این است که مسئله ولایتعهدی از طرف امام رضا(ع) طرح نشده، بلکه از طرف مامون پیشنهاد شد و حضرت از پذیرش آن سرباز زد. بدین شکل که مامون بدون اینکه این موضوع را فاش کند، عده‌ای را از خراسان می‌فرستد به مدینه و عده‌ای از بنی‌هاشم و در راس آنها امام رضا(ع) را به مرو احضار می‌کند و حتی برای آمدن به مرو هم تعیین کرده بودند از راه‌ها و شهرهای شیعه‌نشین حضرت را عبور ندهند. وقتی که این گروه وارد مرو می‌شوند، امام رضا(ع) را در یک منزل جداگانه اسکان می‌دهند و دیگران را در جای دیگر و در آنجا برای اولین‌بار این موضوع از طرف مامون به امام رضا(ع) پیشنهاد می‌شود. صحبت اول مامون این است که من می‌خواهم خلافت را واگذار کنم(البته این خیلی قطعی نیست) و بعد گفت: اگر خلافت را نمی‌پذیری ولایتعهدی را بپذیر که حضرت شدیدا امتناع کرد.
2- دلیل امتناع از پذیرش ولایتعهدی
امام رضا(ع) براساس روایتی که در عیون اخبار الرضا(ع) نقل شده و محدثینی از طرف شیعه آن را بیان کرده‌اند به مامون می‌فرماید: خلافت حق تو و پدرانت نبوده که بخواهی آن را به دیگری واگذار کنی، تو باید بگویی پدران من به ناحق این جامه را به تن کردند، بنابراین من می‌روم نه اینکه بگویی من خلافت را تفویض و واگذار می‌کنم. وقتی مامون این موضع حضرت را شنید، فورا لحن سخن را عوض کرد و گفت: شما مجبور هستید!
3- تهدید مامون برای پذیرش ولایتعهدی
مامون رسما امام رضا(ع) را تهدید کرد و به یک شاهد مثال تاریخی هم استدلال کرد که همان‌گونه که جدت علی(ع) با اینکه خلافت را از آن خودش می‌دانست ولی در شورای شش نفره خلیفه دوم شرکت کرد و اصل شورا را تخطئه نکرد و همان‌طور که خلیفه دوم تهدید کرده بود اگر کسی از شورا تخلف کرد گردنش را بزنید، من هم به حکم اینکه خلیفه هستم چنین فرمانی را می‌دهم و می‌گویم: مصلحت مسلمین این است که علی ابن موسی‌(ع) ولایتعهدی را بپذیرد، اگر تخلف کند، به حکم اینکه من خلیفه هستم گردنش را می‌زنم. آری مامون که مرد دانشمند و مطلعی بود استدلال را با تهدید ممزوج کرد.
4- پذیرش مشروط ولایتعهدی
امام رضا(ع) برای پذیرش ولایتعهدی بعد از تهدید به قتل با مامون شرط کرد که در کارهای حکومتی مداخله نکنم، یعنی عملا جزو دستگاه حاکم نباشم، نه در کار قضا و نه در عزل و نصب‌ها و نه در هیچ کار دیگر، حال اسم آن هرچه می‌خواهد باشد. بنابراین حضرت عملا خودش را از زمره کارگزاران مامون جدا کرد و بدین‌ترتیب ساحت پاک و مطهرش را از هرگونه شائبه همکاری با دستگاه ظالمانه مامون حفظ کرد و بهانه‌ای به دست دشمنان اهل بیت(ع) نداد.
5- جلسه معارفه ولایتعهدی و سخنان امام رضا(ع)
مامون برای معارفه موضوع ولایتعهدی امام رضا(ع) مجلس عظیمی را تشکیل می‌دهد و تمام سران مملکتی از وزرا و سران سپاه و شخصیت‌ها را دعوت می‌کند و همه با لباس‌های سبز در این مراسم شرکت می‌کنند. اول کسی که مامون دستور داد بیاید و با امام رضا(ع) به عنوان ولایتعهد بیعت کند، پسرش «عباس ابن مامون» بود که ظاهرا قبلا ولیعهد یا نامزد ولایتعهدی بود و بعد دیگران یک به یک آمدند و با حضرت بیعت کردند. سپس شعرا و خطبا آمدند و شعرهای بسیار عالی خواندند و خطابه‌های بسیار غرا ایراد کردند. بعد قرار شد، خود امام رضا(ع) خطابه‌ای بخواند.
حضرت برخاست و در یک سطر و نیم صحبت کرد که جملاتش در واقع ایراد به تمام کارهای ظالمانه دستگاه حکومتی مامون بود. مضمونش این است: ما یعنی اهل بیت(ع) حقی بر شما مردم داریم، به اینکه ولی امر شما باشیم، معنایش این است که این حق اصلا مال ما هست و چیزی نیست که مامون بخواهد به ما واگذار کند و شما برعهده ما حقی دارید. حق شما این است که ما شما را اداره کنیم و هرگاه شما حق ما را به ما دادید(ما را به عنوان خلیفه پذیرفتید) بر ما لازم می‌شود که آن وظیفه خودمان را درباره شما انجام دهیم. والسلام(بحارالانوار، ج 49، ص 146)