به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 440
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 5,094
بازدید ماه: 5,094
بازدید کل: 24,992,430
افراد آنلاین: 121
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۲۹۴ - گفتگو با مادر شهید «علی اصغر لطفی»: نگاه شهدا به مادرانِ شهیدشان هست ۱۴۰۳/۰۹/۲۴

گفتگو با مادر شهید «علی اصغر لطفی»: 
نگاه شهدا به مادرانِ شهیدشان هست: 
   ۱۴۰۳/۰۹/۲۴

نگاه شهدا به مادرانِ شهیدشان است

 

شهید که باشی تنها یک بار شهید می‌شوی، اما مادر شهید که باشی هر روز و هر لحظه شهید می‌شوی درست مانند مادرانی که فرزندانشان را به رزمگاه کربلا فرستادند در حالی‌که می‌دانستند که فرزندشان زنده برنمی‌گردند. آنچه که در کربلا ماند نام مادران شهیدی همچون حضرت ام‌البنین (س) بود که همواره یادشان جگرسوز بود، اما الگویی برای مادران شهدای جنگ تحمیلی بودند و اینگونه شد که مادران ایرانی به تأسی از حضرت زینب (س) و حضرت ام‌البنین (س) پای استقامت خود را محکم کردند تا پای فرزندانشان در میدان نبرد نیز محکم بماند. نوید شاهد به مناسبت وفات بانوی مکرمه، حضرت ام‌البنین(س) مادر چهار شهید کربلا، پای صحبت های مادر شهید دانشجو «علی‌اصغر لطفی» که معتقد است نگاه شهدا به مادرانشان هست نشسته است که در زیر مصاحبه با وی را می خوانیم.

به گزارش نوید شاهد ایلام، شهید «علی اصغر لطفی» فرزند کریم لطفی و هاجر شیروانی هفتم آذر ۱۳۴۹ در روستای گُلَمه از توابع شهرستان چرداول در استان ایلام دیده به جهان گشود. وی دانشجوی سال اول دانش‌سرای تربیت معلم شهر چوار (از توابع استان ایلام) بود که بنا به احساس تکلیف شرعی و لبیک به ندای رهبر کبیر انقلاب تحصیلات خود را رها کرد و به عنوان نیروی بسیجی عازم جبهه نبرد با متجاوزان بعثی شد. علی‌اصغر اول مهر ماه سال ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی مهران (ارتفاعات قلاویزان) بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای امام زاده قاسم (ع) شهر سرابله می‌باشد.

هاجر شیروانی مادر مکرمه شهید لطفی ضمن عرض تسلیت به مناسبت حضرت ام‌البنین (س) در آغاز کلامش بیان داشت: لبخند مادران شهدا بود که دل فرزندان شهیدشان را در راه ولایت ثابت‌قدم می‌نمود. اگر مادران شهدا جگرگوشه‌های خود را تقدیم انقلاب نمی‌کردند این نظام و این کشور در صلح و آرامش به سر نمی‌برد. من معتقدم که فرزندم زنده است و نظاره‌گر اعمال و وضعیت من است قطعاً همانطوری که ما به آن‌ها فکر می‌کنیم آن‌ها نیز نگاهشان معطوف به ماست به همین خاطر راه آن‌ها را ادامه می‌دهیم.

الگوی مادران شهدا حضرت ام‌البنین (س) است

حضرت ام‌البنین (س) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) با امام علی (ع) ازدواج کرد و برای ایشان چهار پسر به دنیا آورد که هر چهار تن در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند. شیروانی در این خصوص گفت: می‌توانم به صراحت بگویم که جبهه ما در دوران دفاع مقدس کمتر از میدان رزم کربلا نبود. کربلا عرصه امتحان ام‌البنین‌ها بود و جبهه ما هم میدان امتحان زنانی که دست از تنها داشته‌هایشان شستند و آن‌ها را با عبور از زیر قرآن و میان دود اسپند راهی میدان رزم کردند. الگوی ما صبر و استقامت مادر چهار شهید کربلا حضرت ام‌البنین (س) بود که با دستان خود چهار فرزندش را راهی میدان رزم و شهادت کرد.

پسرم خود را مکلف به حضور در جبهه می‌دانست

شیروانی ادامه داد: علی‌اصغر من مجرد و دانشجو بود. علاقه عجیب او به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ایران قابل توصیف نبود به طوری‌که در سن هفده سالگی پس از دستور امام (ره) به جهاد داوطلبانه به جبهه رفت. علی‌اصغر خیلی مهربان و خوش اخلاق و اهل صله‌رحم بود. در امور کشاورزی و دامداری به پدرش کمک می‌کرد. به فقرا و نیازمندان توجه ویژه‌ای داشت. آمر به معروف و ناهی از منکر بود. در ایام سوگواری امام حسین (ع) نوحه می‌خواند. در ساخت مسجد روستای زادگاهش کمک‌های شایانی کرد. چند روز قبل از شهادتش که اتفاقاً ایام تاسوعا و عاشورا بود به مسجد آمد و عزاداری کرد. او تنها راه سعادت و رستگاری را ایمان به خدا می‌دانست.

علی اصغر مدام از شهادت می‌گفت

کربلا پر از جوانانی بود که در مقابل شمشیر پر کین دشمن کم نیاوردند رزمندگان ما نیز در طی هشت سال جنگ تحمیلی لحظه‌ای عقب ننشستند. شیروانی در این خصوص تصریح کرد: پسرم با اینکه سن زیادی نداشت، اما شجاع بود. زمانی که به من گفت می‌خواهد به جبهه برود به او گفتم که من برادر ندارم! تنهایم نگذار و به جبهه نرو. او گفت: مادر من به خاطر تو و مادران سرزمینم به جبهه می‌روم اگر نرویم دشمن بعد از تصرف کشورمان به ناموس و آبرویمان تعدی می‌کند. خون ما که از خون شهدای کربلا رنگین‌تر نیست. علی‌اصغر مدام از شهادت حرف می‌زد. حتی چند بار به من توصیه کرد که اگر شهید شد مویه و زاری نکنم. رسم بود که زنان صورت خود را در مراسم فاتحه و تشییع می‌خراشیدند او از این کار به شدت بیزار بود و به من وصیت کرد که در روز شهادتش این کار را نکنم. او می‌دانست شهید می‌شود این را بار‌ها به من گفته بود.

صبور و بسیار باهوش بود

شیروانی در خصوص خصوصیات اخلاقی شهید لطفی بیان داشت: پسرم خیلی باهوش بود. هر کاری را با صبر و حوصله انجام می‌داد. به مهندسی علاقه فراوانی داشت. بیشتر وسایل برقی را باز و تمام قطعاتش را جدا می‌کرد و بعد از تعمیر سر جایشان می‌گذاشت. یک بار رادیوی پدرش خراب شد خودش آن را باز و تعمیر کرد. یک روز که به مرخصی آمده بود پس از پایان آن تعدادی از همرزمانش آمدند دنبالش او زمانی که خواست از خانه بیرون برود مرا بوسید و گفت مادر خواهش می‌کنم جلوی رفقایم هنگام خداحافظی گریه نکن.

پسرم می‌دانست که شهید می‌شود

رزمندگان مخلص و متهجد هشت سال جنگ تحمیلی که در جنگی نابرابر از مال و جان و خانواده خود گذشته بودند هر بار غسل شهادت می‌کردند، چون می‌دانستند که هر لحظه در سکوی پرواز قرار می‌گیرند همانطوری که علی اصغر لطفی این نوید را به همرزمش داده بود. مادر مهربان و صبور او خاطرنشان کرد: پسرم شب قبل از شهادتش در سنگر به همرزمش علیمراد میرزایی می‌گوید من فردا شهید می‌شوم. او می‌پرسد چرا این حرف را می‌زنی علی اصغر می‌گوید که به من الهام شده است. او و علیمراد صبح اول مهر ۱۳۶۶ غسل شهادت می‌کنند. عصر آن روز هر دو از سنگر بیرون می‌زنند گلوله خمپاره نزدیک آن‌ها پایین می‌آید. موج انفجار علی‌اصغر را پرتاب می‌کند و گردن و پایش به شدت آسیب می‌بیند. همرزمش هم زخمی می‌شود، اما درون آمبولانس زنده است و خواهش می‌کند که به علی اصغر اول رسیدگی کنند کمی بعد او هم شهید می‌شود. او همسن علی اصغر و بچه محل پسرم بود. مزار هر دو کنار یکدیگر است.

هنگام شنیدن خبر شهادت فرزندم به یاد حضرت ام‌البنین (س) افتادم

هشت سال جنگ تحمیلی پر از خبر شهادت بود. مادران رزمندگان اغلب پیش از شهادت فرزندانشان به آن‌ها الهاماتی می‌شد شیروانی مادر صبور شهید علی اصغر لطفی در این خصوص تعریف کرد: غروب بود با بچه‌ها داخل حیاط نشسته بودیم. یکی دو روز قبل از شهادت پسرم مدام دلشوره داشتم. یک روز که همسرم به خانه آمد به او گفتم دلم شور علی اصغر را می‌زند چرا نمی‌روی سراغی از او بگیری. او گفت از اینجا تا قلاویزان کلی راه است چطور بروم. نه ماشین هست و نه وسیله ارتباطی که از او سراغ بگیریم. روز بعد خبر شهادت پسرم را آوردند ابتدا یاد مادران شهدا مخصوصاً حضرت ام‌البنین (س) افتادم و بعد یاد پسرم که به من توصیه کرده بود شیون و زاری نکنم و در نبودش صبور باشم.

کلام آخر

صحبت پایانی مادر شهید ۱۷ ساله علی‌اصغر لطفی باز هم به صبر و الگوگیری از حضرت ام‌البنین (س) منتهی شد. او ضمن آرزوی تندرستی برای مادران شهدا و طلب صبر تأکید کرد: مادران و همسران شهدا باید همانند حضرت ام البنین (س) در برابر حوادث مقاوم باشند و با کلمات خود دشمنان را ناامید کنند در این صورت رحمت خداوند و اجر صابران نصیب آن‌ها خواهد شد. همه مادران شهدا داغدار هستند، اما کسی از فرستادن فرزندش به جبهه پشیمان نیست، چون ما زنان ایرانی همانند مردانمان غیرت داریم و سرافرازی کشور و ملتمان برایمان مهم است. امید ما به شفاعت فرزندان شهیدمان در دنیای دیگر است. برای تمام مادران شهدای غزه که روز‌های سختی را می‌گذرانند طلب صبر و عافیت می‌کنم که صبر سرآغاز پیروزی عاجل است.

Image result for ‫گل لاله‬‎