۲۹۵ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی: مقاومت، رمز حیات نهضت ۱۳۹۸/۰۳/۱۸
مقاومت، رمز حیات نهضت
۱۳۹۸/۰۳/۱۸
شاید تاکنون به این وجهه امام کمتر پرداخته شده و غالبا امام بزرگوار بهعنوان انسانی انقلابی و استکبارستیز معرفی گردیده است. اما در بیان مقام معظم رهبری، خصیصه مقاومت امام، یک ویژگی شناختهشده در غرب است که سالها پیش در دوران دفاع مقدس و بعد از آزادسازی خرمشهر تحت عنوان «دکترین مقاومت امام خمینی» در آمریکا مطرح شده بود.
ملت ایران از روز نخست که به پیروی از امام راحل پای در میدان نهاد، منطق مقاومت را با همه وجود پذیرفت و نیک میدانست در مسیری دشوار وارد شده که لازمه آن شکیبایی، استقامت، ایمان به وعده نصرت الهی و اتکا به قدرت بیکران و لایزال خداوند است.
ملت بزرگوار ایران در چهل سال تأسی به امام عزیز نه تنها خستگی و نومیدی را به خود راه نداد که هر سال با انگیزهای قوی در صحنههای حساس حضور یافت و البته پس از فتنه ۸۸ و خلق حماسه نهم دی ماه، با بصیرتتر و غیورتر از انقلاب خود حراست نموده است.
با این حال، جریانهایی در کشور وجود دارند که به خاطر روش و منطق خاص خود، شیوه مقاومت را برنمیتابند و آن را با سیاستهای روز جهان و دیپلماسی حاکم بر سازمانهای بینالمللی همگام نمیدانند و گاه پیروان تفکر مقاومت را تندرو، خشونتطلب و مخالف آرامش و صلح میدانند. این منطقِ سخت مغالطهگر شاید در عصر انقلاب از زمانی کلید خورد که موضوع مشکوک و خلقالساعه گفتوگوی تمدنها در دولت اصلاحات مطرح شد. طیف مطرحکننده گفتوگوی تمدنها پیش و بیش از آنکه بخواهد واقعا به موضوع گفتوگو و دیالوگ بپردازد و بهعنوان یک اصل به آن معتقد و پایبند باشد در صدد بود که به جهان غرب وحشی و بیمنطق، اثبات کند که انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی شده و مسئولان و دولتمردان کشور در گذار از دهه آغازین انقلاب، به یک تغییر رسیدهاند! استکبارستیزی را به سویی نهاده و چه بسا توبه کرده و حتی حاضرند به جبران تندرویهای خود، کفاره دهند و چیزهایی را پیش پای غرب متمدن قربانی کنند!
اما در این زمان، تفکر دیگری به نام اعتدال شکل گرفته که نیای خود را در عصر مشروطه جستوجو میکند. ما اکنون در پی یافتن شباهتهای تاریخی و زمینههای پیدایش اینگونه جریانات نیستیم بلکه قصد ما بررسی جریاناتی است که در مقابل راه و تفکر امام قد علم کرده و با لعابهای فریبنده ظاهری، سعی در خلوت کردن اردوگاه اندیشه امام دارند.
تفکر اعتدال که خود را نه اصولگرا میدانست و نه اصلاحطلب با نیت به اصطلاح اجتناب از تندروی و قصد تجمیع نیروهای میانهرو، کار خود را آغاز کرد ولی در واقع، اعتدال قرائت دیگری از اصلاحطلبی بود که با زیر پا گذاشتن پارهای از اصول و اهانت به منتقدان و حمله به جریانهای مخالف، بسیار تندرو و خشونتافزا نمود کرد و تنها در رویارویی با غرب به اصل اعتدال وفادار ماند!
اصطلاح برد- برد منطقی دور از واقع بود که گمان میشد بتوان براساس آن با دشمن نشست و نیات پلید او را نادیده گرفت. از نقشهها و توطئهها و حتی از گذشته ننگین او و جنایتهایی که در حق ملت ما کرده، سادهلوحانه چشم پوشید، تسامح بلکه تغافل کرد و بالاتر آنکه او را صاحب منافعی دانست که در مذاکرات برد- برد و بحث حول محور منافع ملی به آن دست پیدا میکند. تفکر اعتدال به نوعی اظهار خستگی و بازگشت از خط اصیل انقلاب، خط استکبارستیزی و خط مقاومت امام است.
در آغاز مذاکرات ۱+۵ بسیاری از آگاهان سیاسی معتقد بودند با اندکی مقاومت بیشتر و ندادن امتیاز به طرف مقابل، ساختار تحریمها فرو ریخته و آمریکا در مقابل اراده ملت به زانو در خواهد آمد اما دیپلماسی لبخند، گشودن باغسبزی به روی دشمن بود که ۶ سال عمر یک ملت بزرگ را تلف کرد و فرصتهای درخشانی را از بین برد تا تجربه مکرری حاصل شود.
سیاست اعتدال در ابتدای روی کار آمدن، جریان انقلابی را تندرو، غیرقابل تحمل و ناآشنا با ادبیات دیپلماسی روز دنیا دانست و خود را متخصص مذاکره نامید. اگرچه در آن زمان بسیاری از شخصیتهای مشهور سیاسی، ورزشی و هنری به دلایلی این تفکر را پذیرفته و با تبلیغاتی بعضا هنجارشکن از دوستداران خود خواستند به آن رأی دهند، اما سرانجام مشخص شد هیچ منطقی در مقابل زورگویان جواب نمیدهد جز منطق امام که همواره مقاومت و ایستادگی در برابر زیادهخواهی دشمنان بوده است.
دولت ترامپ که با ابزار تظاهر به جنون و رفتار غیرقابل پیشبینی به میدان آمده، نتیجه منطقی دیپلماسی لبخند است. سیاستهای به اصطلاح هراسافکنانه ترامپ که مترسکوار قصد دارد ایران را بترساند، هنگامی بهعنوان تاکتیک دولت آمریکا برگزیده شد که در طول مذاکرات، عقبنشینیهای آشکار هیئت ایرانی از مواضع اصولی خود را دید.
مقام معظم رهبری در حرم امام راحل طی تشریح فرهنگ مقاومت اظهار داشتند مقاومت موجب عقبنشینی دشمن میشود و هزینهای به مراتب کمتر از تسلیم شدن در برابر استکبار دارد. خط امام در عین سادگی بسیار عمیق، پیچیده و کاربردی است و تاکنون التزام به روش امام بزرگوار ضامن بقای انقلاب بوده است.
در بعد جهانی نیز سیره امام، طریقهای سهل ممتنع است که در عین دسترسی ملتها به آن و سهولت الگوبرداری از آن، سالهاست که نظام محاسباتی غرب را به هم ریخته و نتوانستهاند برای مقابله با آن روشی اتخاذ کنند.
غرب سالها بر این باور بود که توان اقتصادی و نظامی تنها گزینههایی است که یک کشور را به قدرت برتر میرساند. این تفکر، باعث شده بود که اروپا طی قرنها کشورهای ضعیف را استعمار و استثمار کند. اما تصور اینکه آیا قدرت دیگری نیز بیرون از این دیدگاه میتواند وجود داشته باشد یا نه حتما پاسخ منفی و غیرقابل اهمیت بود.
کارتر در دی ماه ۱۳۵۶ در سفر خود به ایران، این کشور را جزیره ثبات و شاه را محبوب ملت نامید. زیرا مطابق دستگاه محاسباتی آمریکا، سلطنت پهلوی از حمایت همهجانبه استکبار برخوردار بود. وجود هزاران مستشار آمریکایی و وابستگی شدید ارتش ایران به آمریکا، شائبه هرگونه ناپایداری در این کشور را نفی میکرد. اما پس از گذشت یک سال، همین جزیره ثبات به کانون تهدید آمریکا و خواری و ذلت وی در جهان تبدیل شد.
از آن تاریخ سیاستمداران غربی از دنیای محدود و بسته خود بیرون آمدند و با تحلیل نهضت عظیم امام و تأثیر آن بر ملتهای جهان متوجه شدند قدرتی فراتر از سرمایههای مادی وجود دارد که در اراده ملتها و تودههای مردمی نهفته است.
امام خمینی با درایت برخاسته از ایمان خود این قدرت را که مجرای ظهور اراده خداوند است رهبری و هدایت کرد و آن را ابزار نهضت مقدس خود قرار داد. اما به دست آوردن قدرت تودهها در اختیار همه نیست بلکه این وعده الهی است که خداوند به برگزیدگان از بندگان صالح و ممتاز خود داده است که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کردند: إنّ الّذینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلٌ لَهُمُ الرّحمنُ وُدّا
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی