به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 528
بازدید دیروز: 11,173
بازدید هفته: 59,082
بازدید ماه: 193,711
بازدید کل: 25,804,096
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۲ فروردین ۱٤۰٤
Friday , 11 April 2025
الجمعة ، ۱۳ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۶۷۲ - خاطره ای از شهید سید مجتبی نواب صفوی و یارانش: برنامه جامعه‌ای نورانی، عادل و پیشرفته/ ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
خاطره ای از شهید سید مجتبی نواب صفوی و یارانش:
برنامه جامعه‌ای نورانی، عادل و پیشرفته  
  ۱۴۰۳/۱۰/۲۶

‫27 دی 1334 شهادت نواب صفوی و یارانش - جامخانه‬‎

«... این کتاب که اکنون در دست شماست... به منظور طرح برنامه اداره یک کشور اسلامی منتشر شد...»1
این جمله بخشی از مقدمه کتاب «راهنمای حقایق» یا به نام «اطلاعیه‌ای از برنامه انقلابی فداییان اسلام» بود که در سال 1329 توسط گروه فداییان اسلام انتشار یافت و شامل برنامه‌های این گروه برای ایجاد یک حکومت اسلامی می‌شد که در آن ضمن تحلیل اوضاع سیاسی و تاریخی ایران، مانند یک قانون اساسی جزء به جزء اداره کشور از طریق یک حکومت اسلامی بیان گردیده و حتی برنامه‌های هر وزارتخانه و سازمان و مؤسسه دولتی نیز در آن درج شده بود. آنچه که بعضا و پس از حدود 30 سال در قانون اساسی جمهوری اسلامی و حتی پس از آن و در روند پیشرفت انقلاب اسلامی، تحقق یافت.
در اولین فصل‌های این کتاب درباره چشم‌انداز اجرای احکام اسلامی در ایران نوشته بودند:
«... ایران مملکت اسلامی است، بایستی احکام اسلام اجرا شود. اگر اجرا می‌شد، محیط ایران از بامداد روزهای عمر خویش تا به شام، نورباران بود...»
در ادامه کتاب فوق، ضمن تحلیل درباره مفاسد و نابسامانی‌ها و نابهنجاری‌های رژیم شاه، طریق اصلاح و دستورالعمل برای شئون حکومت و جامعه ارائه شد که در راس آن، وظائف روحانیت در ابعاد «مرجعیت»، «امور درسی»، «منابر»، «دسته‌ها و نوحه‌سرایی‌های عمومی»، «مساجد و مدارس و اوقاف»، «دائره امر به معروف و نهی از منکر و انتشارات» و «حقوق شرعیه» ذکر گردیده بود.
وزارت فرهنگ در راس امور بود
سپس به‌طور دقیق و با ذکر جزئیات به برنامه هر وزارتخانه در دولت اسلامی پرداخته بودند که در راس آنها وزارت فرهنگ قرار داشت. در زمره وظایف این وزارتخانه،آموزش عمومی، گذراندن دوره ابتدائی برای همگان و دوره‌های دبیرستان و دانشگاه نیز برای علاقه‌مندان و افراد با استعداد ذکر شده و همچنین برنامه‌هایی برای «رادیو و تبلیغات»، «جرائد» (مطبوعات)، «ارتباطات صحیح فرهنگی با دنیا»، «جمع‌آوری کتب علماء اسلام و ایران از اطراف دنیا و تشکیل کتابخانه بزرگ»، «اداره ایجاد حس امانت و اعتماد عمومی» به‌عنوان بخش‌های دیگر وزارت فرهنگ طراحی کرده بودند.
سریع‌ترین راه آموزش از طریق فیلم و سینما
نکته قابل تأمل اینکه در زمره وظائف وزارت فرهنگ، حتی نوع فیلم‌هایی که بایستی در سینماها نمایش داده شوند نیز درج شده و توضیح داده بودند که این طریق بهترین و سریع‌ترین راه برای آموزش محسوب می‌شود. آنچه که بعدا بسیاری از متفکران و علما و رهبران انقلاب نیز متذکر گردیدند. در این قسمت نوشته بودند:
«.... موضوع تمام نمایشات و فیلم‌ها عبارت از تواریخ مفید اسلام و دنیا و تاریخ شیعه و قطعه‌های مفید اخلاقی و جنگی تاریخ و قسمت‌های حساس تاریخ عظیم اسلام و فیلم‌های صنعتی و کشاورزی و علمی‌ که بهترین تفریحات دماغی (روحی) دنیا و سریع‌ترین راه‌ تربیت فرزندان اسلام و ایران بوده و افکار عمومی را روشن و به عظمت اسلام و دقایق تاریخی اسلام آشنا می‌کند...»
برای وزارت دادگستری، بیش از هر موضوعی به اجرای احکام اسلام، انتخاب فقهای پاک و لایق برای قضاوت، تسریع در جریان امور قضائی، تعلق اراضی موات و زمین‌های بایر به عموم مسلمانان و... عنایت داشت، در وزارت کشور به امنیت و اجرای احکام اجتماعی اسلام، ایجاد دارالمساکین، خانه بینوایان، صدقات مستحبه، دائره ابناء‌السبیل (در راه ماندگان)، وسائل کسب و کار و فراهم آوردن آب و برق و راه و جاده و... برای عموم مردم توجه نموده و در وزارت دارایی به ایجاد بانک‌های قرض‌الحسنه و تقویت کالاهای داخلی، اقتصاد عمومی، صندوق صدقات واجبه، مالیات و جزیه عادلانه و اداره نظارت بر تجارات و عوائد عمومی و... پرداخته بودند.
از بهداشت و درمان رایگان تا ارتباط مفید با جهان
در وزارت بهداری بر اعتلای اساس طب و دروس طبی و آموزش آن و ایجاد بهداشت و درمان و دارو و بیمارستان‌های رایگان برای عموم مردم تاکید نموده و در وزارتی به نام «پیشه و هنر» صنایع دستی و ایجاد کارخانه‌های مختلف برای تهیه پوشاک و تمام وسایل زندگی و همچنین ذوب فلزات و معادن و تاسیس مدارس صنعتی برای ‌تربیت و آموزش نیروی کار متخصص در الویت قرار داشت.
برای وزارت کشاورزی، برنامه‌های مدارس کشاورزی برای آشنایی به اصول علمی ‌و تجربیات کشاورزی و لزوم زمین‌های بایری که بایستی آباد شده، به همراه وسائل و ابزار کشت و زرع برای کشاورزان را طراحی کرده بودند.
برای وزارت خارجه به مدارس سیاسی اسلام و ‌تربیت زمامداران بر اساس معارف نورانی اسلامی و «حقوق فطری و طبیعی ثابتی که خدای جهان آفرین برای بشر نهاده»، اشاره شده و همچنین ارتباط مشروع و مفید با جهان و تأکید بر اتحاد مسلمین مورد توجه قرار گرفته بود.
از همین روی، نواب صفوی سفرهایی بنا به دعوت سران کشورهای اسلامی یا جمعیت‌های اخوان‌المسلمین به آن کشورها داشت، از جمله به لبنان و اردن و عراق و دیدار با افرادی مانند یاسر عرفات، شاه اردن، سیّد قطب و... و بالاخره به مصر که نطقی تاریخی در مراسم سالگرد انقلاب مصر و در مقابل ارتش این کشور، ایراد نمود.2
خودکفایی و استقلال در همه زمینه‌ها
در بخش وزارت جنگ یا دفاع، ضمن کاهش دوران خدمت نظام وظیفه به یک سال و موکول نمودن بخشی از آن به دوران مدرسه و آموزش حین تحصیل، بیش از هر موضوعی بر خودکفایی تسلیحاتی تأکید شده و در مورد هر نوع سلاح و ادوات نظامی، از انتقال کارخانه مربوطه به داخل کشور و ساخت تجهیزات و آلات نظامی توسط ایرانی‌ها سخن به میان آمده بود. مثلا:
«... بهترین سلاح‌های جنگی و کارخانه‌های اسلحه‌سازی را بایستی به ‌وسیله وزارت پیشه ‌و هنر و سایر مقامات مسئول تهیه نموده و عملیات فنی آنها را به خوبی به فرزندان اسلام و ایران بیاموزند...»
یا در بخش نیروی هوائی و دریایی نوشته بودند:
«... به نحو مقرر، بهترین کارخانه‌ها و وسائل طیاره‌سازی بزرگ را بایستی در داخله فراهم نمود... و نیز وسائل و کارخانه‌های مهم کشتی‌سازی را فراهم آورده...»
بر این اساس و برخلاف رژیم شاه که از لحاظ ارتش و سلاح و ابزار نظامی، تا بن‌دندان به قدرت‌های استعماری وابسته بود و با حضور ده‌ها هزار مستشار نظامی بیگانه، استقلال و حیثیت و هویت ایرانی را لگدکوب کردند اما فداییان اسلام بنا را از همان نخستین برنامه‌ها و حتی در پیچیده‌ترین موارد همچون وسایل و تجهیزات نظامی، بر خودکفایی و استقلال نهادند، آنچه که پس از گذشت 70 سال از آن تاریخ، در نظام جمهوری اسلامی محقق شد.
بهره‌مند شدن از پیشرفته‌ترین ابزار و خدمات
فداییان اسلام در سایر موارد مانند «وزارت پست و تلگراف و تلفن» و «وزارت راه» و... نیز برنامه‌هایی از قبیل فراهم آوردن تلفن‌های جدید، ایجاد مراکز پستی و تلگراف در تمام روستاها و شهرها و... و سرعت بخشیدن به انتقال نامه‌ها و ‌اشیاء پستی و همچنین راه‌سازی در اقصی نقاط ایران و آسفالت کردن تمامی این جاده‌ها (در آن روزهایی که به راه‌های شوسه و شن و ماسه‌ای افتخار می‌شد) و گسترش راه‌آهن در دورافتاده‌ترین مناطق و... ارائه داده بودند.
کتاب «راهنمای حقایق» در ادامه به اوضاع سیاسی کشور و برگزاری انتخابات کاملاً آزاد پرداخته و شاه و دولتش را دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی دانسته و به آنها به شدت اخطار داده بود:
«...‌‌ای خائنین پست فطرت، شما می‌دانید که حق با ماست و ایران مملکت اسلامی و سرزمین پیروان آل‌محمد است و شما دزدان و غاصبینی هستید که حکومت اسلامی ایران را با یک دنیا ‌ترس و لرز به‌طور موقت و عاریت غصب نموده‌اید و هر روز آماده فرار هستید و شما خود می‌دانید که ما ملت مسلمان ایران به یاری خدای توانا در همین روزهای نزدیک دست به انتقام از شما یک مشت خائن معدود گذاشته و به‌حساب چندین ساله جنایاتتان رسیدگی می‌کنیم...»
و این مصداق همان وعده الهی بود که پس از 33 سال با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق یافت.
مبارزات قاطع با نتایج قطعی
با همین ایده‌ها و آرمان‌ها بود که سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی و یاران پاکبازش، مبارزه علیه رژیم شاه و اربابان انگلیسی و آمریکایی او را آغاز نمودند و در این مسیر با مبارزه‌ای قاطع، قطعی‌ترین و عاجل‌ترین نتایج را برای مبارزات ملت ایران حاصل آوردند.
آنها به دنبال تاسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 (1327) تنها گروهی بودند که به کمک آیت‌الله کاشانی، حدود 5000 نفر از جوانان را برای اعزام به فلسطین و مبارزه مستقیم با اشغالگران اسرائیلی سازماندهی کردند.
در شروع مبارزات برای ملی‌شدن صنعت نفت، در حالی که رژیم شاه با تقلب علنی در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی توسط نخست‌وزیر مزدورش عبدالحسین هژیر، گروه اقلیت مخالف قراردادهای استعماری نفتی را از راه‌یابی به مجلس بازداشته بود، نواب صفوی و گروه فداییان اسلام با مجازات هژیر، باعث ابطال انتخابات تقلبی شده و با تجدید انتخابات دوره شانزدهم، همه شخصیت‌های گروه اقلیت مثل آیت‌الله کاشانی و محمد مصدق به مجلس راه یافته و بنیاد تصویب قانون ملی‌شدن صنعت نفت را گذاردند. 
در گام دوم که سپهبد رزم‌آرا در منصب نخست‌وزیری سد راه تصویب قانون یاد شده گردید و می‌رفت که با قرارداد استعماری دیگری با انگلیس، مبارزات ملت ایران برای ملی‌شدن صنعت نفت را با بن‌بست کامل رو‌به‌رو سازد، بازهم این نواب صفوی و یارانش در گروه فداییان اسلام بودند که با مجازات رزم‌آرا و خارج کردن وی از صحنه، نهضت ملی‌شدن صنعت نفت را به پیروزی کامل رساندند. 
حسین علاء (نخست‌وزیر شاه) به عنوان عامل پیمان استعماری بغداد نیز توسط فداییان اسلام تنبیه شد اما حق‌طلبی و ظلم‌ستیزی آنها مورد خشم و کینه شاه و اربابانش قرار گرفت و در 27 دی ماه 1334، نواب صفوی و 3 تن از یارانش، به جوخه‌های آتش رژیم شاه سپرده شده و با سر دادن ندای «الله اکبر» به شهادت رسیدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اطلاعیه‌ای از برنامه انقلابی فداییان اسلام- بهمن 1357- بی‌جا- بی‌نا
2- فداییان اسلام به روایت تصویر- ابراهیم عباسی- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ اول 1384- صفحات 80 و 81
 
***********************
«سید مجتبی میرلوحی تهرانی» یا همان «نواب صفوی»،
تحقق آرمانش را ندید اما الهام‌بخش راهی شد
که در انقلاب امام (ره) به بار نشست...

پاکمرد شهید: «نواب صفوی»؛ شعله‌ای در شب

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، بیست و هفتم دی 1334 در اوج خفقان و سرکوب پس از تثبیت نظام مستقر‌شده از پس کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332، که مصادف با روز شهادت مادر عاشوراییان و کوثر شهیدان و شاهدان، حضرت صدیقه کبری (س) بود، مردی با صدای شب‌شکاف اذان، همراه سه یار و همرزم و همسنگر خود در خون غلطید و نامش بر بلندای هدایت و مجاهدت درخشید که چون شعله شهابی در خرمن خوف و خواب، برق عصیان زد و شعله بیداری در ظلمت سکوت و سرمای ستم شد. «نواب صفوی» پیشرو مبارزه با انحراف و استعمار، دلیرمرد مصاف دائمی با بیدعت و بی‌دینی و بیدادگری، که «فداییان اسلام» را الگویی عملی و پیشگام و شاخص از «غیرت دینمدارانه»، «منش ظلم‌ستیزانه» و بینش «حق‌طلبانه و عدالتخواهانه» ساخت، در این روز به اتفاق سه پاکباخته و جانباز این مکتب جهاد و شهادت، شهیدان: «خلیل طهماسبی»، «مظفر علی ذوالقدر» و «سیدمحمد واحدی» به فیض عظمای شهادت نائل آمد. فوز عظیمی که همه عمر در آرزویش بود

 

درمسیر روشنگری

«سیدمجتبی میرلوحی» که بعدها نام خانوادگی مادرش «نواب صفوی» را برگزید، در سال 1303 هجری شمسی در خانی‌آباد به دنیا آمد. پدرش سیدجواد میرلوحی، روحانی و مادرش خانم نواب زنی مؤمنه بود. سیدجواد که در پی غائله متحدالشکل کردن لباس و محدودیت‌هایی که رژیم رضاشاه برای روحانیون به وجود آورد، از هیات روحانیت بیرون آمده بود، برای دادرسی از مظلومان، وکالت دادگستری را برگزید. او در همین کسوت بود که در پی مشاجره‌ای با علی‌اکبر داور، وزیر وقت عدلیه به مدت سه سال روانه زندان شد. او بعد از آزادی از زندان به زندگی ساده خود ادامه داد تا اینکه در سال 1315 شمسی درگذشت. خانواده سیدمجتبی در مدت زندان و پس از فوت پدر، توسط دایی وی سیدمحمود نواب صفوی اداره می‌شد. نواب در همین شرایط مدارج تحصیلی را طی کرد. او تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان حکیم نظامی تهران و دبیرستان را در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها گذراند. به دلیل علاقه به فراگیری دروس اسلامی همزمان با تحصیل در دبیرستان، دروس حوزوی را نیز در مسجد قندی خانی‌آباد و سپس مدرسه مروی فراگرفت و دروس فقه، اصول، تفسیر قرآن، اصول سیاسی و اعتقادی را نزد آیات عظام: علامه امینی، حاج آقاحسین قمی، محمد تهرانی و مدنی تا پایان سطح ادامه داد. نواب پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، در خرداد 1322 هجری شمسی به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. او با برگزاری جلسات دینی برای کارگران، به مبارزات خود ادامه داد تا اینکه به دلیل درخواست حکم قصاص مشابه برای مهندسی انگلیسی در برابر تنبیه یکی از کارگران شرکت نفت، درگیری‌هایی رخ داد و نواب به عنوان محرک جریان، تحت تعقیب قرار گرفت. او با استفاده از این فرصت به نجف رفت و تحصیلات حوزوی خود را ادامه داد. او‌ در سال 1326 شمسی پس از گذراندن تحصیلات در علوم حوزوی و علوم جدید با نیره‌سادات نواب احتشام رضوی دختر یکی از رهبران قیام مشهد در برابر بی‌حجابی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه دختر به نام‌های فاطمه، زهرا و صدیقه بودند که آخری بعد از اعدام نواب به دنیا آمد.

 

تشکیل «جمعیت فدائیان اسلام» در مسیر مبارزه با انحراف

در نجف بود که نواب با مطالعه کتاب نام «شیعی‌گری» نوشته احمد کسروی به افکار او حساس شد و پس از نشان دادن کتاب به علمای نجف و مرتد دانستن کسروی توسط برخی از آنان در 1323 شمسی برای پیگیری موضوع به ایران آمد. او پس از بازگشت به کشور، به خانه کسروی رفت و نسبت به انحرافاتی که در نوشته‌هایش دیده بود به او هشدار داد و از گفتن و نوشتن سخنان توهین‌آمیز درباره اسلام و ائمه شیعه و روحانیت بر حذرش داشت. وقتی سخنانش را در کسروی بی‌تاثیر یافت، به فکر ترور و اجرای حکم ارتداد او افتاد. نواب صفوی بعد از آزادی از زندان، تاسیس «جمعیت مبارزه با بی‌دینی» که بعدها نام «جمعیت فدائیان اسلام» به خود گرفت را طی اعلامیه‌ای رسمی با سرلوحه «هوالعزیز» و تیتر «دین و انتقام» اعلام کرد. پس از آزادی نواب از زندان و ترور کسروی یعنی از 1324 تا 1326 شمسی او با سفر به شهرهای مختلف و ملاقات با مردم و علما ضمن تبلیغ دین به جذب افراد شجاع، معتقد و مبارز برای فدائیان اسلام پرداخت اما پس از آن با تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی رژیم، مجبور به مبارزه مخفیانه شد.

 

  ورود به عرصه مبارزات ضد استعماری، پیشگامی در نهضت ملی شدن نفت ایران 

 آشنایی نواب با آیت‌الله کاشانی باعث شد تا از اواسط سال 1324 شمسی علیرغم اینکه وی با ملی‌گراها میانه خوبی نداشت اما با آیت‌الله کاشانی بر سر حمایت از آنان به توافق برسد. موضوعی که باعث شد فدائیان اسلام نقشی اساسی در راه یافتن کاشانی به مجلس، نخست‌وزیری مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایفا کنند. آنان از ملی‌گرایان خواسته بودند در صورت رسیدن به قدرت اجرای احکام اسلامی را در دستور کار قرار دهند.

بعد از سال 1327 که اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرارداد گس- گلشاییان شد، رژیم برای اینکه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط هژیر دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانهٔ ترور شاه و دست داشتن آیت‌الله کاشانی در این ترور، او را بازداشت و به لبنان تبعید کرد. اینچنین بود که فدائیان اسلام با این جمع‌بندی که هژیر مانع اجرای احکام اسلام شده است، او را ترور کردند و با نامزد کردن آیت‌الله کاشانی و مصدق، بار دیگر گروه اقلیت را در مجلس شورای ملی احیا کردند. فدائیان اسلام در ماجرای ملی شدن صنعت نفت هم قدرتمند و مقتدر، ظاهر شدند و با ترور «حاجیعلی رزم‌آرا» نخست‌وزیر وقت که به شدت با ملی شدن صنعت نفت مخالفت کرده بود و مانعی جدی در تحقق این هدف به شمار می‌رفت، راه ملی شدن نفت را گشودند. در روز 16 اسفند 1329 زمانی که اتومبیل رزم‌آرا جلوی مسجد شاه توقف کرده بود و نخست‌وزیر برای شرکت در مراسم ختم آیت‌الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام بی‌درنگ از پشتِ سر با شلیکِ سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد. آیت‌الله کاشانی همان زمان در مصاحبه‌ای در رابطه با قتل رزم‌آرا گفت: «این عمل (ترور رزم‌آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفید‌ترین ضربه‌ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد». کاشانی در گفت‌وگویی دیگر نیز با اشاره به این موضوع خاطرنشان کرد: «...نخست‌وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می‌کرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل‌ناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام کرده بودند، پافشاری رزم‌آرا برای مقاومت در مقابل افکار عمومی ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن‌پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست‌وزیر بیگانه‌پرست را به جزای اعمال خود رسانید...»

 

 پرچمدار و بانی اندیشه «محور مقاومت جهان اسلام» در برابر صهیونیسم 

شهید نواب را باید یکی از اولین آغازگران راه و اولین بانیان اندیشه «محور مقاومت» با وحدت همه امت اسلامی در برابر خطر فراگیر غده سرطانی صهیونیسم و رژیم غاصب اسرائیل از همان بدو شکل گیری خود توسط استعمار در منطقه دانست. اندیشه دوربین و آینده نگر او با درک عمق خطرات و خسارات این توطئه برای کل مسلمین و منطقه و جهان اسلام و خاورمیانه، گویی افق دهها سال بعد را رصد کرده بود و همه همت خود را صرف در آگاه کردن سران منطقه و کشورهای اسلامی و جهان عرب از ابعاد این نقشه شوم و ایجاد اشتراک نظر و اتخاذ سیاستی برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین نهاد.  شرکت در برگزاری تظاهرات 31 اردیبهشت 1327 شمسی در همدردی با مردم فلسطین طی اشغال اراضی و تشکیل دولت اسرائیل، ثبت‌نام از داوطلبان جنگ با اسرائیل ـ که دولت اجازه اعزام به آن‌ها نداد ـ، شرکت در کنگره بین‌المللی فلسطین در اردن و سخنرانی نواب مبنی بر اسلامی خواندن مسأله فلسطین و نه عربی بودن آن، ملاقات با شاه حسین و دعوت وی به اجرای اسلام، رفتن به مصر به دعوت اخوان‌المسلمین، سفر به چند کشور عربی از جمله لبنان، سوریه، عراق، تلاش برای ایجاد وحدت اسلامی، همه در این راستا انجام شد.


فرجام کار فدائیان؛ شهادت در راه مقدس‌ترین آرمان

سرانجام عصر روز دوم آذرماه 1334 به دنبال ترور نافرجام «حسین علاء» نخست وزیر وقت، سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام به همراه دو تن دیگر از اعضای این گروه بازداشت شدند و به زندان افتادند و کمتر از دو ماه بعد در روز 26 دی‌ماه 1334 در پی برگزاری جلسه دادگاه، نواب صفوی و سه تن از یارانش به نام‌های خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و مظفرعلی ذوالقدر به اعدام محکوم شدند. دادگاه تجدیدنظر هم همان روز برگزار شد. به دنبال تثبیت حکم اعدام برای هر چهار نفر، سحرگاه روز 27 دی‌ماه 1334، سیدمجتبی نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بعد از 10 سال مبارزه بی‌وقفه، در سن 31 سالگی به همراه سه یار دیگرش در میدان تیر لشکر 2 زرهی تهران تیرباران شدند.

 

غسل شهادت کنید! امشب جده ام زهرا (س) منتظر ماست!.. 

سروانی به نام شلتوکی که در سال 1334 به جرم عضویت در حزب توده زندانی بود، در زندان، آخرین روزهای عمر نواب را درک کرد. این زندانی کمونیست در گفت‌وگو با «محمدمهدی عبدخدایی»، آخرین ساعات حیات نواب را این‌طور ترسیم می‌کند: «آن شب سرد زمستانی که نواب را می‌خواستند اعدام کنند، من هم زندانی بودم. من هنوز هم وقتی صدای آژیر آمبولانس را می‌شنوم یاد آن شب می‌افتم... روز 26 دی‌ماه سال 1334 من تلاش کردم نواب صفوی را ببینم. وقتی به دستشویی می‌رفت و استغفرالله می‌گفت من هم به سرباز اتاقم گفتم می‌خواهم بروم دستشویی. من آنجا نواب صفوی را دیدم که با نشاط خاصی گفت: امشب آخرین شب ماست. از ما فرجام گرفته‌اند. من فهمیدم می‌داند چه خواهد شد.»

و ادامه روایت این هم‌بند از مرگ حماسی و دلیرانه این چهار شیرمرد غیور فدایی اسلام:

«اما سحرگاه اعدام که رسید، شنیدم که نواب صفوی گفت: خلیلم، محمدم، مظفرم زودتر آماده شوید زودتر غسل شهادت کنید، امشب جده‌ام فاطمه زهرا(س) منتظر ماست... وقتی قاضی عسگر از ایشان می‌خواست آخرین وصیت خودشان را بگویند، در جواب گفت: ما شهید می‌شویم، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد. در آن لحظه من به افکار این مرد خندیدم. بعد به دوستانش گفت: بچه‌ها من جلو می‌روم الله‌اکبر می‌گویم شما هم پاسخ تکبیر مرا بدهید. من شنیدم نواب صفوی گفت چشمان ما را نبندید، زیرا ما می‌خواهیم با چشمان باز به استقبال شهادت برویم.»

 

 «نواب» به‌روایت «رهبر»: «آن کسی که خیلی روی من اثر گذاشت...»   

 اما اینکه چه شخصیتهایی روی من اثر گذاشته‏اند، باید بگویم شخصیهای زیادی بودند. آن کسی که در دوره‏ی جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه‏ی اوّل، مرحوم «نوّاب صفوی» بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً پانزده سالم بود. من به شدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله‏ چند ماه بعد، زیاد طول نکشید که با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. شهادت او هم غوغایی در دلهای جوانانی كه او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد.

آن وقتی را که خبر شهادت این جوانان مخلص و مؤمن و پاکباز به مشهد رسید، فراموش نمی‌کنم. در بین طلاّب جوان حوزه‌ی مشهد، در آن مدرسه‌ای که ما بودیم، هیجان عجیبی پیدا شد. علّت هم این بود که سال قبل یا دو سال قبلش، مرحوم نوّاب صفوی، این جوان مؤمن روحانی، در همین مدرسه - که اتّفاقاً اسم مدرسه، مدرسه‌ی نوّاب است - آمده و سخنرانی کرده بود و نماز جماعت اقامه نموده بود و غوغایی از شور و هیجان به وجود آورده بود که تأثیرات او بر روحیه‌ طلاب، در هنگام شهادتش محسوس بود. جامعه‌ آن وقت، از اهمیت این قیام غافل بود. اینها را به عنوان چند نفری که فقط بلدند گلوله‌ای از دهانه‌ی اسلحه‌ای خارج کنند و به سینه‌ی کسی بنشانند، معرفی می‌کردند. از مسأله‌ی فداییان اسلام، غفلت شد. اگرچه شاید آن زمان، آمادگی هم نبود که بخواهند آنچه را که می‌گفتند - که همان حکومت اسلامی بود - بر سرِ پا کنند. برای این کار، یک حرکت عمومی در درازمدّت لازم بود؛ لیکن سخن اینها در بین فریادها و عربده‌های مستانه‌ی دشمنانشان گم شد. اینها جوانانی بودند که به خدا ایمان آوردند و از روی اخلاص، در راه حاکمیت معارف و احکام نورانی اسلام تلاش کردند و در مقابل ظلم و فساد ایستادند.
ظلم و فساد خاندان پهلوی و وابستگی آنها به بیگانگان، این حرکت و نهضت را به وجود آورد. اصلاً قضیه‌ی اینها چنین بود که در جهت اسلامی شدن جامعه، مبارزه‌ خودشان را آغاز کردند و متأسّفانه در وسط کار، همه‌شان از بین رفتند. البته برای خود آنها خوب شد؛ چون به شهادت رسیدند و به مقام عالی شهادت دست یافتند؛ اما برای جامعه خسارتی بود.

Image result for ‫گل لاله‬‎