صهیونیستها در جنگ جهانی دوم با دو طرف درگیر در ارتباط بودند
به اين ترتيب، جنبش صهيونيسم خود را آماده كرد تا با وضعيتى كه در اواخر دهه 1930.م به دليل انتشار كتاب سوم سفيد انگليس در تاريخ 17 مى 1939.م، و سپس شروع جنگ جهانى دوم در ماه سپتامبر همان سال به وجود آمد، مقابله كند.
از جمله مطالب كتاب سفيد كه با اهداف جنبش صهيونيسم در آن زمان هماهنگى نداشت، سندى بود كه اجازه انتقال 75000 يهودى را به فلسطين در خلال 5 سال آينده مىداد، و سپس انتقال را پس از اين مدت متوقف مىكرد. مگر اينكه عربهاى فلسطين با مهاجرت بيشتر يهوديان به آن سرزمين موافقت كنند.
واكنش صهيونيستها و سازمانهاى تروريستى وابسته به آنها در رابطه با انتشار كتاب سفيد، انجام چندين عمليات نظامى بر ضد نيروهاى انگليسى در تابستان 1939.م بود. غرق كردن يك كشتى جنگى انگليس، منفجر كردن خط لوله نفتى كه نفت عراق را به حيفا انتقال مىداد، منهدم كردن اتومبيلهاى پليس حكومت قيموميت انگليس، و عمليات بر ضد ساختمانهاى دولتى در حيفا و تلآويو و بيتالمقدس، از جمله اين عمليات بود.
هنگامى كه جنگ جهانى دوم شروع شد، ديويد بن گورين، رئيس جنبش صهيونيسم، موضع صهيونيستها را اعلام كرد و گفت:
«ما در جنگ خواهيم جنگيد، گويى كتاب سفيد منتشر نشده است؛ و بر ضد كتاب سفيد خواهيم ايستاد، و گويى جنگى وجود ندارد.»
اين موضع در حقيقت به اين معنا بود كه «توزيع نقشها» در بين سازمانهاى تروريستى صهيونيستى صورت گرفته بود، و جنبش صهيونيستى در طول جنگ دوم جهانى، از دو طرف سود خواهد برد. به طورى كه در جنگ شركت كرد، و آگاهى نظامى را چه در ميدان نبرد و جنگ و چه در زمينه اطلاعات، به دست آورد.
توزيع نقشها به اين صورت بود كه هاگانا، بر اساس سياست اداره سياسى كردن آن در آژانس يهود، در جنگ طرف انگليس را گرفت؛ اما تظاهر كرد كه بر ضد كشورهاى محور در صف متحدين ايستاده است. ولى اِيرگون سازمان نظامى همكار گروه دست افراطى صهيونيستى معروف به، جنبش اصلاحگر، به دو جناح تقسيم شد؛ و ابراهام اشترن رهبرى يكى از آنها را به عهده گرفت.
گروه تروريستى اِشترن كه بعدها به نام لِحى شناخته شد، سعى كرد با آلمان نازى و ايتالياى فاشيست، بر ضد انگليس، پيمان ببندد. ولى جناج ديگر كه رهبرى آن را ديويد رازئيل به عهده داشت و نام سازمان اصلى يعنى ايرگون را حفظ كرد، عمليات خود بر ضد انگليس را متوقف كرد. ولى با اين حال، در آغاز جنگ، در كنار متحدين ايستاد.
تعدادى از افراد ايرگون در عمليات نظامى به كمك نيروهاى انگليسى شتافته، بر ضد كودتاى رشيد عالى گيلانى در عراق شركت كردند؛ و رازئيل كشته شد. پس از اين كه مناخيم بگين رهبرى ايرگون را در سال 1943.م به عهده گرفت، سياست ايرگون تغيير كرد؛ و در شرايطى كه جنگ دوم جهانى پايان يافته بود، اين سازمان دوباره عمليات خود را بر ضد نيروهاى انگليسى آغاز كرد.
در حقيقت جنبش صهيونيسم توانست در طول جنگ دوم جهانى، با ايجاد رابطه با طرفين درگير، به اهداف متعددى دست يابد. بالا بردن توان اطلاعاتى، و تقويت عمليات تروريستى در فلسطين را مىتوان از جمله آنها نام برد. صهيونيستها به واسطه همكاريشان با سازمان اطلاعات انگليس، به اطلاعات ذىقيمتى دست يافتند. همچنين از راه همكارى با نازىها در نبرد با جنبشهاى چپگرا در بين يهوديان اروپا، توانستند راههاى سركوب مبارزان مسلمان فلسطينى را بياموزند.
«پيش از جنگ 1948.م، رهبران جنبش صهيونيسم با كمك چند شركت جعلى و قلابى، و تحت پوشش حمل تجهيزات صنعتى، مقادير معتنابهى سلاح و ابزار آلات سنگين و حتى هواپيما به صورت قاچاق به فلسطين وارد كردند. به اين وسيله شيوههاى تروريستى گروههاى صهيونيستى فلسطينىها علنى و متحول شد؛ و آنها خود را براى يك جنگ تمام عيار با اعراب آماده ساختند.
به عنوان مثال، در اوايل سال 1948.م، يهودا رازى يكى از مسئولين عمليات ريخشن، 20 قبضه توپ ضدهوايى با تجهيزات آن را از ايتاليا به قيمت 1250000 دلار خريد؛ و به همان طريق قاچاق، اين توپها را به فلسطين وارد كرد. وى همچنين قرارداد مشابهى به قيمت 12803100 دلار با فرانسه بست، كه خريد آن شامل تعدادى هواپيماى جنگى بمبافكن؛ ده دستگاه تانك؛ ده قبضه توپ ضد هوايى؛ و پنجاه قبضه خمپاره انداز كاليبر 65 ميليمترى مىشد. اين سلاحها توسط چندين كشتى باربرى به طور قاچاق وارد فلسطين شد؛ و اولين محموله آن، كه در زير چندين تن پياز در يك كشتى بارى جاسازى شده بود، كمى پيش از پايان يافتن دوران قيموميت انگليس بر فلسطين، به اين سرزمين قاچاق شد.»
عمليات قاچاق سلاح و انتقال يهوديان به فلسطين، به قدرت بالاى كار اطلاعاتى و فعاليتهاى سرّى و تروريستى احتياج داشت؛ مسألهاى كه صهيونيستها را بر آن داشت تا در موارد متعدد دست به تحول شيوههاى اطلاعاتى و جاسوسى زده، دستگاه اطلاعاتى و نظامى خود را نيز براى انجام عمليات تروريستى بر ضد فلسطينىها تقويت كند. اين امر پس از تشكيل رژيم صهيونيستى نمود چشمگيرى داشته، و طى پنج دهه، شاهد عمليات تروريستى فراوان اين رژيم و سازمانها يا گروههاى وابسته، بر ضد مسلمانان بوده ايم