خبرِ ، اسلام ستیزان ضد بشر و جنایتکار و ....
۱۴۰۴/۰۸/۱۶
فارینپالیسی: «شی» مثل برادر بزرگتر با ترامپ رفتار کرد
دیدار اخیر ترامپ با شی جین پینگ، دست برتر چین را در روابط با آمریکا نشان داد.
آدام توز تحلیلگر نشریه فارینپالیسی در اینباره تاکید کرد: آیا چین در حال «تسلیح» وابستگی جهان به عناصر نادر خاکی است؟ بهعبارتی، آیا پکن از ابتدا برای دستیابی به اهرم سیاسی، کنترل این منابع حیاتی را در دست گرفت؟ تردیدی نیست چینیها از ارزش راهبردی این منابع آگاه بودهاند، اما پرسش اصلی آن است که چرا دیگر قدرتها چنین درکی نداشتند. چین با استفاده از عناصر نادر، ابزاری تاکتیکی در اختیار دارد و تاکنون سهبار از آن بهره گرفته است.
نخستینبار در سال ۲۰۱۰، در پی تنش با ژاپن بر سر زنجیره جزایر سنکاکو، هنگامی که بازداشت یک تبعه چینی در خاک ژاپن، پکن را واداشت تا صادرات عناصر نادر را جیرهبندی کند. بار دوم در سال ۲۰۱۹، زمانی که دولت ترامپ فشارهای تجاری خود را بر چین افزایش داد؛ در آن مقطع، چین صراحتاً تهدید کرد که ممکن است صادرات این عناصر حیاتی را متوقف سازد. اکنون، برای سومینبار شاهد تکرار همان الگو هستیم. عناصر نادر در واقع سلاحی در زرادخانه پکن هستند که هرگاه خود را در تنگنا ببیند، از آن استفاده میکند.
ویدئوی منتشرشده از دیدار این دو رهبر، گویاتر از هر تحلیل دیگری است. آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، تضاد آشکار در منش و چارچوب رفتاری آنهاست. ترامپ در ویدئو کاملاً هیجانزده و خشنود بهنظر میرسد، گویی دیدار برایش رویدادی شخصی و لحظهای افتخارآمیز است؛ در مقابل، شی جینپینگ رفتاری آرام، خطابهگونه و کاملاً دولتمردانه دارد؛ چنانکه انگار برادری بزرگتر در حال اندرز دادن به برادر کوچکتر است. او میگوید «بله، دیدارمان سازنده بود، اما باید بدانیم جهان پیچیده است و طبیعی است که دو اقتصاد بزرگ دچار اصطکاک شوند؛ وظیفه ماست که این تنشها را با درایت مدیریت کنیم.» ترامپ اما فقط تکرار میکند: «توافق عالی بود، جلسه عالی بود، امتیازش ۱۲ از ۱۰!».
در جنگ تجاری میان ایالاتمتحده و چین، کدامیک دست بالا را دارد؟ اساساً «برتری» در این رقابت را چگونه باید سنجید؟ بر پایه تحلیلهایی که پس از نشست اخیر در کره منتشر شده، تقریباً تردیدی نیست که در رسانههای آمریکا این برداشت غالب شده است که چین در این مرحله دست برتر را دارد.
بیشتر این تحلیلها از سوی روزنامهنگاران لیبرال نوشته شدهاند و از انتقاد به ترامپ پرهیز نمیکنند؛ حتی میتوان گفت نوعی رضایت پنهان از تحقیر او در لحنشان احساس میشود.
با این حال، این فقط یک مرحله از بازیای طولانیتر است، زیرا در نهایت چین در حال واکنش به اقدامات تهاجمی واشنگتن است و این ایالاتمتحده بوده که نقش آغازگر را ایفا کرده است. یکی از مشکلات اصلی سیاست واشنگتن این است که ایالات متحده رفتاری بیش از حد تهاجمی در پیش گرفته است. این کشور تقریباً بر تمام جایگزینهای بالقوه چین تعرفههای بالا اعمال کرده و اکنون در موقعیت پارادوکسیکال قرار گرفته است: اگر تعرفهها علیه پکن را کاهش دهد، تولید جهانی دوباره به سمت چین بازمیگردد؛ اما اگر حفظشان کند، زنجیرههای تأمین جهانی را نیز به زیان خود مختل میسازد. آمریکا اکنون قربانی موفقیت خود در سایر مذاکرات شده است.
در حوزه فناوری، پکن همچنان در موضع تدافعی و واکنشی قرار دارد. اما اگر هدف واشنگتن این بود که بتواند ارادهاش را بر چین تحمیل کند و این کشور را به پذیرش امتیازات بزرگ وادار سازد، چنین اتفاقی رخ نداده است.
گرگیجه رژیم صهیونیستی از زنجیره تولید پهپادهای ایرانی
روزنامه تایمز اسرائیل نوشت: آفریقا به میدان نبرد بر سر زنجیره تأمین قطعات پهپادهای تولیدی در ایران تبدیل خواهد شد. اسرائیل شاید بتواند این مسیرها را مختل کند، اما حفظ کنترل اطلاعاتی و دریایی و دیپلماتیک، در آن گستره وسیع، کار بسیار سختی است.
تایمز اسرائیل مینویسد، نیروهای امنیتی اسرائیل، اقداماتی جدی در راستای اخلال در زنجیره تأمین پهپادهای ساخت ایران انجام دادهاند. هدف از این اقدامات، قطع جریان زنجیره تامین ساخت پهپاد ایران است. اکوسیستم پهپادی ایران یک کارخانه منفرد نیست که در جایی پنهان شده باشد. این یک شبکه تدارکاتی گسترده و مسیرهای مخفیانه تحویل است.»
گزارشی در سال ۲۰۲۵ حاکی از آن بود که حوثیهای یمن، بین سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۲۴، تعداد ۳۸۸ حمله با سامانههای هواپیمای بدون سرنشین انجام داده بودند. ساخت این سامانهها به قطعاتی تکیه داشت که منشأ آنها ایران بود ولی در خارج مونتاژ شده بودند.
در همان زمان، وزارت بازرگانی ایالات متحده آمریکا، تعداد ۱۵ شرکت چینی را به دلیل مشارکت در تأمین قطعات الکترونیکی تحریم کرد. این قطعات الکترونیکی منشأ آمریکایی داشتند و در پهپادهای ایرانی که توسط اسرائیل و دولتهای دیگر ضبط شده بودند، از آنها استفاده شده بود.
پهپادهای انتحاری یا اصطلاحاً پرسهزن شاهد ۱۳۶ و گونههای مختلف آن، بخشی از راهبرد تهاجمی ایران است که بر مبنای آن، پهپادها را ارزان و به صورت انبوه تولید میکند. زنجیره تأمین و مونتاژ ایران، فقط در خاورمیانه نبود.
قطع زنجیره بین این مراکز برای مهار گسترش جهانی پهپادهای ساخت ایران اهمیت دارد. البته این اقدام، خطرات خاص خودش را دارد. کشورهای ساحلی آفریقا، نقاط ضعیفی در زنجیره تأمین محسوب میشوند، و ایران اکنون احتمالاً مسیرهای خود را تغییر خواهد داد. مثلا بهجای ارسال مستقیم، از شرکتهای ظاهراً غیرنظامی، افراد واسطه، مونتاژ قطعات در همان کشورها یا ارسال محمولههای خیلی کوچک استفاده میکند. مقابله با هواپیمای بدون سرنشین، صرفاً بحث بر سر کلاهکهای انفجاری یا بدنه آنها نیست. بلکه بردهای مدار چاپی ارسالشده از آفریقا، ریزپردازندههایی که در پهپادها وجود دارند، و فهرست پنهانی از مسیرهای طولانی دریایی را شامل میشود.
حرکات پاندولی گروسی میان خباثت و واقعیت مدیرکل آژانس دست از شیطنت برنمیدارد
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی خواستار بازگشت به گفتوگو درباره برنامه هستهای ایران شد و تاکید کرد که دیپلماسی تنها راه برای رسیدن به یک راهحل پایدار است.
گروسی در مصاحبهای با شبکه فرانس۲۴ که بامداد جمعه پخش شد، ادعا کرد که برنامه هستهای ایران به دلیل حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات غنیسازی در نطنز، اصفهان و فردو «بهشدت آسیب دیده است.»
رافائل گروسی در گفتوگو با شبکه فرانس۲۴ مدعی شد که حملات آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲روزه «پایگاه صنعتی و فناورانه» غنیسازی ایران را بهشدت تضعیف کرده، اما انبار مواد هستهای که عمدتاً در همان سایتهای هدف قرار گرفته باقی مانده برای ساخت چند سلاح هستهای کفایت میکند.
به گزارش ایرنا، وی گفت که «ایران برای بازسازی پایه این فناوری صنعتی به زمان نیاز دارد» و کارشناسان این زمان را یک سال یا بیشتر ارزیابی میکنند.
گروسی اظهار کرد که مواد هستهای ایران عمدتا در سایتهایی قرار دارد که مورد حمله قرار گرفتند و این مواد به ایران «امکان میدهد که چند سلاح هستهای بسازد.»
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت که حملات آمریکا و اسرائیل چرخشی قابل توجه «از دیپلماسی به استفاده از زور» و برگشت از سالها مذاکره بود.
وی خواستار بازگشت به گفتوگو شد و دیپلماسی را «تنها راه به سوی یک راهحل پایدار» خواند.
گروسی ادعا کرد که پس از حملات آمریکا و اسرائیل «ما نتوانستهایم (به ایران) بازگردیم. ایران قانونی داخلی تصویب کرده که میگوید آنها باید همکاری با ما را محدود کنند.»
وی اظهار کرد که آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان در حال مذاکره با ایران است.
گروسی اظهارات درباره اینکه یک گزارش آژانس بهانهای را برای حمله به ایران ایجاد کرد، رد کرد و گفت که آن گزارش «چیز جدیدی» نداشت و بیجهت «سیاسی شد.»
وی همچنین اظهارات درباره اینکه یافتههای آژانس تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار داشت را رد و تاکید کرد که «نتیجهگیریهای ما توسط بازرسان انسانی انجام میشوند، نه ماشینها.»
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی افزود که این نهاد برای کمک به پردازش برخی دادهها از هوش مصنوعی استفاده میکند اما از آن برای سنجش پایبندی کشورها به تعهدات هستهای استفاده نمیکند.
جاهطلبی گروسی؛ از وارونگی حقیقت تا خوشخدمتی آشکار به واشنگتن و تلآویو
اظهارات اخیر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بار دیگر پرده از حقیقتی برداشت که مدتهاست در رفتار زیگزاگی و ضدونقیض او مشاهده میشود؛ حقیقتی به نام «جاهطلبی بیمارگونه» برای رسیدن به مقام دبیرکلی سازمان ملل. این جاهطلبی، چنان بر ذهن و زبان او سایه انداخته که وی را میان خباثت و واقعیت در نوسانی دائمی قرار داده است؛ نوسانی که خروجی آن چیزی جز مواضع متناقض، جملات متضاد و اظهارنظرهایی خلاف واقع نیست.
گروسی در گفتوگو با شبکه فرانس۲۴ ادعا کرده که حملات آمریکا و اسرائیل در جنگ ۱۲روزه توانسته «پایگاه صنعتی و فناورانه» غنیسازی ایران را بهشدت تضعیف کند و ایران برای بازسازی این زیرساخت به زمان طولانی نیاز دارد. این در حالی است که همین فرد، پیش از این در گزارشهای رسمی، بارها بر ظرفیت بالای ایران در حفظ و توسعه فناوری هستهای تأکید کرده بود.
این تناقض فاحش، نه ناشی از جهل فنی، که محصول رذالت شخصیتی فردی است که در مسیر رسیدن به صندلی دبیرکلی، حقیقت را ذبح میکند تا در برابر آمریکا و رژیم اشغالگر قدس خوشرقصی کند.
گروسی به جای آنکه همچون یک مدیرکل حرفهای و بیطرف، بر اصل «گزارشدهی مبتنی بر واقعیت » پایبند بماند، ترجیح میدهد در هر بزنگاه سیاسی، تنور تبلیغاتی طرفهای متخاصم با ایران را گرم کند. یک روز با اعتراف به توان بالای ایران در پیشبرد فناوری هستهای و تاکید بر عدم حرکت ایران به سمت بمب اتم، سعی میکند از در تعامل وارد شود؛ روز دیگر برای اثبات وفاداری به آمریکا و اسرائیل، همان توان را کوچکنمایی کرده و در عین حال با ادعاهای شتابزده و متناقض حرف از تواناییهای ایران برای ساخت بمب اتم میزند.
این تناقضگوییها تنها یک پیام دارد: گروسی نه یک کارشناس و دیپلمات، نه یک مدیر بیطرف و نه حتی یک تحلیلگر مستقل؛ بلکه یک بازیگر سیاسی است که هر جملهاش تابع محاسبههای شخصی برای نزدیک شدن به میزهای قدرت است.
ادعاهای تازه او درباره «تضعیف زیرساختهای ایران» و همزمان «کفایت مواد برای ساخت چند سلاح هستهای» بهقدری شلخته و فاقد انسجام است که هر تحلیلگر تازهکار هم متوجه میشود این حرفها نه بر مبنای دادههای آژانس، بلکه بر اساس «سفارش» طرفهای خصم تنظیم شده است. چگونه ممکن است زیرساخت تضعیف شده باشد اما ظرفیت ساخت «چند سلاح» برقرار باشد؟ این تناقض، سندی دیگر از حرکت گروسی میان چاپلوسی و دروغپردازی است.
واقعیت این است که موقعیت آژانس و اعتبار گزارشهای آن سالهاست قربانی این نوع رفتارهای دوگانه و سیاستزده شده است. مدیری که به جای پایبندی به قواعد حرفهای، خود را در حد یک سخنگوی غیررسمی محور غرب پایین میآورد، نهتنها به جایگاه آژانس، بلکه به ساختار اعتماد بینالمللی هم ضربه میزند.
رفتار گروسی نشان میدهد که وی مبتلا به وسوسهای خطرناک است: معامله کردن واقعیت با آینده شغلی. و تا زمانی که چنین فردی بر رأس آژانس قرار دارد، نمیتوان انتظار داشت این نهاد بر مدار فنی و حقوقی حرکت کند؛ چراکه مدیرکل آن، هر بار که میان حقیقت و منافع شخصی دچار انتخاب میشود، مسیر خوشخدمتی به آمریکا و اسرائیل را برمیگزیند.