راکول پس از نام بردن از یکسری شبه روشنفکران دانشگاه تهران به موسسهای در این دانشگاه اشاره میکند که میتواند نقش مهمی در ارتباطات آینده و شبکهسازی نفوذ ایفا نماید. موسسهای با نام دهان پرکن «مطالعات و پژوهشهای اجتماعی» که بعدا مکان تجمع بسیاری از شبهروشنفکران شده و منشاء ترویج فرهنگ غربی به عنوان تراوشات فکری آنان:
«...در مؤسسه مطالعات و پژوهشهای اجتماعی که جزئی از دانشکده ادبیات است، فعل و انفعالات بین جبهه ملی و رژیم در دانشگاه تهران از موارد جالب مطالعه میباشد. در اینجا بعضی از هیجان انگیزترین اندیشهها درشرف پرورش است و طرحهای کار جاری درباره موضوعاتی از قبیل طبقه متوسط ایران است و تجزیه و تحلیلی از بازار تهران و بعضی از جنبههای اصلاحات ارضی جاری و مطالعات تطبیقی تاریخ ایران وترجمه آثار مهم خارجی در رشتههای اقتصاد و اجتماعی وحتی مطالعهای درباره ساواک با ارتباط با علل اغتشاشات خردادماه میباشد. ریاست مؤسسه مطالعات و پژوهشهای اجتماعی با دکتر غلامحسین صدیقی است، ولی مدیریت آن را دکتر احسان نراقی یک عضو سابق حزب توده و عامل معروف ساواک به عهده دارد. همه اعضای دیگر این مؤسسه از اعضاء جبهه ملی هستند، ازجمله دکتر حسین مهدوی که سابقاً ذکر او رفته است...»
موسسه مطالعات و پژوهشهای اجتماعی در واقع موسسهای بود که به پیشنهاد و ریاست احسان نراقی و با سرمایه و پول فرح دیبا و دفتر وی تاسیس شد و براساس نوشتههای خود احسان نراقی هدف از تشکیل این موسسه، ایجاد مرکزی! برای جمع آوری شبه روشنفکران بعضا مخالف رژیم شاه در زیر یک سقف قابل کنترل بود و از اینجا بود که بسیاری از این شبه روشنفکران را حقوق بگیر دفتر فرح کردند! متاسفانه طی سالهای اخیر از موسسه مطالعات و پژوهشهای اجتماعی، در نشریات شبه روشنفکری و به اصطلاح اصلاح طلب به عنوان یکی از دستاوردهای تاریخ روشنفکری و تجدد ایران یاد میشود! و البته موسسات و نهادهای آکادمیک از همین قماش هم همچنان با حمایت برخی از مدیران فرهنگی امروز و در جامعه انقلابی و اسلامی ایران به کار خود ادامه میدهند!!
نفوذ از طریق قدرت نرم
در بخش دیگری از گزارش یاد شده که مامور اطلاعاتی سفارت آمریکا به دانشجویان ایرانی پرداخته و قشرهای مختلف آنها و سلائق و علائقشان را بررسی کرده، ضمن بیان چگونگی مخالفتهایشان با رژیم شاه، از تاثیرات قدرت نرم آمریکا بر این دانشجویان سخن میگوید:
«... مع ذالک اشتباه خواهد بود اگر اهمیت ایدهآلهای مورد احترام ایالات متحده را در نزد این جوانان دست کم بگیریم. یکی از جالبترین پدیدهها درارتباط بادانشجویان رادیکال در دانشگاه تهران این است که درحالی که آنها ایالات متحده را به خاطرپشتیبانی آن از شاه و از سیاست آرامسازی او که به عقیده آنها جز سالوسی و سرکوبگری و پارتیبازی چیز دیگری نیست محکوم میکنند، بیش از هر چیزی مایل به تحصیل در ایالات متحده بوده و ایالات متحده را نه به خاطر اداره سیاست خارجی، بلکه به طور اخص به خاطر حمایت از رژیم کنونی ایران مورد سرزنش قرار میدهند. البته گرایشهای بیطرفی در میان دانشجویان ونظریات مساعدی در میان اقلیتی از آنان درباره اتحاد جماهیر شوروی همان طوری که بعدا تشریح خواهد شد وجود دارد، ولی در هیچ زمانی که پس از قتل اخیر پرزیدنت کندی ابراز شد، نبوده است و آن در هنگامی بود که اندوه و شوک ناشی ازفقدان مردی که آنها او را قهرمان آرمانهای خودمی دانستند، به منصه ظهور رسید. تلگرام تسلیتی که از سوی کمیته دانشجویان جبهه ملی به ایالات متحده فرستاده شد، این عبارت جالب را در بر داشت:
«آنهایی که برای آزادی ملت خود مبارزه میکنند میدانند که چگونه آرمانهای آزادی خواهانه در میان نسلهای جوان رشد مییابد. کندی مظهر این آرمانها بود. کندی که نویسنده کتاب نیمرخهایی در شهامت بود، اکنون خودش چهرهای از شهامت ویک نمونه جاویدان از شهامت برای نسل جوان است»...
علاقه قلبی دانشجویان به اصطلاح ملی گرا به مظاهر فرهنگ آمریکایی از جمله کندی علی رغم برخی انتقادها، برای ماموران اطلاعاتی آمریکا مانند «استیوارت راکول»، نقطه دلخواه برای نفوذ در ذهن و روح این افراد و القاء تفکرات و اندیشههای غربی از این طریق است. این عملکرد شیفته گونه در مورد فردی مانند کندی به عملکردهای امروز جریان شبه روشنفکری شباهت دارد که مثلا برای قربانیان 11 سپتامبر یا انفجارهای اخیر پاریس، شمع روشن میکنند ولی به میلیونها قربانی در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین و یمن کاری ندارند!!
پاورقي كيهان - ۱۷ / ۰۱ / ۱۳۹۵