خدا شاهد است
۱۴۰۲/۱۲/۲۷
محمدهادی صحرایی
روزهای آغازین ماه مبارک رمضان است و چند روزی است که به مهمانی کریمانه خدا وارد شدهایم. سخن قدیمیها درست است که گفتهاند خدا کریم است. حال اگر این خدای کریم بخواهد کریمانه مهمان کند وه که چه میشود! مهمانی خدای کریم با مهمانی بندگان بخیل فرق میکند. رسم بزرگان کجا و عادت بندگان کجا! در مهمانی خدا به جای غذا و آب، نور میخورند و سرور مینوشند. بیسرزنش، گناه و خطا میپوشند و طهارت میبخشند و آبرو میدهند. آرامش و عافیت میجویند و عشقبازی میکنند. ذکر میگویند و مست حقیقت میشوند و سرخوش از حیات طیبهاند. آنقدر خوش که سحر بیدارند و آنقدر مست که با جوع و عطش میسازند. این قلندرصفتانند که از صبح ازل تا به ابد، باعث رونق میخانه و نورانیت محرابند.
مهمانی کریمانه یعنی همه دعوتند و کسی از قلم نمیافتد. هر کس که بخواهد و آن کس که گوشی برای شنیدن و قلبی برای عاشقی برای خود گذاشته و عقلی در سر دارد، میآید. مهمانی کریمانه یعنی هرچه در خانه است بر خوانِ گسترده نهاده شده است. یعنی در آنجا نه به ظاهر مهمان مینگرند و نه لقمه میشمارند. در مهمانی کریمانه هر کس، هر کسی که میشناسد را میتواند با خود بیاورد، خانواده که جای خود دارد. میتوانی آذوقه و اندوخته یک سال را از این سفره برداری و هر کس، پیشتر و بیشتر از دیگران از این سفره بهره برگیرد به جای روی تُرُش، پیش صاحب سفره عزیزتر است و هر کس بر رونق و شلوغی این سفره بیفزاید، مقربتر و گرامیتر است. این بزم بینظیر و سالانه، شبانهروزی است و هر موقع که بیایی، صاحب خانه به انتظار تو و کنار تو و مشتاق کلام توست. خدا را بر این بزم بینظیر شُکر.
بیدلیل نیست که به خاطر خدای کریم و مهمانی کریمانهاش، خودِ ماه رمضان را کریم و ماه را ماه کریمان نامیدهاند که با نام و یاد امیرالمؤمنین که پدر امت و امام حسن مجتبی که کریم اهل بیت و خدیجه کبری که ملیکه عرب است عجین شده است. سلام خدا و خوبان و ما نثارشان.
و اگر نبود این ماه مبارک رمضان، چگونه میتوانستیم در میان تکرار روزها و ماههای تکراری و روزمرگی تقویم و تاریخ، فکری به حال ابدیت خود کنیم؟ بدون دوخت و دوز و ترمیم و جبران، با جیب سوراخ و انبان پاره و خرج زیاد زندگی این دنیا، چگونه بیسرمایه به مقصد ابدی میرسیدیم؟ و کجا خستگی را از تن و روحمان میزدودیم؟ و کی نفس تازه میکردیم و جراحت عصیان و گناه را مداوا و امراض راه را معالجه میکردیم؟ مگر میشد بیتزاحم شیاطین به حقیقت پی برد؟ در این ماه که شیاطین جن در بند و زنجیرند، میتوان زلف عقل را شانه کرد و دستِ مهر بر سر عاطفه کشید و موی احساس را مرتب کرد و از انسانیت دلجویی نمود و آینه عشق را از غبار غم زدود و یوسف گمگشته فضائل را به کنعان وجودمان بازآورد و به خانه رونق داد.
ولی ای کاش شیاطین انس هم در غل و زنجیر میشدند. حدود 165 روز است که غزه غرق خون است. در آنجا قحط آب و همه دلها کباب است. غزه، عرصه نبرد کفر و ایمان است و به این دلیل است که شیاطین انسی چنین به هیجان و غلیان آمدهاند. آن زن عرب درست میگفت. اگر مسئله زنان غزه حجاب بود، اکنون سازمانهای مدافع حقوق زن و برندگان صلح نوبل و سران آمریکا و... مثل توهّم سال گذشته آنها از ایران، به خط میشدند و با آنان همدردی میکردند و ماهوارهها تا ماهها برای آنها برنامه رایگان میساختند و مویه میکردند و در کنگرههاشان گیس میبریدند. اگر دغدغه مردان غزه همجنسبازی بود سلبریتیهای غربی و ستارگان سینمایی و فعالان حقوق بشری و... صف میکشیدند و برخی مقامات آلوده آمریکا و اتحادیه اروپا اعلام حمایت میکردند و کِشتی کِشتی به غزه کارناوال راه انداخته و جهان را با رنگینکمان به یغما برده خفه میکردند. اگر درد کودکان غزه تغییر جنسیت بود، سازمان ملل و والت دیزنی و هالیوود و جمعیتهای دفاع از حقوق و آزادیهای کودکان گریهکنان به دنبال کارشان بودند ولی چه میشود که در غزه جنگ کفر و ایمان است و کفر، طرفداران زیاد دارد و ایمان یتیم و در پناه خداست. گرچه دارد ایمان نفس میگیرد.
در ایران عزیز و آبادمان، عید را پیشرو داریم و ماه مبارک رمضان را در حالی سپری میکنیم که گرچه مشکلات اقتصادی هست ولی همه با همیم و دلهامان به هم گرم است و تا جایی که بدانیم و بتوانیم نمیگذاریم هموطنی تنها و گرسنه بماند. خانههامان امن و جمعمان جمع و دلهامان خرّم است و ازقضا همین خوشی مردم است که دشمنان را دیوانه میکند و هر دم به فکر ایجاد مشکل و معضل و دودستگی است. از فتنه سال گذشته که نقشههای شوم دشمنان برای همه عیان شد همه دانستند که قصدشان، ترویج کینه و نفرت و رودررو قرار دادن مردم با هم است و دائم به دنبال تازه کردن کینهها و پیگیر دامن زدن به اختلافات است.
دشمنان به دنبال فرسوده کردن توان کشور است تا بتواند به تجزیه ایران عزیز بپردازد و تجربه امپراتوری عثمانی و شوروی را تکرار کند. حاشا و هرگز چنین شود.
اما در غزه روزگار به گونه دیگری است. به گفته جلال آل احمد در سفرنامه «سفر به ولایت عزرائیل» فلسطین «تکه آخر استخوان پارههای ولایت عثمانی» است که اکنون سگ هار صهیونیزم به دندانش میکشد. مردمی که در اصالت تاریخی هزاران سالهاند، در چنگ حکومتی بیاصل و نسب و جعلی به تمام معنا شکنجه میشوند. جلال میگفت که «اگر راستش را بخواهیم مسیحیت حجابی از اسرائیل میان خود و عالم اسلام کشیده تا خطر اصلی را نبینیم» و ما اکنون خطر اصلی را که همان کشورهای بهوجود آورنده اسرائیل هستند را میبینیم. امروزه همه میدانیم که اگر حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان نبود، مردم فلسطین سرزمین خود را در همان 15 مهرماه یا 7 اکتبر از مهاجران صهیون پس گرفته و به حق خود رسیده بودند.
قحطی ساختگی این 1+4 جنایتکار جنگی، خیلی به قحطی 107 سال پیش ما ایرانیان شبیه است که در آن انگلیس نصف جمعیت ما را کُشت. در گزارشهای همان زمان هم آمده که مردم ما برای زنده ماندن راهی جز خوردن گیاه و علف نداشتند. گزارشهای عجیب و تکاندهندهای که آرزو میکنیم همه دروغ باشد ولی نیست. امروزه در غزه جاری است بعلاوه جنگ سختی که علیه مردم گرسنه و بیپناه آنجا در جریان است. در تاریخ خواهند نوشت که چهار ابرقدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی جهان به کمک اسرائیل آمدند و با بمبهای 2000 پوندی و فسفری800 درجه و... ماهها مردم گرسنهای که نه آب و غذایی داشتند و نه دارویی برای درمان و حتی داروی بیهوشی برای جراحی شدن و... را بمباران کردند، ولی نتوانستند مقاومت آنها را بشکنند و شکستی بهمراتب بدتر از ویتنام و نابودیای بدتر از غرق فرعون و تایتانیک نصیب آنها شد و خودشان را منقرض کرد.
خدای مردم غزه همان خدای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد است که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان. خدایی که دینش را که همان اسلام است با توجه به دشمنان کوچک و بزرگ و مصایب بینظیرشان حفظ کرد و به ما رساند. خدایی که این یهودیان را حریصترین حریصان، نسبت به زندگی در دنیا نامید، همان خدایی است که باز آنها را سرسختترین دشمنان اهل ایمان معرفی کرده است و همین خدا به موسی و هارون فرمود که «مترسيد، من همراه شمايم، میشنوم و میبينم» و چون خدا میبیند و میداند و منتقم عادل است، خیالمان از این بابت راحت است که اجر مظلومین و ظلم مستکبرین گُم نمیشود ولی دلهامان ناآرام و بیتاب غزه است که مردمی که در این ماه ضیافت مظلومانه روزه میگیرند و معصومانه شهید میشوند.
برادر و خواهر عزیز غزهای، ای کاش همسفره ما بودی و لقمه خود را با تو نصف میکردیم. گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم. در همین روزها که مستکبرین عالم، بیمارستان معمدانی و شفا و... را «بمبارستان» کردهاند سالروز حمله شیمیایی به حلبچه است و حمله موشکی به پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه که مملو از مردمانی بود که در پناهگاه رفته بودند و در همان جا به شهادت رسیدند. ما هم مثل شما زجر جنگ کشیده و طعم اشک را چشیدهایم. هنوز هم پیکر هزاران شهیدمان از میدان برنگشته و هنوز هم درگیر جنگیم. به فضل خدا امید داریم و به پیروزی مظلومین امیدواریم و موسای ما در هنگامه مواجهه ما با دریای مشکلات گفت که «خدا با ماست و هدایتمان میکند.»