6002 - روزی نامه های غرب گدای ... ۱۴۰۳/۱۱/۱۶
روزی نامه های غرب گدای ...
۱۴۰۳/۱۱/۱۶
FATF چون قابل دفاع نبود از دستور کار «مجمع» خارج شد
«نفت ایران 74 سال قبل، دو ماهه ملی شد اما FATF در سه دولت و سه مجلس و یک مجمع معطل مانده است»!
این شاهکار ادبی سیاسی، تراوش تحلیلی یک سایت شبه اصلاحطلب است. «عصر ایران در تحلیلی با همین عنوان نوشت:
«گروه ویژۀ اقدام مالی (FATF) مثل سازمان تجارت جهانی یا بریکس نیست که بگوییم پیوستیم یا نه. توصیههایی دارد که اگر همه را رعایت کنیم آنان نیز به دیگران توصیه میکنند با ایران تبادل مالی داشته باشند و اگر رعایت نکنیم به دیگران توصیه میکنند همکاری نداشته باشند و اصطلاحاً در فهرست سیاه قرار میدهند.
مردم در سالهای 92 و 96 رئیسجمهوری انتخاب کردند (حسن روحانی) و او دوبار دولتی تشکیل داد و در آن دو دولت هم لوایح پیوستن به افایتیاف تصویب و به مجلس ارائه شد. مجلس دهم هم آنها را تصویب کرد. به شورای نگهبان رفت. چرا به شورای نگهبان میرود؟ برای این که ببینند با شرع و قانون اساسی ناسازگار نباشد. اگر شورای نگهبان تأیید نکرد و باز مجمع تشخیص مصلحت نظام تعبیه شده تا این بار نه بر اساس عرف (مجلس) و شرع (شورای نگهبان) که بر پایه مصلحت تصمیم بگیرد. در این فقره اما قانون در هیئت عالی نظارت بر سیاستهای کلی مجمع متوقف شد! منتها قرار بود مجمع گرهگشایی کند اما یک هیئت عالی درست شده که عملاً به شورای نگهبان دوم بدل شده است.
آنچه دولت روحانی و مجلس دهم تصویب کرده قاعدتاً باید در شورای نگهبان هم تأیید و به قانون تبدیل و اجرا میشد اما در مجمع تشخیص گیر کرد و هیئت عالی آن مخالفت کرده و حالا دوباره به خاطر تنگناهایی که در مبادله مالی با دنیا و حتی با روسیه و چین ایجاد خواهد شد قرار است تصویب شود.
این روند طولانی و فرساینده را برخی با فرمانهای اجرائی دونالد ترامپ در روزهای اول استقرار دوباره مقایسه میکنند ولی یک قیاس دیگر هم خالی از لطف نیست. در قیاس یاد شده رئیسجمهور ایران درگیر آن است که پاسخ استعلام مدیران را دریافت کند یا جواد ظریف را به خاطر جرم او در 40 سال قبل (تولد فرزند در آمریکا در دوران مأموریت دیپلماتیک و تابعیت قهری) در دولت نگاه دارد و افایتیاف را به جریان بیندازد و ترامپ قلم برمیدارد و به عنوان منتخب مردم فرمان صادر میکند. فرمان پشت فرمان.
حالا به 74 سال قبل بازمیگردیم. 17 اسفند 1329 کمیسیون نفت پیشنهاد دکتر مصدق برای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تأیید کرد. فقط یک هفته بعد یعنی 24 اسفند 1329 در صحن علنی مجلس شورای ملی تأیید شد. تنها 5 روز بعد در 29 اسفند در مجلس سنا تصویب و به قانون بدل شد. 29 اسفند هم طبعاً در آن موقع تعطیل نبود! همان 29 اسفند 1330 قانون شد و آنچه حسین علا نخستوزیر در 10 اردیبهشت 1330 به شاه ارائه داد تا توشیح کند در واقع طرح 9 مادهای قانون ملی شدن صنعت نفت بود که دکتر مصدق به عنوان شرط قبول نخستوزیری مطرح کرده بود.
حالا میرسم به اصل مطلب. تصور کنید قرار بود برای ملی شدن صنعت نفت ایران هم روندی طی شود که برای افایتیاف تاکنون طی شده: اول در دولت. بعد در مجلس. آنگاه در شورای نگهبان ایراد بگیرند. برای حل مشکل به مجلس برگردد. دوباره در شورای نگهبان. حالا سر از مجمع تشخیص درآوردکه اختلافات را رفع کند. رئیسجمهوری که نه میتواند مانند رئیسجمهوری آمریکا طی چند روز 50 فرمان مهم اجرائی صادر کند و هر تصمیم او در یک شورا گیر و قفل است و باید برای رفع فیلترینگ از خوان شورای عالی فضای مجازی بگذرد و برای حذف شرط معدل در کنکور از خوان شورای عالی انقلاب فرهنگی، اگر بخواهد لایحه بدهد هم سرنوشت همین در انتظار است که وقتی مجلس دهم با روحانی همراه بود و تصویب کرد هم قانون نشد چه رسد به حالا که رئیس مجلس، رقیب انتخاباتی او بوده و اکثر نمایندگان حامی رقیب دیگر او».
درباره این تحلیل سایت اصلاحطلب باید یادآور شد که اولاً ملی شدن نفت دو ماه طول نکشید بلکه حاصل دست کم بیش از سی سال مبارزه و کش و قوس ملت ایران با استعمار انگلیس بود. ملی کردن نفت و نهضت مردم برای این امر چه دخلی به دیکته نویسی از روی منویات آمریکا و انگلیس در قالب FATF و... دارد. همان انگلیس و آمریکا طرف مخاصمه در موضوع غارت منابع نقتی ایران در هفتاد سال قبل، امروز حاکمان و تجویز کنندگان تبعیت از FATF هستند و به همین علت هم به علت جرائم موضوع FATF (پولشویی و تأمین مالی تروریسم و جرائم سازمان یافته) تحت پیگرد و تحریم این کارگروه قرار نمیگیرند. به بیان دیگر، حامیان مطلع FATF نه سمت مردم و آیتاله کاشانی و دکتر مصدق، بلکه سمت مزدوران انگلیسی مثل رزم آرا و... دیگران ایستادهاند.
ثانیاً پذیرش و اجرای 39 بند از 41 بند برنامه اقدام FATF بر خلاف فضاسازی دلالان آمریکا در داخل، موجب کاهش تحریمها نشد بلکه شمار تحریمها در همین دوره همکاری از 800 تحریم به 1700 و سپس دو هزار تحریم رسید.
ثالثاً فروش نفت و مبادلات تجاری و واردات واکسن و... نقضی بر ادعای موکول کردن تجارت خارجی به تمکین از FATF است.
رابعاً دولت روحانی در دادن تعهد پنهانی خارجی به FATF قانون اساسی را دور زده و اقدام مجرمانهای انجام داده است. همچنین مجلس وقت به خاطر تأیید ملحقات FATF بدون در نظر گرفتن استقلال کشور و با وجود عبرتهای برجام، اقدامی خلاف منافع و امنیت ملی انجام داده است. در اینجا اهمیت کار نظارتی شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت برای پاسداری از منافع و امنیت ملی بیشتر آشکار میشود.
خامساً FATF پیش از این در مجمع بررسی شده بود و اعضا از دولت روحانی سؤال کرده بودند چه تضمینی هست که با نهائی کردن دو لایحه باقی مانده تحریمها برداشته شود و آنها مجبور شده بودند بر اساس عبرتهای زنده برجام بگویند هیچ تضمینی وجود ندارد! اینگونه بود که لوایح کذایی از دستور کار خارج شد اما همان عناصر شارژکننده و بزککننده FATF مجدداً در دولت پزشکیان به صرافت افتادند تا موضوعی منسوخ و غیر قابل دفاع را مجدد رنگ و لعاب بزنند و به دروغ شرط برداشته شدن تحریمها وانمود کنند.
اسرائیلهیوم: نفوذ ایران در ونزوئلا همچنان رو به گسترش است
یک روزنامه صهیونیستی در گزارشی عنوان کرد: نفوذ ایران و حزبالله لبنان در کشور ونزوئلا رو به گسترش است.
اسرائیلهیوم نوشت: جمهوری اسلامی بهدنبال افزایش نفوذ خود در آمریکای لاتین، بهویژه ونزوئلا است و توافقنامه همکاری ۲۰ساله میان تهران و کاراکاس در ژوئن ۲۰۲۴ نهائی شده و حزبالله لبنان نیز مراکز آموزش نظامی در ونزوئلا دایر کرده است.
مسئله ایران تنها به خاورمیانه محدود نمیشود. علاوهبر تهدید آمریکاییها از طریق حملات سایبری و برنامهریزی برای ترور مقامهای ایالاتمتحده، به نظر میرسد ایران حضور خود را در آمریکای لاتین گسترش داده است.
ونزوئلا یکمیلیون هکتار زمین کشاوزری را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده است. ونزوئلا یکی از متحدان اصلی حکومت ایران بهشمار میرود و در سالهای اخیر، مواضع سیاسی تهران و کاراکاس و همچنین تحریمهای نفتی آمریکا علیه این دو کشور، موجبات نزدیکی بیش از پیش آنها را فراهم آورده است.
مسعود پزشکیان، رئیس دولت جمهوری اسلامی، دو ماه قبل در حاشیه اجلاس سازمان بریکس در کازان روسیه با نیکولاس مادورو، رئیسجمهوری ونزوئلا، دیدار و بر لزوم تقویت روابط دوجانبه تهران و کاراکاس تاکید کرد.
تابستان سال گذشته و در جریان سفر ابراهیم رئیسی، به کاراکاس، دو طرف یادداشت تفاهمی برای گسترش همکاریها در حوزه پتروشیمی با هدف انجام پروژههای مشترک امضا کردند. رئیسی در آن زمان اعلام کرد جمهوری اسلامی قصد دارد تجارت با ونزوئلا را از سالانه سهمیلیارد دلار به ۲۰میلیارد دلار افزایش دهد.
اسرائیلهیوم در ادامه گزارش خود نوشت: ونزوئلا همچنین به مکانی برای فعالیتهای حزبالله لبنان، مهمترین گروه نیابتی جمهوری اسلامی، تبدیل شده است.
بر اساس این گزارش، حزبالله در برخی مناطق ونزوئلا، مراکز آموزش نظامی دایر کرده است و جمهوری اسلامی از این طریق میتواند نفوذ خود را در سراسر آمریکای لاتین گسترش دهد
اسرائیلهیوم هشدار داد: «ایران با استقرار نیروهای نیابتی خود در فاصلهای نزدیکتر به مرزهای آمریکا، نفوذ خود را فراتر از خاورمیانه گسترش داده و تهدیدی ملموستر و گستردهتر ایجاد کرده است.»
نیکلاس مادورو از سال ۲۰۱۳ و پس از مرگ هوگو چاوز، قدرت را در ونزوئلا در دست دارد. روابط دیپلماتیک کاراکاس با غرب در دوره مادورو رو به وخامت گذاشت و آمریکا و اتحادیه اروپا ونزوئلا را تحریم کردهاند.
مرور تجربه پیشرفت چین مایه شرمندگی بیشتر غربگرایان
«مرگ بر آمریکا» به زبان چینی میتواند الگویی برای سیاستگذاران ایران هم باشد. رونمایی دیپسیک را نباید فقط از زاویه فناوری نوین دید، بهتر است آن را از عینک سیاسی هم ببینیم. آنطور که لیانگ ونفنگ، بنیانگذار دیپسیک گفته چین از این مرحله به بعد دیگر پیرو نوآوریهای آمریکا نیست؛ بلکه خود مبتکر و مبدع نوآوری شده است.
تحلیل فوق را روزنامه غربگرای هممیهن نوشته و آورده است: «هفته گذشته، لیانگ ونفنگ، چینی 40ساله، از اپلیکیشن هوش مصنوعی دیپسیک رونمایی کرد؛ اپلیکشنی که با قیمت 5میلیون دلار هزینه توانست تمامی شرکتهای نرمافزاری هوش مصنوعی آمریکا را به چالش بکشد و معادل هزار میلیارد دلار به بورس والاستریت ضربه بزند.
حدود دو هفته قبل از آنکه دیپسیک رونمایی شود، ترامپ از خطر نه از خطر نظامی، بلکه از خطر اقتصاد چینی سخن گفت. پیش از او، جو بایدن از این خطر سخن گفته و حتی بر روی برخی از کالاهای چینی تعرفههای بالایی بسته بود و نیز کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا در دولت جورج بوش از وابستگی شدید اقتصاد آمریکا به اقتصاد چین سخن گفته بود.
نکتهای که در اینجا میخواهم بیان کنیم، کارکرد شعارهاست. چه تفاوتی میان شعار «مرگ بر آمریکا»ی ایران است که بیان میشود و «مرگ بر آمریکا»ی چینی که عمل میشود. ایران بیش از 40سال است که تحت تحریم آمریکاست و از یک دهه پیش این تحریمها شدت گرفته است؛ بهطوریکه خسارت وارده بر اقتصاد ایران بیش از یکهزار و 200میلیارد دلار بوده است.
اما تعرفهها نهفقط بر اقتصاد چین اثر منفی نگذاشته؛ بلکه بر خود اقتصاد آمریکا هم اثرگذار بوده است. در اصل بهتر است بپرسیم چین «برای مبارزه با آمریکا» چه کرده است؟ هرچند که آن کشور در حال حاضر ادعای مبارزه ندارد؛ اما طبق ایدئولوژی مارکسیستیاش، آمریکا نهفقط سرمایهدار اعظم است، بلکه امپریالیست هم هست.
اما در این میان آنچه که از این مبارزه عریان و خصمانه عاید آنها شده بود، ملت فقیر و اقتصاد نحیف بود؛ بهطوریکه حتی اتحاد جماهیر شوروی هم نمیتوانست به آن کمکی بکند. اما دولتمردان چین از سال1979، مبارزه با آمریکا را به شیوه دیگری پیاده کردند. آنها سعی و تلاش کردند که از کارکرد خود آمریکاییها استفاده کنند.
دنگ شیائوپینگ، معمار نوین چین با استناد به ضربالمثل معروف چینی که «مهم نیست گربه سیاه یا سفید باشد مهم این است که موش بگیرد»، رابطه تازهای را در سیاست خارجی چین پیش گرفت. در 40سال گذشته چین، دومین اقتصاد جهان شده است؛ از لحاظ قدرت نظامی و تولید تسلیحات نظامی جزو سه قدرت اول جهان است؛ و از لحاظ درهمتنیدگی در اقتصاد کشورها بهاندازهای رسیده است که هیچ کشوری حتی آمریکا هم نمیتواند بدون تعامل تجاری با چین، چرخ اقتصاد خودش را بگرداند.
چین مانند ایران ادعای آنچنانی در مبارزه با آمریکا نداشته و ندارد، اما رفتار و حرکات اقتصادی و سیاسیاش را بهگونهای رقم زد که اگر در دورهای چین ادعای مبارزه و جنگ با آمریکا را داشت و نفوذیهای فرهنگ سرمایهداری در کشور را بازداشت میکرد- مگر نه این است که مائو انقلاب فرهنگی را در همین راستا انجام داد- اکنون این آمریکاست که مدعی مبارزه اقتصادی و حتی فرهنگی با چین شده: زیرا این چین است که دارد زیرپای آمریکا را خالی میکند، بدون آنکه هزینه زیادی بدهد.»
درباره این یادداشت روزنامه هممیهن باید به غربگرایان یادآور شد: 1) چین برخلاف شماها هرگز به آمریکا اعتماد نکرد و نپذیرفت مثل شما توانمندیهای خود را نقداً واگذار کند و وعده نسیه بخرد و به مردم خود بفروشد. اما شما این خبط یا خیانت را مرتکب شدید و حتی دنبال تکرار و توسعه واگذاری منابع رشد و پیشرفت و قدرت در قالب برجام 2 و 3 بودید. آیا چینیها مثل شما پذیرفتند 95درصد برنامه هستهای خود را تعطیل یا واگذار کنند؟ آیا زیر بار توافق آب و هوای پاریس به شکلی رفتند که توسعه نیروگاهها با سوخت فسیلی را متوقف کنند و مردم و صنایع خود را از انرژی برق محروم سازند؟!
2) چینیها به اعتراف خود شما، آمریکا را امپریالیست میشناسند و قائل به گفت مرگ بر آمریکا در مقام عمل هستند. اما شما نه در مقام عمل و نه در مقام حرف، به این شعار برخاسته از فطرت ملت ایران- که اکنون جهانی هم شده،- نهتنها باور ندارید بلکه خلاف آن هم عمل میکنید و هر دولتی که در کاخسفید سر کار میآید (از اوباما تا بایدن و ترامپ) بزک و تحسین هم میکنید و تنها حرفی که بلدید، توافق در سایه تهدید و فشار و به هر قیمت است. با این رویکرد اگر شماها در چین بودید و جرئت میکردید وقیحانه سنگ آمریکا را به سینه میزنید، تا به حال چندبار محکوم به اعدام و تحمل مجازاتهای سخت شده بودید.
3) خسارت تحریمهای خصمانه آمریکا و غرب آنقدر زیاد نیست که خسارت تحلیلهای تحریفآمیز و فلجکننده. این، نه سوغات خود تحریمها بلکه سوغات مرعوبیت یا شیدایی و نفوذزدگی در نسبت با دشمن است. با همین فهم غلط بود که دولت روحانی رو به قبله شد و ادعا کرد نه نفت میتوان فروخت و نه واکسن میشود وارد کرد و حال آن که با کنار رفتن آن دولت، همین اتفاقات ناممکن، ممکن شد.
4) در حالی که غربگرایان آمریکا و غرب را میپرستند و تنها الگوی توسعه اقتصادی میشمارند، هم میهن با فهم خود اذعان میکند که چین در بسیاری از پیشرفتهای اقتصادی و صنعتی از آمریکا و اروپا جلو زده است. این هم بطلان دیگری است بر گزاره «انحصار پیشرفت غرب و الزام تبعیت از آن» است. البته منطق جمهوری اسلامی، نرفتن زیر بار شرق و غرب و الگوی پیشرفت مستقلی است که با وجود تحریمهای چهلساله و مصیبت بزرگ غربزدگی، توانسته به پیشرفتهای برگ در حوزههای گوناگون فنی و صنعتی دست یابد و در برخی حوزهها مانند هسته و نانو و پیشرفتهای بزرگ پزشکی جزو ده پانزده کشور اول جهان باشد.
5) نهایتاً این که باید به غربگرایان باید گفت: شما هم مرگ بر آمریکا را که شعار رایج جهانی شده، بگویید، با هر زبان و بیانی که دوست دارید بگویید.
نسبت سیب زمینی و دموکراسی در تحلیل کانال حزب اصلاحطلب
رسانه وابسته به حزب اصلاحطلب «اتحاد ملت» با اشاره به ماجرای جهش قیمت سیب زمینی نتیجه گرفت که دموکراسی و دولت مهم است.
کانال امتداد در نوشتهای با عنوان «سیب زمینی و دموکراسی» آورده است: «تقریبا بعد از آبان 98 برخی معتقد بودند از آنجاکه دولت کارهای نیست، بهتر این است که در انتخابات مشارکت نکنیم. اما یک مثال ساده قدرت دولت، این روزها بحث سیب زمینی و قیمت آن است. دولت در هر کشوری به مانند پدری است که تشخیص میدهد با توجه به پولی که دارد (در اینجا ارز) از مغازه (بیرون از کشور) کدام جنس را بخرد (وارد کند).
حداقل باید قبول کنیم که این دولتها هستند که تصمیم میگیرند مقدار محدود ارز را به واردات آیفون اختصاص دهند، یا سیب زمینی. حتی بالاتر از آن به واردات برنج اختصاص دهند یا سیب زمینی. این بحث را میتوان حتی دامنهدار و عمیقتر کرد. دولت است که باید تصیم بگیرد چگونه مراقبت کند از اینکه مبادا همه کشاورزان به خاطر افزایش قیمت سیب زمینی همه سطح زیر کشت خود را به این محصول اختصاص دهند و مشکل کمبود در بخش دیگر از جمله پیاز ایجاد شود.
این درست است که همواره در ایران مسئله «آزادی» حتی بر «نان» برای مردم ارجحیت داشته است. این درست است که مردم ایران نشان دادند که به آزادی حتی بیشتر از نان اهمیت میدهند، اما با این حال نباید فراموش کنیم که این دولت است که با تصمیمات زیرمجموعه خود مشخص میکند زندگی مردم چگونه باید اداره شود.
اینجا حتی نمیتوان کلیت دولت را هم مدنظر قرار دارد. چهبسا حتی یک بخش کوچک از دولت در حد یک معاونت در یک وزارتخانه است که میتواند زندگی تکتک ما را تحتالشعاع قرار دهد. به عنوان مثال حتی یک بخش از دولت است که تصمیم میگیرد به فلان دارو بیمه تعلق بگیرد و یا تعلق بیمه به آن دارو را قطع کند. در اینجا ما با دو انتخاب روبهرو هستیم. یک انتخاب این است که هیچ کدام از اینها تا زمانی که آزادی و دموکراسی برقرار شود اهمیتی ندارد. پس در نتیجه هرکاری که اولویت را از دموکراسی بر روی سیب زمینی تغییر دهد، خیانت کرده است. انتخاب دوم این است که دموکراسی و آزادی را مهم بدانیم در عین حال تصمیم بگیریم در همین شرایط موجود هم کمی بهتر زندگی کنیم. از این رو اصل وجود دولت و تصمیمات آن بر زندگی تکتک مردم تاثیرگذار است و نباید نادیده انگاشته شود.».
تحلیل کانال حزب اتحاد ملت البته به مورد مهمتر اشاره نمیکند و آن اینکه درس ماجرای جهش عجیب قیمت سیب زمینی، اهمیت انتخاب درست و سپردن کار به افراد کاردان است؛ تا کار به جایی نرسد که دولت به جایی نرسد که برای اولین بار در اثر سوءتدبیر خود مجبور به اختصاص منابع ارزی برای واردات سیب زمینی و کاهش قیمت شود.
این سوءمدیریت چنان فاحش است که دکتر فرشاد مؤمنی کارشناس حامی دولت، زبان به اعتراض گشوده و گفت: «چرا هیئت وزیران آقای پزشکیان باید یک مصوبه بگذارد و ببینید این مصوبه چقدر تهی از اندیشه، تهی از آرمان و تهی از سازمان مناسب برای اعتلابخشی به ایران است که با دستپاچگی میگویند سازمانهای بیمهای کشور، داراییهای سرمایهای خود را بفروشند. بدون اینکه هیچ کدام از تمهیداتی که حداقل فقط جلو گیرنده فساد باشد درنظر گرفته شده باشد و البته اینکه چه نسبتی با عدالت و توسعه برقرار میکند، پیشکش!»
وی با انتقاد از اظهارات اخیر وزیر اقتصاد گفت: غمانگیز است که یک مدیرکلیدی اقتصادی، بگوید تورم به من ربط ندارد اما وقتی موضوع آزادسازی واردات خودروی لوکس میشود، از رقبای خود سبقت میگیرد که بگوید من بیشتر در این زمینه نقشآفرینی کردم. یعنی ما این قدر معیارها را از دست دادهایم! ببینید عزیزان چقدر از نظر کیفیت پشتیبانی کارشناسی و بنیه یادگیری از تجربیات سقوط کردهاند که از یکسو با عنوان صادرات سیب زمینی، غارت سفره فقرا اتفاق میافتد و چون جهش نرخ ارز داشتیم، به قیمت به غارت بردن سفرههای مردم، جیبهای کوچکی، هیولاییتر بزرگ میشوند و این قدر این کار جنونآمیز انجام میشود که به فاصله کوتاهی، همانها که آن میزان جنونآمیز و مشکوک، اسم رهاسازی را صادرات گذاشته بودند، اکنون به واردات افتادهاند.
استاد دانشگاه علامه خاطرنشان کرد: اینکه شما متوجه نشوید که این کار چقدر قبیح است که کشوری که چندین برابر نیاز مصرفیاش قابلیت تولید سیب زمینی دارد، به خاطر بحرانسازیهای ناشی از شوک درمانی، مهمترین ذخایر استراتژیک ارزیتان را باید صرف واردات سیب زمینی کنید که همزمان هم کمر تولیدکنندههایتان را شکستید و هم دولت را دچار اضطرار کردید و هم زمینههای شغلی را از شاغلان بخش کشاورزی و صنایع مربوطه دریغ کردید. صد نمونه دیگر هم میتوان اینگونه ذکر کرد... مطالعهای که انجام شده، نشان میدهد در همین شوک ارزی که از حدود کمتر از ۶۰ هزارتومان دلار را به بالای ۸۰ هزار تومان رساندند، شوک تقاضای ۸۰۰ هزار میلیارد تومانی برای سرمایه در گردش برای تولیدکنندهها اضافهتر شده است. یعنی اینها با این کار، بیسابقهترین رونقها را برای رباخوارها ایجاد کردند. مگر میشود شما شعار عدالت دهید!؟
تواضع بیخودی نکنید! حلقه انحرافی، دنبالهرو شما هستند
محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان مدعی فعالیت «فرقه انحرافی دوم» شد.
«عباس- ع» در روزنامه هممیهن نوشت: «هرچه میگذرد، بیشتر متوجه میشویم که شعار وفاق و تعیین محدوده برای آن چقدر مهم است و اتفاقاً تندروها که همان بقایای فرقه انحرافی اول هستند، چرا بیش از هر چیزی با این شعار مخالف هستند و میکوشند که آن را زمینگیر سازند.
سیاست فرقههای سیاسی مبتنی بر خواب و اوهام است. تندروها خوابهای زیادی برای کشور دیدهاند. بهشدت میانشان شایع بود که خواب و رویای صادقهای دیدهاند که دولت پیش از ۱۲بهمن تاب تحمل ندارد و به سود تندروها جاخالی خواهد داد. این خواب را مراد مطمئنی دیده و از اسرار غیب بود که البته تعبیر نشد و نخواهد شد.
آنان چنان در پریشانی فکر غرق هستند که حتی در فضای مجازی پا را از گلیم خود فراتر گذاشتهاند و نسبت به افراد بالاتر هم تندخویی و جسارت میکنند و دیر یا زود بهمثابه یک فرقه، باطن خطرناک خود را آشکار خواهند کرد.
جای تأسف است که گفته شود مشابه همین هشدارها و انذارها درباره «فرقه انحرافی اول» داده شد؛ ولی گوش شنوا و چشم بینایی نبود تا نشانههای آشکار این انحراف را ببیند و فقط هنگامی بیدار شدند که کار از کار گذشته بود و بحران بزرگی را در کشور ایجاد کردند و به کناری خزیدند و منتظر فرصت ماندهاند تا زمانی دیگر از آب گلآلود سیاست ایران ماهی قدرت بگیرند.
تا اینجا خیلی مسئلهای نیست. مشکل در همراهی نسبی بخشی از نهادهای رسمی با این جریان است. همان اتفاقی که با جریان یا «فرقه انحرافی اول» هم رخ داد و بعداً از آن پشیمان شدند. سیاست وفاق آقای پزشکیان باید بتواند این بخش از اصولگرایان را که یک بار در دام فرقه انحرافی افتادند، از افتادن در دامن «فرقه انحرافی دوم» باز دارد و صفوف آنان را از یکدیگر جدا کند و اجازه ندهد که برخی از نهادهای رسمی آگاهانه یا ناآگاهانه بلندگوی این فرقه شوند... راهی جز اتحاد و همبستگی ملی علیه تندروهای انحرافی وجود ندارد. ایران فرصت زیادی ندارد. دنیا در حال تغییرات عمیق و اساسی است. باید هرچه زودتر تصمیم گرفت. نمیتوان ماجرا را به آینده موهوم، موکول کرد. جهان و دیگران به انتظار ما نخواهند نشست.
امیدواریم که آقای رئیسجمهور گامی جدیتر بردارد و محدوده وفاق را به کسانی گسترش ندهد که هویتی ضد وفاق دارند. این کار آب درهاون کوبیدن است. وفاق را با اکثریت کنشگران سیاسی و مردم پیش ببرید و خود و منافع مردم را معطل این فرقه نکنید».
درباره این نوشته گفتنی است که اولاً فرقه انحرافی را باید تعریف کرد، انحراف از چه چیز؟ با معیار ارزشهای اسلامی و قانون اساسی و مکتب امام و رهبری است که میتوان مسیر درست را از انحراف تشخیص داد و به این معنا، برخی منافقین سابقاً مدعی خط امام و اکنون طرفدار استحاله در نظام، همان قدر منحرفند که برخی دستاندرکاران حلقه انحرافی. بلکه حتی میتوان گفت دستاندرکاران حلقه انحرافی از این منافقین قدیمیتر تقلید کرده و در معارضه جویی و تردیدافکنی و شبهافکنی کنار همین منافقین مدعی اصلاحطلبی ایستادند. مواضع این منافقین یا آن حلقه انحرافی، در زمینه قانونشکنی و یاغیگری، عبور از احکام اسلامی و قرائتهای بدعت آلود از آن، اختلافافکنی در میان ملت و روزنهگشایی برای دشمنان خارجی عیناً مثل هم است و هر دو از یک سرچشمه آلوده تغذیه میکنند.