قیــام ضـدانقــلاب1
۱۴۰۴/۰۶/۲۳
کوتی- سرزمین- اسرائیل زیبا
با وجود همه گردابهای انقلاب در ایران، عملیات محرمانه و عجیبی به فرماندهی دوستم، سرتیپ یکوتیال(کوتی) آدام رهبری شد. همراه با سرتیپ(نیروی ذخیره) آبراهام یافا، مدیر سازمان حفظ ذخایر طبیعی و سرتیپ دوم اسحاق سگو، مستشار ارتش اسرائیل در ایران، کوتی عملیات سری را طراحی کرد تا حدود ده گوزن زرد را از ایران به اسرائیل با هواپیمای «اِلعال» قاچاق کند. عملیات با موفقیت انجام شد و گوزنهای زرد که از مناظر اسرائیل ناپدید شده بود، به آن بازگشتند و اینجا به خوبی نگهداری شدند. امروزه گوزنهای زرد در پارک حیات وحش در کرمل هستند که سرتیپ اسحاق سگو به یاد پسرش، سروان شارون سگو که در زمان خدمتش در ارتش کشته شد، تأسیس کرد.
تبلیغات سمی
ایران تحت رژیم روحانیان به دشمن مسلم اسرائیل و ایالات متحده آمریکا و به یکی از پایگاههای مادر تروریست اسلامی [بخوانید نهضت جهانی اسلام] تبدیل شد. این رژیم اسلامی در چهارچوب مدیریت تبلیغات سمی ضداسرائیل و هر عاملی در جهان عرب که آماده به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل و صلح با آن است و ضد کل جهان لیبرال، مجموعهای از تمبرها را برای تنفر و تروریسم [چاپ و] صادر میکند. سال ۱۹۹۶، یکی از مقامات خانواده سلطنتی تبعیدی ایران، مجموعهای از این تمبرها را برای من فرستاد.
در نامهای که آن مقام ارشد به من نوشت و به آن تمبرها را ضمیمه کرد، در میان موارد دیگر در بخشی میگوید: «دولتی که تمبرهایی صادر میکند که قاتل رئیسجمهور سادات را تمجید میکند و نامههای مردم ایران را در این گام پنهان میکند، دولتی که تمبرهایی برای استهزاء و تمسخر دیپلماتهای آمریکایی با چشمان پوشیده و دستان بسته در سفارت محاصره شده، صادر میکند، دولتی که نهادهای بینالمللی را از طریق صدور تمبرهایی که پنج انگشت قطع شده را به نشانه پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان میدهند، خفیف میشمارد و اینگونه اهانت و خشونتی را نشان میدهد که هجوم به نهادهای بینالمللی است- اینچنین دولتی نمیتواند چیزی جز دولت تروریستی خوانده شود.»
من محتوای نامه و تمبرهایی را که درباره آنها صحبت شد به اطلاع نخستوزیر، شیمون پرز رساندم و پیشنهاد خود را برای واکنش تفسیری مناسب برایش نوشتم. در پاسخ پرز نامه ذیل را برایم فرستاد:
مشکلات داخلی که سالهای اول بعد از انقلاب در ایران به وجود آمدند و مشکلات مسیر مبارزه رهبران انقلاب، امید سقوط حکومت اسلامی را نزد شاه معزول ایران و پسرش «کوروش رضا»2 و بسیاری از افسران قدیمی ارتش سلطنتی، باقی گذاشتند. بعد از این، اتفاقات ایران را پیگیری کردم و متوجه صداهایی که از سوی رؤسای رژیم سرنگون شده میآمدند، بودم. باور کردم که تلاش برای برگرداندن این چرخ به عقب، به طور کلی برای غرب و به طور خاص برای اسرائیل اهمیت راهبردی بالایی دارد. در کتاب «رابطه ایرانی» (1988) ساموئل سگو، تلاشهایی که در اسرائیل برای کمک به شورشیان ایرانی انجام شدند، شرح داده شدهاند. اواخر سپتامبر 1982، چند روز بعد از قتلعامی که نیروهای لبنانی در صبرا و شتیلا انجام دادند3، دو ژنرال سابق ارتش ایران به اسرائیل آمدند. آن دو برای ماموریتی محرمانه از طرف پسر تبعیدی شاه معزول آمدند و از اسرائیل برای فعالیت علیه حکومت اسلامی درخواست کمک کردند. این میهمانان با وزیر دفاع آریل شارون ملاقات کردند و به او گفتند که توانایی جمعآوری دو میلیارد دلار را دارند. با این پول درخواست خریداری تسلیحات و سپس آموزش نظامی از اسرائیل را کردند. ژنرال رضوانی افزود که این تسلیحات از اسرائیل به سودان انتقال داده خواهد شد و رئیسجمهور «جعفر نمیری» آماده خواهد بود که پایگاه ویژهای را در اختیار نیروهای شورشی، برای نگهداری ما و آموزش افرادی که در کودتا شرکت خواهند کرد، قرار دهد.
این پیشرفت دراماتیک در پی ایدهای صورت گرفت که من فوریه آن سال در برنامه تلویزیونی «پانوراما»[ی] انگلیس4 پیشنهاد دادم، برنامهای که به موضوع ایران میپرداخت. درباره اهمیت راهبردی ایران صحبت کردم، رهبری شاه را تحسین کردم و به ملت او گفتم که [امام] خمینی را خلع کنند. از غرب تقاضا کردم که تلاش در زمینه اطلاعاتی و آغاز آموزش واحدهای آینده برای شرکت در کودتا را افزایش دهند. چند روز بعد پسر شاه، کوروش رضا، از مراکش با من تماس گرفت و به خاطر صحبتهایم از من تشکر کرد.
ارتباط با مخالفان حکومت اسلامی در ایران ادامه یافت. ساموئل سگو نوشت که در تابستان 1982 یعقوب نیمرودی و آل شویمر با هواپیمای شخصی عدنان خاشقجی به مراکش پرواز کردند. در فرودگاه رباط ژنرال رضوانی و نمایندهای از طرف دولت مراکش از آنها استقبال کردند. این دیدار در مراکش سه روز ادامه داشت و در جریان آن، این دو با پسر شاه و مشاوران او ملاقات کردند. اولین گفتوگو ساعتهای طولانی ادامه داشت و تجزیه و تحلیل شرایط داخلی ایران در دستورکار قرار گرفت. ولیعهد جوان در احاطه ژنرالها و مشاوران زیادی از جمله ژنرال جَم و دیگران قرار داشت.
ایده کمک به مخالفان حکومت اسلامی از سوی من بینقص بود. لازم دیدم ملحق شوم و به دوست قدیمیام کمک کنم. با ایمان کامل اعتقاد داشتم که سرنگونی حکومت اسلامی افراطی امکانپذیر است و بنابراین باید حداکثر نیروها برای آن بسیج شوند. در ادامه آخرین اطلاعات را درباره برنامهای که آغاز آن شکل گرفته بود به دوستم «عدنان خاشقجی» دادم. برای او برنامهام را شرح داده و به او پیشنهاد پیوستن به این مأموریت را دادم. خاشقجی فوراً مشغول به کار شد. او اهمیت این زمان را درک و به ریاض پرواز کرد و قول «ملک فهد» برای پشتیبانی آرام از تلاشها برای خلع [امام] خمینی را به دست آورد.
پانوشتها:
1- م: این قسمت بخشی از فصل هشتم کتاب خاطرات نیمرودی است که با توجه به ارتباط موضوعی آن با مطالب گذشته در ادامه آن آوردهایم.
2- م: نیمرودی در خاطراتش از رضا پهلوی فرزند محمدرضا پهلوی با نام «کوروش رضا» یاد میکند.
3- م: پنجشنبه 16 سپتامبر 1982 (25 شهریور1361) ارتش رژیم صهیونیستی در حالی که کشور لبنان را اشغال کرده بود، اردوگاه آوارگان فلسطینی را در صبرا و شتیلا به محاصره خود درآورد و با همکاری نیروهای متحد لبنانی خود یعنی فالانژیستهای تحت فرمان سمیر جعجع و ایلی حبیقه به ساکنان بیپناه اردوگاه حملهور شدند. در این عملیات که تا دو روز بعد ادامه یافت فالانژیستها و نیروهای نظامی صهیونیست، نیمههای شب با ورود به خانههای مردم 3297 فلسطینی و لبنانی را قتلعام کردند. برخلاف آنچه که نیمرودی وانمود میکند، دستور این جنایت سبعانه را دوست همیشگی او یعنی «آریل شارون» (وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی) به نظامیان اسرائیلی به فرماندهی عاموس یارون و نیز متحدان لبنانی آنان داده بود.
4- م: «پانوراما» یکی از برنامههای مشهور تلویزیون سلطنتی انگلستان(BBC) است که از سال 1953 تاکنون
با موضوع رویدادهای روز جهان پخش میشود.