زیبایی های ماه مبارک رمضان در بیان رهبری
جلوگیری از هلاکت معنوی با ماه رمضان
رمضان؛ فرصت خودسازي و رهايي از گرفتاريهاي مختلف
ماه رمضان فرصت خوبى براى خودسازى است. ما همان ماده خام هستيم كه اگر روى خودمان كار كرديم و توانستيم اين ماده خام را به شكلهاى برتر تبديل كنيم، آن كار لازم در زندگى را انجام دادهايم. هدف حيات همين است. واى به حال كسانى كه روى خودشان از لحاظ علم و عمل ،كارى نكنند و همانطور كه وارد دنيا شدند، به اضافه پوسيدگىها و ضايعات و خرابيها و فسادها كه در طول زندگى براى انسان پيش مىآيد، از اين دنيا بروند. مؤمن بايد بهطور دائم روى خودش كار كند؛ بهطور دائم. نه اينكه خيال كنيد «بهطور دائم» زيادى است يا نمىشود؛ نه. هم مىشود، هم زيادى نيست. اگر كسى مراقب خود باشد؛ مواظب باشد كارهاى ممنوع و كارهايى را كه خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدّيت بپيمايد، موفق مىشود. اين، همان خودسازى دائمى است و برنامه اسلام، متناسب با همين خودسازى بهطور دائم است. اين نماز پنجگانه پنج وقت نماز خواندن ذكر گفتن؛ ايّاك نعبد و ايّاك نستعين را تكرار كردن؛ ركوع كردن؛ به خاك افتادن و خداى متعال را تسبيح و تحميد و تهليل كردن براى چيست؟ براى اين است كه انسان بهطور دائم مشغول خودسازى باشد. منتها گرفتاريها زياد است و همه گرفتاريم. گرفتارى زندگى؛ گرفتارى معاش؛ گرفتارى امور شخصى؛ گرفتارى اهل و اولاد و انواع گرفتاريها مانع مىشود كه ما به خودمان، آنچنانکه شايسته است، برسيم. لذا يك ماه رمضان را كه خداى متعال قرار داده است، فرصت مغتنمى است. اين ماه را از دست ندهيد.
مقصودم اين است كه اگر نمىتوانيم بهطور دائم در حال مراقبت و ساختوساز خودمان باشيم، اقلّاً ماه رمضان را مغتنم بشماريم. شرايط هم در ماه رمضان آماده است. يكى از بزرگترين شرايط، همين روزهاى است كه شما مىگيريد. اين، يكى از بزرگترين توفيقات الهى است. توفيق يعنى چه؟ توفيق يعنى اينكه خداى متعال چيزى را براى انسان، مناسب بياورد. با واجب كردن روزه، خداى متعال زمينه مناسبى را براى من و شما به وجود آورده است كه قدرى در اين ماه به خودمان برسيم. روزه، نعمت بزرگى است. شكم خالى است و مبارزه با نفس، تا حدودى در اثناى روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست داريد، نمىخوريد و نمىآشاميد و بسيارى از مشتهيات نفسانى را براى خودتان به مدت چند ساعت ممنوع مىكنيد. اين، يك مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوا، در رأس تمام كارهاى نيك و خودسازىها قرار دارد.
ماه درمان بيماريهاي روحي و معنوي
ماه رمضان زمينه بسيار خوبى است و خداى متعال اين فرصت را به من و شما داده كه در اين ماه، چنين امكانى را براى خودسازى پيدا كنيم. علاوهبر اينكه ساعات اين ماه بسيار بابركت است و خداى متعال، از لحاظ طبيعى اين لحظات و ساعات را اينگونه قرار داده است، ساعات بسيار مغتنمى هم هست. يك ركعت نماز شما؛ يككلمه ذكر «سبحان الله» شما؛ مختصر صدقه دادن شما، و يك صله رحم كوچكى كه در اين ماه بكنيد، مزيّتى چند برابر بيشتر از همين امور، وقتى در غير ماه رمضان انجام مىشود، دارد. اين، فرصت بسيار خوبى است. زمينه خوبى است كه انسان در اين ماه به خودش برسد. مثل طبيبى كه با فردى بيمار مواجه است و آن بيمار به امراض متعدّدى مبتلاست ،مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربى خون دارد، استخوان درد دارد، رماتيسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست، طبيب حاذق كه امراض او را مىشناسد و راه علاجش را بلد است، با اين بيمار چه كار مىكند؟ اوّل سعى مىكند بيماريهاى او را روى كاغذ بياورد و ببيند به چه امراضى مبتلاست. اگر طبيب، بعضى از بيماريهاى او را نشناسد و براى علاج بيمارى دوايى بدهد كه با بيمارى ديگر ناسازگار باشد، ممكن است به جاى اينكه او را علاج كند، بيچاره را به بيماريهاى ديگرى هم مبتلا سازد! مثلاً نداند كه بيمار زخم معده دارد؛ بعد براى علاج رماتيسم او آسپرين بدهد! خوب، آسپرين علاج رماتيسم است؛ امّا براى زخم معده بسيار مضر است. اگر طبيب، اين مرض را نشناسد و نداند كه بيمار، اين مرض را هم دارد، ممكن است به جاى اينكه او را علاج كند، بيچاره را به خونريزى معده هم مبتلا سازد. پس اوّل بايد با دقّت نگاه كند؛ دلسوزانه بيماريها را پيدا كند و آنها را بنويسد؛ بعد ببيند كدام مهمتر است، كدام فوتىتر است و كدام اصولىتر است. فرض بفرماييد اگر كسى معده ناراحتى دارد، هر دوايى به او بدهند ،نمىتواند به خوبى آن را جذب كند. يا اگر روده خرابى دارد، هر غذاى مقوّىاى بدهند و از آن بهره ببرد، نمىتواند استفاده كند. راهش اين است اوّل آن مرضى را كه از بقيه بيماريها تأثير منفىاش بيشتر است و اگر خوب بشود تأثير مثبت شفايش بيشتر است، پيدا كنند.
طبیب خودمان باشیم
شما طبيب خودتان بشويد، برادر عزيز! هيچكس مثل خود انسان نمىتواند بيماريهاى خودش را بشناسد. برخى بيماريها در انسان هست كه اگر مثلاً شما به من بگوييد «تو دچار اين بيمارى هستى»، عصبانى مىشوم و بدم مىآيد. بگويند: «آقا، شما مرد حسودى هستيد.» مگر كسى تحمّل مىكند كه به او بگويند «حسود»؟ مىگويد: «حسود خودت هستى! چرا اهانت مىكنى؟ چرا بىخود مىگويى؟» از ديگرى حاضر نيستيم قبول كنيم. امّا به خودمان كه مراجعه مىكنيم، مىبينيم بله؛ ما متأسفانه از اين بيماريها داريم. سر هركس را انسان كلاه بگذارد؛ از هركس كه پنهان كند، با خودش كه ديگر نمىتواند! پس بهترين كسى كه مىتواند بيمارى ما را تشخيص دهد، خودمان هستيم. بياوريد روى كاغذ! بنويسيد: «حسد.» ،بنويسيد: «بخل.»، بنويسید: «بدخواهى براى ديگران. وقتى كسى به خيرى مىرسد، ما ناراحت مىشويم!»، بنويسيد: «تنبلى در كار.» ،بنويسید: «روح بدبينى به نيكان و صالحان.» ،بنويسيد: «بىاعتنايى به وظايف.»، بنويسيد: «علاقه به خود. شديداً به خودمان علاقه داريم.»
اگر بيماريهاى ما اينهاست، اينها را روى كاغذ بياوريم. ماه رمضان فرصتى است كه يكىيكى اين بيماريها را، تا آنجايى كه بشود، برطرف كنيم. اگر برطرف نكنيم، اين بيماريها مهلك خواهد شد؛ هلاك معنوى و واقعى. هلاك جسمى كه چيزى نيست! اگر بيمارى مهلكى در ما باشد يا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه مىشويم؟ شب خوابمان نمىبرد. بهترين دكترها را پيدا مىكنيم، مىگوييم: «نكند اين غدّهاى كه در بدن من است، در دست من است، زير پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش كلى وحشت مىكنيم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، يك سال ديگر است، دو سال ديگر است، ده سال ديگر است. به قول نظامى گنجوى:
اگر صد سال مانى ور يكى روز
ببايد رفت از اين كاخ دلافروز
ماندنى كه نيستيم. چند صباحى، كمى اينور، كمى آنور، تمام خواهد شد. هلاكت جسمانى اين است و اينقدر از آن مىترسيم. هلاكت معنوى، يعنى براى ابد دچار خذلان و عذاب الهى شدن. يعنى در زندگى جاودان ابدى، از همه نعمتها و لذّتها و چشم روشنىهايى كه خداوند براى من و شما معيّن و مقرّر كرده محروم ماندن. انسان به قيامت نگاه كند و ببيند خداى متعال به بعضى از بندگانش همين افرادى كه با آنها معاشريم و آنها را در كوچه و محلّه مىبينيم؛ به همكار ادارى، به دوست دوران تحصيل، يا به يك رفيق بگو بشنو، براى برخى كارها و مجاهداتى كه در اين دنيا داشتهاند، مقامات عالى مىدهد؛ آنها را به بهشت مىبرد؛ از عذاب دورشان مىدارد و از عقبات قيامت، نجاتشان مىدهد و ما بهخاطر تنبلى؛ بهخاطر نرسيدن به خود و بهخاطر يكلحظه غفلت، از همه آنها محروم ماندهايم! آن وقت است كه حسرت، گريبان انسان را مىگيرد: و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضي الأمر(مريم، 39)، كار هم ديگر از كار گذشته است و حسرت هم فايدهاى ندارد. اين، هلاكت معنوى است.
برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسيم، بدبختى است؛ روسياهى است؛ محروميت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوى دور ماندن و از نعيم ابدى الهى، تهىدست ماندن است. پس بايد به خودمان برسيم. ماه رمضان فرصت خوبى است. كتابهاى اخلاق هم خوشبختانه در اختيار هست. لكن آن چيزى كه آدم از مجموع مىفهمد و آنچه مهم است، اين است كه انسان بتواند هوى و هوس خود را كنترل و مهار كند. اين، اساس قضيه است.
*بیانات در روز اوّل ماه مبارك رمضان ـ1371/12/04