ظریف، معمار «وتوی معکوس در شورای امنیت»
حالا نسخه «مذاکرات در تمام موضوعات» را میپیچد
۱۴۰۴/۰۷/۲۲
هفت سال پس از مرگ مغزی برجام و در حالیکه سازوکار ماشه، آخرین نفسهای این توافق را نیز قطع کرده، محمدجواد ظریف بار دیگر با ادبیات تکراری و نسخههای سادهلوحانه خود بازگشته است؛ دیپلماتی که «وتوی معکوس» را به دشمن هدیه داد و «تعطیلی اراک» را نشانه تدبیر دانست، اکنون از «مذاکرات چندوجهی» سخن میگوید! ظاهراً شکستهای پیاپی در میدان واقعیت هنوز برای او درس عبرت نشده و مسببان خسارتهای برجام یکوجهی، همچنان در خیال و توهم دیپلماسی خنده، به دنبال تجربه دوباره همان شکست تاریخیاند.
روز گذشته گفتوگویی از محمد جواد ظریف با النهار لبنان منتشر شده که در آن مذاکرهکننده ارشد برجام و وزیر خارجه اسبق ایران بدون هیچ اشارهای به مرگ مغزی هفت ساله برجام و مرگ رسمی برجام با فعال شدن نهائی مکانیسم ماشه مجددا نسخههای سادهاندیشانه خود را تکرار کرده است.
این گفتوگو که به وسیله یک فعال رسانهای ایرانی صورت گرفته است با مقدمهای تملق بار از ظریف شروع شده است که هم تامل برانگیز و هم خندهدار است.
این فعال رسانهای به شکل تامل برانگیز و عجیبی ظریف را دانشمند روابط بینالملل و اهل نظریهپردازی و مخالفان وی را سازماندهی شده معرفی میکند. جای سؤال دارد که این فرد با چه دانشی از روابط بینالملل ظریف را دانشمند روابط بینالملل معرفی کرده و پا را از این نیز فراتر گذاشته و وی را نظریهپرداز علم روابط بینالملل معرفی میکند.
طیف غربگرای داخلی که پیش از این ظریف را امیرکبیر زمان معرفی میکرد و اکنون او را در حالی دانشمند روابط بینالملل معرفی میکند که خود او نیز چنین داعیهای ندارد و تمام رزومه خود را حضور چنددههای در مجامع بینالمللی معرفی میکند،حضوری که حتی درک بدیهیات حقوق بینالملل و شناخت ساختار حقوقی آمریکا را نیز برای وی به ارمغان نیاورده است.شاهکار حضور چند دههای ظریف در نهادهای بینالمللی پذیرش «وتوی معکوس شورای امنیت» در برجام و سازوکار اسنپبک بود که برای اولین بار در دوران پس از جنگ جهانی دوم در توافقی، تمام ابزارهای یک طرف در برابر خلف وعده طرف مقابل را از وی سلب میکرد.
جدای از اینکه ظریف چه نظریهپردازی حتی ابتدائی در روابط بینالملل داشته است، فردی همچون وی که پیشتر خود را مخالف مکتب فکری واقعگرایی(رئالیسم) عنوان میکند از درک اصول اولیه علم روابط بینالملل نیز عاجز است و حتی از یک دانشجوی در حال تحصیل نظریات روابط بینالملل نیز آگاهی کمتری نسبت به این رشته دارد. اهمیت مکتب واقعگرایی در روابط بینالملل به حدی است که عمده نظریات دیگر این رشته (از جمله مکاتبی همچون مکتب انگلیسی، نئولیبرالیسم، نظریات انتقادی و همچنین سازه انگاری) در تایید، در ادامه و یا در نقد استدلالات این مکتب به وجود آمدهاند.
مسببان خسارتهای برجام یکوجهی سخن از مذاکرات چند وجهی میزنند
ظریف در این گفتو گو اظهار داشته است: در شرایط کنونی، جمهوری اسلامی راهبرد مذاکره مستقیم واقعی، چندوجهی و معطوف به نتیجه را در پیش بگیرد.مذاکره واقعی یعنی از زندان گذشته بیرون آمدن و از همه امکانها و ظرفیتهای قدرت ملی استفاده کردن. من با ۴ دهه سابقه دیپلماسی عرض میکنم مذاکرات مستقیم و چندوجهی درباره مسایل مورد اختلاف ایران و آمریکا چاره کار است.
ظریف پیش از این نیز در دوران برجام تمایل شدیدی برای ورود به بحث منطقهای و دیگر موضوعات میان ایران و آمریکا داشت و مبتنی بر همین مسببان برجام در پی برجام 2 و برجام 3 در موضوعات دیگر نیز بودند. آنان حتی برای نشان دادن حسن نیت بیشتر در طی برجام، علاوهبر انجام زودتر از موعد تعهدات هستهای ایران، فعالیتهای فضائی کشور را نیز با رکودی شدید و داوطلبانه روبهرو کردند.
ظریف در حالی سخن از مذاکرات چند وجهی میزند که برجامی که محدود به هستهای بود نه تنها آوردهای جز تحریمهای شدیدتر و جنگ را برای ایران به ارمغان نیاورد که بخش مهم و مؤثری از تواناییهای قدرتساز ایران از جمله راکتور آب سنگین اراک و هزاران سانتریفیوژ را نیز نابود ساخت. مذاکرات یک وجهی برجام درسی شد که به هیچ وجه به خصوص تیم همیشه بازنده و فریب خورده روحانی-ظریف، توانایی و ظرفیت قدرتساز کشور را در دیگر موضوعات با مذاکراتی که تنها منجر به اسارت ایران در تعهدات سنگین و در مقابل دستاورد هیچ میشود، نابود نسازند.
وقتی ظریف از افعال معکوس استفاده میکند
ظریف در بخش دیگری از این گفتوگو اظهار داشت: که ایران در مذاکرات برجام به خواستههای طرف مقابل تن نداد و توانست بسیاری از خواستههای خود را به طرف مقابل بقبولاند. در مذاکرات آتی هم همین است و بده بستان امری طبیعی است. آنهائی که در ایران یا آمریکا میخواهند در مذاکره فقط امتیاز بگیرند و امتیاز ندهند الفبای مذاکره را نمیدانند. همانطور که دست بالا گرفتن بیش از اندازه در مذاکره هم خطای بزرگی است و کشور را سرانجام به ورطه امتیاز دادن میکشاند.
این سخنان وزیر امور خارجه برجام،در حالی است که تیم مذاکرهکننده برجام برخلاف این ادعا، عمده خواستههای طرف مقابل را پذیرفته و سخن اخیر رهبری درباره تخطی تیم مذاکرهکننده ایران از دستور رهبری درباره عدم پذیرش بازه ده ساله برجام، نمونه کوچکی از دهها عقبنشینی ظریف و تیم وی از حقوق ملت ایران است.
پذیرش سازوکار عجیب وتوی معکوس در مکانیسم ماشه و پذیرش تحریم تسلیحاتی علیرغم مخالفت چین و روسیه و حمایت آنان از ایران در عدم پذیرش چنین درخواستهای نابحقی نشانگر این است که این آمریکا و اروپا بود که توانست بسیاری از خواستههایهای خود را به طرف مقابل بقبولاند.
جواب فرید زکریا به دروغ ظریف: دولت بایدن میتوانست مسیر را تغییر دهد، اما چنین نکرد
وی در بخش دیگری اظهار میکند که در حال حاضر گذشت زمان لزوما به نفع ما نیست و شاید ماههای آینده برای مذاکره بهتر از امروز نباشد. وزیر اسبق امور خارجه در تایید سخن خود مدعی خطای تصمیمگیری در دولت شهید رئیسی برای احیای برجام در دوره بایدن میشود و در این زمینه گفته است: در ابتدای دولت (شهید) رئیسی همه چیز برای بازگشت آمریکا به برجام فراهم بود. حتی قبل از تصویب قانون راهبردی در مجلس شورای اسلامی، قرار بود همزمان با تحلیف بایدن این تصمیم اعلام شود. حتی پس از تصویب قانون، در مذاکرات ایران و اعضای باقیمانده برجام با حضور غیر مستقیم آمریکا، توافق برای بازگشت آمریکا به برجام در پایان دولت روحانی آماده بود، اما با این تفکر در ایران که مذاکرات فرسایشی به نفع ایران است از یکسو و زیادهخواهی اروپا و آمریکا از سوی دیگر فرصت خوب برای ایران و جهان از بین رفت و همان دولت هم نتوانست از این فرصت برای موفقیت خود استفاده کند.
این ادعای کاملا دروغ و خلاف واقع در حالی است که حتی بسیاری از مقامات و تحلیلگرهای دموکرات آمریکایی نیز به دولت بایدن برای بیمیلی نسبت به توافق با حسن روحانی در ابتدای سال 1400 میتازند و افرادی همچون فرید زکریا مرداد 1403 در مقالهای در واشنگتن پست، صراحتا در این زمینه اظهار میکند: «دولت بایدن میتوانست مسیر خود را تغییر دهد، اما از ترس واکنش شدید جمهوریخواهان، چنین نکرد. در نتیجه، سیاست آمریکا چیزی جز یک نمایش سختگیری برای راضی نگه داشتن مخاطبان داخلی نبود.» این یعنی توافقی در کار نبود که کسی بخواهد مانع آن شود؛ بلکه اصل ماجرا فقدان اراده در واشنگتن بود.
برای روشنتر شدن حقیقت، کافی است به مواضع مقامات آمریکایی در همان سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ نگاه کنیم. جاش گاتهایمر، نماینده دموکرات کنگره، آشکارا نوشت که او و گروهی از نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه به دنبال «توافقی طولانیتر، قویتر و سختتر» هستند. آیا چنین فضائی نشانه آمادگی آمریکا برای بازگشت به برجام بود؟
حتی شنیدهها حکایت از آن دارد که در همان مقطع، آمریکاییها برای مدتی طولانی حاضر به حضور در مذاکرات هم نشدند؛ چراکه احساس میکردند دولت روحانی نیازمند توافق است و بهتر است با فشار بیشتر، امتیازات بیشتری بگیرند. نهایتاً نیز آنچه پیشنهاد شد، چیزی جز «مذاکره گامبهگام» نبود؛ روندی که صریحاً با احیای برجام تفاوت داشت و عملاً هیچ تضمینی برای بازگشت آمریکا به توافق نمیداد.