نظام خانواده در اسلام
2 / 29 -وفاى به عهد
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
وفاى به عهد
وفاى به عهد از نظر احكام فقهى و شرعى واجب، و شكستن پيمان حرام است.
عقد بين زن و مرد تعهدى الهى است، كه زن و شوهر بايد براى حفظ آن تعهد و وفاى به آن توجه داشته باشند، قولى كه شوهر به زن مىدهد، و زن به شوهر مىدهد، و زن و شوهر به خانواده هر يك مىدهند، و پدر و مادر به فرزند مىدهد، در صورتى كه مانع شرعى نداشته باشد يك نوع تعهد است، و وفاى به آن واجب، و روگردانى از آن حرام قطعى است.
قرآن مىفرمايد:
واوفوا بالعهد انَّ العهدَ كان مسئُولًا.
و بهپيمان و عهد خود وفاكنيد، كه در قيامت نسبت به عهد مؤاخذه خواهيد شد.
امانتدارى، و وفاى به عهد از نشانههاى حتمى و قطعى مؤمن است:
والَّذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون.
امام سجاد (عليه السلام) تمام شرايع و دستورات دين را در سه چيز مىداند:
قَوْلُ الْحَقِّ، وَالْحُكْمُ بِالْعَدْلِ، وَالْوَفاءُ بِالْعَهْدِ.
گفتار حق، حكم به عدالت، وفاى به عهد.
امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: در سه چيز احدى را در دنيا و آخرت عذر نيست:
اداءُ الْامانَهِ الَى الْبَرِّ وَالْفاجِرِ، وَالْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفاجِرِ، وَبِرُّالْوالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كانا اوْ فاجِرَيْنِ.
اداء امانت به خوب و بد، وفاء به عهد به مؤمن و فاجر، نيكى به پدر و مادر چه خوب باشند و چه بد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
لا دينَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ.
آنكس به عهدش احترام نمىگذارد، و پيمانش را وفا نمىكند، دين ندارد.
حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:
انّا اهْلُ بَيْت نَرى ما وَعَدْنا عَلَيْنا دَيْناً كَما صَنَعَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه وآله وسلم).
ما اهل بيتى هستيم كه وعده خود را به منزله دين و بدهى مىدانيم چنانكه رسول خدا وعده را دين و بدهى مىدانست.
مشورت
خانه نبايد مركز استبداد به رأى باشد، تنها يك نفر حكم براند، و هرچه به فكرش رسيد، يا دلش خواست، آن را به خانواده تحميل كند.
مشورت فوائد زيادى دارد، اگر مرد و زن در امور خانه با هم مشورت كنند و با فرزندان عقل رس خود هم مشورت نمايند، يا گاهى از بزرگترها كه تجربه بيشترى دارند، و سرد و گرم روزگار را چشيدهاند نظرخواهى نمايند به صلاح زندگى و گاهى بسود دنيا و آخرت آنان است.
در مسئله مشورت اصرار داشته باشيد، خود محور نباشيد، به نظر ديگران بىمحلى ننمائيد، نظر ديگرى را ردّ نكنيد، خود را اعلم از ديگران مدانيد، زمينه مشورت را براى تمام اهل خانه فراهم كنيد، كه مشورت عاملى كمكدهنده و گاهى نجاتدهنده از خطرات سنگين است.
قرآن مجيد در سوره آل عمران آيه 159 و سوره شورى آيه 38 36 به مسئله مشورتكردن توجه فوقالعادهاى نموده.
مشورتكردن، در حقيقت پيروى از قرآن، راهگشاى مشكلات، و سدّى در برابر خطرات است.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
شاوِرْ فى امْرِكَ الَّذينَ يَخْشَوْنَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ.
در برنامه زندگى با خداترسان مشورت كن.
و نيز فرمود: سه چيز كمرشكن است:
رَجُلٌ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ، وَنَسِىَ ذُنُوبَهُ، وَأُعْجِبَ بِرَأْيِهِ.
آنكه عملش را زياد ببيند، و گناهش را فراموش كند، و خودرأى باشد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
خاطَرَ بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَغْنى بِرَأْيِهِ.
خودرأى خود را به خطر گرفتار كرد.
آنكه با او مشورت مىشود، بايد در پاسخ مشورت حق را رعايت كند، و مشورت كننده را به بهترين راه لازم هدايت نمايد، خيانت در مشورت گناهى بسيار بزرگ است.
على (عليه السلام) فرمود:
مَنْ غَشَّ الْمُسْلِمينَ فى مَشْوَرَه فَقَدْ بَرِئْتُ مِنْهُ.
كسى كه با مسلمانان در مشورت خيانت بورزد، به حقيقت كه از او بيزارم.
تواضع
تواضع حالتى اخلاقى، انسانى، و اسلامى است، تواضع و فروتنى ميوه شيرين خودشناسى، و عرفان به موقعيت خويش است.
انسانى كه خود را بنده خدا مىداند، و تمام نعمتهائى كه از آن بهرهمند است از خدا مىداند، و همه را بهتر از خود به حساب مىآورد، و خلق را بندگان حق مىشمارد، و به حقيقت براى خود در اين پهندشت هستى چيزى قائل نيست، غرق در فروتنى و تواضع است.
مردى كه زن را بنده خدا مىداند، فرزندانش را مملوك حق مىبيند، خود را خادم آنان به حساب مىآورد، زن و بچه را امانت حق در دست خود مىنگرد، غيرفروتنى و تواضع نسبت به آنان ندارد.
زن وقتى غرور و كبر نداشته باشد، در مقابل شوهر حسب و نسبت و موقعيت خانوادگى خود را به حساب نياورد، علم و دانشش را چيزى نبيند، مدرك را موجب سرافرازى حقيقى ننگرد، البته نسبت به شوهر و اهل خانه فروتن و متواضع است. فرزندان عاقل نسبت به پدر و مادر غير كُرنش و فروتنى، و خضوع و تواضع برنامهاى ندارند.
تواضع عزت و شرف، و بزرگى و كرامت مىدهد، تواضع سربلندى و سرفرازى مىآورد، تواضع خانه را گرم و باحال و باصفا نگه مىدارد، تواضع جلب محبت مىكند، پيوند خانوادگى را محكم مىكند.
متكبّر بايد بداند احدى، حتى زن و بچه خريدار تكبر نيستند، و روح آنان كبر را دفع و متكبر را از چشم آنان مىاندازد.
حضرت عسگرى (عليه السلام) فرمود:
... وَمَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْيا لِاخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَاللّهِ مِنَ الصِّدّيقينَ وَمِنْ شيعَهِ عَلِىِّ بْنِ ابيطالِب (عليه السلام) حَقّاً.
كسى كه در دنيا نسبت به برادران ايمانى خود متواضع باشد، در نزد حق از صدّيقين، و به حقيقت از شيعيان على بن ابيطالب (عليه السلام) است.
امام صادق (عليه السلام) از پدرانش روايت مىكند:
انَّ مِنَ التَّواضُعِ انْ يَرْضَى الرَّجُلُ بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ، وَانْ يُسَلِّمَ عَلى مَنْ يَلْقى، وَانْ يَتْرُكَ الْمِراءَ وَانْ كانَ مُحِقّاً، وَلا يُحِبَّ انْ يُحْمَدَ عَلَى التَّقْوى.
از تواضع، نشستن در جلسه عمومى يا خانوادگى است در جائى كه جا باشد، و سلام كردن به هركسى است كه با او ملاقات كند، و ترك جدال و بگو و مگو است گرچه حق با انسان باشد، و اينكه انسان دوست نداشته باشد بر پاكى و تقوا در بين مردم ستايش شود.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به وقت مرگ فرمود:
عَلَيْكَ بِالتَّواضُعِ فَانَّهُ مِنْ اعْظَمِ الْعِبادَهِ.
بر تو باد به فروتنى و تواضع، همانا اين برنامه از بزرگترين عبادت است.
***
رحمت آوردن به كوچكتر و احترام به بزرگتر
دستور اسلام به تمام مرد و زن نسبت به كوچكتر و بزرگتر اين است، كه كوچك را رحمت آوريد و به بزرگتر احترام بگذاريد.
خانه بايد محل اجراى دستورات حق و انبياء و ائمه باشد، تا روى سعادت دنيا و آخرت را ببيند.
خشم به كوچكتر، داد و فرياد كردن به كوچكتر، كممحلى به او، محبتننمودن به وى، نبوسيدن او، وفانكردن به قولى كه به او داده شده، همه و همه معصيت و گناه است.
بىاحترامى به بزرگتر، به خشم نظر كردن به او، گوش ندادن به خواسته وى، اظهار ملامت و خستگى از او نيز گناه و معصيت است.
ما باعث به دنيا آمدن كوچكترها شدهايم، و بر ماست كه تا سر و سامان بگيرند از آنها با محبت و رحمت پذيرائى كنيم، و ما محصول بزرگترها هستيم، پس بر ما حق عظيمى دارند و احترام به آنان واجب و لازم است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به وقت از دنيا رفتن فرمود:
وَارْحَمْ مِنْ اهْلِكَ الصَّغيرَ، وَوَقِّرْ مِنْهُمُ الْكَبيرَ.
كوچك خانواده را مورد لطف و رحمت قرار بده، و بزرگ خاندان را احترام بگذار.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
بَجِّلُوا الْمَشايِخَ، فَانَّ مِنْ اجْلالِ اللّهِ تَبْجيلَ الْمَشايِخِ.
بزرگترها را بزرگ بشماريد، كه بزرگشمردن خدا به بزرگشمردن بزرگترهاست.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْيَرْحَمْ صَغيرَنا، وَلَمْيُوَقِّرْ كَبيرَنا.
از ما نيست كسى كه به صغير ما رحم نكند، و به بزرگ ما احترام نگذارد.
مهماندارى
بعضى از خانوادهها در قبول مهمان و مهماندارى سرسختى نشان مىدهند، بايد گفت اين سرسختى يا نشانه بىحالى و سستى و تنبلى، و يا علامت بخل است.
مهماندارى از اخلاق انبياء و ائمه، و از نشانههاى اولياء الهى و مردان راه حق است.
بخل يا سستى و تنبلى به هر شكل كه باشد قبيح است، مرد خانواده يا زن خانه، يا فرزندان بايد از مهمان با گشادهروئى استقبال كنند، زيرا عمل به اخلاق اولياء، و موجب خوشنودى حق، و گشايش در كار، و علت تحقق رحمت و لطف خداوند، و دفع بلا و خطر از اهل خانه است.
مسئله مهماندارى به اندازهاى مهم است كه در معارف اسلامى آمده روزى مهمان با خود اوست، و صاحبخانه مهمان مهمانان خود است.
تشويق به اين مسئله بسيار ممدوح، و موجب تقويت اخلاق، و جلوگيرى از اين برنامه خداپسندانه خلاف اخلاق انسانى است.
امام ششم (عليه السلام) فرمود:
الْمَكارِمُ عَشْرٌ فَانِ اسْتَطَعْتَ انْ تَكُونَ فيكَ فَلْتَكُنْ احَدُها اقْراءُ الضَّيْفِ.
اصول بزرگوارى ده خصلت است، اگر بتوانى آنها را در خود جمع كنى اقدام كن، يكى از آنها پذيرائى از مهمان است.
امام صادق (عليه السلام) درباره ورود و خروج مهمان مىفرمايند:
... انَّهُمْ اذا دَخَلُوا مَنْزِلَكَ دَخَلُوا بِمَغْفِرَتِكَ وَمَغْفِرَهِ عِيالِكَ، وَاذا خَرَجُوا مِنْ مَنْزِلِكَ خَرَجُوا بِذُنُوبِكَ وَذُنُوبِ عِيالِكَ.
همانا وقتى مهمان وارد منزل تو مىشود براى تو و اهل بيت تو مغفرت خدا را مىآورد، و هرگاه خارج مىشود، گناهان تو و عيال تو را از بين مىبرد!
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
شِبْعُ ارْبَع مِنَ الْمُسْلِمينَ يَعْدِلُ عِتْقَ رَقَبَه مِنْ وُلْدِ اسْماعيلَ.
سير كردن چهار مسلمان معادل آزاد كردن يك بنده از اولاد اسماعيل است.
بنابراين انصاف، مدارا و نرمى، خيرخواهى، ادب، احتراز از مواضع تهمت، وفاى به عهد، مشورت، تواضع، رحمت به كوچك و احترام به بزرگتر، مهماندارى، از اصول بزرگوارى، و موجب تأمين سعادت دنيا و آخرت است.
علل بدبختى و تيره روزى
قهر كردن و از يكديگر جدا شدن و رو برگرداندن، تهمت زدن و افتراء بستن به پاكدامن، مشاجره لفظى، جستجو از عيوب يكديگر، غيبت، نمّامى، و دو به همزنى، مكر و حيله و غش، استهزاء ديگران، اسراف، كبر، حسد، بخل، اطاعت از ديگران در امورى كه معصيت خدا است، تحميل شدن بر ديگران، دشمنى و كينه، كه هر كدام در قرآن مجيد آياتى، و در روايات بابى مستقل دارند، بايد از دامن خانوادهها دور باشد، و خانه و خانواده از آنها پاك بماند، چرا كه هر كدام از آنها گناه و برخى از آن گناهان، گناه كبيره و موجب عذاب حتمى در قيامت، و هر يك تيشهاى به ريشه درخت خانواده، و علّتى براى حصول شقاوت و تيرهبختى است.
مفصل اين مسائل را بعد از قرآن در كتابهائى چون كافى شريف، جلد دوم، وسائل جلد يازدهم، شافى فيض، محجهالبيضاء، جامعالسعادات نراقى، و ساير كتب اخلاقى و روائى ملاحظه كنيد، بيانش از حوصله جلسه بيرون، و نيازمند به وقت فراوان و جلسات متعددى است.
(... وما من شىء ابغض الىاللّه عزوجل من الطلاق)
«وسائل، ج 22، ص 7»