به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 6,345
بازدید دیروز: 7,426
بازدید هفته: 55,486
بازدید ماه: 55,486
بازدید کل: 27,975,332
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۰۷ آذر ۱٤۰٤
Friday , 28 November 2025
الجمعة ، ۷ جمادى الآخر ۱٤٤۷
آذر 1404
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۷۸۴ - دفــتـر خــاطــرات ســـرو قــامــتـان : شهدای بسیجیِ راه آزادی قدس ۱۴۰۴/۰۹/۰۴

دفــتـر خــاطــرات ســـرو قــامــتـان

شهدای بسیجیِ راه آزادی قدس 

۱۴۰۴/۰۹/۰۴

‫پوستر | بسیج لشکر مخلص خداست‬‎

کامران پورعباس

بسیج مدرسه عشق و لشکر مخلص خداست و تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی است. بسیج و بسیجیان مصداق کاملی از ایثار و خلوص و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام هستند. 
بسیج ریشه در فرهنگ عاشورا و شهدا دارد و تفکر بسیجی مبتنی بر فرهنگ ایثار و شهادت است. نام بسیج همواره و پیوسته با عبارات مقدس و نورانی و متعالیِ «شهید» و «ایثار» و «شهادت» گره خورده است و بسیجیان همیشه پیشتازانِ عرصۀ جان‌برکف بودن و عشق‌بازی با محبوب و نثار جان در راه جانان هستند. 
در جنگ 12روزه نیز، بسیج و بسیجیان، شهدای عزیزی را تقدیم راه آزادی قدس کردند. در جنگ 12روزه، مقر اصلی بسیج، سازمان بسیج مستضعفین، مستقیماً مورد حمله هوائی رژیم خونخوار و تروریست صهیونیستی قرار گرفت.
سردار غلامرضا سلیمانی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، درباره حمله رژیم صهیونیستی به مقر سازمان بسیج گفت: در حال آماده شدن و وضو گرفتن بودم که صدایی شنیدم و تصور کردم جنگنده خودی است. وقتی بلند شدم و به آسمان نگاه کردم، موشک‌هایی اصابت کرد و دیدیم تعدادی از عزیزانی که برای نماز آماده می‌شدند، به شهادت رسیدند. ۴۸ نفر از همرزمان ما در سازمان بسیج در حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
علاوه ‌بر شهدای حمله به سازمان بسیج مستضعفین، عده دیگری از بسیجیان جان بر کف نیز در جنگ 12روزه به شهادت رسیدند. درود می‌فرستیم بر تمامی شهدای بسیجی و یادی می‌کنیم از برخی شهدای بسیجیِ جنگ 12 روزه.
شهید امیرعلی حاجی‌زاده
در وصیت‌نامۀ سرلشکر امیرعلی حاجی‌زاده فرمانده شهید نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آمده است:
«پاسداران و بسیجیان عزیز، بدانید که شما در نهادی خدمت می‌کنید که آغاز آن با قیام عاشورا در سال 61 هجری قمری و شهادت سید و سالار شهیدان اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) شکل گرفته است و مجاهدت شما ان‌شاءالله به ظهور حضرت ولی‌عصر(عج) خواهد رسید. در این مسیر عادی بودن، گم کردن راه و دچار روزمرگی شدن، گناهی نابخشودنی است.»
شهید حسین سلامی
سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل شهیدِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، صبح روز 22 خرداد 1404(یک روز قبل از شهادت)، در مجمع فرماندهان بسیج سپاه حضرت محمد رسول‌الله(ص) تهران بزرگ که در دانشگاه جامع امام حسین(ع) برگزار شد، سخنرانی کرد. محورهایی از سخنان شهید سلامی:
- بسیج استثنایی‌ترین پدیده عالم است که به برکت مجاهدت‌های امام راحل و مقام معظم رهبری، فقط در این سرزمین شکل گرفته است؛ پدیده‌ای پویا، خلاق، نوآور، تمام‌کننده و پایان‌ناپذیر.
- در هرجا که بسیج وارد میدان شده، قدرت‌های بزرگ شکست خورده‌اند.
- بسیج مظهر عزت الهی است و عمل او عزت‌آفرین.
- بسیج اطمینان‌بخش‌ترین نیروی الهی است.
- دفاع مقدس با حضور فداکارانه بسیج ثبت شد. بسیج در نبرد هشت‌ساله، جهان مستکبر را تسلیم اراده خود کرد.
شهید میثم رضوان‌پور
سردار پاسدار میثم رضوان‌پور، معاون اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین و از فعالان برجسته اجتماعی کشور بود که در تجاوز هوائی رژیم صهیونیستی به سازمان بسیج مستضعفین به شهادت رسید. شهید رضوان‌پور پیش از این مسئولیت، معاونت فرهنگی سپاه حضرت صاحب‌الزمان(عج) استان اصفهان را برعهده داشت و همواره در خط مقدم فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی و جهادی بود. 
وی سال‌ها به‌عنوان مسئول راهیان نور سپاه صاحب‌الزمان(عج) استان اصفهان فعالیت داشت و با مطالعه گسترده کتاب‌های دفاع مقدس، روایتگری بی‌نظیر بود؛ گویی خود در جبهه‌ها حضور داشته و در کنار رزمندگان وشهدا زیسته است. سپس شهید رضوان‌پور مسئولیت معاونت فرهنگی سپاه صاحب الزمان(عج) اصفهان را عهده‌دار شد. بعدها به استان سیستان‌وبلوچستان رفت و مشغول خدمت‌رسانی به مردم مظلوم این منطقه شد و سرانجام با ارتقای مسئولیت، به‌عنوان معاون اجتماعی سازمان بسیج، برای مقابله با آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و کاهش جمعیت، شبانه‌روزی تلاش کرد.
19 اسفند 1403، آقای میثم رضوان‌پور معاون اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین با تصویب فرمانده معظم کل قوا امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی)، به درجه سرتیپ دومی نایل گردید.
معا‌ونت اجتماعی سازمان بسیج مستضعفین در زمان مسئولیت سردار رضوان‌پور، طی سال ۱۴۰۲ به عنوان رده موفق در سطح نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، توسط سرلشکر باقری مورد تقدیر قرار گرفته بود.
شهید رضوان‌پور پایه‌گذار هیئت خادم‌الشهدا در خمینی‌شهر بود؛ هیئتی که امروز به یکی از بزرگ‌ترین و پرشورترین هیئت‌های مذهبی استان تبدیل شده است.
شهید رضوان‌پور عاشق پیاده‌روی اربعین بود. به هر طریقی که بود تلاش می‌کرد به کاروان اربعین هیئت برسد. از سالی که کاروان اربعین هیئت خادم‌الشهدا راه افتاد، تقریباً هر سال همراه کاروان بود حتی اگر از اول به کاروان نمی‌رسید خودش را در طول مسیر می‌رساند. اغلب مدیر کاروان بود. در مسیر کربلا، هر شب مجلس روضه و سینه‌زنی برپا می‌کرد. نزدیک کربلا که می‌شد، حال و هوای عجیبی پیدا می‌کرد. دوستانش تعریف می‌کردند که شهید رضوان‌پور در شب جمعه، با دوستانش داخل حرم سیدالشهدا‌(ع) شده بودند. وارد حرم که شدند، گفته بود: «اینجایی که ما هستیم، اصل ما اینجاست و ما این اربعین از این‌جا که برگردیم باید یک سال دست و پا بزنیم تا دوباره برگردیم به اینجا، برگردیم به اصل خودمان.»
شهید عباس صیامی 
خانم ماهپاره آقازاده مادر شهید عباس صیامی از گره خوردن تولد و سرنوشت فرزندش با ماه محرم می‌گوید: عباس روز اول محرم به دنیا آمد و اول محرم هم به خاک سپرده شد. این فقط می‌تواند حکمت خدا باشد.
مادر شهید خاطرنشان می‌کند: او ارادت خاصی به آقا اباالفضل‌العباس(ع) داشت. قرار بود اسمش را حمیدرضا بگذاریم، اما چون اول محرم به دنیا آمد، غلام حضرت عباس شد و اسم عباس را در گوشش خواندیم.
شهید محمدمرصاد مؤمنی طامه
شامگاه سه‌شنبه ۱۴ مرداد ماه 1404، یادواره ادبی «پسرم دیگر استراحت کن»، ویژه گرامیداشت مقام شامخ بسیجی پاسدار شهید محمدمرصاد مؤمنی طامه، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و ادب کشور‌های ایران، هند، افغانستان و پاکستان با میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.
مسعود مؤمنی طامه پدر شهید که رزمنده دفاع مقدس هم هست، در ابتدای این مراسم اظهار داشت: پیش از تولد محمدمرصاد و در زمانی که ما متوجه شدیم قرار است خداوند به ما فرزندی عطا کند، آرزومندانه با دعا از خدا خواستیم که فرزند ما در رکاب حضرت صاحب‌الزمان و در زمره سربازان حضرت قرار گیرد. بعد از تولد تا لحظه شهادت هم الحمدلله همین‌گونه شد و محمدمرصاد به دنبال سربازی حضرت صاحب‌الزمان(عج) بود. بعد از دیپلم به حوزه علمیه رفت. سه سال در حوزه بود، سپس در دانشگاه لیسانس حقوق گرفت و در نهایت به سپاه پیوست. لباس سبز سپاه را لباس حضرت علی‌اکبرِ امام حسین(ع) می‌دانست.
پدر شهید در انتها هم عنوان کرد: دو امتیاز آشکار و برجسته محمدمرصاد، یکی ولایت‌پذیری فوق‌العاده و دیگری آرزومندی او برای شهادت بود. به هر آستان متبرکه و هر امامزاده‌ای که برای زیارت می‌رفت، تنها دعای او برای خودش توفیق شهادت بود. مخصوصاً در مشهد مقدس و در پنج شش زیارت اربعینی که به همراه هم به کربلا مشرف شده بودیم، تنها چیزی که محمدمرصاد از آقا امام حسین(ع) و آقا امام رضا(ع) می‌خواست، شهادت بود. طالب شهادت در جوانی بود؛ بسیار پرکار و فعال بود و هر وقت به استراحت توصیه می‌شد، می‌گفت: «استراحت بعد از شهادت».
شهید علی طهماسبی
شهید علی طهماسبی در بخش روابط عمومی سازمان بسیج مستضعفین مشغول به خدمت بود. 
فاطمه طهماسبی خواهر گرامی شهید در مورد بسیجی واقعی بودنش و شهادت در این مسیر می‌گوید: او نمونه واقعی از یک بسیجی بود؛ نه‌تنها برای خانواده، بلکه برای همه کسانی که او را می‌شناختند. او پیرو راستین ولایت فقیه بود و مجموعه‌ای از صفات نیک را در وجودش داشت.
خواهر شهید همچنین خاطرنشان می‌کند: در طول جنگ، علی هیچ‌گاه ترس به دل راه نمی‌داد. همیشه با اطمینان می‌گفت: چیزی نیست و خانه خودمان امن‌ترین جاست. هیچ مرخصی‌ای نمی‌گرفت و تمام تمرکزش بر انجام وظایفش بود. تا آخرین لحظه، با تمام توان به کارش ادامه داد و سرانجام در مسیر مسئولیت‌هایش به شهادت رسید.
شهید اسلام احمدی علیایی
سردار شهید سرتیپ دوم پاسدار اسلام احمدی علیایی در 2 تیر ۱۴۰۴ در محل کارش که سازمان بسیج مستضعفین بود، به شهادت رسید. اما پیکرش بعد از چهار شبانه‌روز به صورت ارباً ارباً پیدا شد و در روز تاسوعای حسینی تشییع و در ملارد خاکسپاری شد.
خانم کبری غفاری همسر شهید در مورد ویژگی‌های اخلاقی و عشق او به مبازه با صهیونیست‌ها می‌گوید: شهید واقعاً عاشق مقام معظم رهبری بودند و به پسر و دخترم می‌گفتند: گوش به فرمان سخنان آقا باشید. به پسرمان می‌گفتند: وقتی بزرگ شدی، می‌خواهیم با همدیگر برویم با اسرائیل بجنگیم. همسرم آن حس بی‌زاری از اسرائیل را از همان زمان کودکی در دل بچه‌ها ایجاد کرده بود. 
شهید سعید قره‌داغی
چند شهید تازه‌داماد در میان شهدای بسیجی راه آزادی قدس داریم.
شهید سعید قره‌داغی هنگام شهادت تنها شش ماه از عقدش می‌گذشت. قرار بود بعد از محرم و صفر ازدواج کند که روز دوم تیرماه در حمله به سازمان بسیج به شهادت رسید. حامد قره‌داغی، برادر شهید، همکارش بود و هر دو در سازمان بسیج مستضعفین خدمت می‌کردند. 
حامد قره‌داغی که شاهد عینی حمله به سازمان بسیج است، روز حادثه را چنین روایت می‌کند: «من هم در سازمان بودم، منتها ساختمان ما مورد هدف قرار نگرفت. به نظرم ساعت یک ربع به دوازده ظهر دوم تیرماه بود که ناگهان صدای انفجاری به گوش رسید. از موج انفجار، آسیب‌هایی به ساختمان ما رسید. بعد که بیرون آمدیم، دیدیم دود و غبار عجیبی همه‌جا را گرفته است طوری که تا یک دقیقه جلوی بینی‌مان را گرفته بودیم تا خفه نشویم. حتی آسمان را نمی‌توانستیم ببینیم. در همین لحظه یک نفر گفت: ساختمان نمایندگی را زدند. رفتیم به سمت ساختمان و دیدیم که آن ساختمان چهار طبقه کلاً ویران شده است.
ساختمان محل کار سعید با ساختمان نمایندگی فاصله داشت. با او تماس گرفتم ولی گوشی‌اش در دسترس نبود. به سمت بلوار رفتم تا از آنجا بتوانم ساختمان محل کارش را ببینم. به بلوار که رسیدم، دیدم ساختمان آنها را هم زده‌اند و کل آن ساختمان که چند معاونت داشت ویران شده است. وقتی این صحنه را دیدم، انگار آوار روی سرم خراب شد. سریع به آن طرف رفتم و دادم زدم سعید... داداش... سعید... بلکه شاید صدایم را بشنود و از زیر آوار حرفی بزند، اما هیچ صدایی نیامد.»
در مراسم تشییع و تدفین پیکر شهید سعید قره‌داغی، مادر شهید سخنرانی غرایی انجام داد که مورد توجه رسانه‌ها و مردم قرار گرفت. بخش‌هایی از این سخنرانی چنین است:
«سلام بر اباعبدالله(ع)... من با کمال افتخار مادر شهید سعید قره‌داغی هستم. پسرم سرباز ولایت بود. پسرم یل اسلام بود. پسرم شیرمرد ایران بود. من به او افتخار می‌کنم و به او می‌گویم: مادر، شهادتت مبارک. ‌ای جان جانانم. ‌ای عزیزترینم، نور چشمم. ‌ای داماد شش‌ماهه‌ام که عروست منتظرت بود. کجایی عزیزترینم؟ بشکند، بشکند دستانی که تو و همکاران و برادران تو را اینچنین پرپر کرد... 
الهی به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین، فرج مولای‌مان را برسان. الهی، رهبرم سید علی جانم را در پناهگاه محکم خود قرار بده و محافظت بفرما. الهی به آه مادران شهید و به آه دلسوخته‌ها، رژیم منحوس صهیونی و ترامپ ملعون و همه جنایتکاران عالم را از صحنه روزگار محو کن. ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...»
شهید ابوالفضل باروت‌چی
ابوالفضل باروت‌چی در حمله هوائی رژیم صهیونیستی به سازمان بسیج مستضعفین به شهادت رسید؛ در حالی که تنها ۳ روز از ورودش به خانه بخت گذشته بود. 
پدر شهید ابراز می‌دارد: قرار بود جشن عروسی‌اش پایان خرداد باشد. نگرفتیم. فقط فرستادیم‌شان خانه. سه روز بعد شهید شد... نگرفت جشن زمینی را، اما خدا چه جشنی برایش گرفت...»
شهید میلاد نماینده
در حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به ساختمان بسیج مستضعفین، جوانی ۲۹ساله به نام میلاد نماینده به شهادت رسید؛ در حالي كه تنها 3 روز از مراسم نامزدي‌اش با خانم فاطمه حافظی مربی ۲۵ساله پیش‌دبستانی، گذشته بود. 
بتول سادات‌حسینی، مادر شهید، روايت را از روز بیست‌ونهم خرداد آغاز مي‌كند: «میلاد باید ساعت ۱۲ ظهر به خانه می‌آمد، اما به دلیل تراكم کار، در محل خدمتش مانده بود. تماس گرفتیم و به او یادآوری کردیم که امروز، بله‌برون است. بالاخره ساعت ۴ عصر رسید خانه. سریع دوش گرفت، آماده شد و رفتیم. صیغه عقد خوانده شد و همان شب، مجدداً به محل کارش بازگشت. جمعه صبح با همسرش به نماز جمعه رفتند.» 
اما روز دوشنبه، دوم تیر، دیگر خبری از آقا میلاد نشد. مادر در ادامه مي‌گويد: «تماس‌هایمان بی‌پاسخ ماند. ساعتی بعد، همکارانش خبر دادند که ساختمان بسیج مستضعفین مورد حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفته و میلاد هم جزو شهداست.» 
آقا میلاد هر سال در ایام محرم، هیئت می‌رفت، اما امسال با شهادتش هیئت به خانه آنها آمد. دوستانش از شهرهای دور و نزدیک آمدند و روضه خواندند و عزاداری کردند.
مادر شهید توضیحات بیشتری در مورد حسینی و جهادی بودنش می‌دهد: «میلاد نذر کرده بود کسانی را که تاکنون به کربلا نرفته‌اند، با خود به زیارت ببرد. سال قبل، چند نفر را با ماشین خودش به کربلا برد. ما هیچ‌گاه از نيكوكاري او باخبر نبودیم، نمی‌دانستیم عضو گروه جهادی شهید ابراهیم هادی است و حضور فعال در گروه دارد. پس از شهادتش، یکی از دوستانش برای ما تعریف کرد که میلاد سال‌ها در آن گروه فعالیت می‌کرده، بی‌‌سروصدا و مستمر.»
پیکر مطهر شهید میلاد نماینده پس از 34 روز کشف شد و در 9 مرداد 1404 تشییع گردید و در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت‌زهرای تهران آرمید.
شهید احسان ذاکری
شهید پاسدار احسان ذاکری مراحل تکمیلی حفظ و قرائت قرآن را نزد استاد تیمور پرهیزکار گذرانده بود. همچنین، در کنار تحصیل در رشته حقوق (تا مقطع کارشناسی ارشد)، به‌عنوان فعال رسانه‌ای در خبرگزاری دفاع‌مقدس، ایکنا و... فعالیت داشت.
شهید ذاکری در سپاه نیز فعالیت‌های خود را در مسیر ترویج و تبیین امور قرآنی و خدمت به آرمان‌های انقلاب اسلامی ادامه داد و سرانجام در 2 تیر ۱۴۰۴ در حمله رژیم صهیونیستی به محل سازمان بسیج مستضعفین به شهادت رسید.
خانم هدی رجبی همسر شهید احسان ذاکری از زندگی و شهادتِ امام حسینی‌اش می‌گوید:
«عاشق امام حسین(علیه‌السلام) بود. از اربعین امسال تا اربعین سال بعدش را برنامه‌ریزی می‌کرد. پارسال، ۲۳ خرداد روز عقدمان بود و ۲۷ خرداد هم روز عرفه می‌خواستیم هم ماه عسل و هم برای عرفه کربلا باشیم. تمام سعی‌اش را کرد تا کاروانی پیدا کند و حتماً به کربلا برسیم. او امام حسینی زندگی کرد، امام حسینی نفس کشید و امام حسینی هم رفت. یکم محرم، در امامزاده علی‌اکبر به خاک سپرده شد.»
شهید رمضانعلی مهرعلی‌تبار
حجت‌الاسلام والمسلمین رمضانعلی مهرعلی‌تبار فیروزجایی اهل کاردیکلا بخش بندپی غربی بابل، مسئول عقیدتی سیاسی سازمان بسیج کل کشور بود.
یکی از فرزندان شهید، در مصاحبه‌ای مفصل در مورد فضائل معنوی و درخشندگی‌های زندگی پدر شهیدش صحبت کرده که گزیده‌ای از آن چنین است:
- اینکه هر سه فرزندشان طلبه شدند، نشان‌دهنده تأثیر تربیت دینی ایشان است.
- ایشان اهل نمازهای مستحبی، نماز شب، ذکر، دعا و قرآن بودند و روحیه تفکر، علم‌آموزی و مطالعه را در خود تقویت می‌کردند. همیشه با وضو و اهل نماز اول وقت بودند و نماز را با اذان و اقامه و رعایت جزئیات به جا می‌آوردند. خلق و خوی عالی و شوخ‌طبعی فراوان از دیگر ویژگی‌های ایشان بود.
- ایشان اعتقاد شدید و پایبندی محکمی به ولایت فقیه داشت و همواره اطرافیان خود را به اطاعت از ولی‌فقیه، تداوم خط امام راحل و پیروی بی‌چون‌وچرا از دستورات رهبری توصیه می‌کردند. خط فکری ایشان همان خط فکری امام راحل، مقام معظم رهبری، شهید حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله بود.
- قلب ایشان مالامال از عشق به خدا، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و علمای راستین بود. در طول عمر خود برای سیدالشهدا(ع) گریه می‌کرد و در مصائب اخیر مثل غزه، بسیار اشک می‌ریخت و از دل مهربان و رئوفی برخوردار بود و در نهایت جان خود را در راه امام حسین(ع) فدا کرد.
شهید محمدتقی یوسف‌وند
شهید سرتیپ دوم پاسدار حاج محمد تقی یوسف‌وند فرمانده حفاظت اطلاعات بسیج در جریان حملات موشکی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
در پیام سردار روح‌الله نوری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی شهادت سرتیپ پاسدار محمدتقی یوسف‌وند آمده است: «این شهید والامقام، با سال‌ها مجاهدت، ایثار و خدمت صادقانه در مسیر امنیت نظام اسلامی، نام خود را در زمره شهیدان ماندگار تاریخ انقلاب ثبت کرد. او با شجاعت و بصیرت بی‌همتا، تا آخرین لحظه در خط‌مقدم مقابله با توطئه‌های دشمنان اسلام ایستادگی نمود و سرانجام با سربلندی، میهمان ملکوت اعلی شد.»
شهید مهدی‌بصائری 
دوم تیر امسال که سردار مهدی بصائری در حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان به شهادت رسید، در آستانه بازنشستگی بود. وی سال‌ها در سپاه خدمت کرد. همسر شهید در مورد فضائل معنوی و اخلاقی‌اش خاطرنشان می‌کند:
«بحث مطیع رهبری بودن، خط قرمز ایشان بود. توصیه‌هایی که آقا داشتند را خیلی خوب انجام می‌دادند و من هم پابه‌پای ایشان مقید بودیم که حتماً حرف‌های آقا را گوش بدهیم. آقا مهدی چندین مرتبه پخش صحبت‌های مقام معظم رهبری را از رسانه‌ها گوش می‌داد. حتی می‌دیدم سخنرانی ایشان را نکته‌برداری می‌کرد...
سال بعد از ازدواج‌مان که وارد سپاه شد، با اولین حقوقش، یک جلد کلام‌الله مجید و یک جلد نهج‌البلاغه گرفت که هر شب آن را مطالعه می‌کرد. با تأکید مقام معظم رهبری، اجازه نمی‌داد یک شب بدون نهج‌البلاغه‌خوانی سپری شود. وقتی که می‌گویند شهدا تمام پازل‌های خوب را دارند، واقعاً می‌بینم به همین صورت است. در بحث بیت‌المال بسیار مراقب بود. هیچ وقت از شغلی که داشت سوءاستفاده نمی‌کرد.» 
شهید حسن مهدی‌پور
سرگرد پاسدار شهید حسن مهدی‌پور، روز دوم- سوم جنگ ۱۲روزه، خانواده را فرستاد شهرستان و فردای رفتن خانواده، در محل کارش ماند تا وقتی که شهید شد.
حسن‌آقا همیشه دنبال شهادت بود. به خانواده‌اش هم سفارش می‌کرد که عکس‌های تکی خوبی از او بگیرند. می‌گفت: طوری عکس بگیرید که خوب بیفتم؛ چون وقتی شهید شدم، از شما عکس می‌خواهند. این عکس‌ها بعداً به کارتان می‌آید.
سلاله دختر بزرگ شهید، امسال کلاس‌اولی است و سارا دختر کوچکش تقریباً دو سال و نیم‌ دارد. بابا حسن ارتباط صمیمانه‌ای با دخترهایش داشت و برنامه‌های ویژه‌ای برای‌شان تدارک می‌دید. بازی با بچه‌ها بعد از کار روزانه، برنامۀ ثابت و هر روز خانه بود. شهربازی رفتن خانوادگی هم چند وقت یک‌بار حتماً در برنامه بود. حواسش به علایق تک‌تک اعضای خانواده‌اش بود. تلاش می‌کرد که هرچه بچه‌ها و مادرشان دوست دارند، برایشان فراهم کند.
شهید ابوالفضل شهباز
پاسدار شهید ابوالفضل شهباز کارمند سازمان بسیج مستضعفین بود. بیست‌وسوم خرداد که رژیم خونخوار صهیونیستی حمله کرد، شهید ابوالفضل شهباز با خانواده برای زیارت امام رضا(ع) و شرکت در جشن عید غدیر به مشهد رفته بودند. دو سه روز پس از آغاز حمله به محل کار در تهران رفت و در حمله دشمن به سازمان بسیج شهید شد.
زهرا اصحابی همسر این شهید گران‌قدر در مورد شهادت‌طلبی و شهیدانه زندگی کردنش می‌گوید:
«ما روز تشییع حاج قاسم سلیمانی تهران بودیم. در نمازی که مقام معظم رهبری برای ایشان خواندند، شرکت کردیم و در آن روز ابوالفضل حال بسیار عجیبی داشت. در آن مدتی که جنگ بود و ما در سمنان بودیم، با ایشان که تماس می‌گرفتم، می‌گفتم: به فکر ما هم باش. ما یک فرزند کوچک داریم و یک فرزند تو راهی. ایشان می‌گفت: نگران نباش! من لیاقت شهادت ندارم. اگر هم لیاقت پیدا کردم و شهید شدم، خداوند خودش فرموده است که من جایگزین شهید در خانواده‌اش می‌شوم.
ابوالفضل اهل شهر دیباج از توابع شهرستان دامغان بود که او را در همان شهر پدری تشییع و به خاک سپردیم. همسرم آرزوی شهادت داشت. او حتی یک نقطه تاریک هم در زندگی‌اش نبود و لیاقت شهادت داشت و از این بابت خوشحالم که به آرزویش رسید.»
پیام همسر شهید برای ملت ایران چنین است:
«در پایان هم صحبتی با مردم عزیز کشورمان دارم: مردم عزیزم، ملت شریف ایران. ما از عزیزترین کسان‌مان گذشتیم تا شما در آرامش باشید. از همه شما می‌خواهم قدر رهبر انقلاب را بدانید و ادامه‌دهنده راه شهدا باشید.»
شهید امیرحسین طاووسی
پاسدار سرافراز امیرحسین طاووسی از مدیران حوزه معاونت فرهنگی سازمان بسیج بود که در سال‌های اخیر در ستاد دهه کرامت کشور عضویت داشت.
همکار هنرمند شهید طاووسی ابراز داشته است: قبل از شهادت، شهید طاووسی در پروفایلش عکس‌نوشتی گذاشته بود با این متن: «من عاشق مبارزه با اسرائیل هستم»؛ یعنی قبل از اینکه حرفی از جنگ تحمیلی با اسرائیل باشد، آرزویش این بود که با صهیونیست‌ها مبارزه کند و در آخر هم به آرزویش رسید. شهید طاووسی به اثر کارهایش توجه و فکر می‌کرد و حتماً سهمی برای اهل‌بیت(ع) و انقلاب در کارهایش قائل بود. شهید طاووسی در حسینیه اکبریه در شهرری فعالیت می‌کرد و در مسجد ارشاد میدان نماز همواره حاضر بود.
وی یادآور شد: این شهدا در موقعیتی که می‌دانستند ممکن است هدف صهیونیست قرار بگیرند، در محل کار خود حضور یافتند و شاید برخی سستی کردیم و در محل کار حاضر نشدیم اما این شهدا در محل کار خود حضور یافتند و اجر خود را هم دریافت کردند.
شهید عبدالله عرب صادق‌آبادی
عبدالله عرب صادق‌آبادی، در حمله رژیم غاصب صهیونیستی به ساختمان سازمان بسیج مستضعفین به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید، چهارروز بعد از شهادت در اول ماه محرم شناسایی شد و تشییع و خاکسپاری‌اش در روز سوم محرم بود.
خانم فاطمه رحیمی همسر شهید از رویای صادقه‌اش و شهادت‌طلبی همسرش می‌گوید:
«تازه نامزد کرده بودیم که شبی خواب عجیبی دیدم. با ترس و ‌گریه از خواب بیدار شدم. عبدالله بالای سرم نشسته بود. با نگرانی پرسید: چی شده؟ خواب بد دیدی؟ گفتم: خیلی بد بود و تعریف کردم توی خواب بچه داشتیم و باردار هم بودم. جنگ شده بود. دنبال تو می‌گشتم، اما پیدایت نمی‌کردم. وقتی بالاخره دیدمت، گفتم: کجایی تو؟ گفتی: جنگ شده، باید بروم. وقتی از خواب پریدم، خدا را شکر کردم که فقط خواب بود. حالا، بعد از ۱۰ سال، دو پسر دوقلوی شش‌ساله دارم و در انتظار فرزند سوم هستم. رؤیایی که روزی با اشک و دلهره دیدم، امروز به حقیقتی مقدس تبدیل شده است.»
شهید محمدصادق عالی‌زاده
سرهنگ دوم پاسدار شهید محمدصادق عالی‌زاده معاونت نیروی انسانی سازمان بسیج مستضعفین بود. سه فرزند دارد. حسین ۹ساله، فاطمه 4ساله و علی کوچولو که یک‌سال و نیم دارد. خانم الهام درویش همسر شهید، ماجرا و راز شهادتش را چنین شرح می‌دهد:
«از طریق چک کردن دوربین‌ها دیده بودند که شهید قبل از اصابت موشک در روز دوشنبه دوم تیرماه رفته بود وضو بگیرد. بعد داخل اتاق محل کارش آمده و منتظر گفتن اذان ظهر بود که محل کارش با اصابت موشک‌های رژیم صهیونیستی ویران می‌شود. آقا محمدصادق با وضو به شهادت می‌رسد. باید بگویم همیشه شهید با وضو بود و وقتی فیلم آخرین وضویش را دیدیم، این صحبت‌هایش برایم تداعی شد که می‌گفت: همیشه با وضو باشید. حتی وقتی می‌خواهید استراحت کنید، قبلش وضو بگیرید و بعد بخوابید. روز شهادت هم گویی با وضو در انتظار شهادت نشسته بود.»
شهید محمدمعین نظری
شهید محمدمعین نظری در حمله رژیم صهیونیستی به سازمان بسیج مستضعفین، جان خود را فدا کرد و به جمع ستارگان آسمان شهادت پیوست. شهید محمدمعین نظری برادرزاده شهید مدافع حرم حاج اکبر نظری است. پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای کرمانشاه در کنار عموی بزرگوارش، شهید اکبر نظری، آرمید.
این طلبه حوزه علمیه، سال‌های اخیر را صرف فعالیت رسانه‌ای در کنار روابط عمومی سازمان بسیج مستضعفین کرده بود. شهید نظری در دوران دبیرستان عضو بسیج بود و بعد از طلبگی به کار آزاد پرداخت. سپس تحت تأثیر دایی کوچکش به کار در بسیج رسانه پرداخت و حدود دو سال در این زمینه فعالیت داشت. 
رابطۀ نزدیکی هم با عموی شهیدش، اکبر نظری داشت. بعد از شهادت عمویش، روحیه‌اش به شدت تغییر کرد. چهار روز قبل از شهادتش به برادرش زنگ زد و گفت: من به هیچ‌کس بدهی ندارم، مرا کنار عموی خود دفن کنید.
اصغر نظری پدر شهید تعریف می‌کند: ما دو شهید داشتیم؛ یکی سردار حاجی‌زاده، همسایۀ ما که اخلاقش بسیار روی معین تأثیر گذاشته بود. یک گروه کوهنوردی داریم به نام گروه شمس که شهید سردار محرابی هم در آن حضور داشت و اخلاق او هم تأثیر زیادی بر معین داشت.
خانم زهرا سادات شیخ‌السلامی مادر شهید خاطرنشان می‌سازد: «در مراسم تشییع معین، یکی از دوستانش به من گفت که معین همیشه از همه می‌خواست که در راه امام حسین(ع) گام بردارند... شهادت معین نه‌تنها پاداش زندگی پاک و تلاش‌های بی‌دریغ او بود، بلکه نشان‌دهنده عشق عمیق او به انقلاب، آرمان‌های اسلامی و وطن بود.»
شهید سید محمود موسویان
سرتیپ دوم پاسدار سید محمود موسویان بیش از ۲۰ سال عضو سازمان بسیج مستضعفین بود و همواره بر مبارزه با استکبار و اسرائیل تأکید داشت.
محمدیاسین موسویان، فرزند شهید در حاشیه تشییع پیکر پاک و مطهر پدر گفت: آخرین باری که پدرم را دیدم، حدود یک هفته قبل از شهادتش بود که به نراق آمده بودیم. ایشان گفتند: دعا کنید در مبارزه با اسرائیل شهید شوم. الان وقتش است و چنین فرصتی دیگر نصیبم نمی‌شود.
شهید ابوالفضل ابوالحسنی
جهادگر جوان شهید ابوالفضل ابوالحسنی در دوم تیرماه در حمله رژیم صهیونیستی به یکی از ساختمان‌های سازمان بسیج به شهادت رسید.
وی اهل روستای باغخواص در ورامین است و بنیانگذار بسیاری از کارهای فرهنگی و تربیتی در روستا بود. خانم مریم عربی مادر شهید درخصوص درخشندگی‌های اعتقادی و فعالیت‌های بسیجی و جهادی‌اش توضیح می‌دهد:
«پس از پایان سربازی در سازمان بسیج مشغول به کار شد.
ابوالفضل شیفتۀ شهدا و ائمه اطهار بود. بارها به معراج شهدا می‌رفت، حتی دوبار پیکر شهدای گمنام را به خانه آوردند. خودش سومین شهید بود که به این خانه برگشت.
در روستا، شهیدی از فاطمیون مدافع به نام سید علی حسینی دفن شده بود. ابوالفضل عاشق او بود؛ بارها به مزارش می‌رفت، اشک می‌ریخت و دعا می‌کرد.
او ارادت ویژه‌ای به حضرت رقیه(س) داشت. هر سال سوم محرم در مسجد ارزاق توزیع می‌کرد یا به کودکان هدیه می‌داد. برای همه ائمه حرمت قائل بود؛ روز شهادت‌شان لباس مشکی می‌پوشید و روز ولادت‌شان با شوق جشن می‌گرفت. ابوالفضل پایه‌گذار ایستگاه‌های صلواتی در روستا بود. 
حضور در مناطق محروم برایش معنای دیگری داشت. با کفش‌های خاکی و دل پرشور به میان مردم می‌رفت؛ از تعمیر خانه‌ها تا توزیع ارزاق. حتی در دوران کرونا هم فعالیت‌های جهادی‌اش ادامه داشت.»
مادر شهید در مورد لحظه شنیدن خبر شهادتش ابراز می‌دارد: «وقتی خبر شهادت ابوالفضل را فهمیدم، قلبم به شدت می‌تپید. اما آرام گفتم: ما رَأَیتُ الا جمیلاً. ابوالفضل من فدای سر رهبر. این هدیه‌ای بود که خدا به ما داد و خودش پس گرفت.»
پیام مادر شهید چنین است: اسرائیل بداند همۀ ما مردم پشت رهبرمان ایستاده‌ایم. خون شهدای ما ریخته می‌شود تا راه ظهور ان‌شاءالله هموار گردد.
در وصیت‌نامۀ شهید ابوالفضل ابوالحسنی که خانواده بعد از شهادتش پیدا کردند، آمده است: «اگر لایق باشم و سعادت داشته باشم به هدفی والا می‌رسم؛ یعنی خدمت به مردم. من خدمت کردن را سعادتی بی‌پایان می‌دانم و اجر این کار را شهادت.»
شهید محسن شاه‌نظری
شهید محسن شاه‌نظری از شهدای حمله رژیم صهیونیستی به سازمان بسیج است.
آقای مجید شاه‌نظری مدیر هسته گزینش بنیاد شهید و امور ایثارگران است و دو فرزندش را به فاصله بسیار کوتاهی در راه امام حسین(ع) تقدیم کرده است. آقای مجید شاه‌نظری، شهادت حسینیِ فرزندانش را چنین شرح می‌دهد:
«خانواده چهارنفری ما پر از صفا و محبت بود. اما در کمتر از یک ماه، هر دو فرزند دلبندم پرکشیدند. ۲۰ روز قبل از شهادت محسن، دخترم فاطمه در مسیر سفر به کربلا و زیارت اباعبدالله(ع) بر اثر حادثه تصادف رانندگی از میان ما رفت و پسرم محسن که روز دوم تیر در حمله دشمن صهیونیستی به ساختمان سازمان بسیج مستضعفین در افسریه تهران به شهادت رسید...
فاطمه خانم، دخترم، چهاردهم خرداد در مسیر کربلای معلی در یک حادثه رانندگی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. حدیثی هست از ائمه معصومین که می‌فرماید: «هر کس در مسیر زیارت امام حسین‌(ع) از دنیا برود، مقام شهید دارد.» ما حضور فاطمه را هر لحظه در زندگی‌مان احساس می‌کنیم...
یکی از همکاران محسن که هنگام انفجار فقط دو متر با او فاصله داشت و با خواست خدا زنده مانده بود، از لحظه‌های آخر شهادت فرزندم گفت: محسن تا آخرین لحظه زیر آوار، در حال گوش دادن به روضه امام حسین(ع) بود. همان‌جا، در تاریکی و آوار، اهل‌بیت را به نام صدا می‌زد. همکارانش شهادت دادند که محسن با نام اهل‌بیت(ع) نفس آخرش را کشید. محسن عاشقانه رفت، همان‌طور که زندگی کرده بود؛ با عشق، با ایمان، با محبت.»
آقا محسن هر روز که از سر کار به خانه می‌آمد، سنت و رسمی داشت؛ دست و پای پدر و مادرش را می‌بوسید. مادرش گاهی ممانعت می‌کرد و می‌گفت: لازم نیست محسن جان. وی با لبخند جواب می‌داد: مادر، مگر نمی‌خواهی من به بهشت بروم؟

Image result for ‫گل لاله‬‎