باید از علمدار تبعیت کرد
۱۴۰۴/۰۸/۱۳
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
کوتاه آمدن از برخی حقوق
آیتالله حقشناس در مواجهه با مردم، خیلی مراعات طرف مقابل را میکرد. مثلاً این مسئله بارها اتفاق افتاد که با ایشان به نانوایی میرفتیم و کسی خارج از صف میآمد و جلوتر از ما نان میخرید و میرفت. حاج آقا در این موارد، هیچ اعتراضی نمیکرد. حتی اگر من هم میخواستم برخوردی کنم یا کلامی بگویم، به من هم اجازه نمیداد.
همچنین بعضی وقتها که برای رفتن به مدرسۀ سپهسالار، از ابتدای خیابان ناصرخسرو تا خیابان پامنار سوار اتوبوس میشدیم، ایشان با وجود خالی بودن صندلی، سرپا میایستاد.
چندبار که تکرار شد، از ایشان پرسیدم: چرا وقتی صندلی خالی هست، نمینشینید؟ فرمود: «سید رضا! مردم دوست دارند ما را ایستاده ببینند!». هنگام خرید نیز با فروشنده، خیلی چانه نمیزد و معمولاً هر قیمتی که فروشنده میگفت، پرداخت میکرد. ایشان در مناسبتی به این نکته اشاره کرد و فرمود: «روحانی، حتی باید از بعضی حقوق حَقۀ خود هم بگذرد».1
پرهیز از کاسبی به نام دین
آیتالله حقشناس بهشدت از «دُکانداری» و «کاسبکاری» به نام دین و معرفت، بیزار بود، بهگونهای که حتی وقتی گهگاه همراه ایشان برای خرید میرفتیم، از این که فروشندهای به دلیل موقعیت دینی و روحانی، به ایشان تخفیف دهد، مانع میگردید و با اشاره به روایاتی که از امتیازطلبی و نان خوردن از راه علم نهی نموده است،2 همین مقدار امتیازگیری را مشمول همان نهی در روایات میدانست و از رفتار برخی که موقعیت و شأن خود را دستمایۀ امتیازخواهی و برخورداری از حق ویژه- گرچه به اندازۀ گرفتن یک تخفیفِ ساده- قرار میدهند، انتقاد میفرمود.3
اهتمام به تبلیغ
من جبهه که بودم، برای آیتالله حقشناس نامه مینوشتم و ایشان هم جواب میداد. یکبار برای ایشان نوشتم: شما آنجا جلسۀ اخلاق گذاشتی، در حالی که ما اینجا نیاز بیشتری به جلسۀ اخلاق داریم ولی کسی نیست! در جواب نوشت: «عزیزم یوسفی! شیخ محمدحسین زاهد، چندان بهرهای از سواد نداشت و میگفت: بیشتر از مغنی4 بلد نیستم درس بدهم؛ اما شما ثمرات وجودیاش را میبینی». منظور ایشان، این بود که: شما آنجا هستی، خودت صحبت کن! همچنین نوشته بود: «کتاب تفسیر را بردار و از روی آن بخوان؛ ولی از خودت حرفی نزن». ایشان میدانست که من هنوز بار علمی کافی ندارم.5
***
زمان جنگ تحمیلی، وقتی در جبهۀ غرب (کوزَران کرمانشاه) بودم، میدیدم اوقات فراغت برخی از رزمندهها کمی به بطالت میگذرد. آنها به دلیل نداشتن مشغلۀ مناسب، گاهی شوخیهای نامناسب میکردند. این مطلب بهانهای شد تا دوستان را جمع نمودم و کمی برایشان صحبت کردم. قرار شد از آن روز به بعد، نمازها را به جماعت بخوانیم. خودم هم امامت جماعت را قبول کردم؛ چون کس دیگری نپذیرفت. دفترچهای داشتم که در آن، احادیثی را که از آیتالله حقشناس شنیده بودم، یادداشت کرده بودم. هر روز بعد از نماز، احادیثی را از روی آن برای جمع حاضر میخواندم. گذشت تا این که به مرخصی آمدم. حدوداً نیمساعت به اذان ظهر مانده بود که به مسجد امینالدوله رسیدم. همین که وارد شدم، دیدم حاج آقا در حال بیرون آمدن از اتاقک کناری مسجد است. ایشان تا مرا دید، دستانش را باز کرد و با روی خوش از من استقبال نمود. بعد که نشستیم و ایشان مرا به حاضران معرفی کرد، هنوز چیزی نگفته بودم که خطاب به من فرمود: «آقا مرتضی! کار خیلی خوبی کردی که در جبهه برای دوستانت نماز جماعت بر قرار کردی و این «قال الصادق» و «قال الباقر»ها را برای آنها میگویی».6
***
زمان جنگ، پادگان امام حسین مرکز تعلیم و تربیت رزمندگان تهرانی بود. در واقع، رزمندهها در آنجا دورههای رزمی و عقیدتی میگذراندند و سپس به جبهه اعزام میشدند. روزی از واحد عقیدتی- سیاسی پادگان از من خواستند که در روز، چند ساعتی با آنها همکاری داشته باشم. وقتی در اینباره با آیتالله حقشناس مشورت کردم، فرمود: «داداش جون! حتماً برو. ما معلوم نیست این درسها را به آخر برسانیم!».7
برای هدایت جوانها وقت بگذارید!
استادی داشتم که به من میگفت: روزی چند تا درس میخوانی؟ گفتم: سه تا. گفت: یکی را تعطیل کن، دو درس را بخوان و در عوض سومی، این جوانان را هدایت کن؛ آن وقت ببین آن که سه درس میخواند، زودتر میرسد یا تو. از قضا من زودتر رسیدم! فهمیدی؟ این حرفها به گوش شما نخواهد رفت؛ ولی بدانید که اگر شما خدمت کردی و برای این جوانها درس موعظه گذاشتی، پرندگان آسمان شما را دعا میکنند، ماهیهای دریا شما را دعا میکنند.8 و 9
***
آیتالله حقشناس بارها به طلبهها تأکید میکرد که: «اگر میخواهید به مقام اجتهاد دست پیدا کنید و عالِم شوید، سعی کنید با جامعه بهویژه با همین جوانهایی که در محلههای شما زندگی میکنند، ارتباط داشته باشید. اگر چنین کنید، زودتر مجتهد میشوید».10
چگونگی رفتار طلبه با مهمان
دیشب در ساعتی که من برای مطالعات خودم معین کرده بودم، برایمان مهمان آمد. خب من باید چه کار میکردم؟! با خود گفتم: اگر جلوی مهمان کتاب را باز کنم، او کسل میشود و میگوید: ما یک دقیقه آمدیم مهمانی و او دارد کتاب میخواند... و اگر هم بنشینم به تعارف کردن و میزبانی، تا بسمالله را بگوییم و احوالپرسی کنیم که کجا بودی و کجا نبودی، با یک چایی و پذیرایی، حداقل یک ساعت طول میکشد. بعداً هم که میخواهیم شام بخوریم که شب تمام میشود! دیدم تکلیفم، مشخص نمیشود. لذا استخاره کردم که از مهمان پذیرایی کنم و بعد مطالعه کنم و دیرتر بخوابم؛ یعنی کمی از ساعت خواب بزنم و در وقت دیگر تلافی کنم. استخاره خوب آمد و از ساعت خوابم زدم تا از مطالعهام نمانم.11
۶. رهنمودهای سیاسی
در این فصل، نمونههایی از رهنمودهای آیتالله حقشناس در زمینۀ سیاست و حکومتداری بیان میگردد.
پرهیز از داوری عجولانه در کار مسئولان
بعضی از رفقا در میان مردم حرفهایی میزنند و روحیۀ آنها را تضعیف میکنند. من از آنها خواهش میکنم کمی تاریخ مطالعه کنند و قدری به ایام گذشته مراجعه کنند. غرض، این است که شما هیچوقت تضعیف نکنید. هیچوقت نگویید که: چرا اینها این منطقه[ی جنگی] را یکبار گرفتند و دو مرتبه خالی کردند؟ برای گرفتن اینجا چهقدر ما شهید دادیم!... آنجا همچین بود، همچون بود و... این حرفها را نزنید. بارها من به شما نصیحت کردهام، به شما گفتهام که: آقا جان! شما اولاً اطلاعاتتان محدود است. باید شما همهچیز را مطالعه کنید، فوری قضاوت نکنید. آنهائی که در رأس امور هستند، مصالح شما را إنشاءالله در نظر دارند. آخر، اطلاعات ما کافی نیست. ما چه میدانیم؟ آنها روز و شب به کار سیاست و جنگ مشغولاند؛ آنها درسش را خواندهاند و مطلعاند و تاریخ را هم نگاه میکنند و مصالح مملکت را هم در نظر میگیرند.12
شکر نعمت امنیت و جمهوری اسلامی
آیتالله حقشناس فرمود: «شماها باید چهقدر شکرانه بهجا بیاورید که در امنیت به سر میبرید. البته در بسته و سربسته، در بعضی قسمتها مشکل وجود دارد؛ ولی با همین وضع هم باید شکرانۀ جمهوری اسلامی را بهجا آورد. اگر کسی بخواهد یک رفیق پیدا کند که تمام صفات حمیده در او جمع است، بیرفیق میماند!13 بالأخره یک چیزهایی هم در جمهوری اسلامی هست. من هم نگفتم که صددرصد جلو هستیم؛ بله! یک چیزهایی هم هست که امیدواریم آنها هم به حق امام زمان(عج) کمکم اصلاح شود. باید موقعیت خود را شناخت و شکر آن را بهجا آورد. مسلمانان در جاهای دیگر دنیا، خودشان، بچهها و نوامیسشان در مخاطرۀ بمب هستند که شما هم طعم آن را در زمان حملات هوائی صدام چشیدهاید».14
آسیب و گزند منافقان
سال ۱۳۶۱، یکی از اقوام ما که عضو سازمان مجاهدین خلق (منافقان) بود، دستگیر شد. اطرافیان به من گفتند: چون تو طلبهای و به اصطلاح، حزباللهی هستی، حتماً از شما دربارۀ فلانی تحقیق میکنند. حواست را جمع کن که یکوقت چیزی نگویی که سر این بنده خدا بالای دار برود! به آنها گفتم: «تلاشم را میکنم؛ اما اگر احساس وظیفه کردم، همۀ مسائل را هرچه هست، توضیح میدهم». آنها خیلی از دست من ناراحت شدند و گفتند: اگر مشکلی برای او پیش بیاید، تو مسئولش هستی! وقتی این را شنیدم، کمی مردد شدم که تکلیفم چیست. برای همین با مرحوم آیتالله حقشناس مشورت کردم. ایشان فرمود: «داداش جون! باید حقیقت را بگویی! اینها اشخاصی هستند که هم به خودشان آسیب میزنند، هم به دیگران». اتفاقاً چندروز بعد، از من سؤال کردند و من ماجرای او را آنطور که بود، توضیح دادم. البته کار او به اعدام نکشید و بعد از چند سال آزاد شد و الآن شکر خدا توبه کرده و سر زندگیاش است.15
حجیت کلام امام خمینی
ما یک «کلامالملوک»16 داریم و یک «ملوکالکلام».17 سخن رهبر کبیر انقلاب، هم سخن شخص اول مملکت است و هم پادشاه سخن است. چون ایشان، مرد ادب است، مرد عرفان است، باید کلامش را گوش کرد. البته پند را هرجا که نوشته باشند، باید بگیرید؛ ولی بیان ایشان حجت است و گرفته شده از معصوم است؛ برگرفته از عرفان است و فلسفه و فقه.18
***
یکی دو سال بعد از رحلت امام خمینی بود که من برای نماز صبح به منزل آیتالله حقشناس رفتم. ایام ماه رمضان بود و ایشان نماز صبح را در منزلشان اقامه میکرد. ایشان رادیوی کوچکی داشت که دقایقی قبل از اذان روشنش میکرد تا موقع رسیدن نماز را متوجه شود. آن روز من طبق معمول، کمی قبل از اذان به منزل حاج آقا رسیدم. رادیو روشن بود و مطالبی از امام را پخش میکرد. وقتی صحبت امام تمام شد، حاج آقا فرمود: «از حلقومشان حرف حق میزنند».19
باید از علمدار تبعیت کرد
راجع به حضرت آقای خامنهای سؤال کردند. گفتم: فعلاً صحبت اعلم و غیراعلم نباید کرد؛ بلکه باید ببینیم که چه کسی عَلَم در دستش است. توجه فرمودید؟ باید ببینند علَم دست کیست و دیگران هم باید تبعیت کنند. حالا فعلاً عَلَم دست وجود مبارک ایشان است. باید دیگران هم تبعیت کنند و عرض میشود که اگر علمدار افتاد، دیگر حساب همه را خواهند رسید.20
***
یکی از معیارهای آیتالله حقشناس در سیاست این بود که میفرمود: «خداوند در هر زمانی عَلَم را دست یک علمدار میدهد و اگر کسی اعلم هم باشد، باید پشت سر علمدار حرکت کند؛ زیرا اگر علمدار زمین بخورد، همه زمین میخورند».21
***
پس از رحلت آیتالله اراکی که بحث مرجعیت مقام معظم رهبری و چند تن دیگر از مراجع تقلیدی که از طریق جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم معرفی شده بودند، مطرح شد، برخی، از آیتالله حقشناس سؤال میکردند که: از میان مراجع معرفی شده، کدام یک اعلم است و ما به چه کسی رجوع کنیم؟ میفرمود: «ببینید امروز عَلَم دست کیست، دنبال او بروید».22
***
زمان ریاستجمهوری مقام معظم رهبری، آیتالله حقشناس خیلی به ایشان، اظهار علاقه و ارادت میکرد و میفرمود: «ایشان فردی متدین است» و همیشه با احترام و بزرگی از ایشان یاد میکرد.23
زمانی که ایشان به رهبری رسید نیز حاج آقا با این که سن و سالشان خیلی بیشتر بود، اما نسبت به اطاعت از ایشان تأکید میکرد و میفرمود: «ایشان در رابطه با بنده هرچه حکم کند، بنده ملزم هستم با دل و جان از ایشان تبعیت کنم. همه ملزم هستیم که گوش به فرمان ایشان باشیم».24
***
آیتالله حقشناس از دورانی یاد میکرد که مرجعیت عامه برعهدۀ آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بود و عدهای درصدد طرح مرجعیت آیتالله بروجردی بر آمده بودند؛ اما آیتالله بروجردی آنها را مورد عتاب شدید قرار داده و فرموده بود: «بگذارید عَلَمِ (پرچم) زعامت دست یک نفر باشد (اشاره به آیتالله اصفهانی) و همه باید از او حمایت کنند».
آیتالله حقشناس با الهام از همین سخن آیتالله بروجردی بود که در بحبوحۀ انقلاب و جنگ که عدهای درصدد بودند با طرح مسئلۀ اعلمیت برخی مراجع، رهبری امام خمینی را تضعیف کنند، میفرمود: «اکنون باید دید عَلَم دست کیست، نه این که اعلم کیست».25
توجه دادن به جایگاه عمار
یکی از معیارهای آیتالله حقشناس در مباحث سیاسی، توجه دادن به جایگاه عمار در جنگ صفین برای تشخیص حق و باطل بود.26
پانوشتها:
1. به نقل از آقای سید رضا همایونی. 2. مانند این روایت نقل شده از رسول خدا(ص): «مَن أکَلَ بِالعِلمِ طَمَسَ الله عَينَيهِ وَ كانَتِ النارُ أولى بِهِ؛ هرکس از طريق دانش، امرارمعاش کند، خداوند، چشمان او را کور مىگرداند و آتش براى او سزاوارتر است» (الفردوس: ج۳ ص۵۹۲ ح۵۸۵۶). در اینباره، ر. ک: میزان الحکمة: ج۸ ص۴۳. 3. به نقل از حجتالاسلام سید عباس قائممقامی. 4. مقصود، کتاب مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب نوشتۀ ابومحمد عبدالله بن یوسف بن هشام انصاری است. این کتاب دربردارندۀ قواعد کلی ادبیات عرب است که امروزه در سال سوم حوزههای علمیه تدریس میشود. 5. به نقل از حجتالاسلام سید محمد یوسفی. 6. به نقل از آقای مرتضی اخوان. 7. به نقل از حجتالاسلام عبدالرضا پورذهبی. 8. از پیامبر روایت شده است: «إنَ مُعَلِمَ الخَیرِ یَستَغفِرُ لَهُ دَوابُ الأرضِ و حیتانُ البَحرِ و کُلُ ذی روحٍ فِی الهَواءِ و جَمیعُ أهلِ السَماءِ و الأرضِ؛ جنبندگان زمین و ماهیان دریاها و هر جانداری در هوا و همۀ اهل آسمان و زمین، برای آموزگار نیکی، امرزش میخواهند» (بصائر الدرجات: ص ۳ ح ۱). 9. مواعظ: ج۱ ص۱۹۲. این مطلب در مصاحبۀ حجتالاسلام صدرالدین نخچی نیز آمده است. 10. به نقل از آقای حسین کریمی. 11. مواعظ: ج۴ ص۲۳۰. 12. مواعظ: ج۲ ص۱۰۶. 13. امیرمؤمنان: «مَن طَلَبَ صَديقَ صِدقٍ وَفِياً طَلَبَ ما لا يوجَدُ؛ هرکس جویندۀ دوست راستینِ وفادار باشد، نایافتنى را مىجوید» (غرر الحکم: ح۹۰۸۵). 14. مواعظ: ج۴ ص۲۳۲. 15. به نقل از حجتالاسلام عبدالرضا پورذهبی. 16. سخن پادشاهان. 17. پادشاهان سخن. 18. مواعظ: ج۴ ص۳۸. 19. به نقل از حجتالاسلام عبدالرضا پورذهبی. حجتالاسلام غلامحسن بخشی این جمله را اینگونه نقل کرده است: «حلقوم این مرد، خود گُواه حقانیت اوست» (رهنمای سلوک: ص۱۶). 20. فیلم مصاحبه با آیتالله حقشناس در بازگشت از سفر حج، فرودگاه مهرآباد سال ۱۳۷۸ ش. 21. به نقل از حجتالاسلام سید میرهاشم حسینی. 22. به نقل از دکتر حمیدرضا اشرفی. 23. در اینباره، ر. ک: ص۷۴ (سادهزیستی، خاطرۀ نخست). 24. به نقل از آقای مرتضی اخوان. 25. به نقل از حجتالاسلام سید عباس قائممقامی. 26. به نقل از حجتالاسلام سید میرهاشم حسینی.