ضرورت اصلاح تصویر ناکارآمدی دولت
۱۴۰۳/۱۲/۱۷
تلاش بدخواهان، زمینگیر کردن اقتصاد و ضربه به سامانه اداره عمومی کشور و تشدید فشار روانی و اقتصادی به مردم است، در این شرایط «کارآمدی» تنها عنصر قابل تصور برای ارائه تصویری درست از توان و کفایت مدیریت عمومی کشور خواهد بود.
ادراک، کلیدیترین مفهوم در ارتباط با تأثیر بر مخاطب است که نظریهپردازان عرصه ارتباطات آنرا به واقعیت شکل گرفته در ذهن مخاطب(مردم) تعبیر میکنند.
بخشی از ادراک عمومی ناشی از تجربهزیستی آنان است. یعنی مردم وضعیت حال حاضر خود را با گذشته دور و نزدیک مقایسه کرده و با درنظر گرفتن چشمانداز آینده به نتیجه میرسند. بخش دیگری از ادراک عمومی ناشی از تأثیر رسانه است. یعنی ادراک مخاطب بسته به اینکه در معرض چه رسانهای و با چه میزان و چه محتوایی از پیام قرار میگیرد شکل خواهد گرفت. بخش دیگری از ادراک عمومی ناشی از الگوهای رفتاری است که مخاطب به صورت پیوسته آنرا دریافت و در ذهن خود از آن تصویرسازی و به آن امتیاز داده و اولویتبندی میکند.
چرا افکار عمومی از وضعیت فعلی ادراک ناکارآمدی دارد؟ چه عواملی برای اصلاح این ادراک قابل تصور است؟
ادراکِ ناکارآمدی مهمترین ضربهای است که در چند ماه گذشته باور عمومی از نحوه مدیریت امور جاری دریافت کرده است. نتایج پایش افکار عمومی از سوی مراکز معتبر افکارسنجی در ماههای اخیر کاملاً به باور عمومی در مورد ناکارآمدی دلالت دارد.
تعطیلی نهاد دولت و اختلافات درونی که نمود بیرونی پیدا میکند، سردرگمی مدیریتی، پمپاژ پیوسته اظهارات منفی و ناامیدکننده، منفی شدن همه شاخصهای اقتصادی فقط در عرض چند ماه، کوچک شدن سفره مردم، ناتوانی در کنترل بازار ارز و سکه، ضعیفنمایی از توان ملی برای ایستادگی در برابر فشارها، عدم ارائه برنامهای منسجم و معتبر و قابل فهم برای اداره کشور، توقف روند فعالیتهای عمرانی، بروز مشکلات آزاردهنده برای مردم در زمینه قطع برق، آب و گاز، بیبرنامه بودن در حوزه رسانه و افکار عمومی و پیامهایی که باید از کارآمدی دولت نقطهگذاری شود، مجموعاً ناشی از حاکم شدن نوع خاصی از نحوه مدیریت بیبرنامه و غیرمنسجم بر امور جاری است که پایههای ادراک عمومی را در این چند ماه تحت تأثیر قرار داده است.
آیا اصلاح ادراک ناکارآمدی ممکن است؟ بله. البته باید در نظر داشت که این اصلاح، الزاماتی دارد و نیازمند اقداماتی چند لایه و هماهنگ است.
گام اول «باور به توانستن» در لایههای تصمیمساز مدیریتی است. یعنی اگر لایه تصمیمساز به باور قطعی از توانستن بر پایه قدرت درونی کشور و استفاده از فرصتهای محیط پیرامونی نرسد طبیعی است که نخواهد توانست اقدام مؤثری در جهت ارائه تصویری از کارآمدی بهعمل آورد.
گام بعدی «تعیین دستور کارهای معتبر و متناسب با نقاط آسیب» از بالاترین سطوح دولت و پیگیری مستمر آن تا حصول نتیجه است. یعنی اگر در حال حاضر رشد اقتصاد و معیشت عمومی مهمترین دستور کار دولت باشد همه دستور کارها در برنامهریزی، صنعت، بانک، سیاست خارجی و... باید بر همین هدف راهبردی متمرکز شود.
گام دیگر «پرهیز از درگیر کردن دولت با حاشیهها و نقاط آسیب» است. بدیهی است که اگر اولویت دولت تقویت تصویر کارآمدی است نباید خود زمینه چالش و آسیب را فراهم کند. با همین منطق، عزل برخی از مدیران که زمینه آسیب به دولت را در ۸ ماه گذشته فراهم کرده بودند بیشترین خدمت به دولت برای تمرکز بر موضوعات اولویتدار خواهد بود.
موضوع مهم دیگر «هدفگذاری بر خلق رویدادهای امیدافزا و اقتدارآفرین» در موضوعات داخلی و سیاست خارجی است. این جهتگیری به مرور بین دولت و ناکارآمدی فاصلهگذاری خواهد کرد.
نکته مهم دیگر «ایجاد تعادل در گروه مشاوران دولت» است. این اتفاق به دولت فرصت خواهد داد که خود را در معرض نظام پیشنهادات قرار داده و این امکان را فراهم کند که میان پیشنهادها و دیدگاههای بعضاً متعارض به بهترین فرصتها متناسب با مقدورات بیندیشد.
امروز مهمترین مسئلهای که دشمن بر آن متمرکز شده، جاانداختن ناکارآمدی در باور عمومی است. باید ابعاد این طراحی را شناخت و برای آن تدبیر کرد.
سپهر خلجی