مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
استاد حقشناس در بیان سلوک، هماره یادآور میشد که صفای درون و پالایش از گناهان، موانع شناخت و یادگیری را از میان میبَرد و بر توان فراگیری طالب علم، بهگونهای شگرف میافزاید. دانش و معرفت، پدیدهای فرامادّی است. آموزش، مطالعه، پژوهش و... همگی از قبیل معدّات و مقتضیاتاند؛ یعنی امکان درک حقیقت را فراهم میسازند؛ امّا تأثیر قطعی آنها در گروی پالایش از موانع فهم و شناخت است.
به یاد دارم در سالهای نخست طلبگی، با فرزند یکی از علمای محترم آن روز، همبحث بودم و متأثّر از آموزههای استاد، او را به سحرخیزی تشویق میکردم. گویا به دلیل کمتجربگی، اندکی در برنامۀ تحصیلی و مطالعاتیاش اختلال ایجاد شده بود و همین موجب نهی پدرش گردید. استاد، نه آن دوست مرا هرگز دیده بود و نه من هرگز با ایشان در این مورد سخن گفته بودم؛ امّا روزی همراه استاد برای اطّلاع از تازههای نشر و خرید کتاب به کوچۀ حاج نایب رفته بودیم. در مسیر بازگشت در راهروی مسجد جامع (بازار تهران) با پدر هممباحثهام که عالمِ محترمی بود، مواجه شدیم. استاد حقشناس پس از سلام و احوالپرسیِ مختصر، بدون هیچ مقدّمهای به ایشان گفت: «سحرخیزی و نماز شب هرگز مانع تحصیل نیست؛ بلکه بر توفیقات طلبه میافزاید و به درس و بحث و مطالعات او برکت میدهد و حضرت فرمود «مَطرَده» و موجب نشاط است»1 و بدینسان به پرسشِ ناگفتۀ او پاسخ داد.2
***
اگر سحر بلند شوی، پروردگار هم نظری به قلبت میکند. خدا مرحوم آقا شیخ مرتضی [زاهد] را رحمت کند! پدر[بزرگ] آقای حاج آقا جاودان- برایش یک صلوات بفرستید- میفرمودند: «اگر من زن اجنبیّه را نگاه کنم یا این دیوار را نگاه کنم، برایم فرقی ندارد! این، در اثر نماز شب است»؛ یعنی نماز شبهای ایشان، آن غرایز را در باطن ایشان کشته بود. آری؛ ای کسی که میخواهی تا صبح بگیری بخوابی- چون هوا دمِ صبح هم یک قدری لطیف میشود، میخواهی بخوابی و خُرخُر کنی! بدان که پروردگار عزیز، این چیزها را مفت به کسی نمیدهد.3
***
دانشجویی بود که خیلی اصرار داشت وارد حوزۀ علمیّه شود؛ ولی پدرش رضایت نمیداد. وقتی برای ثبتنام نزد آیتالله حقشناس آمد، ایشان تأکید نمود که «اگر پدرت راضی نباشد، توفیقاتت کم میشود. اوّل باید رضایت پدرت را جلب کنی، بعد بیایی! یکی دو ماه به همین منوال گذشت و رفت و آمدهای او فایدهای نداشت، تا این که یک روز حاج آقا به او فرمود: «دل پدر شما، دست کسی دیگر است. برو با او در میان بگذار!». او وقتی این جمله را شنید، رفت و تا یکی دو هفته از او خبری نشد؛ امّا وقتی برگشت، با یک جعبه شیرینی آمد. میگفت: بالأخره بابام راضی شد. پرسیدم: چهطور؟ گفت: از همان روزی که حاج آقا آن جمله را گفت، رفتم چسبیدم به سحرخیزی و مناجات. بعد از چندینروز، پدرم بدون هیچ مقدّمهای، به من گفت: پسرم! من مشکلی با حضور شما در حوزه ندارم و رضایتش را اعلام کرد.4
***
از موعظههای آیتالله حقشناس این بود که کسی که سحر از خواب بلند میشود، کارهای روزش، روی روال انجام میشود، قدرت معنویاش برای مقابله با گناه و هواهای نفسانی بیشتر میشود و خلاصه، بیشتر مورد عنایت قرار میگیرد. همچنین بر پایۀ سخنان معصومان:5 میفرمود: «آقایان، خانمها! اگر میخواهید چهرهتان شاداب باشد، سحر بلند شوید. میخواهید نورانی باشید، سحر بلند شوید. میخواهید عمرتان طولانی باشد، سحر بلند شوید، میخواهید مالتان زیاد شود، سحر بلند شوید».6
***
ابلیس با آن همه حقّههایش، شاگرد نفْس است، داداش جون! حالا اگر بخواهیم این دشمن را بکوبیم، باید چه کنیم؟!
ما لی سِوی فَقری إلَیکَ وَسیلَةٌ
فَـبِالافتِقارِ إلَیـکَ فَـقری أدفَـعُ7
ای پروردگار عزیزم! من چیزی غیر از این که روی نیاز به درگاه تو- که بینیازی- بیاورم، ندارم! این نگاه، نفْس و امیال نفسانی را میکوبد. این که میآیی و میگویی که: امیال نفْسانی، من را بیچاره کرده است. پس من چه کار کنم؟ بِدان که علاجش همین است. تا قدری پوست پشت دستت زبر میشود، میگویی: باید به طبیب پوست مراجعه کنم که ببینم چرا نرمیِ دستم، به زبری مبدّل شده است؛ امّا نفْس که دارد تو را از بین میبرد، چرا کاری برای مداوای آن نمیکنی؟! نفْس، خیلی خطرناک است؛ اَمّارة بالسوء است، مگر آن کسی که خدا رحمش کند! 8 پس باید سحرها را بیدار بود تا از دست نفْس نجات پیدا کرد.9
***
آیتالله حقشناس برای رشد اخلاقی، بر نماز شب و نماز جماعت تأکید داشت. ایشان میفرمود: «نماز شبخوان، نماز جماعتخوان هم هست. این دو با هم ارتباط دارد».10
چهارم؛ حج
خدا آقای جاپلقی را رحمت کند! میگفت: کسی را داشتم نصیحت میکردم که: بابا جان! تو واجبالحجّی. مبادا غفلت کنی! هی امروز و فردا میکرد تا مریض شد. آقای جاپلقی گفت: من در عالم رؤیا دیدم که دو نفر به منزل ایشان وارد شدند. یکی از اینها به او گفت که: باید یکی را انتخاب کنی: یا جزو نصرانیها شوی یا جزو یهودیها! این فرد در همان عالم رؤیا دو مرتبه گفت: نصارا، نصارا! و جان داد.11 ایشان میگفت: من با خودم گفتم که فردا بروم برای او این خواب را تعریف کنم که اگر حج نروی، میروی در صف نصارا؛ امّا صبح که آمدم درِ خانهاش، دیدم که دارند جنازۀ او را از در بیرون میآورند.12
پنجم؛ دعا
چگونه دعا کنیم؟
آیتالله حقشناس در بارۀ شیوۀ دعا کردن و این که چه چیزی از خداوند طلب کنم، میفرمود: «سه دقیقه قبل از اذان صبح، رو به آسمان کن و هفت بار بگو: «یا رَبّ!». خدا میفرماید: «بندۀ من! از من چه میخواهی که به تو بدهم؟». آنگاه بگو: خدایا! هرچه از دین و دنیا و آخرت به خیر من است، همان را هرچه زودتر نصیبم کن».13
شیوۀ درخواست از خداوند
یکبار وقتی که به حرم حضرت معصومه مشرّف شدم، مردی را دیدم که وقتی تعقیبش کردم، دیدم یک نجّار است. او داشت در حرم با بیبی صحبت میکرد و میگفت: بیبی جان! من آن دفعه که آمدم، فلان حاجت را داشتم که شما ندادید؛ امّا این دفعه که میروم، باید مهیّا شود. علاوه بر آن، من فلان حاجت و فلان حاجت را هم دارم. الآن هم یک روضۀ حضرت علیاصغر برایت میخوانم و میروم! آنقدر باصفا بود که من دیگر نتوانستم در جای خود بمانم. پشت سرش بودم که آمدم و صورتش را بوسیدم و گفتم: «اجازه بده من پای تو را ببوسم!». شما هم باید با خدا همینطور صحبت کنید و بگویید: «ای پروردگار عزیز من! من جوانم. من را کمک کن». خودت هم باید بر تعالیم اسلام ناب، استقامت کنی و تعالیم اسلامی را مراقب باشی. آن وقت است که به همهچیز میرسی، عزیز من! امام صادق هم فرمود: «خَلَقَهُم لِيَنفَعَهُم وَ يوصِلَهُم إلی نَعيمِ الأَبَدِ»14و 15
مداوا در کنار دعا
یک روز، بندۀ خدایی پیش آیتالله حقشناس آمد و گفت: حاج آقا! مرضی دارم. برایم دعا کنید و ذکری به من بدهید. حاج آقا پرسید: «پیش دکتر هم رفتی؟» و با اشاره به من، ادامه داد: «این، آقای دکتر محمّدی است [و میتواند شما را معاینه کند]». سپس به من فرمود: «آقای دکتر! ببینید این آقا چه مشکلی دارد». مشابه این برخورد، چندینبار اتّفاق افتاد.16
***
معمولاً کسانی که برای رفع مشکلشان به آیتالله حقشناس مراجعه میکردند، انتظار داشتند که ایشان راهکارهای عجیب و غریب بدهد؛ ولی ایشان پیش از دعا کردن، سفارش به تلاشهای عادی میکرد. مثلاً یک نفر را آورده بودند که سرطان داشت. حاج آقا تأکید کرد که: اوّل او را پیش دکتر خوب ببرید.17
آداب دعا برای دیگران
من وقتیکه در قم بودم، کسی برایم کاغذ نوشت که یک امر معضل برایش پیش آمده که برحسب عادت لاینحل 18 است. خواهش کرده بود که من در خدمت حضرت معصومه دعایش کنم. وقتی که کاغذ ایشان آمد، قلب من ناراحت شد و یکمرتبه متوجّه حضرت معصومه شدم و عرض کردم: بیبی جان! من هیچ حاجتی ندارم، الّا خواهش این آقا! بعد، شب که شد، دیدم که به من گفتند: این آقا که دعایش میکنی، نماز بینالطلوعینش گاه گاهی قضا میشود! او از تو درخواست دعا کرده و تو هم دعایش میکنی؛ ولی به نماز صبحش ترتیب اثر نمیدهد!
آخر، قبلاً حضرت رضا در عالم رؤیا به بنده فرموده بودند: «مواظب باش! این اشخاصی که دعا میکنی، اگر واجد شرایط نباشند، خودت صدمه میخوری!». اتّفاقاً یک کسی آمد و ظاهراً به دروغ گفت که توبه کرده است. من هم دعایش کردم. ناگهان یک سنگی آمد و به سر بنده خورد. حضرت فرمود: «مواظب باش! از این به بعد، هر وقت اینها، این رِندِ مولاها التماس دعا گفتند و شرایط را واجد نبودند، یک بلایی میآید و به تو میخورد». بنده ماندم که چه کنم؟ دعایش کنم یا نه! خب، آخر من بیچاره چه کردهام که هم دعا کنم و هم چوبش را بخورم! این که نمیشود!
شب بعد، در عالم رؤیا دیدم که همان فردی که نامه نوشته بود، [سینه میزد و] حسین حسین میگفت. فردا صبح، وقتی که آقای حجّت 19 تشریف آورد، من قضیّه را برای ایشان عرض کردم که: من برای کسی دعا کردهام که ملتزم نیست و دیشب دیدم که دارد حسین حسین میگوید. ایشان فرمود: «این که دیدهای دارد سینه میزند، حالت التجاء است. پس باید دعایش کنی». من هم دعایش کردم؛ ولی در فکر عواقب دعا کردنم بودم که چوبش را خواهم خورد؛ امّا شب سوم به من گفتند: ما حاجت ایشان را در اثر این دعا دادیم؛ امّا او باید نمازهایش را اوّل وقت بخواند! هر وقت که نمازهایش را اوّل وقت نخواند، پیچ و مهره دست ماست؛ ما هم دوباره همین قضیّه و ابتلا را برمیگردانیم.20
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «شخصی تماس گرفت و گفت: فلان آقا گرفتار است. برایش دعا کنید تا مشکلش حل شود. بنده چند روز که برای او زیارت عاشورا خواندم، در خواب به من گفتند: شما به چه حقّی برای ایشان زیارت عاشورا میخوانی؟! این آقا نماز صبحش را نمیخواند. من با او تماس گرفتم و گفتم: شما در نماز صبح کوتاهی میکنی؟ خیلی متحیّر شد و گفت: والله که هیچ کسی خبر نداشت، حتّی گاهی پدرم درِ اتاقم را برای نماز میزد؛ ولی من میگفتم: خواندهام و میخوابیدم!».21
***
یک روز، جوانی آمد و از آیتالله حقشناس خواست که برای باز شدن گرهِ کارش، دعایی کند. فردای آن روز، حاج آقا او را خواست و مطلبی را در گوشش بیان کرد. جوان، به محض شنیدن مطلب، هول شد و گفت: حاج آقا! این موضوع را حتّی پدر و مادرم هم نمیدانند. شما چهطور متوجّه شدید!؟ فرمود: «اینطور نیست که شما حرکتی انجام بدهید و کسی از آن مطّلع نشود!». بعد اضافه کرد: «تا این موضوع، اصلاح نشود، گرفتاری شما حل نخواهد شد». چند لحظه بعد، وقتی که آن جوان خواست برود، از او پرسیدم: میتوانی بگویی که حاج آقا چه مطلبی را درِگوشی به شما فرمود؟ گفت: حاج آقا فرمود: «دیشب من شما را دعا کردم؛ امّا در عالم رؤیا به من گفته شد که شما هر از گاهی، نماز صبحت را به عمد نمیخوانی».22
***
یکی از دوستان میگفت: اوایل طلبگیام مدّتی نماز صبحم قضا میشد. خدمت آیتالله حقشناس آمدم و آهسته به ایشان گفتم: حاج آقا! من نماز صبحم قضا میشود؛ برایم دعا کنید. ایشان نگاه تندی به من کرد و فرمود: «این مسئله دعایی نیست، دوایی است! دوایش هم این است که شما دروغت را ترک کنی». بعد فرمود: «میخواستی خدا چهطور چوبت بزند؟!». از ایشان که جدا شدم، یادم آمد که چند روز قبل، در جایی برای این که کارم راه بیفتد، دروغی گفته ام.23
پینوشتها:
1. امام صادق: «عَلَيكُم بِصَلاةِ اللَّيلِ؛ فَإنَّها سُنَّةُ نَبِيِّكُم وَ دَأبُ الصّالِحينَ قَبلَكُم وَ مَطرَدَةُ الدّاءِ عَن أجسادِكُم؛ در پى نماز شب باشید، که آن، سنّت پیامبر شماست و شیوۀ صالحانِ پیش از شما و دورکنندۀ درد و بیمارى از بدنتان». (تهذیب الأحکام: ج۲ ص۱۲۰ ح۴۵۳).
2. به نقل از حجتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی. در اینباره، ر. ک: ص۲۰۴ (اولویّت دادن به تحصیل علم).
3. مواعظ: ج۴ ص۱۷۰.
4. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.
5. ر. ک: فرهنگنامه تهجّد: ص۱۱۷ (فصل سوم: آثار نماز شب).
6. به نقل از آقای مرتضی اخوان.
7. «من جز فقر خود، راهى به تو ندارم/ با نیازخواهی از تو، نیازم را بر آورده مىکنم». أبوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله السُّهَیلی (م ۵۸۱ ق) به نقل از: الکنی و الألقاب: ج۲ ص۳۲۶.
8. {إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَا ما رَحِمَ رَبِّی} (یوسف: آیۀ ۵۳).
9. مواعظ: ج۴ ص۱۵۷.
10. به نقل از حجتالاسلام عبدالرضا پورذهبی. حجتالاسلام غلامحسن بخشی نیز به این مطلب اشاره نموده و جملۀ آیتالله حقشناس را اینگونه آورده است: «کسى که نماز جماعتخوان باشد، اهل نماز شب مىشود و کسى که نماز شبخوان است، اهل نماز جماعت است و این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند» (رهنمای سلوک: ص۲۱).
11. امام صادق: «مَن ماتَ وَ لَم يَحُجَّ حَجَّةالإسلام لَم يَمنَعهُ مِن ذلکَ حاجَةٌ تُجحِفُ بِهِ أو مَرَضٌ لا يُطيقُ فيهِ الحَجَّ أو سُلطانٌ يَمنَعُهُ، فَليَمُت يَهوديّاً أَو نَصرانيّاً؛ هرکس بمیرد و حج نگزارده باشد، در حالی که خودداری او از حج، به سبب فقر شدید یا بیمارى بازدارنده از حج و یا منع قدرتمندى نبوده باشد، باید یهودى یا نصرانی بمیرد!» (الکافی: ج۴ ص۲۶۸ ح۱).
12. مواعظ: ج۲ ص۱۳۱.
13. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
14. «آنها (مردم) را آفریده تا به آنان، سود رساند و به نعمت جاویدان برساند» (علل الشرائع: ص۹ ح۲).
15. مواعظ: ج۴ ص۱۷۳.
16. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
17. به نقل از آقای فرشاد.
18. حل ناشدنی.
19. آیتالله سیّد محمّد حجّت کوهکمرهای.
20. مواعظ: ج۴ ص۱۴۰. در اینباره ر. ک: ص ۲۷۴ (برکات نماز اوّل وقت).
21. به نقل از حجتالاسلام غلامحسن بخشی.
22. به نقل از آقای محمّدحسن میرشاهولد.
23. به نقل از آقای عبّاس صفری.