آیا عاقبت خبرهایی که آرزویش را داشتیم رسیده است؟ خاورمیانه مکانی شگفتانگیز و منحصر به فرد در نوع خود است. واقعیت و خیال آنجا در همدیگر ادغام شدهاند و کسی مثل من این را میداند؛ اما نباید هیچ منبع و هیچ مسیری را نادیده گرفت. شانس اینکه این حرفها درست باشد کم بود اما هر روز چنین اطلاعاتی نمیرسد: بررسی کردم و یافتم که فکس واقعاً از تهران فرستاده شده و اینکه شماره تلفنهائی که ضمیمه شدند مربوط به هتلی در تهران است. قبل از آن که فرصت هضم آن فکس فوقالعاده را پیدا کنم، فکس دیگری هم از تهران و هم از بتلاوی به خانهام رسید. با دقت هر کلمه را خواندم و هرچه پیش میرفتم سطح هیجانات و امید افزایش مییافت:
آقای یعقوب عزیز
صبح امروز به شهر شیراز سفر کردم. من الان خیلی خوشحالم. خواستم آقای رون را ملاقات کنم و دوربینم را آماده کردم و به او قلم و کاغذی دادم [اگر] او میخواهد نامهای بنویسد؛ اما در آن هنگام یک فرمانده آمد و به من گفت: شما عکس و نامهای از رون نمیگیری.
از او پرسیدم برای چه، من از دولت ایران مجوز دارم. [اما] آن مرد از دولت ایران نیست، کسی از لبنان است. اول از لبنان مجوز بگیر و بعد دوباره بیا و عکسبرداری کن و نامه بگیر؛ و او به من اسم و شماره تلفن داد. پس من به اردن و لبنان سفر میکنم. لطفاً آماده باشید. من به شما زنگ خواهم زد و شما به اردن خواهی آمد و من با شما ملاقات خواهم کرد. آقای رون خوب است اما مشکلات astomic [تنفسی یا گوارشی] دارد. او دارو دریافت میکند. او به من گفت، تو اولین کسی هستی که مرا ملاقات میکند، او به من گفت، من امروز خیلی خوشحالم.
این اطلاعات شگفتانگیز را با هیچ کسی و قطعاً کسی از خانوادهها و مقامات رسمی در میان نگذاشتم. از وعدههای قبلی دریافت شده، هم در موضوع رون آراد و هم سه مفقود سلطان یعقوب کاملاً ناامید بودم و به همین خاطر خواستم در ابتدا صحت و سقم اطلاعات جدید را تأیید کنم، آن مرد را رو در رو ملاقات کنم و از زبان خودش آنچه را که دیده بشنوم، این که چه کسی را ملاقات کرده و چه چیزی با خودش از تهران آورده است.
بلافاصله تلاشها را آغاز کردیم تا بتلاوی را در اسرع وقت به اسرائیل بیاوریم. او نیمه دوم ماه ژوئن رسید و خیلی زود با آمدن او خوشحالی از دست رفت. بتلاوی با خودش دو حلقه فیلم آورد که به گفته او از ایران گرفته شده بودند. او عکسها را ظاهر کرد و آنها را به ما تحویل داد. ناامیدی جدی بود. کیفیت عکسها ضعیف بود و بخشی از آنها کاملاً نامعلوم بودند. آنها اصلاً به آنچه که انتظار داشتیم نزدیک نبودند. ممکن بود که آنها در ایران گرفته شده باشند و یا شاید حتی در زندانی که بتلاوی در آن ملاقات کرده بود اما در آنها هیچ نشانهای از رون آراد یا اطلاعاتی که مرتبط با او باشد وجود نداشت.
همزمان با ملاقات با بتلاوی، با یعقوب پِری ارتباط برقرار کردم که تا سال 1995 رئیس شاباک و در آن زمان از سوی دولت اسرائیل مسئول موضوع مفقودین و اسرا بود. افراد حرفهای دیگری را دخیل کردیم و در نهایت تصمیم گرفتیم بتلاوی را برای تست دروغسنج بفرستیم. یافتههای دروغسنج ترس مرا تأیید کرد- بتلاوی به ما دروغ گفت. او به ما توضیح داد که مدیرکل وزارت کشور ایران را ملاقات کرده و این به او مجوز داده تا رون آراد را در زندانی مخفی بین شیراز- اصفهان ملاقات کند. او به زندان رسیده اما افسر مسئول زندان به او اجازه نداده تا رون آراد را ملاقات کند و او را فرستاده تا مجوزی از ابراهیم صلاح، فردی با مسئولیت ارشد در «حزبالله»، دریافت کند. تست دروغسنج با قطعیت نشان داد که در این داستان حتی ذرهای واقعیت وجود نداشت (به ضمیمه 33 رجوع شود). معلوم بود که گفتههای این شخص با نیت خوبی است اما دارای تخیل گستردهای هم است. شکی نیست که او واقعاً به ایران رفته، در سراسر کشور گشته و حتی سعی کرده کمک کند؛ اما از سوی دیگر، معلوم بود که به دستاورد قابل توجهی نرسیده است.[1]
علیرغم ناامیدی، رابطه با بتلاوی را ادامه دادیم. همانطور که انتظار داشتیم این مرد سرشار از نیات خوب بود اما نتایج ضعیف بود. حتی این شکست مرا سست نکرد. چهارده سال پول و زمانم را برای مفقودین ارتش اسرائیل اختصاص دادم[2] و هنوز هم به خوبی امیدوارم. هر کمکی که بتوانم برای کمک به پیشرفت حل این معما بکنم، من را سعادتمند خواهد کرد.
پانوشتها:
1- م: همانطور که خود نیمرودی هم اعتراف میکند اطلاعات داده شده توسط این فرد که خود را یک خبرنگار پاکستانی معرفی میکرد کاملا جعلی بود و ادعاهایش مبنی بر ارتباط با مقامات ایرانی از جمله دکتر ولایتی و ملاقات با رون آراد در ایران، بیشتر زاییده قوه خیال او بوده و صحت نداشته است. با خواندن این بخش از خاطرات نیمرودی به وضوح مشخص میشود در جریان پیگیریهای آنها برای آگاهی از سرنوشت سه سرباز مورد نظرشان، افراد متعددی با ادعاهای واهی به آنها نزدیک شده و با ارائه اخبار کذب صرفاً به دنبال کسب مال بودهاند. ظاهراً دستگاه اطلاعاتی اسرائیل چندان هوشمند نیست که طی سالهای متعدد اینچنین هدف کلاهبرداری واقع شده است.
2- م: فعالیت نیمرودی برای پیگیری سرنوشت سربازان اسرائیلی به هیچ وجه اقداماتی شخصی نبوده و آنچنان که از متن خاطراتش برمیآید و با توجه به شبکه همکارانش در این فعالیتها که همگی از عناصر اطلاعاتی اسرائیل بودهاند؛ نیمرودی شرح وظایفی مشخص از جانب رژیم صهیونیستی در این حوزه داشته است. با توجه به اتهاماتی که در سالهای اخیر در اراضی اشغالی متوجه او و پسرش است، به نظر میرسد نیمرودی در خلال بیان خاطراتش میخواهد خدماتش را برجسته و حتی در میزان آنها غلو کند.